ستیز با سیره و کارنامه زندهیاد میرزاتقیخان امیرکبیر در سالیان اخیر، محملی جدید یافته است: مواجهه او با فتنه سیدعلیمحمد باب و جلوگیری از آثار زیانبار فرقهتراشی استعماری. این رویکرد تاریخی از جنبههای گوناگون دخور نقد و بررسی است که امید می بریم تاریخپژوهان دوره قاجار آن را مطمح نظر خویش قرار دهند.
استاد و تاریخپژوه ارجمند جناب دکتر سیدعبدالله انوار، در گفتوگوی کوتاهی که پیش روی دارید، در اینباره سخن گفته است. امید آنکه مقبول افتد.
□ قبل از پرداختن به موضوع اصلی این گفتوشنود، مناسب است که درباره امیرکبیر چند سؤال داشته باشیم. نخست بفرمایید که میزان تحصیلات او چقدر بوده است؟
امیر از آن انسانهای خودرویی بوده که در سایه تلاش شخصی رشد وتکامل پیدا کرده است. الان دکتر تیموری قصد دارد نامههایش را جمعآوری کرده و به چاپ برساند. درسش را تا آنجایی که توانسته، در خانواده خوانده است. او بچه آشپز بوده و در خانواده قائم مقام بزرگ شده است. کسی میآمده است به بچه های قائم مقام درس بدهد و او گوش می داده است. شاید عربی هم تا حدودی میدانست.
□ اثری از او باقی مانده است؟
نامههایی از او باقی مانده که قرار است چاپ شود. این نامهها در آرشیو وزارت خارجه ایران بوده، یک مقدار ی هم از وزارت خارجه انگلیس به دست آمده است.
□ آیا فرزندی هم داشته است؟
بله ولی فرزندان او از همسر اول او نیستند.
□ اهمیت و جایگاه امیرکبیر در ایران چیست؟
به نظر من یکی از دردهایی که 180 سال است طبقه متفکر ایرانی را به خودش مشغول کرده است، کشتن ناهنجار مرحوم امیر است. این اتفاق یکی از بزرگترین اشتباهات دوره قاجارها بود. وقتی فعالیت امیر را میبینیم و حتی زندگی خصوصیاش را در کتابها میخوانیم، متوجه بزرگی او میشویم. این مرد زندگیاش را برای ترقی ایران فدا کرد و متأسفانه طبقه فاسدی که در هیئت حاکمه آن دوران بودند، همیشه کارهای اساسی را خنثی میکردند، در گذشته فریدون آدمیت اسنادی از وزارت خارجه را به من نشان داد که حاکی از آن بود که مادر شاه و میرزا تقی خان نوری مشغول برانداختن امیرکبیر بودهاند؛ البته یکی از جنایتهای انگلیس هم همدستی در قتل امیر بود.
□ امیرکبیر چه نقشی در مدرن شدن کشور داشت؟
یکی از مهمترین اقدامات او تأسیس دارالفنون بود که موجب تربیت بزرگان در ایران شد. البته این مدرسه بعد از خلع امیر به بهره برداری رسید ولی پایه گذاریاش به نام او بود.
□ در زمینه گسترش دانش چه فعالیتهایی انجام داد؟
وقتی دارالفنون تأسیس شد، امیرکبیر در حال مغضوبیت بود و بعد هم کشته شد. او زحمات زیادی در حوزههای فنی و حتی در حوزه پزشکی کشید. متأسفانه میرزا تقیخان نوری، هر روز فکرش این بود که به او ضربه بزند.
□ نقش امیر در اصلاح نظام سیاسی ایران چه بود؟
آن طور که میرزا یعقوب، پدر ملکم خان گفته است، امیرکبیر گفته بود که: من قصد دارم در ایران دموکراسی حاکم شود. مثلا ناصرالدین شاه وقتی جشن قشون میگرفت، میرزاتقی خان او را به «داودیه» ــ یکجایی درست کرده بود برای تفریح شاه ــ میبرد. در حالی که امیرکبیر به ناصرالدینشاه میگفت: به قشونت رسیدگی کن، تقویت قشون از نظر او موجب تأمین امنیت مملکت و حکومت بود، البته جدی گرفته نمیشد.
□ امیرکبیر در مسئله بابیت چه اقدامی کرد؟به طور مشخص در این مقوله،چه چیز موجب شده که عدهای اینگونه او را تخریب کنند؟
مسئله«باب» مسئله خیلی مهمی است. او پدیدهای انگلیسی بود، چون میخواستند جلوی روحانیت را بگیرند. بعد هم که «باب» آمد، «معتمدالدوله» او را نگه داشت. حکومت میخواست«باب» را نگه دارد. اینجا بود که «باب» شروع به فجایع بسیاری در ایران کرد که ناصرالدینشاه ناچار شد جلوی آن را بگیرد. فتنه باب را کسی به درستی مطرح نکرده است. تمام کشور منقلب شده بود. میرزا یحیی در شیراز و دیگران در جاهای دیگر فتنه میکردند، اصلا مملکت نابود شده بود.
□ امیر چه برخوردی با آنها کرد؟
تا آنجا که توانست میخواست جلوی آنها را بگیرد، که جلوگیری هم کرد. پس از آن به بعد بود که آزار و اذیت میرزاآقا خان نوری شروع شد.
□ دستور اعدام باب را امیر داد؟
خیر. دستور اعدام باب را محکمهای داد که در آن مذاکره کردند و حکم اعدام را دادند. اصلا امیر نمیتوانست چنین حکمی بدهد. الان دشمنانش این را میگویند؛ خیلیها هم آنها را تکرار میکنند. خانواده میرزا آقا خان نوری یک کتاب قطوری نوشتهاند که: میرزاآقا خان در مسئله باب نقشی نداشته است، در حالی که تمام این فتنهها به دست او بوده، بعد هم از لحاظ شرعی چه اشکالی داشت که باب اعدام شود؟ آن زمان روحانیون بزرگی بودند که همه فرمان افساد«باب» را صادر کردند، فقط مرحوم شیخ مرتضی انصاری بود که حکم نداد.
□ از امیر کبیر چه درسی میتوان گرفت؟
یکی از درسها، علاقهمندی به وطن است. امیرکبیر از کسانی بود که علاقه عمیقی به ایران داشت. مملکت ما در آن زمان در زیر دیکتاتوری کور و استبداد بود. امیر به تمامی جلوی دزدیها را گرفت. میرزا آغاسی آنچنان بیکفایتی کرده بود که دولت پول نداشت. در حقیقت کشور با تدابیر امیر اداره میشد.