«نظری بر بازی تاریخی اخیر دونالد ترامپ با سرنوشت آدولف هیتلر» در گفتوشنود با خسرو معتضد
هر از گاه، سازمان اطلاعات آمریکا، با انتشار شایعاتی سعی میکند موجی از تفرقه در جامعه جهانی ایجاد کند. این سازمان در روزهای اخیر نیز به انتشار خبری مبنی بر زنده ماندن هیتلر، دیکتاتور آلمان، پس از پایان جنگ جهانی دوم و فرار وی به آرژانتین پرداخته است. هرچند لمپنیسم موجود در نظر و عملِ دونالد ترامپ، رئیسجمهور کنونی آمریکا، سخنان وی را در منظر افکار عمومی فرو میکاهد، اما بهانهای برای بازخوانی ماجرا توسط محققان ایجاد میکند. در گفتوشنودی با خسرو معتضد، کارشناس تاریخ، این شایعه را واکاوی کردهایم.
□ خبری در هفتههای اخیر منتشر شد که براساس آن، هفتاد سال پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم، آدولف هیتلر، دیکتاتور بزرگ، زنده بوده و پیش از ورود ارتش شوروی فرار کرده است. پس از شنیدن این شایعه چه چیزی به ذهن شما خطور کرد؟
داستان از این قرار است که سازمان اطلاعات مرکزی امریکا گزارش داده که به دستور آقای ترامپ ما اسنادی یافتهایم که هیتلر بعد از سقوط حکومتش با تغییر چهره و نام خانوادگی دیگری به کلمبیا گریخته و پس از کلمبیا به آرژانتین و برزیل رفته است. بر اساس اسناد منتشرشده، او تا 95 سالگی، یعنی سال 1984م زنده بوده؛ یعنی انقلاب ایران را هم دیده است؟! در تمام این سالها سیآیای با انتشار چهرههای مختلفی برای یافتن او تلاش کرده است. بر اساس یکسری اسناد متعلق به سیآیای، این سازمان دهها سال پیش در پی گزارشی از یکی از مأموران سابق SS (گارد امنیت آلمان نازی) به دنبال یافتن مکان اختفای هیتلر در کلمبیا بود. به نقل از روزنامه دیلیمیل، بر اساس این اسناد مأموران سازمان سیا در ابتدا ادعای این فرد را که یک سرباز سابق آلمان نازی بود، جدی نگرفتند، اما رئیس ایستگاه سیآیای در شهر کاراکاس (ونزوئلا) بعداً این ادعاها را همراه یک قطعه عکس برای مافوق خود فرستاده بود. این سرباز گفته بود که شخصاً با رهبر دیکتاتور آلمان نازی در میان یک جامعه از نازیهای سابق در کشور کلمبیا در سال 1954م، یعنی نه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و مرگ هیتلر دیدن کرده است. این اسناد نشان میدهد که این فرد با نام فیلیپ سیتروئن در سال 1954م نزد مأمور سیا رفته است تا بگوید با فردی که به ادعای او هیتلر بود و در شهر «تونجا» واقع در شمال «بوگوتا» (پایتخت کلمبیا) زندگی میکرد، دیدار کرده است. در ادامه خبر آمده است: مأمور سیا زمانی تلاش کرد به سراغ این فرد که ادعا شد در همان محل زندگیاش به او پیشوا یا به زبان آلمانی فوهلر میگویند و خود را آدولف شاتلمایر خوانده بود، برود که ظاهراً محل اقامتش آرژانتین بوده است. بااینحال سازمان سیآیای بهشدت درباره این دیدگاهها تردید داشت و بعداً توصیه کرد این موضوع کنار گذاشته شود. مأمور سیا این ماجرا را در یادداشتی غیررسمی ثبت و بعداً آن را به عنوان شایعات خیالی رد کرد. در سال 1955م یک مرد دیگر با اسم رمز سایلمودی شناسایی شد و این ماجرا را دوباره نزد مأموران مطرح کرد و به آنها گفت که سیتروئن آن را برای دوستش تعریف کرده است. بااینحال با انتشار یک سند نمیتوان با قاطعیت در برابر سرنوشت هیتلر نظر داد. همانطور که هنوز مرگ بنلادن، رهبر القاعده، بهدست نیروهای امریکایی در هالهای از ابهام است. علاوه بر این در ادامه خبر آمده که در خاکسترهای منتسب به هیتلر خاکستر جسد زنی 33 ساله نیز وجود دارد! تنها نکته درست مطلب همین است.
