کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روابط آمریکا و انقلاب اسلامی

21 بهمن 1396 ساعت 18:00

بخشی از مدخل به موضوع رابطه آمریکا با ایرانِ انقلابی اختصاص یافته که اکثر این مطالب به آثار محسن میلانی -ساکن آمریکا و از نویسندگان دایرةالمعارف ایرانیکا- ارجاع داده شده است. ارجاعات انحصاری در موضوعی راهبردی و پیچیده مثل رابطه ایران و آمریکا، باوجود نقدهای علمی پرتعداد به آثار محسن میلانی، اعتبار این بخش از مدخل را با تردید مواجه کرده است...


1. ادعای تلاش برای ارتباط مستقیم آمریکایی‌ها با امام
بخشی از مدخل به موضوع رابطه آمریکا با ایرانِ انقلابی اختصاص یافته که اکثر این مطالب به آثار محسن میلانی -ساکن آمریکا و از نویسندگان دایرةالمعارف ایرانیکا- ارجاع داده شده است. ارجاعات انحصاری در موضوعی راهبردی و پیچیده مثل رابطه ایران و آمریکا، باوجود نقدهای علمی پرتعداد به آثار محسن میلانی، اعتبار این بخش از مدخل را با تردید مواجه کرده است. به این معنا که بر فرض صحت همه مدعاهای طرح شده، باز هم به‌واسطه استفاده انحصاری از روایت یک‌طرفه نویسنده‌ای که در تقابل با انقلاب اسلامی قلم می‌زند، به جهت‌دارنویسی متهم خواهد شد. در ادامه بخش‌هایی از مدخل امام خمینی که به موضوع ارتباط ایران و آمریکا اختصاص یافته را نقد خواهیم کرد.
در بخشی از مدخل می‌خوانیم: «حتی آمریکا آن زمان که برای تماس با سران انقلاب تلاش می‌کرد، کاملاً متقاعد شده بود که برای عادی‌سازی روابط تنها گریز از تماس یا دیدار با آیت‌الله خمینی است؛ لذا باید در همین مسیر گام نهاد؛ اگرچه به برخی دلایل این دیدار حاصل نشد، اما این امر، نشان دهنده دیدگاه جهانی نسبت به نوع رابطه و جایگاه امام و انقلاب، نسبت به یکدیگر است». (مدخل خمینی،ص 679)
نویسنده از سویی هیچ مستندی دال بر ارتباط‌گیری مستقیم آمریکایی‌ها با امام ارائه نمی‌کند و از یک سو اصل این ارتباط را القا می‌نماید و از دیگر سو، تلاش می‌کند در مسائل مربوط به سیاست خارجی همه مسائل را به شخص امام ختم کند تا اگر کسانی در رابطه با آمریکا، اقداماتی کرده باشند، در حقیقت عملکرد مشکوک آنها به پای امام نوشته شود. این است که در بخشی از مقاله این‌چنین می‌خوانیم که: «جایگاه ایشان سبب می‌شد تا در بسیاری از موارد از جمله در مباحث مربوط به سیاست داخلی و سیاست خارجی، تمامی راه‌ها به ایشان ختم گردد». (مدخل خمینی،ص 679)
در نوشته فوق ادعا شده که سران آمریکا در پی تماس مستقیم با امام بوده‌اند که این امر نیاز به دلیل دارد و کتابی مانند «شکل‌گیری انقلاب اسلامی» نوشته محسن میلانی، نمی‌تواند منبع خوبی برای این امر باشد. از این گذشته، دلایل عدم برقراری این ارتباط نیز به طور مبهم بیان شده و در هیچ جا از نوشته، موضع امام نسبت به ارتباط با آمریکا و یا دیدار مخفیانه سران و نمایندگان آمریکا با ایشان بیان نشده است. این در حالی است که در سیره امام در تمام دوران مبارزه، نمونه‌های فراوانی از عدم مذاکره پنهانی با سران استعمار، استکبار و استبداد وجود دارد. از نخست‌وزیر پهلوی در ابتدای دهه 40 گرفته تا سران ساواک، و فرستادگان رژیم بعث عراق، و یا نمایندگان دولت‌های استعماری در پاریس، هرگز هیچ‌کدام نتوانستند به مذاکره و بند‌وبست پنهانی با امام موفق شوند. این رویه در سیره سیاسی جایگاهی ندارد. جا داشت نویسنده با مرور نمونه‌های پیش‌گفته از رد مذاکرات پنهانی و برخی برخوردهای مشابه مثل ماجرای مک فارلین، در پی کشف و معرفی محکمات اندیشه سیاسی امام خمینی -مبنی بر نفی استکبار و استبداد- برمی‌آمدند.
