محمدرضاشاه طی اوایل دهه چهل شمسی در سخنرانیهای رسمی و علنی خود اعلام نمود که مِنبعد حکومت پهلوی از رویّهای نوین در سیاست خارجیِ پیروی خواهد کرد که آن نیز مبتنی بر عدم وابستگی به دو بلوک شرق و غرب میباشد. از آن زمان بود که عناصر حکومت مزبور، تکاپوی فراوانی در راستای سیاست مستقل ملی یا به اصطلاح «دکترین» سیاست خارجی محمدرضا پهلوی نمودند. در این مقاله کوتاه و مختصر، در قالب ارائه چند نکته مجزّا و مشخّص، به این مقوله میپردازیم که آیا صرفاً اعلام چنین سیاستی در عرصه روابط خارجی، و به دنبال آن هم انجام تبلیغات پُرهیاهو و صرف هزینههای گزاف در این راستا، میتوانست ضامن استقلال و عدم وابستگی ایران به ابرقدرتهای جهانی، طی آن مقطع زمانی، باشد.
اوّلین نکته، به این مطلب بر میگردد که اساساً، بهکارگیری این رهیافت در سیاست خارجی از سوی محمدرضاشاه، نوعی الگوبرداری از رئیس جمهور یکی از کشورهای بلوک غرب(فرانسه) یعنی تقلیدی از مشیِ ژنرال دوگل بهشمار میآمد.1 گویا این تقلید و پیروی، فقط محدود به حوزه سیاست خارجی نمیشد: «در اداره کشور و سیاست مُلک، اعلیحضرت خیلی از روشهای ژنرال دوگل تقلید میکرد. تنها رئیس کشوری که مورد احترام واقعی و قلبی شاه ایران قرار داشت، ژنرال دوگل بود. آن درجه احترام را اعلیحضرت باطناً نسبت به هیچ کشوری احساس نمیکرد و حتی میخواهم بگویم یک نوع جنبه مراد و مرشدی برای دوگل قائل بود».2
نکته دوّم، بهرغم تبلیغات وسیع عناصر وابسته به رژیم پهلوی، مبنی بر اینکه سیاست مستقل ملی بر بسترِ انقلاب سفید بهوجود آمد، باید اشاره نمود که همین تغییرات اجتماعی و اقتصادی تحت عنوان انقلاب سفید، با اجبار و فشارِ نیروی خارجی یعنی ایالات متحده صورت گرفت، چنانکه حتی یک مورخ امریکایی اظهار داشته، هدف از سفرِ لیندن جانسون(معاون رئیس جمهور امریکا) به ایران در اوایل شهریور1341ش بدین خاطر بود:« اول اینکه به شاه عصبی و ناراحت از حمایت پیگیرِ امریکا اطمینان داده، او را آرام کند و دوم اینکه، وی را وادار سازد تا مدرنیزه کردن کشورش را از راه افزایش تواناییهای نظامی انجام ندهد، بلکه بیشتر به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی تکیه کند».3 همچنین، بنابر اظهاری دیگر، سفارت ایالات متحده در تهران طی نیمه نخست دهه1340ش، شاه را بهعنوان محور اصلی جامعه ایران توصیف کرده بود که فقدان ناگهانیِ او، موجب ایجاد خلائی خواهد شد که پُرکردن آن دشوار میباشد. در راستای این نگرشِ دولتمردان امریکایی بود که محمدرضا پهلوی، برای اجرای برنامههایش در قالب انقلاب سفید، جرئت لازم را بهدست آورد. ازینرو، همانطور که گفته شد، بسیاری از این اصلاحات اجتماعی-اقتصادی، توسط کندی و سپس لیندن جانسون، طراحی و به شاه پیشنهاد شده بود.4
نکته سوّم، منشأ این مشی إتخاذ شده از سوی شاه پیرامون سیاست خارجی را، بیش از آنکه از تمایل او به استقلال ملّت ایران بدانیم، باید در ترس و نگرانی مفرط او در رابطه با تهدید حکومتش از سوی کمونیستها جستجو کرد. از یکسو، برخی بر این باورند، محمدرضاشاه در پی آن بود تا از طریق برقراری مناسبات با همسایه قدرتمندِ شمالی خود یعنی شوروی، موجب گردد تا این ابرقدرتِ کمونیست، چشم طمع از خاک ایران بردارد، ضمن اینکه این اقدام او، سبب کاهش حمایت شوروی از دولتهای مخالفِ رژیم پهلوی در منطقه خاورمیانه میگردید.5 از سوی دیگر، پهلوی دوّم طی اوایل دهه1340ش، دچار دلهره شدیدی