با سیاست تهاجمی و اقماری شوروی در رویدادهای پساجنگیِ دهه 40 میلادی، که به ترتیب میتوان به امتناع از تخلیه خاک ایران توسط شوروی، زورآزمایی بر سر بغازهای بسفور ترکیه و جنگ داخلی یونان اشاره کرد، نخستین گامهای آمریکا در دفاع از اروپا و منطقه خاورمیانه برداشته شد که به اتحاد آتلانتیک و طرحهای حمایتی ـ دفاعی منجر گشت.
بهدنبال شکست آلمان و پایان جنگ در اروپا، سایه جنگ سرد بر فراز اروپا و منطقه خاورمیانه گسترده شد و جهان به دو قطب شرق کمونیسم و غرب آزادیخواه تقسیم گشت. هر یک از دو ابرقدرت از فردای پس از جنگ تلاش وافری به نفوذ، تسهیم و سیطره مناطق استراتژیک و حساس در تقابل و رویارویی نسبت به یکدیگر داشتند که شرق اروپا از جمله ترکیه و یونان؛ و منطقه خاورمیانه که ایران نقطه کانونی آن قرار داشت از جمله آنان بود. دولت ایران اگرچه از ابتدا بیطرفی خود را اعلام نمود، اما با فشار و تهدیدات ضمنی نیروی متفقین، با اعلان جنگ به آلمان، در محور کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم قرار گرفت و در ذیل حمایتهای آن توانست حمایتهای مادی و معنوی لازم را برای پیشبرد منافع ملی و جلوگیری از سیاستهای تجاوزکارانه شوروی بهدست بیاورد. سیاست خارجی جدید آمریکا، به دفاع از اروپا و کشورهای توسعه نیافته جهان سوم، که خط مقدم سیاستهای الحاقی و کمونیستی شوروی قرار گرفته بود، اختصاص یافت که «طرح مارشال» و «اصل چهارم»، از آن جمله میباشد. این جستار تلاش دارد، این دو طرح را با یکدیگر مقایسه کند و به این پرسش پاسخ دهد که آیا اصل چهار برای ایران کارآمد بود یا ناکارآمد؟ و اصولا جایگاه آمریکا و انگلستان در این رابطه چیست و چه بود؟
سیاست جدید آمریکا: دکترین ترومن
با سیاست تهاجمی و اقماری شوروی در رویدادهای پساجنگیِ دهه 40 میلادی، که به ترتیب میتوان به امتناع از تخلیه خاک ایران توسط شوروی، زورآزمایی بر سر بغازهای بسفور ترکیه و جنگ داخلی یونان اشاره کرد، نخستین گامهای آمریکا در دفاع از اروپا و منطقه خاورمیانه برداشته شد که به اتحاد آتلانتیک و طرحهای حمایتی ـ دفاعی منجر گشت.در دکترین جدید آمریکا، که ترومن، رئیس جمهوری آمریکا، آن را در سال 1947 در جلسه مشترک کنگره ایراد کرد، به جلوگیری از امپریالیسم کمونیستی و دفاع از کشورهای آزاد اذعان شد که این امر را در راستای حفظ امنیت ایلات متحده و در جهت اشاعه دموکراسی و آزادیخواهی قرار میداد. این سیاست جدید، با کمکهای اقتصادی و مالی برای ایجاد ثبات و تحولات داخلی اروپا، از جمله یونان و ترکیه، که نمیبایست به دست شورشیان کمونیستی رها گردد، انجام گرفت. از این رهگذر، آمریکا قصد داشت با کمک 400 میلیون دلاری و اعزام مستشاران نظامی به آن دو کشور به تقویت و ثبات این رژیمها کمک کند و سدی در برابر شوروی بنا نماید.1 این طرح، که اولین طرح، از سلسله کمکهای آمریکا بود به «طرح مارشال» معروف است.
