برخی ویژگیهای شخصیتی و البته اقدامات رزمآرا باعث شده بود تا شاه به او مظنون شده و تصور کند که او قصد کودتا دارد. البته تصورات شاه چندان هم اشتباه نبود و علاوه بر شاه، بسیاری از گروهها از جمله جبهه ملی نیز او را متهم به کودتا میکرد، جبهه ملی دولت رزمآرا را دولت شبهکودتا نامید و خطر استقرار یک دیکتاتوری نظامی را اعلام کرد...
با طرح موضوع ملی شدن نفت ایران، بسیاری از ذینفعان و مخالفان این ماجرا مداخلات خود را اعمال نمودند. رزمآرا یکی از مخالفان ملی شدن نفت و چهرهای نزدیک به انگلیس از جمله افرادی است که نامش با ویژگیهایی چون، سرسختی، مخالفت با ملی شدن نفت و حتی مدعی قدرت، گره خورده است. وی که در سال 1329 به نخستوزیری رسید، فرد مورد نظر و مورد اطمینان انگلیس و شاه برای تصدی این پست بود، البته تمایلات شاه برای کسب مقام نخستوزیری توسط رزمآرا برگرفته از حس دوگانه ترس و تمایل بود. اما سؤال اصلی این است که چرا انگلیس رزمآرا را مهره مورد نظر در پست نخستوزیری میدانست؟ انگیزه شاه نسبت به رزمآرا چه بود و شاید سؤال مقدم بر این پرسش این باشد که به طور کلی شاه چه احساسی نسبت به تحرکات و انگیزههای سیاسی رزمآرا داشت؟ با توجه به این مقدمه، در ادامه به پرسشهای مطرح شده پاسخ داده میشود.
رزمآرا که بود؟
رزمآرا در سال 1280 در تهران به دنیا آمد. بعد از سپری کردن دوران تحصیل خود در مدرسه دارالفنون، در اوایل جوانی وارد مدرسه نظامی شد و سپس به نیروهای قزاق پیوست. وی استعداد خاصی در امور نظامی داشت و همین موضوع باعث شد تا مورد توجه رضاخان قرار گیرد و جزء اولین افسران اعزامی به فرانسه توسط رضاخان باشد. وی بعد از بازگشت به ایران به سرعت رشد کرد و به مقام ارتشبدی رسید و به عنوان یک نظامی موفق، مطرح شد. البته بسیاری نیز در واکاوی شخصیت وی، او را فردی جاهطلب و سودجو معرفی کردهاند و گفتهاند «رزمآرا نمونه یک سیاستمدار فرصتطلب بود که توسل جستن به هر وسیلهای را برای رسیدن به هدف جایز میدانست».1 این خصوصیات اخلاقی باعث شد تا وی تنها به عرصه نظامی محدود نماند و مطامع خود را در عرصه سیاسی نیز دنبال کند. از قضا این موضوع مورد حمایت انگلیس نیز قرار گرفت و باعث شد تا در سال 1329 پست نخستوزیری را احراز نماید.
رزمآرا از نخستوزیری تا حمایتهای انگلیس
بدون شک، موضوع نفت و تلاش انگلیس برای جلوگیری از ملی شدن این صنعت، محور اصلی تحولات سیاسی ایران در دهه 20 است. انگلیس که سود خوبی از ثروت بادآورده نفت ایران کسب کرده بود، درصدد بود از طریق راههایی چون روی کار آوردن مهرههای موردنظر خود خواستههای سیاسی و اقتصادی خود را تحقق بخشد. از این رو کسانی مانند رزمآرا بر شخصیتهایی چون دکتر مصدق ارجحیت داده میشدند.
