سران متفقین حتی هیچ سخنی درباره ملاقات با شاه بر زبان نیاوردند. موقعیت شاه جوان در ایران هنوز تثبیت نشده بود. به همین دلیل او از هرگونه اقدامی در خصوص اعتراض به این عدم رعایت دیپلماتیک پرهیز کرد. بنابراین شاه با این سخن عجیب که «حال که آنها رعایت دیپلماسی را نمیکنند، چه مانعی است ما خودمان به ملاقات آنها برویم؟»
نشست مشترک «آنتونی ایدن» وزیر خارجه انگلستان، «کاردل هال» وزیر خارجه آمریکا و مولوتف وزیرخارجه شوروی در مسکو در نخستین روزهای آبان 1322 سنگ بنای اجلاس سه کشور در تهران بود. انتخاب ایران برای برگزاری چنین نشستی، در واقع پیشنهاد استالین بود. در حالی که چرچیل و روزولت، کشورهای دیگری را برای این کنفرانس بسیار مهم در نظر داشتند.
چرچیل و روزولت به ترتیب مصر و بغداد را مناسبتر میدانستند، اما استالین با توجه به درگیری گسترده و تنهایی ارتش سرخ در برابر نیروهای آلمان، بر این عقیده خود مبنی بر انتخاب تهران اصرار میورزید. اما حقیقت دیگری نیز دارای اهمیت است. متفقین به علت اشغال ایران، تهران را در اختیار داشتند و تأمین امنیت سران کشورهایشان در این شهر برایشان آسانتر بود. به عبارتی به لحاظ نزدیکی سفارت شوروی و انگلیس و امکان ایجاد موانع موقت امنیتی برای کنترل اوضاع و حفظ جان سران سه کشور کاری آسان به نظر میرسید، در همین راستا بود که روزولت رئیس جمهوری آمریکا به جای سفارت آمریکا در محل سفارت شوروی ساکن گردید، تا سران سه کشور در خیابانهای کوچک تهران در تله جاسوسان و تروریستهای آلمانی گرفتار نشوند.1
بر همین اساس بود که وزرای خارجه سه کشور در مسکو با تأیید نظر استالین، شهری را که در نگاه آنان شایعاتی در خصوص امنیت آن بر سر زبانها بود به عنوان میزبان مهمترین کنفرانس جهان در آن روزگار برگزیدند.2 دیدار روزولت و استالین نخستین باری بود که رخ میداد چرا که استالین در اوت 1942 چرچیل را ملاقات کرده بود اما روزولت که علاقهمند بود در زودترین زمان ممکن با رهبر شوروی ملاقات کند هرگز استالین را از نزدیک ندیده بود. چرا که استالین اولین باری بود که از سال 1912 به بعد در خارج از اتحاد شوروی به سر میبرد.3
رفتار متفقین با شاه و دولتمردان ایران چگونه بود؟ چگونگی ورود سران متفق در جنگ جهانی به ایران نشان میدهد که آنها در هیئت کشورهای فاتح وارد سرزمین ایران شدند و رضایت و یا نارضایتی شاه، دولتمردان و مردم ایران، برای آنان اهمیتی نداشت.