□ هدف ترامپ و سیآیای از انتشار چنین اخباری که اثبات نادرستیشان کار چندان دشواری نیست چیست؟
یکی اینکه آقای ترامپ آدم جنجالی است و چون آلمانیتبار است، بدش نمیآید چنین شایعاتی بر سر زبانها بیفتد. البته به نظر من خودش هم از نظر روحی و فکری خیلی حالت فاشیستی و نازی دارد و بسیاری از کارهایش غیرعادی است. دیگر اینکه احتمالاً هالیوود قصد ساختن فیلم تازهای درباره هیتلر دارد برای همین سعی میکند با پخش چنین شایعاتی توجه مردم را نسبت به این موضوع برانگیزد. همانطور که بارها درباره این موضوع فیلم ساخته است. البته هر چند سال یکبار اسنادی دروغین منتسب به سازمان سیا در خصوص وقایع مختلف منتشر میشود؛ مثلاً سال گذشته از سندی صحبت شد که طبق آن، امام خمینی بعد از جریان 15 خرداد سال 1342 نامهای برای کندی، رئیسجمهور وقت امریکا، نوشته است؛ درحالیکه آبانماه سال 1342 که امام خمینی به ترکیه تبعید شد، کندی در دالاس کشته شده بود؛ بنابراین صحت چنین نامهای درست نیست. علاوه بر این با توجه به کاراکتر امام خمینی بعید میدانم که نامهای به کندی بنویسد و از شاه شکایت کند. همچنین چند ماه پیش خبری در خصوص همکاری آیتالله کاشانی و دریافت پول از سیآیای پخش و باعث شد یک عده آدم بیسواد هوچی از آن سوءاستفاده و آیتالله کاشانی را به داشتن روابط پشت پرده با آمریکا محکوم کنند. البته من در مصاحبههایم صحت این مسئله را رد کردم.
اما در مورد خبر اخیر که مربوط به زنده بودن و فرار هیتلر به آرژانتین است باید گفت متأسفانه آنقدر اسناد و مدارک وجود دارد که اصلاً نمیشود روی صحت چنین مسئلهای حساب کرد؛ چون میبینیم مأمور سیآیای در گزارشش میگوید: من دیدم، او گفته، او شنیده که هیچ کدام از اینها سند محسوب نمیشوند. در واقع خبرسازان یکسری حقایق را با یکسری مهملات و داستان توأم کردهاند.
□ شایعه دیگر این است که هیتلر پیش از رسیدن ارتش شوروی به مقرش در برلین با خوردن سم و شلیک گلوله به سر خود خودکشی کرد؛ این مسئله صحت دارد؟
این مسئله نیز اشتباه است. چون سم را همسرش اوا بران خورده و او با شلیک یک گلوله در دهان خودکشی کرده است.
□ علت ازدواج هیتلر در آخرین ساعات مرگش و در شرایطی که متفقین و ارتش شوروی دورتادور برلین را محاصره کرده بودند، چه بود؟
اولاً لازم است بدانید که اوا بران شاگرد هوفمان، عکاس هیتلر، بوده و سالها به عنوان معشوقه هیتلر در اقامتگاههای ورچست گادن در مونیخ و بر فراز کوههای آلپ و شانسلری در برلین زندگی کرده است. هیتلر برای آنکه در آینده نگویند هیتلر زنی را بدنام کرد، دستور داد یک ساعت پیش از مرگشان واگنر، عاقد شهرداری، آن دو را به عقد یکدیگر درآورد. هیتلر و اوا بران در برابر شهود اظهار میکنند هر دو آریایی هستند و ناخوشی موروثی ندارند، بعد از عقد هم کمی میرقصند و غذا میخورند و شادی میکنند. ولی اینکه گفته میشود عقد شفاهی انجام شده است درست نیست؛ چون سند ازدواج هیتلر به دست نیروهای شوروی میافتد و من آن سند را در اختیار دارم. البته مادر و خواهر اوا بران (گرتل) بعد از جنگ جهانی دوم زندانی شدند و پس از آزادی خاطراتشان را در برلین به چاپ رساندند.