در قِبال تکاپوهای برخی کشورهای عربیِ خاورمیانه، بهخصوص جمال عبدالناصر در مصر، شده بود،6 این مسئله، در کنار بدبینی و بیاعتمادی نسبت به حامیان غربی خود، بیش از پیش زمینه را برای ایجاد تشویش و اضطراب در او، در راستای تزلزل پایههای سلطنتش، مهیّا نمود. همچنانکه بنابر گزارش سفارت انگلستان در تهران به وزارت امور خارجه آن کشور طی همان برهه زمانی:«اقداماتی که در راستای یکپارچگی جمهوری متحد عربی و عراق صورت گرفت، شاه را نگران میکرد. این خبر که نیروهای دو کشور مذکور در نظر دارند رزمایش مشترک انجام دهند بر نگرانیهای شاه بیش از پیش میافزود. شاه معتقد بود این تحولات نشاندهنده آسایش خاطر آمریکا و انگلیس است...شاه در سپتامبر از انگلیس و آمریکا خواست ایران را در برنامهریزی اضطراری علیه تهدیدات ناصر یاری کنند، اما پاسخ منفی دریافت کرد و همین مسئله او را ناامید کرد... از دیدگاه شاه چنین بهنظر میرسید که هم آمریکا و هم آلمان غربی، بیش از آنکه مایل به کمک به ایران، که به غرب نزدیک است، باشند، به کمک کردن به ناصر متمایل هستند. از نظر او حتی بریتانیا هم در کنار ناصر است».7
حتّی در برخی منابع اینطور روایت گردیده که محمدرضا پهلوی نسبت به این موضوع که ایالات متحده در پیِ طرح یک نقشه بهمنظور کنار گذاشتنِ او از مسند قدرت است، دچار سوءظن شده بود.8 با همه این اوصاف، میتوان این اظهارنظرِ را مبنی بر آنکه، سیاست خارجی حکومت پهلوی طی دو دهه 1340 و 1350ش «بازتاب اولویّتهای پهلوی دوّم و نه منافع جامعه ایران بود»9 چندان دور از واقعیّت ندانست.
نکته چهارم اینکه، یکی از اصول مهمِّ سیاست مستقل ملّی مبنی بر احترام به حقوق کشورهای دیگر و دخالت نکردن در مسائل داخلی ملل جهان را، که سردمداران حکومت سابق ایران مدّعی آن بودند، مورد چالش قرار میدهد. یکی از محقّقان غربی، نوشته است: «سادهترین صفتی که میتوان در مورد رژیم ایران به کار برد، این است که آن را توسعهطلب بنامیم».10 پهلوی دوم که درصدد بود تا به یک قدرت منطقهای تبدیل شود، مداخله نظامی را در دستور کار خود قرار داد. فعّالیّتهای نظامی ایران در خارج از مرزهایش طی ده سال1345-1355ش بسیار گسترده بود و به دو شکل عمده صورت میگرفت: بعضاً به طریق مداخله مستقیم یعنی بهصورت حضور نیروهای نظامی ایران در آن کشور، و عمدتاً نیز از منظر غیرمستقیم یعنی تأمین کمکهای نظامی و غیرنظامیِ لازم به یکی از طرفین درگیر در کشور دیگر بود.11
در راستای این استراتژی که حکومت پهلوی، آن را بهعنوان بخشی از سیاست مستقل ملّی، و همچنین ضرورتی برای حفظ منافع ایران تلقّی مینمود، اقداماتی مانند کمک به دولت عمان در سرکوب جبهه آزادیبخش ظفار، حمایت از یمن شمالی در برابر یمن جنوبی، مساعدتِ دولت پاکستان در برابر چریکهای جداییطلب بلوچ، پشتیبانی از پاکستان علیه دهلی نو، یاری رساندن به ویتنام جنوبی برضدِّ همتایِ شمالیِ آن از نمونههای برجسته در این زمینه بود. علاوه بر اینها، میتوان از مداخلاتی که حکومت پهلوی در قارّه افریقا انجام میداد همچون طرفداری از سومالی در برابر اتیوپی، پشتیبانی از دولت زئیر در سرکوب شورشیان ایالت شابا، و در نهایت نیز کمک به دولت مراکش در مقابله با چریکهای پولیساریوی صحرای غربی نام برد.12 با این اوصاف، نمیتوان این عبارت را که «هیچ کشورِ جهان سوّمی به اندازه ایران در نیمه دهه1340ش در خارج از مرزهای خود به مداخله نپرداخته بود»13تکذیب نمود.
