□ با اوجگیری قیام مردمی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، هر یک از گروهها از این حرکت تحلیلی میدادند. با اشارتی به این تحلیلها، از موضعگیری امام خمینی در برابر این جریانها چه برداشتی دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. خدمتتان عرض کنم که این جریانها بسیار متنوع بودند؛ مثلا حزب توده ــ که وابستگی آن به شوروی بر کسی پوشیده نبود و در عین حال تنها حزبگسترده و دارای تشکیلات منسجم در ایران بود ــ به دنبال تحلیلهایی که رادیو مسکو ارائه میکرد، معتقد بود که چون در ایران حزب متشکلی وجود ندارد، این حرکت به سرانجام نخواهد رسید و لذا این جنبش، یک مبارزه اساسی و ریشهای نیست. با وقوع فاجعه 17 شهریور، گروههای چپ و راست به این نتیجه رسیدند که جنبش از حرکت افتاد! مجاهدینخلق هم با توجه به باز شدن فضای سیاسی، بهسرعت شروع به عضوگیری کردند.
حضرت امام در مصاحبههایی که در نجف انجام میدادند اعلام میکردند: «ما به مارکسیستها اعتماد نداریم و آنها بارها از پشت به ما خنجر زدهاند؛ آنان دشمن اسلام هستند، درحالیکه ما حکومت اسلامی میخواهیم». این سخن امام توسط خواهر سعادتی ــ که در زندان بود ــ به او رسید و وی گفت: «به آقای خمینی پیغام بدهید که مجاهدینخلق تا آخر در کنار مارکسیستها خواهند بود و ابداً موضع شما را تأیید نمیکنیم و فکر هم نمیکنیم که شما با این شیوه مبارزه به هدفتان برسید».
□ اما آنها تحلیل میکردند که امریکا به این نتیجه رسیده که باید شاه را بردارد؛ اینطور نیست؟
این یکی از تحلیلهایشان بود. در تحلیلهایشان به یک حالت دوگانه رسیده بودند. فکر میکردند رژیم شاه محکمتر و پابرجاتر از آن است که سقوط کند و از سوی دیگر تصور میکردند در دنیا مسائلی هست که آنها نمیدانند و امکان دارد امریکا به این نتیجه رسیده باشد که شاه دیگر به دردش نمیخورد و باید او را بردارد؛ آنها معتقد بودند در چنین وضعیتی بدیهی است که خودشان باید جای او را بگیرند. برای همین به فکر تشکیل کابینه و ارائه برنامه برای حکومت آینده افتادند. دائماً هم برای امام پیغام میدادند: اگر شما توانستید رژیم را سرنگون کنید، چگونه میخواهید مملکت را اداره کنید؟ امام هم جوابی را میدادند که برای آنها خیلی سنگین بود. ایشان میفرمودند: همان مردمی که انقلاب را به ثمر رساندند قادر خواهند بود آن را اداره هم بکنند. گروههای چپ میگفتند: این یک برنامه امریکایی است و امریکا پس از مدتی، دوباره یک حکومت سلطنتی یا جمهوری وابسته به خود را در ایران به راه خواهد انداخت!
□ ملی ـ مذهبیها از روند وقایع چه تحلیلی داشتند؟
جریانهایی مثل نهضتآزادی و جبههملی و جاما، اعتقادی به مبارزه خشونتآمیز و مسلحانه علیه رژیم نداشتند. آنها هم پس از 17 شهریور به این نتیجه رسیدند که شیوههای قبلی مبارزه جواب نمیدهد و باید به سراغ شیوههای جدیدی رفت. گروههایی که از قبل به مبارزه مسلحانه معتقد بودند میگفتند: باید مبارزه مسلحانه را گسترش داد. افرادی هم که به مبارزات مسلحانه اعتقاد نداشتند میگفتند: باید از طریق انتخابات آزاد، مجلس را قبضه و اختیارات شاه را محدود کرد. در این میان هیچ کس غیر از امام به مبارزات مردمی اعتقاد نداشت و باور نمیکرد که این شیوه به نتیجه برسد.
□ در نگاهی کلانتر، تحلیل دو ابرقدرت غرب و شرق از وقایع ایران چه بود؟
روسها از طریق رادیو مسکو اعلام میکردند که به سرنوشت مردم ایران علاقه دارند و در برابر تغییر و تحولات ایران بیتفاوت نخواهد ماند؛ به همین دلیل هم شاه دائماً تکرار میکرد که سرنخ این حرکتها در مسکوست! آمریکاییها هم دائماً تکرار میکردند که بین حرفهای رادیو مسکو و مخالفت امام با رژیم شاه، رابطه معناداری وجود دارد. از سوی دیگر مردم شعار میدادند: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی». معنای این شعار این بود که ملت ایران قصد دارد دست آمریکا را از ایران قطع کند، ولی این بدین معنا نیست که شوروی را راه خواهد داد و در نتیجه هردوی آنها، مخالفت با انقلاب اسلامی را شروع کردند. واقعیت این است که نه روسها و نه آمریکاییها، واقعاً ماهیت انقلاب اسلامی را درک نمیکردند؛ زیرا این انقلاب هیچ شباهتی با سایر انقلابهای تاریخ معاصر نداشت.