□ در این خبر آمده که هیتلر به آرژانتین فرار کرده است؛ چه علتی برای این کار وجود دارد؟
آرژانتین، برزیل و شیلی از جمله کشورهایی هستند که مهاجران آلمانی طی قرنهای شانزدهم تا بیستم بسیار به آنجا رفتهاند و به همین خاطر در آرژانتین هنوز آلمانیتبارها زیاد هستند. در جنگ جهانی دوم هم گوبلز رادیویی به نام «رادیو ترانس فورد» (انتقال اطلاعات) راهاندازی کرده بود که مقرش در آلمان و شنوندگانش در امریکای جنوبی بودند؛ همچنین در جنگ جهانی اول، سفیر آلمان با ارسال تلگرافی، قصد داشت مکزیک را تحریک به اعلان جنگ علیه امریکا کند.
□ علت تحریک مکزیک توسط آلمان برای جنگ با امریکا چه بود؟
ایالت تگزاس یک میلیون کیلومتر مربع و مرکز نفت و ثروت امریکاست. این ایالت تا اواسط قرن نوزدهم متعلق به مکزیک بود، ولی امریکاییها آن را به زور گرفتند. در تلگراف سفیر آلمان در مکزیک به زیمرمان نوشته شده بود: «شما مکزیک را وادار به اعلان جنگ به امریکا کنید که ما تگزاس را میخواهیم تا امریکاییها وارد جنگ شوند. اگر این اتفاق بیفتد، ما همه جور کمکی به مکزیک خواهیم کرد». انگلیسیها از طریق پایگاههای جاسوسی که میان اروپا و امریکا داشتند این تلگراف را شنود کردند و به اطلاع دولت امریکا رساندند که مکزیکیها علیه شما میخواهند جنگ راه بیندازند و آلمان تحریککننده است. علاوه بر این، در جنگ جهانی دوم ناوگان بزرگ آلمان به نام بیسمارک به بندر «مونته ویدئو» در کشور شیلی پناهنده شد. انگلیسیها و امریکاییها دولت شیلی را تحت فشار گذاشتند که این ناو را براند و پناهندگی ندهد و بالاخره انگلستان این ناو را غرق کرد؛ بنابراین با این سوابق علاقه آرژانتینیها، برزیلیها و شیلیها به آلمانیها محرز است.
□ در مقابل اسناد سیآیای چه مدارکی برای اثبات مرگ هیتلر وجود دارد؟
از جمله مدارک صحت مرگ هیتلر استخوان نیمسوخته فکی است که در باغ «شانسلری» (صدراعظمی ـ هیتلر درحالیکه رئیسجمهور آلمان بود خودش را صدراعظم نیز میدانست و این دو مقام را در هم ادغام کرده بود) بهدست آمده است. محققان روسی با تطبیق کامل این فک نیمسوخته با عکسهای رادیوگرافی فک هیتلر که در نزد دندانسازش پرفسور ولاشکه بود، از اواخر ماه می 1945م، یعنی بیست روز بعد از خودکشی هیتلر، مرگ او را اثبات کردند. در پناهگاه شخصی هیتلر در شانسلری، علاوه بر او و اوا بران، گوبلز و همسرش و شش فرزندشان نیز آنجا ساکن بودند. علاوه بر آنها هانریش هیملر، گونشه، منشی هیتلر، خانم ژنرال کریستان و بانو ینگه، دوشیزه مانزیالی و آشپز هیتلر و در اتاق دیگر مارتین بورمان، اریش هارتمان (خلبان هیتلر)، آکسمن، باور، دورنسن، چند نفر هم بازرس و مأمور امنیتی حضور داشتند. یازده نفر از این افراد به دست متفقین افتادند و همه آنها در دادگاه نورنبرگ گزارش دادند که هیتلر خودکشی کرده و مرده است. در واقع تمام اطرافیان هیتلر یا کشته یا به دار آویخته شدند.
از جمله کسانی که به سوزاندن هیتلر شهات دادند: 1. گنشه، مستخدم مخصوص هیتلر است که خودش جنازه را در باغ سوزانده است؛ 2. آلبرت اشپیر: وزیر صنایع نظامی که بیست سال زندانی و در سال 1970م آزاد شد و پس از آن خاطراتش را نوشت؛ 3. دریاسالار دنیتس: فرمانده نیروی دریایی آلمان که او نیز بیست سال زندانی بود و پس از آزادی خاطراتش را نوشت؛ 4. خانم هانارایچ: خلبانی که قرار بود هیتلر را فراری دهد. وی پس از جنگ خاطراتش را نوشت؛ 5. والتر شلمبرگ: مدیرکل اداره ششم ضدجاسوسی که بعد از جنگ به شش سال زندان محکوم شد و در آنجا هم مرد. امور جاسوسی در ایران با او بود.
