«روایتی موجز از رویداد تاریخی بازگشت رهبر کبیر انقلاب به ایران» درگفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین سیدتقی درچهای
فقید سعید مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدتقی درچه ای از فعالان نهضت اسلامی و یاران دیرین رهبر کبیر انقلاب بود. او تا پایان حیات خویش نیز پیوند خویش را با نظام اسلامی و رهبرمعظم انقلاب حفظ کرد و از همین روی مورد تجلیل ایشان قرار گرفت.
روایتی که پیش روی شماست، خاطره ایشان از روز ورود امام خمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی است که به گونهای موجز و در قالبی شاعرانه بیان شده است. امید آنکه مورد استفاده پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی قرار گیرد.
□ در اولین روزهای بهمن 57 و روزهای منتهی به ورود حضرت امام به ایران، هنگامی که بختیار در بازگشت ایشان ممانعت به عمل آورد، حال و هوای تهران و شهرستانها را چگونه دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مردم در عین حال که از بازگشت حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) خوشحال بودند، از این حرکت بختیار به شدت عصبانی بودند و همه یکدل و یکصدا به او اولتیماتوم دادند که اگر مانع از ورود امام بشود، با او برخورد جدیتری خواهند کرد. خشم مردم در شعارهایشان کاملاً مشهود بود. « وای به حالت بختیار!/ اگر خمینی دیر بیاد.» یا « وای اگر خمینی حکم جهادم دهد/ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد». راهپیمایی عظیمی که یک سر آن در میدان آزادی و یک سر آن میدان امامحسین و تهرانپارس بود، شاه و ایادی او را سخت به وحشت انداخته بود، همه ملتهب و هیجانزده بودند و کسی حال و هوای کار نداشت. کسی نمیتوانست در خانه بماند و فریاد مردم در سراسر تهران و شهرستانها به آسمان میرسید. راهپیماییهای میلیونی تبدیل به امری عادی شده بود. ارتش به مردم پیوسته و کشتارها در تهران و سایر شهرها، تا حدی فروکش کرده بود. روحانیون در اعتراض به جلوگیری از بازگشت حضرت امام، در دانشگاه تهران تحصن کرده بودند و مردم همصدا با آنان خواهان بازگشت هر چه زودتر امام بودند. فریاد« ما همه سرباز توییم خمینی/ گوش به فرمان توییم خمینی» و« استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» کاملاً نشان میداد که کار دولت بختیار تمام است و دست و پای بیهوده میزند. دهه اول بهمن دهه عجیبی بود. مردم شغل و کار خود را فراموش کرده بودند و همه به فکر ورود امام بودند. همه جا سخن از بازگشت قریبالوقوع امام بود.
□ نهایتا فرودگاهها آزاد شد و خبر ورود حضرت امام در 12 بهمن 1357 منتشر کرد.از روز ورود رهبر کبیر انقلاب به ایران چه توصیفی دارید؟
یادم هست که مردم شور و التهاب عجیبی داشتند و در انتظار شیرین و در عین حال پر اضطرابی بهسر میبردند. سرانجام روزنامهها که از قید سانسور حکومت شاه رها شده بودند، اعلام کردند: هواپیمای امام خمینی در ساعت5/8 صبح روز پنجشنبه12 بهمن در فرودگاه مهرآباد به زمین خواهد نشست. این خبر به سرعت در سراسر ایران پخش شد. مردم از خوشالی سر از پا نمیشناختند. هر کسی به فراخور توانایی خود سعی میکرد برای استقبال از امام کاری بکند. همه همدل و همراه در کنار هم، شهر را برای ورود امام نظافت کردند و وسط خیابان گل میچیدند. شهری و روستایی، فقیر و غنی، مسلمان و غیرمسلمان، پیر و جوان، زن و مرد در این آیین باشکوه، در کنار هم، هر کاری از دستشان برمیآمد میکردند تا استقبال از امام هر چه باشکوهتر برگزار شود. یکپارچگی ملت و فریاد اللهاکبری که از عمق وجود همه بر زبانها جاری بود،از صحنههای شکوهمند و تکرارناشدنی تاریخ ایران