بهکارگیری این رهیافت در سیاست خارجی از سوی محمدرضاشاه، نوعی الگوبرداری از رئیس جمهور یکی از کشورهای بلوک غرب(فرانسه) یعنی تقلیدی از مشیِ ژنرال دوگل بهشمار میآمد.1 گویا این تقلید و پیروی، فقط محدود به حوزه سیاست خارجی نمیشد: «در اداره کشور و سیاست مُلک، اعلیحضرت خیلی از روشهای ژنرال دوگل تقلید میکرد. تنها رئیس کشوری که مورد احترام واقعی و قلبی شاه ایران قرار داشت، ژنرال دوگل بود.
نکته پنجم، که مهمترین مبحث در راستای به چالش کشیدنِ سیاست مستقل ملّی محمدرضاشاه است، ماهیّت وابستگیِ حکومت پهلوی به برخی دول بیگانه بهویژه غربی، و علیالخصوص ایالات متحده آمریکا، با وجودِ اعلام سیاست مستقل ملّی از سوی پهلوی دوّم میباشد.14این وابستگی از همه ابعاد و زوایا، که برجستهترین آن در زمینههای اقتصادی و نظامی است، محسوس و آشکار بود. برای حکومتی که مبتلا به فساد گسترده و ناکارآمدی در بیشتر حوزههای اداره کشور بوده، دوگانگی در پندار و کردار اعضای آن جامعه نیز کاملاً شایع و رایج میباشد، صحبت از داشتنِ سیاست مستقل ملّی، فقط میتواند دیدگاهی سادهانگارانه تلقّی گردد.
از جنبه اقتصادی، جدای از فساد مالی گسترده و فردگرایی لجامگسیخته در درون عناصر حکومت، که پیشرفت اقتصادی را در این کشور کُند میکرد، مهمترین و تأثیرگذارترین مسئله، اقتصاد تکمحصولی یعنی نیاز مبرم حکومت به درآمد حاصل از نفت بود.15 ایران از آنجا که، نه در زمینه کشاورزی و نه در عرصه صنعت، پیشرفت چندانی نداشت، از درآمد مقطعیِ هنگفت ناشی از فروش نفت، طی دو دهه 1340 و1350ش، در راستای جلب توجه کشورهای پیشرفته صنعتی بهسوی خود استفاده نمود. این از منظر اقتصادی، بیش از آنکه برای ایران سودمند باشد، میتوانست بهنفع کشورهای طرف معامله با ایران تلقّی گردد.16 بنابراین، بیجهت نبود که طیف مهمی از مخالفان حکومت پهلوی، در ریشهیابی آنچه که «سیاستهای واپسگرایانه» پهلوی مینامیدند، بر روی وابستگی حکومت مذکور به امپریالیسم غرب انگشت نهاده و از اقتصاد ایران در دوره پهلوی به عنوان «سرمایهداری وابسته» نام بردند.17
از منظر نظامی نیز همین وابستگی حکومت سابق به بیگانگان، مبرهن و محسوس بود. شخص اوّل ممکلت که از دهه چهل شمسی به بعد، در اداره امور کشور، نه تنها انعطافپذیری زیادی از خود نشان نمیداد، بلکه بعضاً بسیار خودکامه میشد، علاقه وافری به ایجاد ارتش قدرتمند و توهم دستیابی به قدرت برتر در منطقه و حتّی در سطح جهان داشته، ازینرو، بخش قابلملاحظهای از بودجه کشور را صرف تجهیز ارتش مینمود. جدای از نفوذ فراوان شبکههای اطّلاعاتی ایالات متحده امریکا در ایران،18الگوبرداری از ساختار نظامی ایالات متحده، به علاوه، وابستگی شدید به تجهیزات نظامی بیگانگان از طریق واردات آن، دو چالش عمده در عرصه نظامی بهشمار میآمد. بنابر روایت، تأسیس «یگانهای کماندو کلاه سبز» از سوی رژیم پهلوی در آغاز دهه1340ش، به تبعیّت از آمریکاییها بود؛ نیرویی که در سرکوب تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران در بهمن1340 و همچنین نیمه خرداد1342ش، نقش مهمّی ایفا نمود.19 افزون بر این، گفته شده است که در اواخر دهه1340ش، سه هیأت نظامی امریکایی در ایران فعالیت داشتند: یکی برای تقویت ارتش، دیگری برای اجرای برنامه کمکهای دفاع مشترک، و سوّمی نیز در راستای توانمندسازی ژاندارمری شاهنشاهی.20