آنها برای تصمیمگیری جهت تشکیل کنفرانس در تهران، اهمیتی برای موافقت یا مخالفت ایران قائل نشدند و به روایتی تنها 5 نفر از مسئولان کشور آن هم در روز ورود آنها در جریان قرار گرفتند. علی سهیلی نخستوزیر ایران از این افراد بود. آنها ایران را قبل از تصمیمگیری نیز در جریان تشکیل کنفرانس قرار ندادند.4
محمدساعد مراغهای وزیر خارجه وقت که از زمان قوامالسلطنه سمت وزیر خارجه را در اختیار داشت، تلویحاً رفتار میهمانان قدرتمند را تحقیرآمیز توصیف میکند، براساس روایت، روی ماکسیموف کاردار سفارت شوروی در یک ملاقات کاملاً محرمانه سهیلی را در جریان کلی کنفرانس قرار میدهد اما از تاریخ انعقاد آن سخنی بر زبان نمیآورد. آنها نه نظر حاکمان ایران را درباره اصل برگزاری کنفرانس جویا شدند و نه در مورد حفظ امنیت و تشریفات از ایران درخواستی کردند، تنها در روز چهارم آذرماه پس از ورود استالین طی نامهای از سوی سفیر شوروی، وزیرخارجه ایران در جریان قرار میگیرد: «آقای وزیر، افتخار دارم به اطلاع شما برسانم امروز 26 نوامبر مارشال اتحاد شوروی یوسف و یساریونوویچ و کمیسر ملی امور خارجه... وارد تهران شدند...».5
دیدار شاه با روزولت در اتاق محل استقرار وی و با چرچیل در راهروی سفارت تنها دو سه دقیقه طول کشیده بود که در جریان آن شاه ضمن بیان خیرمقدم به آنان، درخواست مینماید که تبعیدگاه پدرش را تغییر دهند، زیرا آب و هوای جزیره موریس برای او سازگار نیست. درخواستی که ظاهراً پذیرفته شد ،چرا که مدتی بعد رضاشاه به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی انتقال مییابد...
به دنبال آن در روز 5 آذر نیز روزولت و چرچیل به طور کاملاً محرمانه وارد تهران شدند، بدون اینکه هیچگونه اطلاعی به مسئولین ایران مخابره نمایند. البته بهانه این قدرتها رعایت ترتیبات امنیتی بود! بنابر نوشتههای ساعد مراغهای حتی وزیر خارجه شوروی سرزده وارد اتاق او یعنی وزیر خارجه ایران میشود که موجبات اعجاب وی را فراهم میآورد. تازه پس از آن بود که علی سهیلی نخست وزیر، شاه را در جریان امور قرار میدهد. مولوتف حتی یادآوری میکند که جز شاهنشاه، نخستوزیر و وزیر دربار کسی دیگر از جریان با خبر نگردد! «و البته از مقامات ایرانی فقط شخص شاهنشاه، نخستوزیر و وزیر دربار مسبوق خواهند بود»6 اما ایدن وزیر خارجه انگلیس و مستر هریمن همان «اتیکت سیاسی» ظاهری مولوتف وزیر خارجه شوروی را نیز رعایت نکردند و در زمان ورود تماسی با دولتمردان ایران نگرفتند!7
از آن سو رفتار سران انگلیسی و آمریکا با شاه جوان ایران مانند یک دستنشانده به نظر میرسید. آنها حتی هیچ سخنی درباره ملاقات با شاه بر زبان نیاوردند. موقعیت شاه جوان در ایران هنوز تثبیت نشده بود. به همین دلیل او از هرگونه اقدامی در خصوص اعتراض به این عدم رعایت دیپلماتیک پرهیز کرد. بنابراین شاه با این سخن عجیب که «حال که آنها رعایت دیپلماسی را نمیکنند، چه مانعی است ما خودمان به ملاقات آنها برویم؟»8 پس به دیدار چرچیل و روزولت میرود! تاجالملوک، ملکه مادر، درباره علل عدم ملاقات سران کشورها با پسرش می گوید: «در آن موقع محمدرضا، جوان بود و انگلیسیها و آمریکاییها همچون ایران را اشغال کرده بودند، خود را حاکم ایران میدیدند و حاضر نشدند به دیدن محمدرضا بیایند، بلکه محمدرضا را وادر کردند تا به دیدن رئیس جمهور آمریکا و نخستوزیر انگلستان برود».9
دیدار شاه با روزولت در اتاق محل استقرار وی و با چرچیل در راهروی سفارت تنها دو سه دقیقه طول کشیده بود که در جریان آن شاه ضمن بیان خیرمقدم به آنان، درخواست مینماید که تبعیدگاه پدرش را تغییر دهند، زیرا آب و هوای جزیره موریس برای او سازگار نیست. درخواستی که ظاهراً پذیرفته شد ،چرا که مدتی بعد رضاشاه به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی انتقال می یابد.10
اما رفتار استالین با شاه مانند رفتار وزیرخارجه و نیز سفیر کبیرش با سهیلی نخستوزیر و ساعد مراغهای وزیرخارجه در ظاهر امر، محترمانهتر به نظر میرسید چیزی که این باور را به ظاهر تقویت میکند، دیدار استالین با شاه در کاخ مرمر و نیز هماهنگی هرچند دیرهنگام با سهیلی نخستوزیر و ساعد مراغه وزیرخارجه پس از ورود استالین به ایران و نیز تلگرافهای تشکر استالین و کمیسر خارجه شوروی پس از خروج از خاک ایران است که از مهماننوازی شاه و دولتمردان ایران قدردانی میکند!
