نارضایتی مردم از اوضاع نابسامان دورۀ قاجاریه نهایتاً در واقعۀ چوب خوردن تجار قند در شوال 1323ق صبر مردم تهران را لبریز کرد تا جایی که جمعی از روحانیون تهران در اعتراض به رفتار حاکم تهران به حضرت عبدالعظیم(ع) رفتند و متحصن شدند. مهمترین شرط متحصنین برای بازگشت به تهران، تأسیس عدالتخانه بود. شاه پس از یک ماه مقاومت در ذیقعده 1323ق با صدور دستخطی با تأسیس عدالتخانه موافقت کرد. روحانیون هم به تحصنشان خاتمه دادند و به تهران بازگشتند. اما انتظار مردم به درازا کشید و عدالتخانه تأسیس نشد. زمزمۀ نارضایتی از هر سو برخاست.
در 14 جمادیالاول 1324ق آیتالله سید محمد طباطبایی در مجلس روضه به منبر رفت و خواهان تشکیل مجلس مشروعۀ عدالتخانه شد. 1 علاوه بر طباطبایی دیگر مخالفان دولت هم با جدیت پیگیر اجرای فرمان شاه در مورد تأسیس عدالتخانه بودند. اما دولت به جای اجرای دستخط شاه، بر فشارهایش افزود و مخالفین را تحت پیگرد قرار داد. در 17 جمادیالاول، عینالدوله به رئیس نظمیه و رئیس قراولان خاصه دستور داد، بدون سرو صدا میرزا نصراللهخان ملکالمتکلمین، سید جمالالدین واعظ و حاجی شیخ محمد واعظ را دستگیر و تبعید کنند. 2
فردای آن روز در محلۀ سرپولک مأمورین شیخ محمد واعظ را دستگیر کردند. به محض انتشار خبر دستگیری او، از هر سو روحانیون و طلاب به پا خاستند و با مأمورین درگیر شدند و شیخ را نجات دادند. در این درگیریها عدهای کشته و زخمی شدند. در اعتراض به کشتار مردم روحانیون برجستۀ تهران با پیروانشان به مسجد جامع رفتند و متحصن شدند. 3 عینالدوله برای جلب نظر مخالفین دستور داد نظامنامۀ عدلیه را در روزنامۀ ایران چاپ کنند. 4 اما برای این کار دیگر دیر شده بود.
انتشار نظامنامۀ عدلیه دیگر دردی را دوا نمیکرد. متحصنین مسجد جامع علاوه بر تأسیس عدالتخانه، خواهان عزل عینالدوله هم بودند. دولت ابتدا سعی کرد با مذاکره و دادن برخی امتیازات به تحصن خاتمه دهد، اما تأثیری نداشت. در مرحلۀ بعد به خشونت متوسل شد و مسجد را محاصره کرد و اجازه نداد دیگر کسی به جمع متحصنین بپیوندد. آب را بست و مانع رساندن مواد غذایی به متحصنین شد. با افزایش فشارها متحصنین از شاه خواستند اجازه دهد تهران را به قصد عتبات ترک کنند. شاه با درخواست آنها موافقت کرد. روحانیون و عدهای از همراهانشان به قم مهاجرت کردند. پس از خروج روحانیون، عدهای از تجار که در تهران مانده و از حامیان اصلی مهاجرین بودند، تحت عنوان نداشتن امنیت جانی و مالی به سفارت انگلستان رفتند و متحصن شدند. بدین ترتیب دو کانون مقاومت یکی در قم و دیگری در سفارت انگلستان پدید آمد. 5
خبر خروج روحانیون از تهران بازتاب وسیعی در سطح کشور یافت و با اعتراض گستردۀ علمای سایر بلاد ایران و نجف روبه رو شد. تحصن تجار در سفارت هم به انگلستان فرصت داد تا دولت ایران را تحت فشار قراردهد. در 4 جمادیالثانی عینالدوله جمعی از تجار معتبر منجمله حاج حسین امینالضرب را برای مذاکره با متحصنین به سفارت فرستاد. متحصنین سه خواسته ذیل را عنوان کردند: 1. مراجعت علما و رؤسای روحانی که اسناد و قبالجات و صداق زنانشان به خط و مهر آنها است. 2. افتتاح عدالتخانه که شاه و گدا در آن مساوی باشند. 3- پرداخت وجوه بروات. 6 "تا این زمان صحبتی از مشروطه در تقاضاهای اصلی متحصنین و مهاجرین نبود".