به عنوان نمونه، پس از تسخیر لانه‏ جاسوسى‏ آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جیمى کارتر رییس‌جمهورى آمریکا (احتمالًا با هماهنگى عوامل داخلى، به‌خصوص چند عضو کابینه دولت موقت)،1 «رمزى کلارک» و «ویلیام میلر» را براى ملاقات با امام خمینى به ایران اعزام داشت. در حالى که نمایندگان اعزامى به ترکیه رسیده بودند و خود را براى سفر به ایران آماده مى‏کردند، پیام فوق‌الذکر حضرت امام صادر شد و آنان بدون اخذ نتیجه به آمریکا بازگشتند. پیام کوتاه و مختصر حضرت امام بلافاصله در جهان و رسانه‏هاى گروهى بین‌المللى انعکاس گسترده و کم نظیرى یافت. یادگار حضرت امام آقاى سید احمد خمینى در این باره تصریح مى‏کنند: «حضرت امام به محض اطلاع، اعلامیه‏اى صادر فرمودند و در آن اطلاعیه هیأت آمریکایى را نپذیرفتند و به همه اعضاى شوراى انقلاب، هیأت دولت موقت و سایر مسئولین تذکر دادند که هیچ‌کس حق ملاقات با این هیأت آمریکایى را ندارد. نکته قابل توجه در این اعلامیه آن است که این تنها اعلامیه حضرت امام است که بدون «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» است همانند سوره برائت در قرآن کریم».2
پیام امام به شوراى انقلاب و مسئولان دولتى مبنی بر «عدم ملاقات با نمایندگان آمریکا»، در تاریخ 16آبان 1358، صادر شد. متن این پیام تاریخی به قرار زیر است:
«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند. لهذا لازم مى‏دانم متذکر شوم دولت آمریکا که با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفى دیگر آن طور که گفته شده است سفارت آمریکا در ایران محل جاسوسى دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه براى نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
1. اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
2. هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3. اگر چنانچه آمریکا، شاه مخلوع -این دشمن شماره یک ملت عزیز ما- را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسى بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضى از روابطى که به نفع ملت است باز مى‏باشد. روح‌الله الموسوی الخمینى».3
در جای دیگر امام خمینی، ضمن یادآوری سازش‌ناپذیری خود با رژیم شاه در ابتدای نهضت، با رد هر نوع مذاکره با آمریکایی‌ها، پیش‌شرط هر مذاکره‌ای را تحویل شاه، و دست برداشتن از توطئه علیه ایران و همچنین انسانی شدن روابط خصمانه دولت آمریکا با مردم ایران برمی‌شمارند و چنین می‌فرمایند:
«روابط این‌ها با همه جا داشتند، مرکز جاسوسىِ شاید شرق بوده اینجا. اینجا را جاى امنى براى خودشان درست کرده بودند. آقاى «آریامهر»4اینجا را تقدیم کرده بود به این‌ها هر کارى بخواهند بکنند. مرکز جاسوسى همه جا بوده، مى‏گویند نه مخصوص به ایران بوده است، براى همه جا، اینجا مرکزیت براى همه جا داشته است، و مرکز توطئه براى همه جا بوده است. این مرکز را از اینجا کلکش را بکنند، و آن خائن را هم دست ما بدهند تا [براى‏] ما جاى این پیدا بشود که حالا ما بنشینیم یک صحبتى بکنیم. در زمان محمدرضا -آن اوایل نهضت- دست و پا مى‏کردند که یک تفاهمى بشود. یک دفعه که آمدند پیش ما که مى‏خواهیم که مثلا ملاقاتى، چیزى طرح بشود، من به ایشان گفتم که «علَم»5 هستش؛ ما وارد مذاکره نمى‏شویم. شما اوّل «عَلَم» را کنار بگذارید، بعد وارد مذاکره بشویم، ببینیم چه بگوییم. حالا هم تا این مرکز جاسوسى در اینجا بپاست، و تا آن خائن را که آنجا بردند و آنجا هم یک مرکز جاسوسى دیگر مى‏خواهند درست بکنند و یک مرکز توطئه دیگر مى‏خواهند درست بکنند. تا آن آنجاست و این اینجاست، جاى صحبت نیست. نه من صحبت مى‏کنم نه کس دیگر. وقتى این دو تا از بین رفت، آن وقت بنشینیم ببینیم باید چه بگوییم. ببینیم که آیا رابطه ما، رابطه یک مظلوم با یک ظالم، یا قُلْدُر با یک مستضعف است. نه، ما دیگر رابطه‏اى نداریم، و اگر رابطه انسانى است، روابط انسانى با هیچ جا مانعى ندارد، و ما با ملت‌ها خوب هستیم».6
 