رزمآرا از جمله شحصیتهایی بود که در اوج تلاشها برای ملی نمودن نفت، اقدامات زیادی برای ممانعت از این موضوع به نفع انگلیس نمود. از جمله این اقدامات، پیدا کردن راههایی برای تصویب قرارداد الحاقی بود که با مقاومت رهبران مذهبی و جبهه ملی مواجه شد. این شکست باعث شد تا رزمآرا مذاکرات پنهانی را با شرکت نفت انگلیسی آغاز کند. نورمان کمپ خبرنگار روزنامه تایمز و نیوز کرانیکل لندن که در موقع خلع ید در آبادان بوده، متن یادداشت سفیر انگلیس به رزمآرا را در گزارش خود آورده است. او در رابطه با مذاکرات پنهانی رزمآرا و نارتکرافت نماینده شرکت گفته است، «روزی به طور اتفاقی اطلاع یافتم که رزمآرا با نارتکرافت ملاقات داشته و از او خواهش کرده که به لندن رفته پنج میلیون لیره مساعده از شرکت برای دولت من (رزمآرا) تحصیل نماید ».2
رزمآرا که در رابطه با پیشنهاد 50-50 شرکت نیز به طور پنهانی مذاکره کرده بود، در نظر داشت در زمانی که شرایط به نفع او مساعد بود، آن را در مجلس نیز مطرح نماید. البته ناگفته نماند که رزمآرا درصدد بود با واگذاری این امتیاز و یا هر امتیاز مشابه دیگر، قدرت سیاسی خود را افزایش دهد. حال فرق نمیکرد، این قدرت، کشور انگلیس باشد یا شوروی. وی از دادن امتیاز به کشورهایی چون شوروی نیز واهمهای نداشت. چنانچه «هنگامی که در اواسط مرداد ماه 1329 مذاکرات محرمانهای بین رزمآرا، نخستوزیر ایران و سادچیکف سفیر اتحاد شوروی بر سر مسایل مرزی و روابط مالی تجاری انجام گرفت، مصدق به عنوان نماینده اول مردم تهران در مجلس شانزدهم، رزمآرا را از واگذاری هر گونه امتیازی به بیگانگان بر حذر داشت و در سخنرانی شدیداللحنی، واگذاری امتیاز را مخالف قانون و در تعارض با استقلال ایران ارزیابی کرد».3
در 16 مرداد طرحی سه فوریتی در مجلس شورا درباره قاتل سپهبد رزمآرا نخستوزیر اسبق به تصویب رسید. در نخستین طرح پیشنهادی او را مهدورالدم خوانده بودند، ولی بعد آن را به صورت ذیل به تصویب رسانیدند: «چون خیانت جاجعلی رزمآرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است بر فرض اینکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت بیگناه و تبرئه شده شناخته میشود».
بر این اساس، «روابط رزمآرا با شوروی هم حسنه گردید و گویا از هر جهت توافق سیاستهای دخالت کننده در ایران به جایی رسیده بود که یک دیکتاتوری در ایران استقرار پیدا کند».4 با توجه به این خصوصیات، انگلیس رزمآرا را گزینه مناسبی جهت پست نخستوزیری میدانست. البته گروهی نیز معتقدند رزمآرا در کشاکش بین دولتهای انگلیس و روسیه به دنبال نیروی سوم (آمریکا) بود. برخی نیز تلاش میکنند تا چهره او را در تاریخ ایران تلطیف نمایند. از نظر آنها رزم آرا «با اجرای اصلاحات گسترده اداری و اجتماعی و درخواست نصف- نصف (50-50) سود حاصله در مسئله نفت، بر آموزش ده ساله ایرانیان در امور فنی صنعت نفت و کاهش تعداد کارکنان هندی و انگلیسی شرکت نفت تأکید داشت».5 در پاسخ به این ادعا باید گفت رفتارهای سیاسی رزمآرا و همچنین روایات متفاوتی که بعدها از نیات وی در خصوص نزدیکی به انگلیس و یا واگذاری امتیاز به بیگانگان صورت گرفت به خوبی نشان دهنده مطامع سیاسی و اقتصادی او است. از جمله اینکه وی با نزدیک شدن به انگلیس و کسب نظر مساعد کشورهای بیگانه، درصدد به دست گرفتن قدرت از طریق کودتا بود. به همین دلیل شاه در کنار احساس تمایل به نخستوزیری رزمآرا، در حسی متناقض به این موضوع بیمناک نیز بود.