نیروها و تانکهای ارتش شوروی که در زمان خودکشی هیتلر به خیابانهای مجاور باغ نزدیک شده بودند، توانستند پس از ورود به باغ، محل دفن هیتلر را شکافته و از میان خاکستر استخوانها که با خاک مخلوط شده بودند تکهای از پیشانی هیتلر را بیابند و برای تحقیقات به شوروی ببرند. بازدید از این تکه پیشانی در زمان استالین ممنوع بود، ولی این امکان در این دوره فراهم شده است؛ بنابراین به ضرس قاطع من، خسرو معتضد، زنده بودن هیتلر را تکذیب میکنم.
□ طراح فرار هیتلر چه کسانی بودند و قرار بود او به کدام نقطه برود؟
ستاد جنگ هیتلر هر روز در سرداب پناهگاه شانسلری جلسه تشکیل میداد. در 20 آوریل 1945م، یعنی اواسط ماه اردیبهشت 1323-1324 گورینگ، ژنرال کربس، ژنرال بورگدورف، هیملر، کایتل، یودل، ادتسوسن، گوبلز و برومان به نزد هیتلر رفتند و تولدش را به او تبریک گفتند و پیشنهاد کردند که وی با پرواز از برلین خارج شود و به سمت جنوب آلمان، اوبرسالتسبوک در اتریش برود؛ همچنین هانا رایچ در روزهای آخر به دیدار هیتلر رفت و گفت: حاضرم شما را با هواپیما از برلین خارج کنم. حتی به خاطر از بین رفتن فرودگاهها هواپیما را هم در خیابان مینشانم، اما هیتلر که قصد فرار از آلمان را نداشت میگوید: اگر من فرار کنم، به ملت آلمان و جوانانی که کشته میشوند، خیانت کردهام.
□ شاید در این بخش از گفتوگو لازم باشد این سوال را مطرح کنیم که از منظر شما، هیتلر چطور شخصیتی داشت؟ او به چه ویژگیهایی شناخته میشد؟
هیتلر هیچ وقت گوشت نخورد و منوی غذایش پنجاه نوع سالاد و کوکو و غذای غیرگوشتی بود. همچنین با آنکه دیکتاتور بود، ولی در میان ملت آلمان خیلی محبوبت داشت، طوری که وقتی با ماشین بنزش در مونیخ حرکت میکرد زنان آلمانی به دنبال ماشین وی دویده و سرشان را به ماشین میزدند و میبوسیدند. علت محبوبیتش هم این بود که مردم آلمان را صاحبخانه و برای ششمیلیون آلمانی کار تولید کرد. اتوبان و فرودگاه ساخت و حتی چون عاشق بچه بود خانوادههایی را که ده فرزند به دنیا میآوردند به حضور میطلبید، هرچند خودش بچهدار نشد.
□ سران حزب نازی چطور شناسایی و دستگیر شدند؟
دولت اسرائیل شش دستگاه جاسوسی و غیرجاسوسی دارد. تشکیلات «هاگانا اشتن زوایلومی» همه جنایتکاران نازی را پیدا کرد. بیشتر این جنایتکاران در آرژانتین و برزیل بودند. در واقع یهودیان در سطح دنیا از طریق عوامل محلی جستوجو و این جنایتکاران را دستگیر کردند. از معروفترین دستگیرشدگان آدولف آیشمان بود که در تمام اردوگاههای نازی مخصوصاً در آشویتس، دستور کشتن زنان و مردان و بچههای یهودی را میداد. پس از پایان جنگ پانزده سال این فرد زنده ماند، اما بالاخره شناسایی و شبانه دزدیده و داخل یک قوطی با کشتی به اسرائیل فرستاده شد. آنجا او را محاکمه و اعدام کردند و جنازهاش را در اقیانوس هند انداختند. چطور اسرائیلیها آنقدر شعورشان نرسید که در تمام این سالها هیتلر را پیدا کنند؟!