است. هنوز داغ از دست دادن جوانان شهید بر دلها بود و هنوز بیمارستانها پر از مجروح بودند. مردم در حالی که اشک به دیده و لبخند بر لب داشتند برای بازگشت امام لحظه شماری میکردند. با شنیدن خبر بازگشت قریب الوقوع امام، هر کسی پیشنهادی میداد. عدهای میگفتند: باید همه جا را طاقنصرت بست و چراغانی کرد. برخی میگفتند: باید از فرودگاه تا بهشتزهرا را فرش کنیم. دهها تن مشغول آمادهکردن اسپند و گلاب و نقل بودند. در این هنگام بود که پیام پیامبرگونه حضرت امام از پاریس رسید و تکلیف هم معلوم شد. ایشان فرموده بودند: « مگر قرار است کوروش به کشور برگردد؟ طلبه ای از کشور رفته و دارد برمیگردد». با شنیدن این پیام، همه دانستند که باید از هر گونه تشریفات و آیینهای مرسوم پرهیز کنند و استقبال از امام باید به ساده ترین نحو برگزار شود. روزها و لحظات پرالتهابی بود. مردم شبها نمیخوابیدند و روی پشتبامها ندای« اللهاکبر خمینی رهبر» سر میدادند. سرانجام روز یازدهم فرارسید. مسیر امام از چند روز قبل معین شده بود. مردم تمام این مسیر را جارو کرده بودند. شب دوازدهم بهمن طولانیترین شب زندگی مردم بود. آن شب بر مردم تهران و مخصوصاً کسانی که از شهرهای دیگر آمده بودند و ثانیهشماری میکردند، بسیار سخت گذشت. گویی عقربههای ساعت حرکت نمیکردند و پیش نمی رفتند. هوا سرد بود، اما مردم با آب و جارو مشغول تمیز کردن کویوبرزن بودند. کسی خواب نداشت.
□ شرایط استقبال کنندگان شهرستانیِ حضرت امام چگونه بود؟اسکان این عده زیاد چگونه انجام گرفت؟
خدمتتان عرض کنم که در آن روزها، هر کسی با هر وسیلهای که دستش رسیده بود، خود را از شهرها و روستاهای دور به تهران رسانده و جمعیت تهران بیش از دو برابر همیشه شده بود. اغلب تهرانیها آن شب مهمان داشتند، اما به دلیل جمعیت زیاد، اغلب مساجد، مدارس و دانشگاهها را به اسکان مستقبلین امام اختصاص داده بودند و در همه آنها وسایل آسایش و استراحت و غذاهای صلواتی مهیا شده بود. در بعضی از چهارراهها و مراکز تجمع عمومی، از مسافرین با چای و نان و پنیر و خرما و آجیل و آشرشته و شلهزرد صلواتی پذیرایی میشد.
به هرحال آن شب طولانی سپری شد. مسیر حضرت امام تا بهشتزهرا مالامال از جمعیت بود. همه نگاهشان به آسمان بود تا هواپیمای امام را ببینند. ستاد استقبال از امام برای هر قشری کارت تهیه کرده بود و همه این افراد، قبل از ورود امام به سالن فرودگاه آماده بودند. میدان آزادی و خیابان انقلاب مملو از جمعیت بود و مردم حتی روی درختها و تیرهای چراغبرق ایستاده بودند و منتظر ورود امام بودند. هرگز تهران چنین جمعیتی را به خود ندیده بود. این صحنه تنها پس از رحلت حضرت امام تکرار شد. همین که هواپیمای امام در آسمان دیده شد، صدای صلوات و تکبیر بلند شد و میلیونها انسان شیفته امام در حالی که اشک میریختند شعار میدادند: «ابالفضل علمدار/ خمینی را نگه دار». حقیقتاً زبان نمی تواند شوق و شور آن روز مردم تهران را توصیف کند. تلویزیون لحظات ورود امام را نشان می داد. هنگامی که خبر دادند امام از پلههای هواپیما پایین آمده و قدم بر خاک گلگون ایران نهادهاند، مردم از شدت خوشحالی و شوق، در حالی که اشک میریختند، تکبیر گفتند. خیابانها همچون امواج خروشان اقیانوس، لبریز از امواج انسانی بودند. امام آمدند و در نخستین گام، به دیدار شهدا در بهشتزهرا رفتند.سخنرانی پرنکته امام دربهشت از اسناد مهم تاریخ انقلاب اسلامی و در حقیقت مانیفست آن است. اگر کسی بخواهد به جوهره اندیشه انقلابی امام پی ببرد، باید این متن را مطالعه کند. به هرحال رویداد تاریخی ورود حضرت امام به ایران، از رویدادهای بی مثال انقلاب است که تاریخ هرگز آن را فراموش نخواهد کرد.