2. روایت وارونه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
در صفحه 679 از دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، در روایت پرداختن به اقدام دانشجویان پیرو خط امام، در تسخیر لانه جاسوسی، از ادبیاتی جهت‌دار استفاده می‌کند که نوعاً توسط محافل علمی و رسانه‌ای بیگانه به کار می‌رود. این ادبیات نوشتاری از آن حیث اهمیت دارد که روایت را با قضاوت و جهت‌گیری همراه کرده است. به عنوان نمونه وقتی نویسنده به جای واژه تسخیر، از واژه اشغال استفاده می‌کند و به جای «لانه جاسوسی» از واژه «سفارتخانه آمریکا» استفاده می‌کند، در حقیقت این ایران و دانشجویان پیرو خط امام هستند که اقدام به اشغال‌گری کرده‌اند! و از این نظر، نوعی قضاوت و جهت‌گیری در نوشته دیده می‌شود. در ادامه پس از مرور عبارات مدخل، به نقد آن می‌پردازیم. در این بخش چنین می‌خوانیم:
«اشغال سفارت آمریکا توسط گروهی از جوانان انقلابی معروف به دانشجویان پیرو خط امام، حمله نافرجام تفنگ‌داران آمریکایی به قصد براندازی رژیم، و کوتای نافرجام نوژه، برخی از مسائل و مشکلات صدر انقلاب بود که به رهبری هوشمندانه امام خمینی پشت سر نهاده شد». (مدخل خمینی،ص679)
در ادامه ضمن اشاره مبهم و کلی به استفعای دولت موقت، از همان ادبیات در بیان ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، این‌چنین استفاده کرده است:
«پس از اشغال سفارتخانه آمریکا در تهران، و استعفای دولت موقت، به دستور امام خمینی، انتخابات مردمی برای تعیین رییس‌جمهور صورت گرفت». (مدخل خمینی،ص679)
آن‌گونه که مشاهده می‌شود، در این صفحه دو بار از تسخیر لانه جاسوسی با عنوان «اشغال سفارت آمریکا» استفاده کرده است. این ادبیات، ویژه دشمنان انقلاب همچون انگلیس و آمریکا است و از این ادبیات برای ماجرای تسخیر لانه جاسوسی استفاده می‌کنند و جالب است که در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز از همان ادبیات استفاده شده است. از آنجا که مطالب طرح شده در این دایرةالمعارف به مثابه روایت رسمی جمهوری اسلامی تلقی می‌شود، در اثر بی‌دقتی در استخدام واژگان، مطالب آن می‌تواند در آینده علیه نظام اسلامی به کار گرفته شود و یا روایت رسمی بیگانه بلکه دشمنان را در موضوعات مختلف، تأیید و تقویت کند.
در بخش دیگری از نوشته، از اقدام نیروهای آمریکایی در براندازی نظام جمهوری اسلامی، تعبیر به «براندازی رژیم» شده است! استفاده از کلمه «رژیم» به جای نظام اسلامی، بار منفی مشخص و روشن دارد و نوعاً در مورد حکومت‌های متخاصم و یا نامشروع از این تعبیر استفاده می‌گردد که رژیم اشغال‌گر قدس و رژیم پهلوی از این قبیل هستند.
اقدام نویسند‌گان مدخل امام خمینی در استخدام واژگانی از این دست، مانند آن است که کسانی بخواهند برای رژیم اشغال‌گر قدس، تعبیر «کشور اسرائیل» یا «اسرائیل» را به کار ببرند که این بی‌دقتی در حقیقت به معنای به رسمیت شناختن این رژیم جعلی است. متأسفانه این ادبیات توسط دستگاه خارجی جمهوری اسلامی در دولت یازدهم تا کنون چندین بار مورد استفاده قرار گرفته است، که نمی‌توان آن را اقدامی از سر بی‌اطلاعی دانست چنان‌که نمی‌شود تلازم معنایی استخدام این واژگان را به بهانه استفاده از ادبیات رسمی، نادیده گرفت و با تساهل تحلیل کرد.