ترس شاه از نخستوزیری رزمآرا
شاه از یک سو به نخستوزیری رزمآرا تمایل داشت، زیرا انگلیس متمایل به این موضوع بود و از آنجا که شاه یارای مقاومت در برابر انگلیس را نداشت، به ناچار و در تبعیت از این کشور، از این موضوع استقبال نمود. اما در بخش دیگر داستان که واقعیت نهانی را آشکار میکند، شاه نسبت به نخستوزیری رزمآرا سخت بیمناک بود. اولین دلیل این موضوع به وجهه سیاسی انگلیس برمیگشت. انگلیسیها به خاطر دخالتهای طولانی در مسائل نفت، میان مردم وجههای نداشتند و گسترش روابط با این کشور بدین سبب میتوانست از اعتبار شاه بکاهد. به طوری که خود شاه برای بدنام و بیاعتبار کردن برخی از نخستوزیران قدرتمند، مانند مصدق، احمد قوام و… آنها را متهم به انگلیسی بودن میکرد.6 نکته مهمتر موضوع قدرت یافتن رزمآرا و ترس از شبهکودتا بود. رزمآرا پیش از این، در جریان دوره پانزدهم مجلس و مداخلات غیرقانونی خود این شبهه را در اذهان برخی ایجاد نموده بود. چنانچه «بعد از استیضاح دولت ساعد، موضوع اعتراض سه نفر از نمایندگان استیضاح کننده (حائریزاده، دکتر مظفر بقایی، حسین مکی) اعتراض به تشکیل مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی و مداخلات غیرقانونی مقامات نظامی یعنی رزمآرا بود که میرفت تا حکومت دیکتاتوری تشکیل دهد و مقدمات آن را فراهم میکرد».7
از سویی ویژگیهای شخصیتی رزمآرا نیز حاکی از روحیه مستبدانه و فرصتطلبانه او بود. رزمآرا «از لحاظ هوش، خشونت، جسارت، بیرحمی، قاطعیت و درایت سیاسی نسخه دوم رضاخان محسوب میشد. او هم مانند رضاخان خود را ناسیونالیست میدانست... وی از دموکراسی و آزادی طبیعتاً بدش میآمد و میخواست قدرت فائقه و فردی خود را بر کشور مستولی کند».8 این ویژگیها و البته اقدامات رزمآرا باعث شده بود تا شاه به او مظنون شده و تصور کند که او قصد کودتا دارد. البته تصورات شاه چندان هم اشتباه نبود و علاوه بر شاه، بسیاری از گروهها ازجمله جبهه ملی نیز او را متهم به کودتا میکرد، جبهه ملی دولت رزمآرا را دولت شبهکودتا نامید و خطر استقرار یک دیکتاتوری نظامی را اعلام کرد چون تصور میکردند رزمآرا خیلی زود مجلس را منحل کند.9
در نهایت این وضعیت باعث شد تا بسیاری خواهان برکناری رزمآرا از صحنه قدرت سیاسی باشند. اتفاقی که در نهایت توسط خلیل طهماسبی از اعضای فداییان اسلام عملی شد و مورد تأیید بسیاری از جمله جبهه ملی قرار گرفت. به همین دلیل بعد از ترور رزمآرا تلاشها برای تبرئه طهماسبی آغاز شد. در 16 مرداد طرحی سه فوریتی در مجلس شورا درباره قاتل سپهبد رزمآرا نخستوزیر اسبق به تصویب رسید. در نخستین طرح پیشنهادی او را مهدورالدم خوانده بودند، ولی بعد آن را به صورت ذیل به تصویب رسانیدند: «چون خیانت حاجعلی رزمآرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است بر فرض اینکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت بیگناه و تبرئه شده شناخته میشود».10
سخن نهایی
نزدیکی رزمآرا به انگلیس و انتصاب وی به نخستوزیری را میتوان مصداق بارزی از دخالت این کشور و اهمیت منابع نفتی ایران برای غرب دانست. منبعی که گاه حتی با تحریک وسوسهآمیز برخی از دشمنان داخلی، ابزاری جهت معاملات قدرت گشته و باعث تعیین جایگاه آنان میشد. انگلیس و البته بعدها آمریکا از این ابزار به گونهای ماهرانه سود میجستند و تلاش میکردند تا ضمن کنترل منافع سرشار و فراوان نفتی، با تعیین مهرههای مورد نظر خود، تحولات سیاسی ایران را به گونه دلخواه خود رقم بزنند.
شماره آرشیو: 4136-4ع
پی نوشت:
1.حسین فردوست، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، اطلاعات، 1370، ص 164.
2.مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، تهران، کاوش، بیتا، ص 407.
3.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320- 1357، تهران، نشر قومس، 1384، چاپ ششم، ص 34.
4.سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انشارات اسلامی، چاپ هفدهم، ص 352.
5.علی میرفطروس، دکتر محمد مصدق: آسیب شناسی یک شکست، ناشر، شهر کتاب، 1387، ص 56.
6.ازغندی، همان، ص 46.
7.مدنی، همان، ص 342.
8.همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1372، چاپ دوم، ص 160.
9.مدنی، همان، ص 351.
10.جلال متینی، نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر مصدق، ناشر شرکت کتاب، 1388، چاپ دوم، ص 300.