منابع آگاه در آن روزگار دیدار استالین با شاه در کاخ مرمر را از نتایج تلاش و خواهش یکی از اطرافیان شاه به نام احمدعلی سپهر (مورخالدوله)، از مسئولان سفارت شوروی، بر میشمارند.11 هدف شاه از این دیدارها تقویت موقعیت خود و جلب حمایت این مردان تأثیرگذار جهانی بود و میکوشید تا از نظر این قدرتها درباره ادامه سلطنت خود آگاه گردد. به همین دلیل بود که شرطهای تحمیلی روسها را برای دیدار استالین مبنی بر برچیده شدن گارد شاه و استقرار گارد ویژه استالین در کاخ مرمر را برخود هموار کرد،12 تا برای دغدغههای ذهنیاش پاسخهای امیدوارانهتری پیدا کند!
با وجود اینکه چرچیل و روزولت برخلاف استالین به دیدار شاه نیامدند اما تاجالملوک مادر شاه معتقد است توهین آنها با حرفهای سرد استالین برابر نمیکند. چرا که زمانی که شاه جوان از استالین میپرسد که آیا وی و اتحاد شوروی با سلطنت او مخالف هستند یا خیر! استالین ضمن بیان مطامع امپریالیستها در خصوص نفت ایران و خاورمیانه ابراز میدارد که «قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود بنابراین با حکومت شاه جوان نیز مبارزه نخواهد کرد».13 شاه و خانواده سلطنت ظاهرا این برداشت را از سخن استالین کرده بودند که استالین آنها را به عدم مداخله شوروی در امور ایران مطمئن کرده است اما قوامالسلطنه کهنهکار دیار سیاست به آنها یادآور میشود که «استالین صریحاً شاه جوان را عامل امپریالیستها معرفی کرده است».14
نتایج کنفرانس برای شاه و ایران بسیاری از پژوهشگران و ناظران سیاسی آن روزگار از جمله حسین مکّی بر آنند که کنفرانس سران از نظر ملی برای کشور ایران «به خاطر اعلامیه مخصوصی که درباره ایران و آینده آن صادر گردید یک موفقیت سیاسی محسوب میشود».15 دلیل بسیاری از این پژوهشگران و تحلیلگران تاریخ معاصر ایران اعلامیه پایانی مذاکرات است. در این اعلامیه بر استقلال و حاکمیت ایران تأکید میشود بدین گونه که 6 ماه پس از جنگ، نظامیان هر سه کشور خاک ایران را ترک نمایند. همچنین در این اعلامیه از ایران به عنوان یکی از کشورهای متفق نام برده میشود و ظاهراً بهکار بردن این عبارت به این معنا بود که ایران از آن پس یک کشور اشغالی نبوده و متحد است و حاکمیت ملی دارد!16 همچنین در این اعلامیه اعتراف میشود که جنگ برای ایرانیان مشکلات اقتصادی فراوان به بار آورده که باید به صورتی جبران گردد.