بازخوانی این بخش از مدخل امام خمینی، ذهن را با این سؤال مواجه می‌کند که آیا جوانان انقلابی ایران، بدون دلیل منطقی اقدام به تسخیر این مرکز کردند؟ آیا حرکت دانشجویان پیرو خط امام «اشغال سفارتخانه آمریکا» بوده است یا تعبیر «تسخیر لانه جاسوسی» و تعابیر مشابه باید برای آن به کار رود که از یک سو دلیل این اقدام را در خود مستتر دارد و از طرف دیگر، ادبیات رسمی نظام اسلامی در تمام سال‌های پیشین بوده است. آیا به نظر نویسنده، سفارت آمریکا لانه جاسوسی نبوده است؟ آیا نویسنده محترم فرق بین این اصطلاحات -اشغال و تسخیر و...- را نمی‌داند؟ آیا استفاده از این ادبیات در دایرةالمعارفی که منسوب به اسلام و نظام جمهوری اسلامی است، صحیح است؟ البته به نظر می‌رسد، کاربرد اصطلاحاتی از این دست، آن‌هم در مدخل بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، کاملاً حساب شده و دقیق صورت پذیرفته و در حقیقت از سیاست پشت پرده گردانندگان دایرةالمعارف حکایت می‌کند که هرچند یک ظاهر اسلامی را به عنوان پوشش حفظ می‌کنند، ولی در‌صدد بسط ایدئولوژی غربی و تأیید روایت رسمی بیگانه در متون بنیادین بومی در ایران هستند.
نکته مهمی که خود نشانه‌ دیگری از جهت‌دار نویسی است، عدم اشاره به دلیل تسخیر لانه جاسوسی است که در نتیجه آن، چنین القا شده است که دانشجویان انقلابی بدون دلیل منطقی به این اقدام دست زده‌اند. بهتر بود به دلیل تسخیر که پناه دادن آمریکا به شاه و امتناع از تحویل او به ایران بود و نیز نقش موسوی خویینی‌ها7 و عدم اطلاع اولیه امام از ماجرای این تسخیر نیز اشاره می‌شد.8
حمایت تمام عیار امام از اقدام دانشجویان خط امام نیز در هیچ جای این مدخل انعکاس نیافته است. خصوصا که امام این حرکت را «انقلابی زیادتر از انقلاب اول» نامیدند9 و طی یک سخنرانی در 14آبان 1358در قم چنین فرمودند: «آن مرکزى هم که جوان‌هاى ما رفتند گرفتند -آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسى و مرکز توطئه بوده است. آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهى هم اینجا براى توطئه درست کنند، و جوان‌هاى ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه‏هاى فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتى بکنیم و جوان‌ها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایى که رفتند. جوان‌ها یک کارى کردند براى اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوان‌ها را. یک شاهى که در طول پنجاه سال این مملکت را به غارت کشیده است و به چپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است، و بالاتر از این، این قدر قتل نفس کرده است، کشتار عمومى کرده است ... توقع دارند که یک کسى که پنجاه سال به این ملت آن طور کرده است و حالا آمریکا با یک بهانه بی‌خود او را برده است نگه داشته در پناه خودش، و برایش وسائل آرامش تهیه کرده است، و به اسم مریض بودن یا به واقع مریض بودن -فرقى نمى‏کند- او را برده در آنجا و نگه داشته، و جوان‌هاى ما که آنجا اظهار مخالفت مى‏کنند، آنها را یا متفرق مى‏کنند یا حبس مى‏کنند. به همین دو، سه روز که در آن مجسمه آزادى -که یک دروغ شاخ‌دارى است در آمریکا، آزادى- جوان‌هاى ما رفتند به آنجا متوسل شدند و یک پارچه بستند به آنجا که شاه را باید بدهید. پلیس رفته و آنها را متفرق کرده و چند نفر از آنها را گرفته است. توقع این هست که جانىِ دستِ اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمایت از او بکنند، و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند، و مرکز پخش چیزهایى که توطئه‏گرى است درست بکنند، نمى‏دانم، همه چیزهایى که مى‏خواهند بکنند، بکنند و ملت ما و جوان‌هاى ما و جوان‌هاى دانشگاهى ما و جوان‌هاى روحانى ما بنشینند تماشا کنند تا خون این صد هزار نفر تقریباً -یا کمتر و بیشتر- هدر برود، براى اینکه احترامى قائل بشوند به آقاى کارتر و امثال اینها. توطئه‏ها نباید باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر این خرابکاری‌ها نبود، اگر آن کار فاسد نبود، همه مردم آزادند در اینجا موجود باشند. اما وقتى توطئه هست در کار، وقتى که آن طور کارهاى فاسد انجام مى‏گیرد، ناراحت مى‏کند جوان‌هاى ما را. جوان‌ها توقع دارند در این دنیا که مملکتشان -که این قدر برایش زحمت کشیدند- دستشان باشد. وقتى مى‏بینند توطئه است که مى‏خواهند که دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چیزشان به باد برود، نمى‏توانند بنشینند».10
 