□ تغییر موضع حزبتوده پس از پیروزی انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؛ با توجه به اینکه به دلیل اشتغالات آن دوره، مواضع این گروه را رصد میکردید؟
هنگامی که انقلاب به پیروزی رسید و مردم به رهبری امام، آمریکا و ایادی او را از صحنههای سیاسی، نظامی و اقتصادی ایران بیرون کردند و اداره کشور را برعهده گرفتند، ناگهان حزب توده تغییر موضع داد و به تبعیت از مسکو، حالتی حمایتآمیز و البته مشکوک به خود گرفت! یعنی در ظاهر با انقلاب اسلامی موافقت و فقط گاهی انتقاداتی جزئی ابراز میکرد. حزب توده چنین تحلیل میکرد که انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب بورژوایی ملی در برابر بورژوایی جهانی یا سرمایهداری وابسته است. البته گروههای چپ این حرکت را انقلاب نمیدانستند، بلکه آن را قیام یا شورشی علیه رژیم وابسته شاه میدانستند.
درمجموع گروههای چپ و راست، انقلاب ایران را حرکت کوری میدانستند که نمیداند چه چیز را ویران میکند و چه چیزی را جای آن مینشاند. یکی از رهبران مجاهدینخلق میگفت: پیاده کردن احکام و موازین اسلامی در قرن بیستم، امر محالی است!
□ رویکرد امام و به تبع آن جامعه انقلابی آن روز، در برابر این گرایشها و تحلیلها چه بود؟ آنها تا چه حد برای این ارزیابیها قدر قائل شدند؟
مردم به پیروی از حضرت امام، عملا بر این باور بودند که باید فرامین ایشان را نکته به نکته اجرا کنند و این موضوعی است که گروههای مختلف سیاسی هنوز هم از درک آن عاجزند. تمام گروههای چپ و راست در بهترین وضعیت ممکن خود بیش از چندهزار نفر را نمیدانستند بسیج کنند، درحالیکه امام با اشارهای تظاهراتی چندمیلیونی را در تهران و شهرستانها به راه میانداختند. این گروهها به این موضوع کلیدی فکر نمیکردند که اگر مردم با آنها مقابله صریح نمیکنند، علتش موافقت با آنها نیست، بلکه مسئله مهم براندازی رژیم شاه است و مردم و رهبری آن نمیخواهند بین دستجات مختلف مردم تفرقه بیفتد و نیروها تقسیم شوند.
□ به رفتار گروههای سیاسی پس از پیروزی انقلاب هم اشارهای داشته باشید. این گروهها که هرکدام ساز جداگانهای را کوک میکردند در آن دوره چه رویکردی در پیش گرفتند؟
هنوز یک هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود که فدائیان خلق اعلامیه دادند و گفتند: «با مبانی جمهوری اسلامی مخالف هستند، ولی چون این رژیم ملی و مورد حمایتِ اکثر مردم است، علیه آن مبارزه مسلحانه نخواهند کرد! مجاهدینخلق هم پس از یک ماه اعلامیه دادند: ما به جمهوری اسلامی رأی میدهیم، ولی جمهوری اسلامی برای ما رژیم مبهمی است!
گروههای چپ و راست در یک نقطه با هم اشتراک نظر داشتند و آن هم مخالفت با اسلامی بودن حکومت اسلامی و مرجعیتِ روحانیت بود. آمریکا هم با مرجعیت و روحانیت مخالف بود؛ لذا همه اینها در جبهه واحدی تبلیغ علیه روحانیت را شروع کردند. آنها جرئت نمیکردند علیه اسلام حرف بزنند و میدانستند اگر این کار را بکنند، خیلی زود توسط مردم پس زده خواهند شد. هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که علیاصغر حاج سید جوادی، رهبر گروه جنبش از طرفداران غرب، مقالهای با عنوان «صدای پای فاشیسم میآید» نوشت که چندین بار در رادیوی تحت مدیریت قطبزاده خوانده شد!
□ نکته دیگر این بود که چرا در آن دوره، گروههای چپ و منافقین روی انحلال ارتش اصرار داشتند؟
آنها روی دو موضوع تاکید میکردند: انحلال ارتش، آزادی گروهها. اگر بصیرت و ایستادگی امام نبود و ارتش منحل میشد، کشور خسارتهای جبرانناپذیری میدید. اگر ارتش منحل میشد، هیچ معلوم نبود که تا بیست سال دیگر هم بتوانیم چنین ارتشی داشته باشیم. در مورد آزادی گروهها هم میخواستند در همه جا پایگاه داشته باشند، کما اینکه در فرصت بهوجودآمده پس از انقلاب، حتی در بیمارستانها هم تشکیلات درست کردند و هر روز درگیری به راه انداختند و بخشی از امکانات را در اختیار گرفتند یا از بین بردند و عملاً کشور را فلج کردند. در کارخانههای مختلف تحصن و درگیری به راه انداختند و یا کارخانهها را به تعطیلی میکشاندند و هنوز کمتر از یک سال از انقلاب نگذشته بود که مسئولین به این نتیجه رسیدند که به این شکل نمیشود مملکت را اداره کرد.