اگرچه برخی از دولتمردان ایران در حوادث آتی و چالشهای ایران با ابرقدرتها و به خصوص شوروی بسیار بهره جسته و برخی منافع ایران را تأمین کردند، اما آیا میتوان گنجاندن این عبارات را از روی دلسوزی و نیز جبران خسارتهای وارد شده بر مردم ایران تلقی نمود؟ آیا آینده و حوادث سیاسی ایران و چالشهای شوروی و انگلستان و رقابت بر سر کسب امتیازات نفتی به خصوص اقدام روسها در منوط کردن خروج نیروهای خود از ایران به اخذ امتیاز نفتی دریای خزر نشان دهنده آن نیست که سران این قدرتها براساس سنت قدیمی رقابت قدرتها در ایران و به خصوص رقابت سنتی روس و انگلیس و برای کنترل رفتار یکدیگر اقدام به گنجاندن آن بندها در علامیه کردهاند؟!
به خصوص با توجه به ورود انگلستان به دنیای جدید و عدم امکان حضور مستقیم در خاک ایران به علت بعد مسافت برخلاف امکانی که روسها به علت همسایگی با ایران داشتند، این اعلامیه میتوانست بیشتر به نفع انگلیس و آمریکا برای جلوگیری از گسترش حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی عمل نماید. طرحهای حمایتی آمریکا برای حمایت اقتصادی از برخی کشورهای در خطر سلطه کمونیسم نیز بعدها چنین آینده نگریهایی را حداقل از سوی سران آمریکا آشکار میسازد!
بنابراین در حوزه دیپلماسی نیز آنچه راه صدور این اعلامیه را هموار کرد مساعی سهیلی نخستوزیر و ساعد مراغهای بود که در دیدار با وزرای سه گانه خارجی و نیز پاتریک هرلی مشاور مخصوص رئیس جمهور آمریکا و صدور تذکاریهای به آنها و بیان مساعی ایران در دوران جنگ به نفع متفقین و مصیبتهای وارده از جنگ بر ایرانیان، خواستار صدور اعلامیهای از سوی سران کشور ها شدند، در جهت تضمین حفظ تمامیت و استقلال ایران و مساعدتهای مادی و معنوی در تمام حوزههای سیاست و اقتصاد.17
سران کشورهای متفق در حاشیه کنفرانس تهران در ایام جنگ جهانی دوم
شماره آرشیو: 12764-۳ع
پی نوشت:
1. والنتین میخائیلوچ برژکف، خاطرات برژکف، مأموریت در برلین 41-1940، کنفرانس تهران، 1943، هوشنگ جعفری، نو، بیجا.
2. بنگرید به: دیتر بدنارتس، "کنفرانس تهران"، مترجم قاسم نورمحمدی، مجله جهان کتاب، شماره 268-269.
3. سرریدر بولارد، شترها باید بروند، ترجمه: حسن ابوترابیان، تهران، نو، 1364، ص 471.
4. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، پیکان، 1377، ص 84.
5.http://pahaviha.pchiir/show.php?page=conts&id=19029
6.همان.
7.همان.
8.همان.
9.خاطرات تاجالملوک، تهران، انتشارات نیلوفر، 1392، ص 98.
10.www.3bal.com/archive148
11.حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی و اطلاعات، 1370، ص 129.
12.همان، ص 130.
13.خاطرات تاجالملوک، ص 102.
14.همان، ص 102.
15. حسین مکّی، تاریخ 20 ساله ایران، ج 8، تهران، علمی، 1370، ص 37.
16. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ توسط خارجی ایران از ابتدای دوران صنعت تا پایان جنگ جهانی دوم، امیرکبیر، تهران، 1381، ص 415.
17. بنگرید به: حسن مفیدی، اسناد کنفرانسهای تهران، یالتا، پتسدام، تهران، پارت، 1360.