3. عملکرد دولت موقت در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی
در صفحه 679، ضمن پرداختن مبهم به ماجرای استعفای دولت موقت، در فردای تسخیر لانه جاسوسی، هیچ اشاره‌ای به دلیل این استعفا و ارتباط آن با ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نشده است. بهتر بود دلیل استعفای دولت موقت که مخالفت با تسخیر لانه جاسوسی بود، مورد اشاره قرار می‌گرفت. مقارنت استعفای دولت موقت با تسخیر لانه جاسوسی، حرکتی معنادار تلقی می‌شود که ناظر به پیوند فکری اعضای نهضت آزادی با دولت آمریکا و نشانه اختلاف بنیادین با اندیشه‌های سیاسی امام و جامعه انقلابی ایران است. در متن استعفای مهندس بازرگان، از « دخالت‌ها، مزاحمت‌ها، مخالفت‌ها و اختلاف نظر‌ها» به عنوان عواملی که «انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای بازرگان و همکارانش غیرممکن ساخته» یاد شده است.11
اعتراض پردامنه فعالان سیاسی-اجتماعی و توده‌های انقلابی به دیدار برخی از اعضای دولت موقت با برژینسکی -معاون امنیتی کارتر-، یکی از زمینه‌های تسخیر لانه جاسوسی است که در بیانیه‌ها و گفت‌وگوهای مطبوعاتی نیز نمود یافته است. مسعود بهنود از فعالان مطبوعاتی اصلاح‌طلب، در کتاب «275 روزِ بازرگان»، ضمن اشاره به این دیدار، بخشی از اعلامیه اعتراضی طلاب حوزه علمیه قم در اعتراض به ملاقات الجزیره را انعکاس داده است. این اعلامیه در 13آبان 58، و به امضای حوزه علمیه قم، انتشار یافت و در آن، ضمن حمایت از تسخیر سفارت آمریکا، برای نخستین بار از آن به عنوان «لانه جاسوسی» تعبیر شد. این اعلامیه، ضمن اشاره به موضع قاطع امام، به تقابل دو خط موازی در ایران می‌پردازد، و دولت موقت به عنوان نماد خط آمریکا و در مقابل خط دشمنی با آمریکا معرفی می‌شود. در بخشی از این بیانیه آمده است: «در این هنگامه ناگهان جرس فریاد برمی‌دارد که ملاقاتی با برژینسکی معاون امنیتی کارتر صورت گرفته و تازه متوجه می‌شویم که بدون اجازه امام بوده است و دو خط به وجود می‌آید؛ خط آمریکا و خط دشمنی با آمریکا».12
در کتاب «275 روز بازرگان»، از گفت‌وگوی مطبوعاتی دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا نیز گزارشی انعکاس یافته که حاوی مطالب مهمی است. بر اساس مطالب طرح شده در این گفت‌وگوی مطبوعاتی، دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی می‌گویند که فکر تسخیر مربوط به مدت‌ها قبل بوده است ولی «مذاکرات دولت با هیئت آمریکا و پیام امام»، کار آنها را تسریع کرده است.13
معصومه ابتکار به دیدار بازرگان و برژینسکی اشاره می‌کند و از واکنش منفی مردمی نسبت به ارتباط سران دولت موقت با نمایندگان دولت آمریکا در الجزایر، می‌پردازد و می‌نویسد: «ملاقات الجزیره در 4آبان‌ماه 1358 میان زبیگینیف برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر و مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی برگزار شد14بلافاصله پس از پخش خبر این ملاقات در تهران، دو میلیون تظاهرات کننده خشمگین با شعار مرگ بر آمریکا به خیابان‌ها ریختند».15
آن‌گونه که می‌خوانید، مذاکرات اعضای دولت موقت با هیئت آمریکایی به سرپرستی برژینسکی، یکی از دلایل تسخیر لانه جاسوسی عنوان شده است. اقدام مشکوک دولت موقت در لغو یک‌طرفه قراردادهای اقتصادی-تسلیحاتی ایران با آمریکا، یکی دیگر از نشانه‌های پیوند فکری اعضای دولت موقت با دولت آمریکاست. این اقدام نسنجیده، بهانه‌ای برای استنکاف دولت آمریکا از بازپس دادن مبالغ پیش‌پرداخت قراردادهای ایران گشت و تا کنون منشا خسارت‌های مالی فراوان شده است. در این زمینه، تا کنون موضع‌گیری روشنی از سوی وزیر امورخارجه وقت دولت موقت -ابراهیم یزدی- صورت نگرفته است. در روز 14آبان 58 که استعفای دولت موقت در همین روز اتفاق افتاده است، دولت موقت در آخرین اقدام مهم خود، «به پیشنهاد وزارت امور خارجه، همکاری با ایالات متحده آمریکا را که در 14اسفند 1337 منعقد شده بود، لغو کرد».16