طرح مارشال
بازسازی اقتصاد اروپا و کمکهای اقتصادی و مالی که با یک اعتبار 17 میلیارد دلاری به کنگره تسلیم شد، شامل حال 16 کشور میگشت که بهوسیله «جورج مارشال»، وزیرخارجه جدید آمریکا در دستور کار قرار گرفت که نه تنها اقتصاد اروپا را از ورشکستگی نجات دهد، بلکه بازاری برای فروش کالاهای آمریکایی ایجاد نماید.2 پس از کنارهگیری مارشال این وظیفه به «دین آچسن» منتقل گشت که در برابر کنگره برای متقاعد کردن آن اظهار داشت: «این سیاست جدید آمریکا مستلزم حمایت از منافع کشور در خارج از مرزها است تا با تهدید کمونیسم بینالمللی مقابله شود». 3 ایران نیز به عنوان یک کشور نفتخیز و مهم در منطقه خاورمیانه و همسایه اتحاد جماهیر شوروی، بیرون از این چارچوب قرار نداشت و بهدلیل مولفههای ذکر شده، در لیست کشورهای دریافت کننده کمکهای مالی بر اساس «اصل چهارم»، قرار گرفت.
اصل چهارم
این اصل که در 2 ژانویه 1949 در برابر کنگره اعلام شد، از چهار بند تشکیل شده بود که بند آخر به اصل چهار مشهور گشت که آمریکا متعهد میشد برای اولین بار در تاریخ از دانش و مهارت خود برای کمک به مردم رنجدیده استفاده نماید؛ اما ملی شدن صنعت نفت در ایران، رویدادهای داخلی ایران پس از آن و بهخصوص تحریم اقتصادی ایران بهوسیله بریتانیا، عملا اصل چهارم ترومن را در ایران تحت تاثیر خود قرار داد و زنجیروار، روابط دو جانبهای را بین ایران و دو کشور دیگر از دو منظر درونی و بیرونی برقرار میکردند.
بریتانیا که با سود سرشار از شرکت نفت ایران و انگلیس، منبع درآمد خوبی کسب کرده بود نمیتوانست ملی شدن نفت را بپذیرد و اقدام به تحریم نفتی ایران و شکایت از ایران نمود که بهدنبال این عمل و توقف صدور نفت، «تعهدات دولت نسبت به پرداختها در مضیقه قرار گرفت و کسری بودجه به شش برابر رسید». 4 ایران نیز همزمان برای رهایی از این بنبست، با شکایت از انگلستان، دست یاری به طرف ایالات متحده دراز کرد و درخواست وام و کمک اقتصادی نمود، اما سیاست خارجی آمریکا بر اساس اصل چهار با نگاه درونی ایران فرسنگها فاصله داشت و هر یک از منظر خود در جهت تامین منافع خود مینگریستند. بهخصوص که آمریکا از این پس برای تحت فشار قراردادن ایران برای مذاکره با انگلستان؛ منافع ایران از اصل چهار را نیز به حداقل رساند.
«کنگره آمریکا دو ماه بعد با افزودن اصلاحیهای به قانون کمک به دفاع مشترک، ایران را به دلیل کسب اهمیت جهانی در ردیف کشورهای یونان و ترکیه قرار داد و مبلغ 131 میلیون دلار برای کمکهای نظامی به این سه کشور در نظر گرفت». این کمکها، به توسعه وابستگی و دستنشاندگی دولت ایران انجامید که نتیجهای جز استبداد و وابستگی نداشت..
نگاه از بیرون: توسعه وابستگی/ مبارزه با کمونیسم
آمریکا اگرچه تلویحا همدردی خود را نسبت به آمال مردم ایران برای تسلط یافتن بر منابع طبیعی خود اظهار داشته بود، اما از طرف دیگر هر دو طرف، ایران و انگلستان، را به رعایت توافقات و مسئولیت بینالمللی تشویق مینمود. درواقع، آمریکا در میانه کمک به ایران برای کسب حمایتهای اقتصادی و نظامی برای مقابله با گسترش کمونیسم و حمایت از همپیمان خود یعنی انگلستان مردد بود.5 از جهت دیگر، اصل چهار، که سهم ایران بابت آن برای جبران ضعف بیثباتی حکومت ایران، تقویت اقتصاد و کمکهای فنی و نظامی در قالب اعزام مستشاران نظامی و مبارزه با کمونیسم انجام میگرفت، بیشتر جنبه سیاسی داشت تا توسعه و تقویت درونی و ارتقاء سطح کیفی ایران. به همین دلیل است که در فضای رقابتی بین دو ابرقدرت آمریکا وشوروی، ایالات متحده، برای غلبه بر ترس شاه از تهاجم و نفوذ شوروی، قرارداد نظامی دوجانبهای بین دو کشور به امضا رساند که تا سال 1335 تعهد مبلغ 23 میلیون دلار را به عهده میگرفت. «کنگره آمریکا دو ماه بعد با افزودن اصلاحیهای به قانون کمک به دفاع مشترک، ایران را به دلیل کسب اهمیت جهانی در ردیف کشورهای یونان و ترکیه قرار داد و مبلغ 131 میلیون دلار برای کمکهای نظامی به این سه کشور در نظر گرفت».6 این کمکها، به توسعه وابستگی و دستنشاندگی دولت ایران، نمود پیدا کرد که نتیجهای جز استبداد و وابستگی نداشت.
