محمدرضا پهلوی در کتاب ماموریت برای وطنم مدعی است «در دیماه ۱۳۳۱مجلس شورای ملی با رضایت من و اکثریت آراء اختیارات مصدق را تمدید نمود. علت رضایت من آن بود که میخواستم هر گونه مجال برای اجرای سیاست مثبتی در امر نفت به وی داده شده باشد. ولی متاسفانه مصدق اختیارات مزبور را بیش از پیش برای پیشرفت مقاصد شخصی خود مساعد یافته و به اختناق مطبوعات و توقیف مدیران جراید پرداخت».
ملی شدن صنعت نفت و به دنبال آن کودتای 28 مرداد 1332 یکی از مهمترین برهههای تاریخی ایران معاصر است و بحث ملی شدن صنعت نفت در تاریخ معاصر ایران به قدری مهم است که عدهای آنرا نوعی انقلاب و نهضت ملی در ایران معاصر دانستهاند. این مسئله با قتل رزم آرا و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1329 به وقوع پیوست.
نخستوزیری دکتر محمد مصدق و تلاشهای دولت ملی وی و حمایتهای جامعه ایران به رهبری آیتالله کاشانی بود که منجر به اجرای این قانون و خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران و در اختیار گرفتن صنایع و تأسیسات نفتی توسط دولت ایران شد. هدف این مقاله مرور تحولات منجر به ملی شدن صنعت نفت نیست؛ بلکه هدف این است تا به این سؤال پاسخ داده شود که مواضع و رویکردهای محمدرضاشاه پهلوی نسبت به ملی شدن نفت و نخست وزیری مصدق چه بوده است و دربار پهلوی چه اقداماتی در حمایت از وی انجام داد؟
وضعیت قدرت و سلطنت محمدرضاشاه پهلوی در دهه 1330
وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین منجر به کنار گذاشتن رضاشاه پهلوی توسط آنها و تبعید وی به خارج از کشور شد.1 هر چند پس از رضاشاه، فرزند وی، محمدرضاشاه پهلوی به پادشاهی ایران انتخاب شد و سلطنت در خاندان پهلوی استمرار یافت؛ اما شاه جدید ایران تا بیش از یک دهه نتوانست به معنای واقعی کلمه حکومت کند و سیاست و مناسبات سیاسی کشور در دست گروهها و جریانات سیاسی در درون مجلس و دولت بود.
در این دوران دربار و محمدرضاشاه پهلوی تلاشهای بسیاری برای قبضه قدرت و تسلط بر امورات سیاسی کشور انجام دادند و درصدد افزایش نفوذ در ارتش بوده و حتی قانون اساسی را به نفع تمرکز قدرت در دستان شاه تغییر دادند؛ اما این تلاشها تا بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به نتیجه نرسید و از سال 1320 تا 1332 قدرت سیاسی واقعی در ایران در دست جریانات سیاسی و احزاب پر نفوذ در دورن مجلس و دولت بود.
در واقع در این دوران چندین جریان سیاسی عمده از قبیل مذهبیون، طرفداران قوامالسلطنه، طرفداران دربار، چپها و تودهایها و ملیون در فضای سیاسی کشور و در دورن مجلس فعال بودند2 و هر گروهی که دارای قدرت برتری در درون مجلس بود، به تعیین نخستوزیر و دولت میپرداخت.3 در این بین اما طرفداران شاه و دربار پهلوی توانایی تسلط بر امورات داخلی و جو غالب سیاسی کشور را نداشتند. به همین دلیل برخی از تاریخدانها و پژوهشگران سیاسی، این برهه از تاریخ معاصر ایران را دورانی از "دموکراسی نیمبند" میدانند. دورهای که اگرچه در کشور دموکراسی به مفهوم واقعی آن حاکم نبود، اما استبداد نیز هنوز آنگونه که مد نظر دربار بود استوار نشده بود.
بنابراین همانگونه که گفته شد یکی از راهکارهای دربار پهلوی برای بازپسگیری قدرت و تسلط کامل بر امورات سیاسی ایران تسلط شاه بر ارتش و تغییر قانون اساسی برای افزایش اختیارات شاه بود. اما علاوه بر این ابزارها، محمدرضا شاه پهلوی به دنبال استفاده از قدرتهای خارجی از قبیل انگلستان و امریکا برای دستیابی به این هدف نیز بوده است. این دقیقا همان برههای است که به جای نخستوزیران مطیع، شاه با نخستوزیر مستقلی به نام مصدق روبهرو میشود که به دنبال ملی شدن صنعت نفت است و همچنین مدعی است طبق قانون اساسی مشروطه شاه میبایست سلطنت کند و نه حکومت. اگر ملی شدن صنعت نفت عملی میشد، قدرت استعمار در کشور تا حد زیادی کم میشد. طبیعتا با توجه به اینکه میان استبداد و استعمار روابط ناگسستنی وجود دارد، کار بر شاه نیز دشوار میشد.