در روز 14آبان و تنها یک روز پس از تسخیر لانه جاسوسی، هیئت دولت ضمن تشکیل جلسه‌ای طولانی، تصمیم به استعفا گرفت.17
خانم معصومه ابتکار از دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی، در روایت مکتوبش از ماجرای تسخیر، به رابطه علنی کابینه دولت موقت با آمریکا می‌پردازد و می‌گوید: «مهدی بازرگان که دولت خود را به چاقویی بی‌دسته تشبیه کرد، رابطه علنی با آمریکا برقرار نموده بود، آنها به خاطر سادگی بر باد رفتند.»18 وی در ادامه به نقل از جیمز بیل، می‌نویسد: «برخی از میانه‌روها عقیده داشتند در شرایطی که دشمنان کشور را محاصره کرده‌اند، حمایت آمریکا بسیار مهم است».19
تقارن استعفای دولت موقت با تسخیر لانه جاسوسی، مشخص‌ترین نشانه در جهت پیوند و ارتباط فکری و سیاسی اعضای دولت موقت با دولت آمریکا بود. گرچه بعدا به واسطه انتشار اسناد لانه جاسوسی، ابعاد گسترده‌تری از ارتباطات پیچیده و پنهانی برخی اعضای دولت موقت از جمله ابراهیم یزدی -وزیر خارجه این دولت- با سفارت آمریکا روشن گشت. معصومه ابتکار پس از تحلیل مشی سیاسی اعضای دولت موقت و اشاره به رابطه آنان با دولت آمریکا، از اسناد این ارتباط سخن به میان می‌آورد و می‌نویسد:
«اکنون که به گذشته می‌نگریم، دولت موقت را آمیزه‌ای از محافظه‌کاران می‌یابیم. این دولت ناگزیر نمی‌توانست در برابر فشارها مقاومت کند و وظایف خود را به انجام برساند. آنها برخلاف روح انقلاب، زودتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد به تماس با آمریکا و سایر عناصر خارجی پرداختند. از جمله می‌توان به ملاقات ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه دولت موقت با مشاور امنیت ملی آمریکا زبیگینیف بریژینسکی در الجزیره اشاره کرد. بر اساس اسنادی که بعدها در سفارت به دست آمد، مشخص شد افرادی مستقیماً در تماس‌های خارجی و حتی توطئه علیه نهادهای جوان انقلاب، شرکت داشتند».20
ابتکار با انتقاد از رویه غیرانقلابی دولت موقت، به اتکای فزاینده اعضای آن به دولت آمریکا و بی‌اعتنایی‌شان به قدرت‌های مردمی می‌پردازد. وی معتقد است که: «دولت موقت به جای اتکا به مردم و منابع بی‌پایان آن، سعی کرد با دشمنی که بیش از همه از انقلاب ضرر و از بی‌ثباتی و تضعیف جمهوری جوان سود می‌کرد، به توافق برسد».21
 
4. شرایط چهارگانه امام برای مذاکره با آمریکا
در بخشی از مدخل، به بازتاب تسخیر لانه جاسوسی اشاره می‌کند و آن را وسیله‌ای برای تصفیه انقلاب از نیروهای غرب‌گرا معرفی کند. در ادامه نیز به مذاکرات برای آزادسازی گروگان‌های آمریکایی اشاره می‌نماید و در پایان، ادعا می‌شود نخست‌وزیر وقت -مرحوم شهید رجایی- در آزادی گروگان‌ها، نقش مستقیم داشته است. این بخش از مدخل را از نظر می‌گذرانیم:
«مهم‌ترین بهره‌ای که امام خمینی از این کار [= تسخیر لانه جاسوسی] گرفت، تصفیه انقلاب از عناصر طرفدار غرب بود. وی با ارائه طرح شرایط چهارگانه، موافقت خود را با مذاکره اعلام نمود. پس از آن امام مسئولیت طراحی مذاکره را به مجلس داد. نخست‌وزیر وقت، محمدعلی رجایی، بدون موافقت ابوالحسن بنی‌صدر، رییس‌جمهور وقت، آخرین مراحل مذاکره برای آزادسازی را کلید زد و در 30دی 1359ش،20ژانویه 1981م با پذیرش قرارداد الجزایر، گروگان‌های آمریکایی آزاد شدند». (مدخل خمینی،ص 680)
در این متن ادعاهای زیادی مطرح شده است که نویسنده برای استناد و اثبات آن‌ها، به منابع قابل اعتنایی ارجاع نداده است. از این نظر جا داشت نویسنده به منابع داخلی و دسته اول برای این ادعاهای بزرگی که مطرح کرده، ارجاع دهد. همچنین ادعای اینکه شهید رجایی بدون موافقت بنی‌صدر با آمریکایی‌ها وارد مذاکره شد، به گونه‌ای القا می‌کند که نخست‌وزیر وقت طرفدار مذاکره با آمریکایی‌ها بوده است! و در عین حال، بنی‌صدر شخصیتی ملی و مستقل بوده که با این مذاکرات مخالف بوده است!