از منظر عقلی هم اگر به این واقعه بنگریم هیتلر کجا میتوانست فرار کند؟ میدانید که شهر برلین به دریا راه ندارد و در وسط آلمان شرقی واقع شده و نزدیکترین دریا به آن، دریای بالتیک و دریای شمال است. پس هیتلر راه خروج دریایی نداشت و از طریق اتریش هم این امکان وجود نداشت؛ چون خانم رایچ در خاطراتش آورده است که هیتلر نپذیرد او را از طریق پرواز به اتریش فراری دهند.
□ چه عواملی سبب شدند هیتلر در نهایت به خودکشی دست بزند؟
هیتلر به خاطر مصرف قرصهای زیاد دچار بیماری روحی و بیخواب بود. دکتر مورر قرصهای بسیاری به وی میداد و سر همین مسئله هم پریشان شده بود. در ماههای آخر نیز هر روز اخبار بدی از شکست نیروهایش به او میرسید. هرچند ژنرالها سعی میکردند از شدت خبر شکستها بکاهند و مثلاً خبر شکست یک ارتش را یک لشکر عنوان میکردند. او نیز مثل هر دیکتاتوری دچار وحشت بود. از طرفی روسها دور تا دور شهر را محاصره کرده بودند، در هر 500 متر یک توپ گذاشته بودند و همین طور شهر را بمباران میکردند و هیچ کس نمیتوانست از شهر خارج شود. علاوه بر آن، در شب 28 و 29 آوریل خبر رسید که هیملر با متفقین تماس گرفته و گفته است میخواهیم آلمان را تحویل متفقین غربی بدهیم که شوروی نتواند آلمان را بگیرد. به همین خاطر هیتلر بلافاصله هیملر را معزول کرد. از طرفی میشنود که گورینگ با امریکا و انگلستان تماس گرفته است. امریکاییها از طریق شبکه آلن دالس در منطقه جاسوسی میکردند. گورنیگ به امریکاییها اظهار کرده بود: هیتلر عقلش را از دست داده و قدرت تصمیمگیری ندارد؛ برای همین من میخواهم خودم را جانشین هیتلر معرفی کنم. من با شما صلح میکنم و شما قول بدهید ملت آلمان را نابود نکنید. علاوه بر این هیتلر در 29 آوریل دستور تیرباران فکلاین (باجناقش) را نیز داد.
□ علت خیانت گورینگ به هیتلر چه بود؟
هیتلر دستور داده بود تمام پلها را منفجر و عمارات و فرودگاهها و بنادر را تخریب کنند، ولی گورینگ دلش میسوخت؛ بنابراین هیتلر دستور داد که او را دستگیر و اعدام کنند؛ هرچند گورینگ فرار کرد.
□ در نهایت خودکشی هیتلر به چه شکل انجام و چرا جسد وی سوزانده شد؟
هیتلر پس از صرف آخرین غذای خود به بزرگان حزب که برای دیدارش آمده بودند گفت: اگر میتوانید از اینجا خارج شوید، سپس به همسرش اوا بران قرص سیانور داد و خودش هم با شلیک یک گلوله در دهان ساعت 3 بعدازظهر خودکشی کرد. هیتلر دستور داده بود که جسد او و همسرش خانم بران را در گودالی که به واسطه شلیک توپ نیروهای متفقین در باغ شانسلری ایجاد شده بود، بسوزانند؛ به همین خاطر به رانندهاش اریخ کانتهکا دستور داد 200 لیتر بنزین به باغ بیاورد، ولی او نتوانست بیشتر از 180 لیتر پیدا کند. یک نگهبان که بعدها درباره مرگ هیتلر در دادگاه شهادت داد گفته است: با دیدن آن مقدار بنزین پرسیدم: برای چه آنقدر بنزین میخواهید؟ که گفتند: برای دستگاه تهویه! ولی باز نگهبان معترض شده که دستگاه تهویه با موتور دیزل کار میکند! کنته کا بنزین را به باغ آورد، سپس برای آوردن اجساد به پناهگاه رفت. بورمان جسد هیتلر را برداشت. جنازه هیتلر و همسرش را در پتو پیچید تا سر متلاشیشده هیتلر پنهان بماند، سپس اجساد را در راهرو به کنته کا سپارد تا آنها را در چاله قرار دهد و کنار هم بسوزاند. گنشه پارچهای را آغشته به بنزین کرد و اجساد را در آتش سوزاند. در غروب آفتاب چهار نفر از افراد SS باقیمانده اجساد را دفن کردند.