بنابراین برای حذف مصدق از قدرت، دربار ابتدا به دنبال روابط نزدیکتر با انگلستان برآمد. تلاش برای روی کار آمدن قوام در تیر ماه 1330 را میبایست در همین راستا تحلیل کرد. قوام درصدد بود تا راه میانهای برای ماجرای نفت پیدا کند و انگلستان و شاه شخصی چون او را حلال مسئله نفت میدانستند. با وقوع تظاهرات 30 تیر، شاه تلاش کرد تا با افزایش روابط با آمریکاییها و وارد کردن آنها به امورات داخلی ایران، از نقش و قدرت آنها برای دستیابی به اهداف خود استفاده نماید. این نزدیک شدن، خود را در کودتای 28 مرداد بروز داد. این در وضعیتی بود که در مقابل سیاستهای شاه، دولت ملی دکتر محمد مصدق در اواخر دهه 1330 اهدافی آرمانی را در ذهن داشت و آن ملی شدن صنعت نفت بود.
مصدق در پاسخ شاه که او را به استبداد متهم میکند گفته بود دولت اکثریت داشت و احتیاج نبود که مجلس با رضایت شاهنشاه اختیارات را تمدید کند ... مطبوعات هم در تمام مدت تصدی من آزاد بود و بهترین گواه شمارههای روزنامه «داد» است که هر چه مخالفین میخواستند مینوشت و از طرف دولت تعقیب نمیشد. مجلس را هم نمایندگان مخالف دولت از کار میانداختند..
مواضع و رویکردهای محمدرضاشاه و دربار پهلوی نسبت به ملی شدن صنعت نفت
یکی از مسائلی که پس از کودتای 28 مرداد 1332 توسط محمدرضاشاه و دربار پهلوی دنبال میشد، کوچک جلوه دادن اقدامات دکتر محمد مصدق و دولت وی، از جمله ملی شدن صنعت نفت بود. چرا که اصولاً پس از کودتای 28 مرداد 1332 و با انعقاد قرارداد ایران با کنسرسیوم نفتی، بسیاری از دستاوردهای ملی شدن نفت از بین رفت و بسیاری از مردم و گروههای سیاسی این مسئله را نوعی خیانت به ملی شدن صنعت نفت و دستاوردهای مبارزاتی ملت ایران در این دوران میدانستند. موضوع دیگری نیز دنبال میشد و حتی طی سالهای گذشته توسط برخی از سلطنتطلبان و نزدیکان محمدرضاشاه پهلوی مطرح گردیده است. این مسئله مطرح کردن حمایت محمدرضاشاه پهلوی از ملی شدن صنعت نفت و اقدامات دولت مصدق بود. این موضوع حتی در کتاب مأموریت برای وطنم ــ که توسط محمد رضاشاه پهلوی نوشته شده است ــ نیز اینگونه مطرح گردید:«در دیماه ۱۳۳۱مجلس شورای ملی با رضایت من و اکثریت آراء اختیارات مصدق را تمدید نمود. علت رضایت من آن بود که میخواستم هر گونه مجال برای اجرای سیاست مثبتی در امر نفت به وی داده شده باشد. ولی متاسفانه مصدق اختیارات مزبور را بیش از پیش برای پیشرفت مقاصد شخصی خود مساعد یافته و به اختناق مطبوعات و توقیف مدیران جرائد پرداخت. چون بعضی از نمایندگان مجلس شهامت بخرج داده و با وی مخالفت کرده بودند، به تضعیف قدرت مجلس اقدام نمود و دستور داد طرفداران او جلسات را با عدم حضور خود از رسمیت بیندازد و بوسیله افراد اوباش طرفدار، به ارعاب و تخویف نمایندگان مخالف مبادرت نموده و آنها را در منازل خود و یا در معابر عمومی مورد تهدید قرار داد».4
دکتر مصدق نیز این صحبت را بی پاسخ نگذاشت و جواب آنرا اینگونه داد: «دولت اکثریت داشت و احتیاج نبود که مجلس با رضایت شاهنشاه اختیارات را تمدید کند و از این فرمایشات چنین برمیآید که در مملکت مشروطه مجلس قادر نیست کاری انجام دهد مگر با اجازه شاهنشاه. مطبوعات هم در تمام مدت تصدی من آزاد بود و بهترین گواه شمارههای روزنامه «داد» است که هر چه مخالفین میخواستند مینوشت و از طرف دولت تعقیب نمیشد. مجلس را هم نمایندگان مخالف دولت از کار میانداختند که در یکی از روزها مجبور شدم آنچه میخواستم در مجلس بگویم در میدان بهارستان به عرض هموطنان برسانم».5به واقع در این دوران محمدرضاشاه پهلوی اقدامات مثبتی در راستای ملی شدن صنعت نفت انجام نداد و حتی با این مسئله مخالف بود. چرا که این کار را ثمره اقدامات دولت دکتر محمد مصدق میدانست. مسئلهای که باعث محبوبیت بیش از پیش وی شده و کماکان دربار پهلوی را از دستیابی به قدرت کامل در عرصه سیاسی ایران کنار میزد.