گروه های چپ که در ابتدا این گونه تحلیل میکردند که فقط باید مبارزه سیاسی کنند، کمکم به این نتیجه رسیدند که باید دست به عملیات مسلحانه بزنند. اولین گروهی که مبارزه مسلحانه را شروع کرد، حزب دموکرات کردستان بود که ارتباط مستقیمی با رژیم صهیونستی داشت. فدائیانخلق ابتدا در گنبد شروع به مبارزه کردند و وقتی در آنجا شکست خوردند به کردستان رفتند. حدود یک سال پس از پیروزی انقلاب، گروههای چپ عملیات مسلحانه خود را گسترش دادند و به سرقت بانکها، حمله به کلانتریها و پایگاهها و ایجاد درگیریهای قومی، مذهبی پرداختند.
گروههای راست معتقد بودند که روحانیون نخواهند توانست کشور را اداره کنند و لاجرم برای اداره امور دست نیاز به طرف طبقه روشنفکر و تحصیلکردهها دراز خواهند کرد و به این ترتیب، آنها زمام امور را در دست خواهند گرفت. البته مردم ما بسیار هوشیارتر و آگاهتر از چیزی بودند که این گروهها تصور میکردند. آنان پشت سر امام حرکت کردند و همه تئوریهای چپ و راست را به شکست کشاندند.
□ تنها انقلابی که شرق و غرب متحداً با آن به مخالفت پرداختند انقلاب اسلامی بود. این مقوله هنوز برای تحلیلگران قابل هضم نیست که نظام چگونه توانست در برابر این مخالفتهای جدی کمر راست کند؟
همین طور است. همیشه قاعده بر این بود است که گروهی از کشورها وابسته به غرب و تعدادی دیگر وابسته به شرق بودهاند و سابقه نداشته که همه کشورها اعم از شرقی و غربی در کنار هم علیه یک کشور موضعگیری کنند، اما در مورد ایران، برای اولین بار مشاهده کردیم که هم شوروی به عراق اسلحه داد و هم امریکا و متحدانش، تا علیه ایران بجنگند. دشمنان انقلاب اسلامی کاملاً بر این موضوع واقف اند که اگر تجربه انقلاب اسلامی موفق شود، در تاریخ بشر اتفاق جدیدی رخ داده است. بسیاری سعی کردهاند انقلاب ایران را با پارامترهای معمول در سایر انقلابها تحلیل کنند، اما شدنی نیست؛ زیرا در انقلاب اسلامی هیچ گونه مرزبندی طبقاتی و گروهی وجود نداشت و این انقلاب مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی شکل گرفت و رهبر آن یک مرجع دینی بود و لذا این انقلاب نه از لحاظ ساختار و نه از نظر کیفیت رهبری، شباهتی به انقلابهای دیگر دنیا ندارد. دنیا با چنین انقلابی آشنا نبود و در نتیجه از بهکارگیری شیوههای معمول هم در مقابله با آن سودی نبرد.
□ به نکته مهمی اشاره کردید؛ به عنوان سؤال آخر، به نظر جنابعالی عوامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی چه بودند؟
مهمترین اصل در پیروزی انقلاب اسلامی، ویژگیهای شخصیتی و رهبری ویژه امام بود که نیاز به تحلیل مفصل در چهارچوب جامعهشناسی سیاسی دارد. دومین عامل حضور یکپارچه و متحد مردم در همه صحنههاست که امکان هرگونه مقابلهای را از شاه و اربابانش سلب کرد. سومین عامل اعتقاد به اسلام و موازین اسلامی و عشق به خاندان پیامبر و اهلبیت(ع) و اعتقاد به شهادت در راه خدا و پیروی از فلسفه عاشوراست. اینها عواملی هستند که نه کارگزاران رژیم شاه قادر به درک و تحلیل آن بودند و نه قدرتهای خارجی درک میکنند. بزرگترین اشتباه شاه عدم درک ریشههای دینی و اعتقادی مردم و بیاعتنائی به احکام اسلامی و حتی تلاش برای تضعیف اسلام در امور مختلف کشور بود. کلام آخر اینکه انقلاب 22 بهمن 1357 سرآغاز عصری جدید در ایران، منطقه و جهان است که نشانههای آن را در همه کشورهای منطقه و در سطح دنیا مشاهده میکنیم.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.