با وجود مدعای مطرح شده در این مدخل، در برخی منابع معتبر می‌خوانیم که بنی‌صدر عملکرد دانشجویان را زیر سؤال می‌برد و تلاش می‌کرد با همکاری قطب‌زاده، به هر قیمت ممکن، گروگان‌ها را تحت نظارت دولت قرار دهد و سپس زمینه آزادی آنان را فراهم کند.22 معصومه ابتکار نیز در زمینه عملکرد بنی‌صدر در زمینه آزادی گروگان‌ها می‌گوید: «ما متقاعد شده بودیم بنی‌صدر فعالانه سعی می‌کند با اطرافیان کارتر معامله کند».23 وی در جای دیگر با اشاره به روابط پنهانی بنی‌صدر با آمریکایی‌ها می‌گوید: «احتمالاً تماس‌های مخفیانه بنی‌صدر با سازمان سیا در ماه‌های بعد نیز ادامه یافت. همان‌طور که اسناد سفارت نشان می‌داد، سازمان سیا در دراز مدت نزدیکی به بنی‌صدر را مثبت ارزیابی کرده بود».24
با توجه به این بخش از سخنان معصومه ابتکار، دقیقا در جهت عکس مدعای طرح شده در مدخل قابل ارزیابی است، خصوصاً آنجا که چنین آمده است: «نخست‌وزیر وقت، محمدعلی رجایی، بدون موافقت ابوالحسن بنی‌صدر، رییس‌جمهور وقت، آخرین مراحل مذاکره برای آزادسازی را کلید زد». (مدخل خمینی،ص 680)
مطالب پیش‌گفته ثابت می‌کند که مدعای فوق‌الذکر تناسبی با حقیقت ندارد و نمی‌توان در ماجرای آزادی گروگان‌ها، فعالیت پنهان و پیدای بنی‌صدر را به یکباره نادیده گرفت و رجایی را مسئول آزادی آنان برشمرد. این بخش از مدخل، به پیروی از گفتمان نهضت آزادی و روزنامه انقلاب اسلامی -روزنامه متعلق به بنی‌صدر- نوشته شده است که پس از امضای بیانیه الجزایر، از آن به عنوان «خیانتی جبران ناپذیر» نام بردند.25پس از امضای بیانیه الجزایر، برخی گروه‌ها برخلاف ماه‌های قبل از مذاکرات، و حتی لحظات قبل از امضای بیانیه، که اغلب جناح‌ها سکوت اختیار کرده بودند، «زبان به انتقاد از بیانیه گشودند و به دولت شهید رجایی اتهام خیانت زدند. در رأس این عده، بنی‌صدر بود. بنی‌صدر علاوه بر طرح مسئله در مصاحبه‌ها و مقالات متعدد، ... رسماً اعلام جرمی را علیه رجایی، ... تسلیم قوه قضاییه کرد».26
در حقیقت، مدعای مطرح شده در مدخل، به دنبال همین گفتمان انتقادی-رسانه ای بنی‌صدر نسبت به دولت و شخص شهید رجایی، قابل بررسی و ارزیابی است. گرچه بنی‌صدر در دوره حضور در شورای انقلاب از مسئله تسخیر حمایت می‌کرد، ولی در پی کشف اسناد لانه جاسوسی و احتمال افشای ارتباطات وی با آمریکایی‌ها، او مواضع و عملکرد پیچیده‌ای را طراحی کرد. در آخرین پرده از نمایش سیاسی بنی‌صدر، دولت رجایی در اقدامی خودسرانه، به آزادی گروگان‌ها در قالب بیانیه الجزایر دست زده بود که از نظر او، نه تنها ناصحیح که خیانتی جبران ناپذیر بوده است! به نظر می‌رسد نویسندگان مدخل بدون اطلاع از همه جوانب رخدادهای مربوط به آزادی گروگان‌ها، به نگارش این بخش دست زده‌اند.
