یکی از سناتورهای ایرانی گفته بود: «اعلیحضرت همایونی میخواهند هم خشایارشا باشند و هم فیدل کاسترو؛ اما این غیر ممکن است». باید توجه داشت که اصلاحات ارضی در کانون انقلاب سفید قرار میگرفت. به عقیده شاه اجرایی شدن اصلاحات ارضی بقایای مالکان بزرگ را از بین میبرد، سرمایه داری را گسترش میداد و عدالت اجتماعی را تأمین میکرد. بر همین اساس در ادامه به پیامدهای منفی این اصلاحات به عنوان کانون اصلی انقلاب سفید در پیوستن توده مردم به انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت.
تا قبل از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، بخش بزرگی از جمعیت ایران در روستاها زندگی میکردند. محمدرضا شاه همزمان با این شرایط، ادعا میکرد که به دروازههای تمدن بزرگ نزدیک شده است. شاه برای رسیدن به دروازههای تمدن، اصلاحاتی را در جامعه ایرانی آغاز کرد که بخش روستایی یکی از حوزههای این اصلاحات بود. از مهمترین این اصلاحات، انقلاب سفید بود که شاه به اجرا گذاشت؛ اما این انقلاب مشروعیت حکومت محمدرضا شاه را افزایش نداد و از دل آن انقلاب اسلامی بیرون آمد. نوشتار پیش رو به نقش انقلاب سفید در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران خواهد پرداخت.
انقلاب سفید
در هنگام ریاست جمهوری کندی تلاش برای اصلاحات در ایران بهصورت جدی آغاز شد. بر همین اساس شاه در سال 1340 برنامه «انقلاب سفید» بدون خونریزیاش را اعلام کرد. برنامهای که بهزعم وی حربه را از دست مخالفین چپ گرایش خارج میکرد. عناصر این اصلاحات عبارت بودند از تقسیم مجدد اراضی بزرگ میان دهقانان و اصلاح قانون انتخابات؛ اما «انقلاب سفید» نتوانست عموم مردم را قانع کند که وی پادشاهی متجدد است.
یکی از سناتورهای ایرانی گفته بود: «اعلیحضرت همایونی میخواهند هم خشایارشا باشند و هم فیدل کاسترو؛ اما این غیر ممکن است».1 باید توجه داشت که اصلاحات ارضی در کانون انقلاب سفید قرار میگرفت. به عقیده شاه اجرایی شدن اصلاحات ارضی بقایای مالکان بزرگ را از بین میبرد، سرمایه داری را گسترش میداد و عدالت اجتماعی را تأمین میکرد. بر همین اساس در ادامه به پیامدهای منفی این اصلاحات به عنوان کانون اصلی انقلاب سفید در پیوستن توده مردم به انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت.
پیامدهای منفی برای اقتصاد روستایی
اگرچه محمدرضاشاه در کتاب پاسخ به تاریخ هدف خود را از انقلاب سفید سازندگی و ترقی ایران بیان میکند.2 اما میتوان مهمترین هدف شاه در حوزه اقتصادی را تغییر الگوی کلان اقتصادی کشور از کشاورزی و تولید دستی به صنعت و پیوستن به نظام جهانی سرمایهداری دانست. بررسیهایی که صورت گرفته نشان میدهد، اصلاحات ارضی به عنوان کانون انقلاب سفید، نتایج اقتصادی منفی زیادی از خود بر جای گذاشت.
مهمترین پیامدهای اقتصادی آن تقسیم و قطعه قطعه شدن زمینهای کشاورزی، کاهش تولیدات کشاورزی به علت حذف نظام ارباب رعیتی و در سطحی بالاتر، کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی بود. جان فوران پیامدهای این برنامه را با استفاده از تحقیقات اریک هوگلند کارشناس انگلیسی زبان این برنامه ارائه میدهد. فوران مینویسد که اگر چه به صورت رسمی بیان شد که 93 درصد دهقانان سهمبر صاحب زمین شدند و حکومت این را موفقیتی برای خود قلمداد میکرد اما در پشت این ظاهر موفقیتآمیز، هوگلند به یک واقعیت تیره و تار دست یافته است. به عقیده وی اصلاحات ارضی ایران عملاً یک برنامه محافظهکارانه بود که مزایای مثبت معدودی داشت. به گفته این کارشناس انگلیسی اغلب روستانشینان از نظر موقعیت اقتصادی بهتر از سالهای قبل از اجرای برنامه نبودند. دلیل این ناکارآمدی آن است که نیمی از خانوارهای روستانشین به این دلیل که قرارداد رسمی سهمبری نبسته بودند و حق نسق نداشتند، مشمول قانون اصلاحات ارضی نشدند. اغلب دهقانانی که صاحب زمین شدند قطعه زمینهای کوچک و نامرغوبی به دست آوردند و نیمی از زمینها اصولاً تقسیم نشد و در اختیار بزرگ مالکان باقی ماند. بعد از پایان برنامه اصلاحات ارضی 45000 زمیندار عمدتاً غایب و بزرگ باقی ماندند و 1350 نفرشان املاک وسیعی بالای 200 هکتار داشتهاند. 47 درصد همه زمینهای دایر و قابل کشت در دست این مالکان غایب باقی ماند که اغلب زمینهای حاصلخیز کشور را شامل میشد.
