ساواک از نه اداره تشکیل شده بود که بعدها اداره بهداری کارمندان نیز به آن افزوده شد. در کنار واحدهای تخصصی اداری همانند مدیریت و حسابداری، واحدهای دیگری نیز وجود داشتند که از میان آنها میتوان به اداره سوم اشاره کرد.
نسبت ساواک با مشروعیت پهلوی
اداره سوم یعنی ساواک
23 ارديبهشت 1397 ساعت 6:00
ساواک از نه اداره تشکیل شده بود که بعدها اداره بهداری کارمندان نیز به آن افزوده شد. در کنار واحدهای تخصصی اداری همانند مدیریت و حسابداری، واحدهای دیگری نیز وجود داشتند که از میان آنها میتوان به اداره سوم اشاره کرد.
یکی از ویژگیهای کشورهای دیکتاتوری داشتن دستگاه اطلاعاتی و امنیتی مخوف است؛ دستگاههایی که از انجام هیچ گونه عملی ابایی ندارند و برای حفظ رژیم حاکم به هر ترفندی دست میزنند. این امر در مورد نظام پهلوی و دستگاه امنیتی پیچیده و مخوفش، یعنی ساواک، نیز صدق میکند. در واقع نظامهای سیاسی هر چه بستهتر و اقتدارگرایانهتر میشوند نقش چنین سازمانهایی در آنها پررنگتر و پیچیدهتر میشود؛ سازمانهایی که بعضا دامنه فعالیتشان آنقدر پررنگ میشود که به ابعاد اقتصادی و مالی نیز تسری پیدا میکند و در نتیجه فعالیت آنها، مشروعیت نظام حاکم روز به روز کمتر میشود.
در واقع بین مشروعیت نظام سیاسی و فعالیت چنین نهادهایی رابطه معکوس وجود دارد؛ به این معنا که هرچه دامنه فعالیت این نهادها گسترش پیدا کند، مشروعیت نظام حاکم با چالشهای بیشتری مواجه خواهد شد. به عبارت دیگر هرچه مشروعیت نظام سیاسی در میان افکار عمومی کمتر شود، این نهادها دامنه و گستره فعالیتشان را افزایش خواهند داد. بر این اساس پژوهش زیر در پی پاسخ به این پرسش خواهد بود که نقش ساواک در مشروعیتزدایی از حکومت پهلوی چگونه بود؟
ساواک پلیس مخفی
سازمان اطلاعات و امنیت کشور موسوم به ساواک در سال 1336 به دستور محمدرضا پهلوی تاسیس گردید. در واقع شاه هر چه از کودتای 28 مرداد 1332 میگذشت بیشتر در پی قبضه کردن قدرت و متمرکز ساختن آن در دست خود بود. او برای اینکه مخالفان داخلی خود را از سر راه بر دارد به کارهای مختلفی دست میزد. یکی از کارهایی که وی بدان متوسل گردید تاسیس دستگاه امنیتی مخوفی بود که تلاش داشت علاوه بر فعالیت جاسوسی در بعد خارجی، در بعد داخلی نیز مخالفان را یکی پس از دیگری از سر راه بر دارد.
بر این اساس ساواک تاسیس گردید. سال 1336 مصادف است با خاتمه حکومت نظامی و برقراری نظام دو حزبی در کشور؛ احزابی که دوستان گرمابه و گلستان شاه آنها را تاسیس کرده بودند. مخالفان رژیم آنها را احزاب «بلهقربانگو» و حزب «بله اعلیحضرت» لقب داده بودند. خارج از این دو حزب، شاه هیچ گروه مخالفی را در کشور تحمل نمیکرد. در همین حال ماموریتی که شاه به ساواک محول کرده بود، جلوگیری از فعالیت گروههایی بود که ایجاد و عضویت در آنها غیرقانونی اعلام شده است.