همچنین، بنابر روایتی دیگر، طی سالهای1324ش تا 1349ش، بیش از یازده هزار نظامی ایرانی در امریکا آموزش نظامی دیدند، و در سویی دیگر، مشاوران امریکایی نیز در نیروهای پلیس، ارتش و ساواک ایران مشغول به کار بودند، افرادی که تعداد آنها در سال1357ش به 37هزار نفر رسید. بدین خاطر بود که در گزارش سنای امریکا مورخ1356ش، آشکارا اعتراف شد که «حضور پرسنل امریکایی در ایران و ناتوانی ایرانیان در استفاده از سلاحهای فروخته شده جدید امریکایی، اهرمهایی را در اختیار امریکا قرار میدهند که ایران نتواند برخلاف منافع آمریکا گام بردارد».21
هزینهای که پهلوی دوّم برای خرید تجهیزات نظامی از آمریکا و اروپا صرف نمود، با توجّه به وضعیت اقتصادی و اجتماعی اسفناک و رقّتانگیز اکثریت مردم ایران، بسیار حیرتآور و قابلتأمّل به نظر میرسید. برای نمونه، در مهر1343ش، هنگامی که بانکهای خصوصی آمریکا حاضر به پرداخت 200 میلیون دلار وام به ایران شدند، قرار بر این شد تا قسمت عمده این وام، در راستای خرید جدیدترین تجهیزات نظامی از ایالت متحده آمریکا هزینه گردد.22 نکته جالب اینجاست، از آنجا که محمدرضا پهلوی برای خرید تسلیحات نظامی، اشتهایی سیری ناپذیر داشته،23 هنگامیکه در میانه دهه چهل شمسی با مخالفت دولت دموکرات آمریکا برای فروش برخی تجهیزات نظامی به ایران مواجه شد، دست خود را بهسوی کشوری دیگر دراز نمود، تا آنجا که در 1346ش بود که قراردادی بالغ بر 110میلیون دلار برای خرید تجهیزات نظامی از شوروی، با مقامات این کشور امضاء نمود. همین اقدام محمدرضاشاه سبب گردید تا امریکاییها نیز درصدد جلب رضایت او برآمده، آرزوی او را مبنی بر دستیابی به هواپیمای فانتوم برآورده سازند.24
هنگامیکه برخی سیاستمداران امریکایی، نارضایتی خود را از فروش این مقدار تجهیزات نظامی مدرن به ایران اعلام کردند، دولتمردان آمریکا، اهمیت استراتژیک ایران را یادآور شده و همچنین اظهار داشتند از طریق فروش این تسلیحات طی سالهای1341-1346ش، توانستهاند برای یک میلیون و400هزار نفر مردم امریکا، ایجاد اشتغال نموده و بیش از یک میلیارد دلار به صنایع امریکا سود برسانند.25این روند خرید تجهیزات نظامی از بیگانگان به وسیله پهلوی دوّم، طی دهههای چهل وپنجاه شمسی، روند صعودی محسوسی را طی نمود، چنانکه در سال 1349ش بیش از 619میلیون دلار به هزینههای تسلیحاتی اختصاص یافته بود، امّا این رقم در 1352ش به بیش از دو میلیارد دلار رسید.26 در این میان، دلّالان اسلحه و نمایندگان اکثر کارخانجات سازنده تسلیحات نظامی در ایالات متحده آمریکا، نمایندگانی به تهران فرستاده، درصدد استفاده از این وضعیت مطلوب برآمدند، تا آنجا که بنابر روایت معاون گروه مستشاران نظامی امریکا در ایران طی دهه پنجاه شمسی: «من دائماً مشغول دیدار با کسانی بودم که چیزی برای فروش داشتند. ایران جای خوبی برای کاسبی شده بود خیلی خیلی خوب، و منافع بازرگانی در آن بینهایت بالا بود». با این اوصاف، دور از انتظار نبود که این میزان هزینه برای خرید تجهیزات نظامی از سوی پهلوی دوّم طی سالهای1351-1356ش، به رقم بسیار بزرگ و اعجاببرانگیزِ 16میلیارد دلار برسد و بنابر روایت، بودجه نظامی و تشکیلات امنیّتی ایران در سال 1356ش، 40درصد بودجه کل کشور را میبلعید.27
ژنرال شارل دو گل رئیس جمهور فرانسه در سفر به ایران به اتفاق محمدرضا پهلوی در بازدید از یک مرکز صنعتی
شماره آرشیو: 512-828-الف
پی نوشت:
1.منصور شکیبمهر،«مناسبات ایران و فرانسه در دوره ریاست جمهوری دوگل»، مجله تاریخ روابط خارجی ایران، بهار1384ش، ش22، صص121و138.
2.احمد میرفندرسکی، دیپلماسی و سیاست خارجی ایران، تهران:علم، 1382ش، ص183.
3. جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه: فروزنده برلیان، تهران: فاخته، 1371ش، صص186-197.
4.همان، ص217؛ مایکل لدین،شاه و کارتر، ترجمه:مهدی افشار، تهران: دنیای کتاب، 1371ش، ص10.
5.کامران طارمی،«تحلیلی بر سیاست امنیت ملی ایران در قبال منطقه خاورمیانه در دوران حکومت محمدرضا پهلوی»، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، پاییز1379، ش49، ص121.
6.بارل، یادداشتهای سیاسی ایران، جلد 14، ترجمه: افشار امیری، تهران: مرکز اسناد انقلاب، 1389ش، ص886.
7.همان،ص887.
8.بیل،همان، ص210.
9.مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه: فریدون فاطمی، تهران: مرکز، 1371ش،ص346.
10.فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه: فضلالله نیکآیین، تهران: امیرکبیر، 1358ش، ص277.
11. همان، صص279-287.
12.محمدجعفر چمنکار، «مأموریت نظامیگری دولت پهلوی دوم و تأثیرات آن بر سیاست خارجی ایران»، مجله پژوهشهای تاریخی، شماره4، زمستان1389، صص12-19.
13.جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه:احمد تدیّن، تهران:رسا،1377ش، ص515.
14. شاهرخ وزیری، نفت و قدرت در ایران، ترجمه: مرتضی ثاقبفر، تهران: عطائی، 1379ش، صص415-445.
15. فوران، همان، ص515؛ هلیدی، همان، صص265-267.
16. محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه داری در ایران، تهران:شعله اندیشه، 1369ش، ص53.
17. زینب احیائی، مستشاران آمریکائی در ایران به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب، 1382ش، صص86-91.
18.غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست وپنج ساله ایران، جلد1،تهران: رسا،1371ش، ص203.
19.چرا آمریکا ایران را مسلح میکند، بیجا:انتشارات پانزده خرداد، بیتا، ص25.
20.فوران، همان، ص512.
21.بیل، همان، ص218.
22.همان،ص235.
23. چرا آمریکا ایران را مسلح میکند، ص26.
24.بیل، همان، ص238.
25.چرا آمریکا ایران را مسلح میکند، ص31؛ البته این خریدها، فقط از امریکا نبود بلکه عایدات هنگفت آن به برخی کشورهای صنعتی دیگر به خصوص انگلیس، فرانسه، روسیه، شوروی، کانادا و آلمان نیز میرسید. همان، صص90-91.
26.بیل، همان، ص278.
27.همان، ص277؛ بهمنظور آگاهی بیشتر راجع به صرف درآمدهای نفتی برای مسائل نظامی،بنگرید به: وزیری، صص395-397.