نگاه از درون: استبداد ـ وابستگی
اگر طرح مارشال در اروپا به تقویت اقتصاد ملی و رونق چرخ توسعه کمک نمود، در عوض اصل چهار در ایران، به توسعه وابستگی و استبداد حاصل از استقلال شاه از کسب فروش نفت و اتکا به ارتش منجر شد. درواقع اولین طرح عمرانی هفتساله ایران توسط یک شرکت مشاورتی ماوراء بحار که جزء اولین گروه متخصصان آمریکایی بودند، سنگ بنای آن چیزی را نهاد که بیشتر به نفع بازارهای آمریکایی و وابستگی اقتصادی ایران بود. دگرگونی در شیوه تولید و اصلاحات ارضی، بازهم نه در جهت اهداف اصلی ایران، بلکه نجات حکومت از براندازی سلطنت و شیوع افکار کمونیستی بود. ثمره اصل چهارم، در روابط نابرابر داخلی (فرادستی شاه در مبارزه با هرگونه تهدید کمونیستی و ناسیونالیستی علیه منافع آمریکا) بهوسیله آموزشهای سیا و موساد در تاسیس ساواک و اتحاد با آمریکا در جنگ سرد؛ و در روابط خارجی، (پشتیبانی آمریکا از شاه و حفظ نظام پادشاهی) به هر قیمت ممکن بود. هرچند که در ظاهر آمریکا با درخواستهای زیاده از حد شاه به مخالفت برمیخاست و اظهار میداشت که تقویت نیروی نظامی کمر اقتصاد ایران را خواهد شکست، اما در باطن، و بعد از سرنگونی مصدق، سیل دریافت وامها و درآمدهای نفتی به فروش تسلیحات پیشرفته نظامی از طرف آمریکا منجر شد.
نتیجهگیری
اگر طرح مارشال به تقویت اقتصاد اروپا و به استقلال اقتصادی آن کمک نمود و مسیری را برای توسعه از درون فراهم کرد؛ درعوض، اصل چهارم، در قبال کمکهای فنی و اقتصادی در قالب پیمانهای دوجانبه نظامی و اصلاحات آمریکایی به منظور جلوگیری از کمونیسم و تهدید شوروی، نتیجهای جز استبداد و دولت دستنشانده برای ایران به همراه نیاورد و وابستگی اقتصادی رهاورد آن بود.
توزیع اجناس جیرهبندی توسط مأموران نظامی در مناطق جنوب تهران در دهه 1340
شماره آرشیو: 7867-4ع
پی نوشت:
1.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر البرز، 1374، چاپ دوم، صص 142-143.
2.آندره فونتن، تاریخ جنگ سرد: جلد اول، از انقلاب اکتبر تا جنگ کره (1950-1917)، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشرنو، 1369، چاپ سوم، ص 423.
3.کریستین بلیک، روابط خارجی ایران از 1320 تا 1341؛ روایتی جدید از رویارویی آمریکا و شوروی در ایران، ترجمه علی باقری دولتآبادی و حوریه دهقان، تهران، مخاطب، 1394، ص 47.
4.جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1378، چاپ دوم، ص 431.
5.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده) 1357-1320، تهران، قومس، 1376، ص 175-176.
6.همان، ص 180.