مضاف بر این، ساواک عهدهدار اداره اطلاعات عمومی کشور نیز بود. برای جلوگیری وقوع هر گونه شورشی، ماموران ساواک میبایست گزارشهایی درباره وضعیت روحی و روانی مخالفان سنتی شاه، همانند روحانیت به شاه میدادند. بدین ترتیب، ساواک با توجه به نقشی که در ساختار قدرت در دوران پهلوی داشت دستگاه پلیسی مخوف لقب گرفت.1
نقش اداره سوم ساواک در سرکوب مخالفان نظام پهلوی
ساواک از نه اداره تشکیل شده بود که بعدها اداره بهداری کارمندان نیز به آن افزوده شد. در کنار واحدهای تخصصی اداری همانند مدیریت و حسابداری، واحدهای دیگری نیز وجود داشتند که از میان آنها میتوان به اداره سوم اشاره کرد. ازآنجاکه تامین امنیت داخلی کشور از مهمترین وظایف ساواک بهشمار میآمد، اداره سوم واحدی بود که در این راستا مسئولیت مستقیم داشت. این اداره، که به کمیته شهرت پیدا کرده بود، مرکب از نمایندگان شهربانی، ارتش و ژاندارمری بود و وظایفی همچون گشت در مناطق مختلف، شکنجه مظنونان، بازجویی و تحقیق در موارد مختلف را در دستور کار قرار میداد. در واقع شهرت سفاک و مخوف بودن ساواک از اداره سوم نشئت میگرفت. اداره سوم از شش دایره سیاسی تشکیل شده بود که هر یک از آنها مامور مراقبت و سرکوبی یک خانواده سیاسی بود.2
یکی از این دوایر مختص فعالان مارکسیست بود که با دشمنان قسمخورده رژیم، از تودهای تا چپ افراطی، مقابله میکرد. در همین دایره شکنجهگرانی پرورش یافتند که بعدها منشا شهرت شوم ساواک لقب گرفتند. یکی دیگر از دایرههای اداره سوم، به نیروهای جبهه ملی اختصاص یافته بودند. دامنه فعالیت این دایره به حدی بود که سازمانهای قانونی را نیز دربرمیگرفت؛ به عبارت دیگر وظیفه نظارت بر این سازمانها نیز بر عهده این دایره بود. همین دایره بعدها حزب رستاخیز را که شاه در سال 1353 تاسیس کرد، زیر نظر گرفت و اعضای آن را رصد اطلاعاتی میکرد.
همچنین دایره دیگری احزاب و گروههای جداییطلب را زیر نظر داشت. آنها بر مناطق حساس کشور، بهویژه مناطق مرزی همچون کردستان، آذربایجان و خوزستان نظارت میکردند. در همین حال آنها ایلات و عشایری را که احتمال داده میشد به دنبال تجزیهطلبی باشند زیر نظر میگرفتند. دایره احزاب سیاسی کرد و ترک نیز اقلیتهای مختلف کشور را کنترل میکرد.
از سال 1345 ورود به ساختار اداری و نظام اداری کشور پیچیدهتر شد. هر متقاضی شغل میبایست پرسشنامهای را تکمیل میکرد که نسخهای از آن به ساواک ارجاع داده میشد. این پرسشنامه در واقع استعلام از گذشته و پیشینه شخص بود. هدف از این استعلام جلوگیری از ورود منتقدان وضع موجود به نظام اداری کشور بود...
دایره احزاب جدید نیز وظیفه داشت هر گونه حرکتی را که به دنبال فراتر رفتن از ساختارهای رسمی کشور بود کشف و در نطفه خفه کند. در همین حال، دایره دیگری وجود داشت که حافظه اداره سوم لقب گرفته بود. در همین دایره بود که همه پروندهها و اطلاعات و اخبار مخالفان رژِیم نگهداری و حراست میشد.3
ریاست نصیری بر ساواک
با سرکوب کردن قیام 15 خرداد 1342 توسط شاه قدرت وی بیش از پیش به سوی متمرکز شدن پیش رفت. در همین حال یک سال بعد، یعنی در 1343، ساواک دستخوش تغییر و تحولات گستردهای گردید. ارتشبد نصیری به ریاست ساواک منصوب شد و وحشیگری و سبعیت این سازمان در قبال گروهها و تشکلهای مخالف رژیم روندی فزاینده به خود گرفت. داریوش همایون، وزیر اطلاعات، درباره او میگوید: نصیری تنها یک حسن داشت و آن این بود که وفاداریاش به شاه بیغلوغش بود. نقض حقوق بشر که همواره ساواک به آن متهم بود در دوره او افزایش یافت. پرویز عدالتمنش، از فعالان سیاسی آن دوره و یکی از کسانی که بهشدت به وسیله ساواک شکنجه شده بود، میگوید: همه ترفندهای شکنجه در دوره ریاست نصیری بر ساواک به کار گرفته میشد.
یکی از این ترفندها، تهدید وابستگان زندانی بود. او میگوید: پدرش را جلوی او سرپا نگه میداشتند و او را تهدید میکردند که اگر از خود مقاومت نشان دهد و اعتراف نکند، ریش پدرش را خواهند تراشید. یکی دیگر از راههای شکنجه، محرومیت از خواب بود. در واقع بازجوییها ساعتها ادامه پیدا میکرد بدون اینکه وقفه و درنگی در آن شود. همچنین استراتژِی خرد کردن اعصاب از راهکارهای دیگر ساواک برای درهم شکستن مخالفان بود. وی در بخشی از خاطرات خود میگوید: ماموران ساواک مرا تهدید میکردند و میگفتند تو را به سرگرد سیاحتگر، مخوفترین شکنجهگر تهران، خواهیم سپرد.