□ هیتلر وصیتنامهای هم نوشته بود؟
بله؛ هیتلر وصیتنامهاش را به خانم منشیاش دیکته و سپس امضا کرده بود. 19 آوریل وصیتنامهها به جاهایی که قرار بود فرستاده شد. از جمله به دست فیلد مارشال شونر سرفرمانده جدید پیادهنظام آلمان، فیلد مارشال دنیتس فرمانده نیروی دریایی. طبق وصیتنامه هم یک قسمت از خاکستر هیتلر و همسرش به رودخانهای ریخته شد. ده سال پیش فیلمی از زندگی این خانم منشی تهیه شد. در خاطرات وی آمده است که وقتی ارتش شوروی وارد برلین شد اجازه دادند هر کس میخواهد برود. من هم لباس نظامیام را عوض کردم و لباس شخصی پوشیدم و آرام بیرون رفتم.
□ گویا دکتر گوبلز هم خودکشی کرد و عکسی از جنازه وی مدتها به عنوان جسد هیتلر دست به دست میشد.
بله؛ دکتر گوبلز هم به همسرش ماگدا دستور داد به بچهها قرص خواب بخوراند، سپس مادر احمق و متعصب قرص سیانور را در دهان شش کودک خود شکست و آنها مردند. خودش و گوبلز هم همین طور دست به خودکشی زدند. طبق وصیت گوبلز جنازه آنها را هم قرار بود بسوزانند، ولی به خاطر شدت درگیری و بمباران روسها سربازان فرار کردند و جنازه گوبلز سالم ماند. روسها جنازه را به شوروی بردند و معایناتی روی آن انجام دادند.
□ رفتار نیروهای متفقین و ارتش شوروی با مردم آلمان پس از جنگ و اشغال کشور چگونه بود؟
امریکاییها و انگلیسیها آدمهای خطرناکی هستند. آنها علاوه بر برلین، شهرهای تفریحی درسدن، ویست بادن، بادن بادن را هم بمباران کردند؛ همچنین در بمباران تابستان 1943م هامبورگ، در یک شب هفتادهزار نفر کشته شدند. این بمباران با گازهای کشنده فسفر بود که وارد پناهگاهها شد و مردم را به سنگ تبدیل کرد. تلفن و مخابرات قطع بود و خبری منتقل نشد و مردم شبانه کشته شدند. تعداد کشته و مفقودشدگان طی بمباران متداوم 110 هزار نفر بود. پس از پایان یافتن جنگ هم ارتش شوروی مردم آلمان را مورد آزار قرار داد و حتی به آنها تجاوز کرد. سرلشکر ایرانی به نام حبیباللهخان شیبانی را هم که با رضاشاه اختلاف داشت و از سال 1310 ایران را ترک کرده و به آلمان رفته بود کشتند. ماجرا از این قرار بود که پس از اشغال آلمان توسط ارتش شوروی، او خودش را به آنها معرفی کرد و گفت: من ایرانیام به این خیال که ایران در دست متفقین است و آنها هم با او کاری نخواهند داشت، اما ارتش شوروی تصور کرد او خائن است که از کشورش خارج شده برای همین او را تیرباران کردند.
□ تبلیغات نازیها در ایران چطور بود و پس از شکست آلمان نازی چه بر سر حامیان هیتلر در ایران آمد؟
دکتر داوود منشیزاده، استاد ایرانشناسی دانشگاه مونیخ وابسته به حزب نازی بود و هفده سال در آلمان زندگی کرد. ایشان حتی در آلمان افسر وظیفه شد. این آقا از دوستان نزدیک خانواده ما بود که از آلمان به اسکندریه مصر رفت و در سال 1326ـ1327 به ایران آمد و در دوران حزببازی در ایران، حزب نازی به نام «ناسیونال سوسیالیست» (کارگران ایران) یا «سونکا» را درست کرد. این حزب گروهی هم برای جوانان به نام «ایران فرزندان» داشت. تشکیلات این حزب عین تشکیلات آلمان نازی بود، اما با یونیفرمهای سیاه و پرچم قرمز و بازوبند. وی در سال 1337 از ایران رفت. بعدها گفتند در کودتای قرنی علیه شاه دست داشته است. البته سال 1340 در دوره دکتر امینی به ایران بازگشت، ولی بعدها دوباره از ایران رفت و به سپهبد بختیار پیوست و در رادیو بغداد علیه شاه صحبت میکرد. وی در سال 1365 در امریکا فوت شد.