فوران بیان میکند که طبق برآوردهای آن زمان، برای تأمین معیشت یک خانواده دهقان، حداقل 7 هکتار لازم بود و پیداست که بیشتر دهقانان فاقد زمین کافی باقی ماندند و چون سرمایه لازم برای کشت، داشت و برداشت را در زمینهای خود نداشتند، فقیرتر شدند. این سرمایه قبلاً از سوی مالک و ارباب فراهم میشد.3 با توجه به این موارد مشاهده میشود که برخلاف اهدافی که دولت از اجرای اصلاحات ارضی در جهت افزایش تولید و بهبود وضعیت معیشتی روستاییان دنبال میکرد، با کاهش تولید و در نهایت کاهش نقش اقتصاد کشاورزی در اقتصاد ملی و با جدایی روز افزون شهر و روستا روبهرو هستیم. میزان تولید محصولات کشاورزی متناسب با افزایش تقاضای جمعیت در حال رشد و ازدیاد درآمدها نبود و حتی افزایش بازده در هکتار محصولات کشاورزی نیز ناچیز بود. علاوه بر این موارد، به دلیل بیتوجهی به اقتصادی بودن زمینهای تقسیم شده و ناکارآمدی آنها4 پیامدهای منفی برای اقتصاد روستایی داشت که قطعاً باعث کاهش مشروعیت حکومت محمدرضا شاه میشد.
به عقیده هوگلند اصلاحات ارضی ایران عملاً یک برنامه محافظهکارانه بود که مزایای مثبت معدودی داشت. به گفته این کارشناس انگلیسی اغلب روستانشینان از نظر موقعیت اقتصادی بهتر از سالهای قبل از اجرای برنامه نبودند. دلیل این ناکارآمدی آن است که نیمی از خانوارهای روستانشین به این دلیل که قرارداد رسمی سهمبری نبسته بودند و حق نسق نداشتند، مشمول قانون اصلاحات ارضی نشدند.
پیامدهای منفی برای اقتصاد ملی
وضع بسیار نامطلوب اقتصاد روستایی از یک طرف و جاذبههای روز افزون شهرها به سبب رونق فعالیتهای ساختمانی و خدماتی از طرف دیگر موجب تسریع مهاجرت نیروهای روستایی به شهرها گردید. هر چند که مجموعهای از عوامل طبیعی، فنی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زمینههای اساسی مهاجرتهای داخلی را پدید میآورند، اما در مورد مهاجرت روستاییان به شهرها طی سالهای 1342 تا 1352 باید بیشتر به عوامل کمی دستمزد فعالیتهای زراعی، بیکاری دائمی، الگوی مالکیت ارضی، غیر اقتصادی بودن امکانات کشاورزی و پایین بودن نرخ تولیدات کشاورزی و همچنین تحقیر روستاییان توجه داشت.5
یکی از مهمترین بحرانهای این مهاجرت، تورم حادی بود که در اوایل دهه 50 ظهور کرد و به اقتصاد حکومت محمدرضا شاه ضربه سنگینی وارد کرد. تورم در مورد کالاهای ضروری مانند مواد غذایی و مسکن در شهرها چشمگیر بود. این تورم خود دلایل مختلفی داشت که کمبود مسکن و هجوم جمعیت از روستا به شهر و همچنین پیشی گرفتن میزان جمعیت بر میزان رشد تولیدات کشاورزی، افزایش ناگهانی قیمت مواد غذایی در بازارهای جهانی و خالی شدن روستاها از نیروی کار و تشدید مشکلات کشاورزی از مهم ترین این دلایل بود.