از طریق بهکار بردن همزمان شکنجه، ارعاب و تهدید، زندانی را در هم میشکستند و او را به هر اعترافی وا میداشتند. در واقع ریاست نصیری بر ساواک، فعالیت این سازمان را وارد فاز جدیدی کرده بود. در دوران ریاست او، این سازمان همچون اختاپوسی چند سر در سراسر ایران حضوری همهجانبه پیدا کرد. در اواخر دهه 1340، ساواک تصمیم گرفت به اداره مرکزی هر وزارتخانهای با صلاحدید و در صورت درخواست وزیر مربوطه، نمایندهای اعزام کند. بدینترتیب به مرور زمان که مقام و اختیارات ماموران ساواک توسعه پیدا میکند کمتر به خواست و نظر وزیر توجه میشد.
از سال 1345 ورود به ساختار اداری و نظام اداری کشور پیچیدهتر شد. هر متقاضی شغل میبایست پرسشنامهای را تکمیل میکرد که نسخهای از آن به ساواک ارجاع داده میشد. این پرسشنامه در واقع استعلام از گذشته و پیشینه شخص بود. هدف از این استعلام جلوگیری از ورود منتقدان وضع موجود به نظام اداری کشور بود. البته این بسته به جایگاه سازمان نیز داشت. برخی از سازمانها از حساسیت بیشتری برخوردار بودند؛ برای مثال درجه و میزان حساسیت نسبت به دانشگاه تهران، که مرکز فعالیتهای سیاسی بود، بسیار بالا بود. در واقع حضور ساواک در کلیه سطوح جامعه محسوس و جزئی از زندگی روزمره در شهرهای بزرگ شده بود و همین مسئله نشاندهنده کاهش مشروعیت رژیم بود.
به عبارت هرچه صریحتر هر چه مشروعیت نظام سیاسی وقت در دید افکار عمومی کمتر میشد دامنه اختیارات و فعالیتهای سازمان ساواک گستردهتر میگردید و بخشهای مختلف جامعه را شامل میشد. این فرضیه البته نسبت عکس نیز داشت؛ یعنی هرچه دامنه اختیارات و فعالیتهای ساواک گستردهتر میگردید مشروعیت رژیم پهلوی رو به تحلیل میرفت و این خود بستهتر شدن فضای سیاسی کشور و متمرکز شدن قدرت در دست محمدرضا را در پی داشت.4
در مجموع باید گفت که ساواک یکی از پایههایی بود که نظام شاه بر آن قرار داشت و اساس کار آن نیز ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان نظام سلطنتی و برخورد سخت و خشن با آنها بود. در واقع این سازمان در پی آن بود تا با تحکیم پایههای سلطنت، مانع از هرگونه فروپاشی نظامی شود که بر اساس رای، نظر و خواست مردم بهوجود نیامده بود. به عبارت سادهتر نظامی که ریشه در یک تهاجم خارجی و در پی آن یک کودتای مشابه آن داشت، نمیتوانست سنگ بنای خود را مشروعیت مردمی قرار دهد.
در همین راستا و به همین دلیل روشن، نظام پهلوی به تاسیس سازمانی دست زد که بازوی آن تشکیلات ساواک بود؛ تشکیلاتی که به تدریج آنچنان قدرتمند شد و دایره نفوذ آن چنان گسترده گردید که نقش مهمی در کاهش تدریجی مشروعیت مردمی نظام پهلوی ایفا کرد و در نهایت خود یکی از دلایل سقوط این نظام شد. به تعبیری شاه سابق به دلیل اینکه حکومتش مشروعیت مردمی نداشت، به ساواک اختیارات بیحد و حصر داده بود؛ اختیاراتی که به زورگویی و قلدری رسیده بود.5
در دوره ریاست نعمتالله نصیری بر ساواک، ترفندهای شکنجه در این سازمان تنوع پیدا کرد
شماره آرشیو: 1253-113ق
پی نوشت:
1. کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبالحسین نیکگهر، تهران، انتشارات طرح نو، 1371، ص 65.
2. اسکندر دلدم، اسرار زندان اوین، تهران، انتشارات بهروز، بی تا، ص 7-6
3. کریستین دلانوآ، همان، ص 67.
4. رک: درباره جنایات ساواک، بیجا، بینا، بیتا.
5. ریستین دلانوآ، همان، ص 70.
کد مطلب: 5635