 

یکی از کنفرانسهای مطبوعاتی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام. در تصویر حسین شیخ‌الاسلام و معصومه ابتکار دیده می شوند
 
پی نوشت:
 
منبع: سهراب مقدمی شهیدانی و میثم عبداللهی چیرانی، نقدی بر مدخل «خمینی، روح‌الله» در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران: بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، 1395، ص 83.
1. صحیفه امام، ج‏10، ص504.
2. مجموعه آثار یادگار امام حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏، عروج، تهران، دوم، 1385، ج2، ص41.
3. صحیفه امام، ج‏10، ص504.
4. محمدرضا پهلوى‏.
5. اسداللَّه عَلَم، که یک دوره نخست‌وزیر و سال‌ها وزیر دربار محمد رضا پهلوى بود.
6. صحیفه امام، ج‏11، ص16.
7. برای اطلاع بیشتر از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و نقش موسوی خویینی‌ها، بنگرید به؛ سراب سیاست، محمدرضا امینی، اشراق حکمت، قم، اول، 1390.
8. امام خمینی در مورد عدم اطلاع از قصد اولیه دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی، می‌فرماید: «من احتمال نمى‏دادم که آقاى کارتر برخلاف همه موازین بین‌المللى عمل بکند و اینجا را مرکز جاسوسى و مرکز توطئه و مرکز حکومت بر ملت قرار بدهد. ما حالا بعد از اینکه جوان‌هاى ما رفتند و شاید آنها روى این احتمالات رفته باشند که من نمى‏دانم که‏ آنها روى چه احتمال رفتند و مورد تأیید همه ملت ما شده است‏». (صحیفه امام، ج‏11، ص82.)
9. صحیفه امام، ج10، ص493.
10. صحیفه امام، ج‏10، ص492.
11. متن این استعفا که مندرج در روزنامه‌های کثیرالانتشار روز 15آبان 58 بوده است، در پی می‌آید: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. حضور محترم حضرت آیت‌الله‌العظمی روح‌الله الموسوی الخمینی! با کمال احترام معروض می‌دارد پیرو توضیحات مکرر و نظر به اینکه دخالت‌ها، مزاحمت‌ها، مخالفت‌ها و اختلاف نظر‌ها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی‌باشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می‌دارد تا به نحوی که مقتضی می‌دانند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آن‌ها هماهنگی وجود داشته باشد مامور تشکیل دولت فرمایند. با عرض سلام و دعای توفیق. مهدی بازرگان، 14/8/58»؛ 275روزِ بازرگان، مسعود بهنود، علم، تهران، ششم، 1388، ص804-805.
12. همان، ص800.
13. همان، ص803.
14. به نقل از شیر و عقاب: روابط بدفرجام ایران و آمریکا، جیمز.ا.بیل، مترجمان: فروزنده برلیان، حسین ابوترابیان و عبدالرضا هوشنگ مهدوی، فاخته، تهران، اول، 1371، ص294.
15. تسخیر: اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیر شده آمریکا در تهران، معصومه ابتکار، مترجم: فریبا ابتهاج شیرازی، اطلاعات، تهران، 1379، ص100.
16. همان.
17. 275روزِ بازرگان، ص804.
18. تسخیر، ص98.
19. همان.
20. همان، ص100-101.
21. همان، ص 100.
22. انقلاب دوم: تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، آثار و پیامدها، احمدرضا شاه‌علی، تهران، مرکز اسنادانقلاب اسلامی، 1385، ص108 به نقل از بنی‌صدر از ظهور تا سقوط، فاطمه نظری کهره، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، اول،1391، ص225.
23. تسخیر، ص317.
24. همان، ص318.
25. روزنامه انقلاب اسلامی و روزنامه میزان، 23دی ماه 1359 الی 17 خرداد 1360. به نقل از بنی‌صدر از ظهور تا سقوط، ص231.
26. بنی‌صدر از ظهور تا سقوط، ص231.


کد مطلب: 5405

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/5405/روابط-آمریکا-انقلاب-اسلامی

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir