دکتر آرتور میلسپو، اقتصاددان آمریکایی و دانشآموخته دکترای دانشگاه جان هاپکینز که به واسطه دو بار حضور خود در ایران و حضور در رأس امور مالی ایران، در میان ایرانیان به شهرت رسیده است، در میان مورخان معاصر دارای مخالفان و موافقان بسیاری است.
میلسپو یک بار در سال 1301 و بعد از جنگ جهانی اول در ظاهر برای سامان بخشیدن به اقتصاد بیبرنامه ناشی از هرج و مرج و نیز بحرانهای جنگ جهانی اول توسط قوامالسلطنه به استخدام کشورمان درآمد. این اتفاق مصادف با وزیرمختاری حسین علاء در واشنگتن بود. قوام به او دستور میدهد فرد شایستهای را پیدا کند، علاء با کمک بخش اقتصادی وزارتخارجه آمریکا یک اقتصاددان سی و نه ساله به نام میلسپو را به ایران معرفی کرد1 و در عین حال تأکید کرد که در خصوص عملکرد وی هیچگونه مسئولیت به عهده نمیگیرد!
بار دوم نیز در سال 1321 و در جریان جنگ دوم جهانی و به دنبال خروج رضاشاه از ایران، میلسپو بار دیگر در رأس امور مالی ایران قرار گرفت.
دوره اول مأموریت میلسپو در ایران (1306-1301) بسیاری از منابع بر این باورند که عملکرد میلسپو در دوره نخست ستایشآمیز بوده و بنابراین خوش دارند همه بهبودهای صورت گرفته در امور مالیه و پیشرفتهای دیگر را مرهون وی و مهندسان همراه او بهشمار آورند.
فقدان سابقه استعماری آمریکا در باور روشنفکران و مردم ایران آن زمان سبب شد دولت و مجلس ایران بدون ایجاد حساسیت جدی، قانون استخدام میلسپوی آمریکایی را با حقوق قابل توجه پانزده هزار دلار و با امکانات رفاهی کامل (خانه و اثاثیه) و اختیارات غیرقابل باور برای یک بیگانه به مدت 5 سال تصویب و به اجرا بگذارد.
دولت ایران در پشت پرده استخدام میلسپو قصد داشت با جلب کمکهای مادی، سیاسی آمریکا، عنصر سومی را وارد ایران کرده و از این طریق از خطرات ویرانگر رقابت روس و انگلیس در ایران بکاهد. ایران یازده ماه قبل نیز با استخدام مورگان شوستر آمریکایی قدم در چنین راهی گذاشته بود. گویی تأثیرگذاری مثبت مورگان شوستر در حضور کوتاه مدت 8 ماههاش در ایران که با اولتیماتوم روسها به پایان رسیده بود، ایرانیها را بر آن داشته بود با استخدام هموطن وی اندکی از تلخی تسلیم در برابر اولتیماتوم روسها را،که موجبات خروج مورگان شوستر از ایران را فراهم آورده بود، بکاهند.2
نیت نخست دولت ایران استفاده از وی به عنوان مستشار برای سامان بخشی به اقتصاد ایران بود، اما وی که عملاً هیچگونه سابقه اجرایی در آمریکا نداشت، به دنبال اختیارات عملی و اجرایی بود. خود وی در این باره میگوید: «دولت ایران ابتدا تقاضای مستشار مالیه کرده بود، بر اثر اصرار من، برای اخذ اختیارات بیشتر، مجلس در قانون استخدامی من، عنوان مستشار مالی را به رئیس کل مالیه ایران تغییر داد».3
میلسپو در دوره نخست حضور خود ،در حالی همه کاره مالیه ایران شد که اقتصاد ایران تحت تأثیر فقدان طولانی مجلس، فقدان برنامهریزی و آثار مخرب جنگ جهانی اول، در شرایط نامساعدی قرار گرفته بود. خزانه کشور خالی و حقوق کارمندان ماهها به تأخیر افتاده بود، در تهران، افراد با نفوذ با بهرهبرداری از وضعیت نابسامان یاد شده حاضر به پرداخت مالیات خود نبودند.4
پس از حضور میلسپو و به دنبال قلع و قمع جنبشهای ایالاتی و آرامش پایتخت، میلسپو توانست نظام مالیاتی ایران را منطقیتر نماید و به عبارتی آن را به شیوه ممالک رشد یافته تنظیم کند. به عنوان مثال در دوره حضور وی مالیاتهای جدیدی جاری شد که به ترمیم خزانه کمک شایانی نمود. مانند، مالیاتهایی بر کشتار دام، نفت سفید مصرفی، عوارض پلاکگذاری وسایل نقلیه و مانند آنها.
میلسپو همچنین مالیاتهای عقبافتاده خوانین و ثروتمندان را دریافت کرد، بدین ترتیب مشکل تأخیر حقوق ادارات را رفع کرد و ترتیبی اتخاذ کرد که حقوق کارمندان که همیشه به تأخیر میافتاد، به موقع پرداخت شود.5
از طرفی، میلسپو مخالفان سرسختی هم داشت. از جمله ابتهاج، مدیرکل بانک ملی که میلسپو در دوره دوم حضور خود، ادامه همکاری خود را با ایران به عزل وی مشروط کرده بود. وی در خاطرات خود، از زبان مؤتمنالملک پیرنیا نقل میکند که «میلسپو حتی در مأموریت نخست خود نیز شایستگی اداره امور ایران را نداشته است».6
ابتهاج بر این باور است که «وصول مالیاتهای عقبافتاده از عدهای متنفذین ایران، به هیچ وجه از درایت میلسپو نبوده، بلکه در نتیجه ایجاد حکومت مرکزی بوده است».7
اختیارات میلسپو به حدی بود که حتی سردار سپه را قبل و بعد از تاجگذاری به چالش میکشید، میلسپو گاهی در طول قدرتگیری سردار سپه تا تاجگذاری، در مقابل برخی از اعتبارات درخواستی وی مقاومت میکرد. از جمله مواردی که نارضایتی رضاخان را فراهم آورد، تصویب نکردن بودجه لازم برای پرداخت حقوق معوقه نظامیان، و نیز تصویب هزینه سفر او به خراسان جهت سامان بخشیدن به اعتراضات نظامیان در این سامان بود.
دکتر میلسپو در آغاز ورود به ایران در برابر استدلال دوستانش که با اشاره به تغییر اوضاع ناشی از حضور افراد تحصیلکرده در امور دارایی کشور؛ استدلالی میکند که برای ما ایرانیان درسآموز است: «تصدیق میکنم که در وزارت دارایی مأموران لایق، بیش از سابق است لیکن شما یک مسئله را ازنظر دور داشتهاید و آن پرستیژ خارجیها در ایران است. ایرانیها ممکن است با متصدیان ایرانی به جهاتی رقابت و مخالفت داشته باشند ولی با خارجیها این رقابت را ندارند و احترام زیادی قائل هستند».
میلسپو که قبلاً با تصویب بودجه و مخارج تاجگذاری رضاشاه ــ که از سوی مجلس شورای ملی ارائه شده بود ــ اندکی از روابط خود را با شاه بهبود بخشیده بود، با مقاومتهای خود در برابر تخصیص برخی از بودجهها و نیز درخواست تفحص برای نظارت بر چگونگی مخارج نظامیان، در برابر خواستههای ملوکانه قرار گرفت و به اشاره رضاشاه در خرداد 1306 در زمان وزارت مالیه نصرالدوله فیروز، فرزند فرمانفرما، مجلس شورای ملی، قرارداد خدمت میلسپو و هیأت مستشاران آمریکایی را لغو کرد!
دوره دوم مأموریت میلسپو در ایران مأموریت دوم میلسپو در ایران از بهمن 1321 تا آذر 1324 که با خروج رضاشاه و اشغال کشور توسط متفقین همراه بود، با حرف و حدیثهای فراوانتری نسبت به دوره اول همراه است! حُسن شهرت میلسپو در دوره مأموریت نخست خود که به واسطه تقویت قدرت دولت مرکزی بسط پیدا کرده بود و سبب روانتر و منظمتر شدن وصول مالیاتها شده بود، سبب شد که بار دیگر به کار در ایران فراخوانده شود. در حالی که شرایط بسیار متفاوت شده بود. هفده سال زمان سبب شده بود که در خود ایران متخصصین فراوانتری تربیت شوند. بودجه 20 میلیونی آن روزگار، بیست برابر شده بود و به حدود «چهارصد میلیون تومان» رسیده بود. انحصارطلبی و تمامیتخواهی میلسپو در کارزار مالی نیز که ظاهراً جزء خوی ذاتی وی بود و بدبینی او به ایرانیان (که بعدها در کتابش هویدا شد) دشمنان و رقبای داخلی وی را که حال دیگر از نظر علم و تجربه نیز کم از وی نبودند، آشکار به مقابله واداشته بود.8
میلسپو در آغاز ورود به ایران در برابر استدلال دوستانش که با اشاره به تغییر اوضاع ناشی از حضور افراد تحصیلکرده و لایقتر در امور دارایی کشور؛ استدلالی میکند که برای ما ایرانیان درسآموز است: «تصدیق میکنم که در وزارت دارایی مأموران لایق، بیش از سابق است لیکن شما یک مسئله را ازنظر دور داشتهاید و آن پرستیژ خارجیها در ایران است. ایرانیها ممکن است با متصدیان ایرانی به جهاتی رقابت و مخالفت داشته باشند ولی با خارجیها این رقابت را ندارند و احترام زیادی قائل هستند».9
مشکل دیگر میلسپو این بود که به لحاظ وضعیت جنگ نتوانسته بود افراد زبردستی به همراه خود به ایران بیاورد و اکثر 50 نفر همراهان وی هیچگونه آشنایی با کارهای اداری ایران آن روزگار نداشتند. درک نکردن مقتضیات زمان، یعنی بیرقیب دانستن خود در عرصه مالی کشور ،بهرغم حضور افراد شایستهتر و تحصیلکردهتر نسبت به سالهای 1301 تا 1306 سبب شد که میلسپو با همان اقتدار شروع به کار کرده و ناخودآگاه دشمنان زیادی برای خود دست و پا کند. با این وجود دولتهای پهلوی در اوایل حضور وی در برابر خواستههای آمرانه وی کوتاه میآمدند. «قدرت و نفوذ میلسپو در آن زمان طوری بود که هر وقت اراده میکرد، وزیر دارایی را به دفترش احضار میکرد و او هم فوراً اطاعت میکرد، به نخستوزیر میگفت اعتبار به دولت نمیدهم مگر اینکه فلانکار انجام شود و دولت هم مجبور بود قبول کند»،10 اما ابتهاج مدیرکل وقت بانک ملی برخلاف پیشبینی میلسپو، در مقابل او ایستاد و حکم عزل وی را نپذیرفت و آن را خارج از اختیارات او دانست.
ابتهاج، خود ضمن تأکید و تأیید، حسن نیت و دانش نظری میلسپو ،عدم شایستگی وی را چنین بیان کند: «او هیچگاه در گذشته خود مسئولیت اداری و اجرایی نداشت، به عبارت دیگر او اقتصاددانی بود که در یکی از مؤسسان تحقیقاتی آمریکا کار میکرد، بنابراین محول کردن امور مالی و اقتصادی ایران با تمام مشکلاتی که دربرداشت به شخصی مانند میلسپو به هیچوجه صحیح نبود».11
اختیارات وسیع و غیرقابل باور میلسپو به عنوان رئیس کل دارایی ایران در این دوره، با مقتضیات زمان، تخصص همکاران آمریکاییاش، رقابتهای موجود و تغییر شرایط سیاسی ایران همخوانی نداشت، تصدی خزانهداری، حمل و نقل، توزیع خواربار و تثبیت قیمتها و حتی تعدیل اجارهبها و و همانند آنها، کارهایی نبود که او و همکارانش بیاشکال از پس آن برآیند. این بار برخلاف گذشته افکار عمومی نیز حضور وی را برنمیتافت. سرانجام مجلس در دی 1323 قانونی مبنی بر سلب اختیارات وی گذراند، در حالی که او هنوز در نامههایش برای ادامه کار برای نخستوزیر وقت ایران سهامالسلطنه بیات شرط تعیین میکرد!
بیات نیز فوراً تقاضای استعفای وی را پذیرفت و او را در برابر کار انجام شده قرار داد، بهگونهای که در مقابل اعتراض وی طرفداران او از جمله سیدضیاء و سفارت آمریکا، به او متذکر شدند که «خود او استعفا داده و دولت هم استعفای او را پذیرفته است».12
مخالفتهای تأثیرگذار بر میلسپو مهمترین مخالفتها به حضور دوباره میلسپو در ایران از سوی بازار، شوروی، تودهایها، نیروهای ملیگرا و بهخصوص مصدق صورت گرفت! مخالفتهای مصدق با میلسپو از جنس مخالفت با حضور نیروهای خارجی در کشور بود و در باطن به عملکرد اقتصادی وی مربوط نمیشد. مصدق و ملیگراها، بر این باور بودند که در کشوری که خود تعداد زیادی دانشآموخته از اروپا دارد، استخدام مستشاران خارجی موضوعیت ندارد. مصدق معتقد بود که استخدام خارجیها در این شرایط این مفهوم را ایجاد میکند که ایرانیها قادر به در دست گرفتن سرنوشت خود نیستند و این با ملیگرایی ایرانیان که در آن زمان در حال شعله ور شدن بود منافات داشت.13
مصدق در مجلس چهاردهم ،با تمدید قرارداد وی مخالفت کرد و علت آن را مغایرت قرارداد وی با منافع و مصالح ملی عنوان کرد. او در سخنان خود ابراز داشت که ایرانیها خودشان بهخوبی قادر به اداره امور کشور خود هستند، چنانچه سالها بدون مستشار، مملکت خود را اداره کردهاند.14 به گفته حسین مکی، مصدق در دوره پنجم مجلس و در دوره نخست مأموریت مستشاری میلسپو نیز (که نخستین بار به مجلس راه یافته بود) با اختیارات او مخالفت کرده بود!
تودهایها نیز که در آغاز به تبع شوروی، واکنش منفی از خود نشان نمیدادند، به تبع بروز اختلاف میان شوروی و میلسپو بر سر توزیع غلات (میلسپو بهدرستی معتقد بود که گندم آذربایجان باید به مصرف مردم ایران برسد وگرنه باعث قحطی میشود)15 او را عامل امپریالیسم معرفی کردند. روسها نگران مجبوبیت آمریکاییها در میان مردم و در نتیجه گسترش نفوذ رقیب و متفق خود در هیئت حاکمه ایران بودند.
تودهایها که تا قبل از آن علل ناکامی میلسپو در تثبیت قیمتها را «فشار کاری» «کارشکنی محتکران» و «حجم بالای کار» بیان کرده بودند اینک او را در این کار دارای «سوءنیت» معرفی میکردند، پس از بروز مشکل میان میلسپو و شوروی، در جراید خود وی را «مسبب اصلی وضعیت بد اقتصادی»، «همه کاره ایران» و عامل بیکاری تجار ایرانی معرفی میکردند.16 به نظر میرسد دکتر میلسپو علاقهمند به ادامه فعالیت در ایران بود و بهرغم غرور و بدبینیای که به ایرانیان داشت، در عملکرد خود دارای نیت نادرستی نبود، اما ملیگرایی ایرانیها، رقابتهای نخبگان سیاسی که برخلاف ارزیابی وی حالا دیگر دامن او را گرفته بود ، دخالت شوروی و هوادارانش در ایران ،اوضاع نامساعد ناشی از اشغال و دخالت نیروهای اشغالگر و غارت منابع غذایی ایران که باعث گرانی مایحتاج عمومی شده بود، موجبات خروج او را از ایران فراهم آورده بود.
میلسپو در میان برخی از مقامات آذربایجان
شماره آرشیو: 395-2ع
پی نوشت:
1.ژرژ لنجافسکی، سیسال رقابت غرب و شوروی در ایران، ترجمه حورا یاوری، تهران، ابنسینا، 1351، ص 97.
2.باقر عاقلی، قوامالسلطنه در دوره قاجار و پهلوی، تهران، جاویدان، 1377، ص 321.
3.آرتور میلسپو، مأموریت آمریکاییها در ایران، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، پیام، بیتا، ص 9.
4.همان، ص 9.
5.حسین مکی، تاریخ 20 ساله ایران، ج 3، تهران، علمی، 1374، صص 179-178.
6.هوشنگ ابتهاج، خاطرات، ج 1، تهران، علمی، 1371، ص 118.
7.ابتهاج، همان، ص 139.
8.عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج 3، تهران، بی نا، بی تا، ص 533.
9- http://sowt.ir/?p=1429.
10.ابتهاج، همان، ص 118.
11.همان، ص 116.
12.ابتهاج، همان، ص 153.
13.فخرالدین عظیمی، بحران دموکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، 1372، صص 118-117.
14.عزتالله سحابی، مصدق، دولت ملی و کودتا، تهران، طرح نو، ، 1380، ص 148.
15.لوئیس فاوست، ایران و جنگ سرد، ترجمه کاوه بیات، تهران، وزارت خارجه، ، 1374، ص 206.
16.کریم سلیمانی و جمیله عزیزخواه، مخالفتها علیه میلسپو در ایران، مجله علمی پژوهشی پروژههای تاریخی، دوره 5، شماره 3، پاییز 1392، صص 97-110 و قابل بازیابی در:
http://jhr.ui.ac.ir/article -14411.htmi.