همچنین در دوران مطرح شدن بحث ملی کردن صنعت نفت و سپس تصویب قانون ملی شدن و اجرای آن، مجلس شورای ملی و دولت در دست نیروهای دربار نبود و علیالاصول دربار و شخص محمدرضاشاه پهلوی نمیتوانستند اقدامات عملی خاصی در حمایت و طرفداری از ملی شدن صنعت نفت انجام دهند. اسناد و مدارک موجود نیز چیزی در این مورد نشان نمیدهد که محمدرضاشاه پهلوی از ملی شدن صنعت نفت در آن ایام حمایت کرده باشد. بنابراین بحث حمایت و پشتیبانی دربار و محمدرضا پهلوی از دولت دکتر محمد مصدق و ملی شدن صنعت نفت دارای وجاهت تاریخی نیست و اتفاقات پس از آن و تدارک کودتای 28 مرداد 1332 که توسط نیروهای داخلی و خارجی صورت گرفت، نیز این مسئله را نشان داده است.
جمعبندی
پس از تلاشهای نمایندگان جبهه ملی در مجلس شورای ملی و تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت و سپس اجرای آن توسط دولت محمد مصدق کودتایی با همکاری نیروهای داخلی و خارجی علیه دولت ملی مصدق انجام گرفت و حکومت مطلقه محمدرضاشاه پهلوی برقرار گردید و بیش از دو دهه بر ایران حکمرانی کرد و تنها انقلاب اسلامی 1357 ایران توانست آنرا از بین ببرد. پس از کودتا و حتی طی سالهای گذشته ادعایی توسط دربار سابق پهلوی و نزدیکان آن مطرح گردید و اینگونه گفته شده است که محمدرضاشاه پهلوی حامی و پشتیبان ملی شدن صنعت نفت بوده است. تاریخ نشان داده است که دربار پهلوی نه تنها هیچگونه تلاشی برای کمک به فرآیند ملی شدن صنعت نفت انجام نداد، بلکه با سنگاندازیهای فراوان باعث تضعیف و ایجاد مشکل برای دولت مصدق و تلاشهای این دولت برای ملی کردن صنعت نفت نمود. همچنین همین دربار و ارتش پهلوی با همکاریهای سازمانهای جاسوسی امریکایی و انگلیسی و نیروهای مزدور داخلی علیه دولت مصدق کودتا نموده و دولت وی را ساقط کرده و با امضای کنسرسیوم نفتی به اصل ملی شدن صنعت نفت خیانت نمودند.
سخنرانی دکتر محمد مصدق نخست وزیر در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص ملی شدن صنعت نفت ایران
شماره آرشیو: 1-6142-11ع
پی نوشت:
1.سمانه بایرامی، "آثار و پیامدهای اجتماعی اشغال ایران در شهریور "1320، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 27، پاییز 1382، ص 157.
2.رضا رمضان نرگسى، "سه جریان سیاسى مهم تأثیرگذار در جامعه ایران از 1320ـ 1332 شمسی"، مجله معرفت، سال بیستم، شماره 169 ـ دى 1390، صص 91ـ108.
3.محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز، چاپ سوم، 1372.
4.محمدرضا پهلوی، ماموریت برای وطنم، تهران: بی نا، 1356، ص 63.
5.ایرج افشار، "پاسخهای تاریخی دکتر محمد مصدق به شاه ـ در میدان بهارستان"، روزنامه اطلاعات، 18 فروردین 1391.