رژیم بدون توجه به پیچیدگیهای علل تورم، راهحلهای سادهای را در پیش گرفت و مسئولیت تورم را به گردن جامعه تجاری انداخت. حکومت نخست به سراغ تجار عمده رفت و با سروصدای زیادی فئودالیستهای صنعتی مانند القانیان و وهابزاده را دستگیر کرد. رژیم با پی بردن به اینکه جنگ علیه سرمایه داران تورم را از بین نخواهد برد، به سراغ مغازهداران و تجار خرده پا نیز رفت. دولت بر قیمت بیشتر کالاها نظارت دقیقی اعمال کرد. همچنین شوراهای صنفی که ساواک به سرعت تشکیل داده بود حدود 250000 نفر را جریمه، 23000 بازرگان را از شهرهای خود تبعید، حدود 8000 مغازه دار را به دو تا سه سال زندان محکوم و 180000 تاجر خرده پای دیگر را توبیخ کردند. این اختلالات در تجارت بهگونهای بود که مغازهداری به یک خبرنگار فرانسوی میگوید: «گویا انقلاب سفید کم کم شبیه یک انقلاب سرخ میشود»،6 اما نمایش این بگیر و ببندها تأثیری در اقتصاد رو به احتضار نداشت.
فوت آیتالله بروجردی و ظهور روحانیت انقلابی
در کنار پیامدهای منفی اقتصادی انقلاب سفید، باید به یک عامل اجتماعی بزرگ در تأثیر انقلاب سفید بر روند انقلاب اسلامی نیز پرداخت و آن ظهور امام خمینی به عنوان روحانیت انقلابی میباشد. انقلاب سفید زمانی آغاز شد که آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی رهبر قدرتمند شیعیان در سال 1340 چشم از جهان بست. در سالهای پس از مرگ وی حوزههای مذهبی برای عقاید و رهبری مذهبی جدید باز شد و به سه جناح تقسیم شد. جناح اکثریت موضع محافظهکاری را ادامه دادند. گروه دوم، معدود علمایی بودند که با رژیم پهلوی همکاری کردند. در اوایل دهه 1340 گروه قلیلی از روحانیون مبارز در حوزه علمیه قم به عنوان جناح سوم شروع به فعالیت کردند. این جناح با بهرهبرداری از بیزاری و دلخوری علما در خصوص برخی مسائل از جمله اصلاحات ارضی، حق رأی زنان و بسط مصونیت سیاسی مشاوران نظامی آمریکا در ایران با رهبری امام خمینی تجدید سازمان یافتند.
مرکزیت قم با استفاده از ابزارهای ارتباطی جدید و نیز شبکههای غیر رسمی، قابلیتش را برای تجمع و توزیع عواید مذهبی ترفیع داده و منابعش را برای اهداف سیاسی به کار گرفت. هر چند انقلاب اسلامی بیشتر یک انقلاب شهری بود، اما یکی از مهمترین بخشهایی که قدرت روحانیت انقلابی آن را پوشش داد، بخش روستایی و کارگری بود که از انقلاب سفید زیان دیده بود. همزمان با آغاز انقلاب و فرا رسیدن محرم 1357، بیشتر روحانیون بنا بر درخواست امام خمینی برای بسیج روستاییان به روستاها رفتند، جالب آنکه دگرگونیهای اقتصادی- اجتماعی ناشی از انقلاب سفید و رهایی دهقانان و عشایر از چنگ قدرت و نظارت اربابان، زمینه را برای بسیج روستاییان زیان دیده توسط روحانیت انقلابی فراهم آورد.7
نتیجهگیری
آنچه محمدرضا شاه از انقلاب سفید دنبال میکرد، پیوند با نظام سرمایهداری، از بین بردن قدرت مالکان بزرگ و برقراری عدالت اجتماعی به منظور کسب مشروعیت بود؛ اما کانون انقلاب سفید یعنی اصلاحات ارضی، اهداف محمدرضا شاه را برآورده نساخت. فقیرتر شدن روستاییان سبب شد تا آنها به شهر مهاجرت کنند و آشنا شدن با محیط اجتماعی و فرهنگی جدید، بنیان ایدئولوژی ارباب- رعیتی را در اندیشه آنها متزلزل کرد و پس از آنکه ایدئولوژی بورژوازی را نپذیرفتند، در نهایت و برای خارج شدن از انسانی بیهویت، به صف انقلاب اسلامی ایران و ایدئولوژی اسلام سیاسی پیوستند.
مهمانی به مناسبت دهه انقلاب سفید در هتل شرایتون شماره آرشیو: 1-908-117ش
پی نوشت:
1.رهام الوندی، نیکسون، کیسینجر و شاه: روابط ایالات متحده و ایران در جنگ سرد، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ دوم، 1395، ص 42.
2.محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسن ابو ترابیان، تهران، نشر مترجم، چاپ دوم، 1371، ص 165.
3.جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه: احمد تدین، تهران، موسسه خدمات 4.فرهنگی رفاه، چاپ چهاردهم، 1392، صص 473- 475.
5.علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، انتشارات سمت، چاپ پنجم، 1387، ص 193.
6.همان، صص 193- 194.
7.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ 8.هفدهم، 1389، صص 613- 615.
9.همان، ص 661.