شاه تسلیم خواستۀ مهاجرین و متحصنین شد و مشیرالدوله را مأمور بازگرداندن مهاجرین قم کرد. 7 عینالدوله در 7 جمادیالثانی از صدارت استعفا داد و مشیرالدوله جانشین او شد و به قم نرفت. شاه، عضدالملک را برای مصالحه با مهاجرین در نظر گرفت و در 8 جمادیالثانی طی دستخطی به مهاجرین قم اعلام کرد که با خواستههای آنها موافق است و عضدالملک را برای بازگرداندشان به قم فرستاد. 8
عدهای از متحصنین بعد از شنیدن خبر عزل عینالدوله قصد ترک سفارت را داشتند ولی گردانندگان تحصن و بعضی اجزای سفارت آنها را منصرف کردند. متحصنین سفارت انگلیس ترسیدند که مهاجرین هم با عزل عینالدوله راضی شوند و به تهران بازگردند. آنها از مهاجرین خواستند تا تحقق همۀ خواستههایشان در قم بمانند. 9 از این مرحله به بعد کانون مقاومت مستقر در سفارت نقشش فعالتر شد. کاردار سفارت با متحصنین ملاقات کرد و ضمن تشویق آنها به ادامۀ تحصن، پیشنهاد داد به پارلمان انگلستان شکایت کنند. 10 متحصنین هم تصمیم گرفتند، بنا به توصیه کاردار سفارت، در صورت خودداری دولت از رسیدگی به خواستههایشان به مجلس نمایندگان انگلستان متوسل شوند. 11 متحصنین که نگرانیشان از بازگشت مهاجرین به تهران برطرف نشده بود دوباره به مهاجرین تلگراف زدند که تا انجام مقاصد و اشارۀ ما از قم بازنگردید و فریب نخورید. آیتالله بهبهانی در پاسخ به متحصنین اطمینان داد که فریب نمیخورند و تا به مقصود نرسند و از طرف سفارت انگلستان و روسیه تضمین کافی نگیرند، از قم باز نخواهند گشت. 12
گرانت داف در 10 جمادیالثانی در گزارشی به سر ادوارد گری نوشت مهاجرین حاضر نیستند به تهران بازگردند و متحصنین از مذاکرۀ مستقیم با دولت پرهیز دارند آنها ترجیح میدهند پیامهایشان را از طریق سفارت انگلستان به گوش دولت ایران برسانند. گرانت داف تلاش میکرد موافقت دولت انگلستان را برای مداخلۀ آشکارتر در امور ایران کسب کند. در 11جمادیالثانی گرانت داف در گزارشی دیگر به ادوارد گری نوشت که با متحصنین ملاقات کرده و آنها حاضر نیستند وعدههای شاه را بپذیرند مگر این که دولت انگلستان ضامن اجرای آنها شود و حتی تهدید کردهاند که اگر علمای مهاجر قم وعدههای شاه را بپذیرند، متحصنین تسلیم نخواهند شد. گرانت داف جهت افزایش فشار بر حکومت ایران تقاضای ملاقات با شاه را کرد. او اعلام کرد تنها در صورتی که تضمین قطعی جهت خروج متحصنین از سفارت داده شود، از ملاقات با شاه صرفنظر خواهد کرد. 13 شاه جهت جلب موافقت متحصنین سفارت در 12 جمادیالثانی میرزا حسینخان مؤتمنالملک پسر مشیرالدوله صدراعظم را به سفارت انگلستان فرستاد با دستخطی مبنی بر این که مجلس فقط در تهران افتتاح شود و هر موضوعی پس از مشورت اعضاء و حکم مجلس و تصدیق وزرای دربار در صورتی قابل اجرا خواهد بود که به امضای شاه برسد. متحصنین با این دستخط مخالفت کردند. آنها مجلسی میخواستند که حکمش لازمالاجرا باشد و همه شهرها و دهات را در برگیرد. در 13 جمادیالثانی شاه تحت فشار سفارت، علمای عتبات، مهاجرین قم و علمای دیگر شهرهاﻱ ایران ناچار دستخط دیگری صادر کرد که مجلسی مطابق میل علما تشکیل خواهد شد و صورت دستخط را برای چاپ به مطبعۀ شاهنشاهی فرستاد. شاه در این دستخط که تاریخ 14 شهر جمادیالاخر را داشت، نوشته بود:
چنان مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین شاهزادگان و علماء و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه، در دارالخلافۀ تهران تشکیل و تنظیم شود که در موارد لازمه در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقۀ لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزرای ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنمایند. و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات مهمۀ قاطبۀ اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برسانند که به صحه مبارکه موشح و به موقع اجرا گذارده شود... 14
صورت دستخط فوق را در 15 جمادﻱالثانی به دیوار سفارت و خیابانها و کوچهها چسباندند. مردم این دستخط را نپذیرفتند و آن را پاره کردند. پس از صدور این دستخط اعتراضات فروکش نکرد متحصنین کماکان در سفارت باقی ماندند. در 16جمادیالثانی آقا میرزا محمدصادق پسر آیتالله طباطبایی و آقا سید مطهر و آقا سید علاءالدین داماد آیتالله بهبهانی از سوی علمای مهاجر به تهران آمدند. آنها ابتدا به دیدار متحصنین سفارت رفتند و از آنجا برای ملاقات با شاه و صدراعظم راهی صاحبقرانیه شدند. آقا میرزا محمدصادق غروب از دربار بازگشت به سفارت رفت و مژده داد که شاه با خواستههای آقایان علما موافقت کرده و دستخطی هم به قرار ذیل صادر کرده است:
جناب اشرف صدراعظم در تکمیل دستخط سابق خودمان، به تاریخ چهاردهم جمادیالاخری 1324 امروز اجازۀ صریحه در تأسیس مجلس منتخبین فرموده بودیم. مجدداً برای این که عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کاملۀ همایونی ما واقف باشند، امر و مقرر میداریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحیحاً دایر نموده، بعد از انتخاب اعضاء مجلس، فصول و شرایط نظامنامه مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب و امضاء منتخبین، به طوری که موجب اصلاح عموم مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس مرتب نمایند که به شرف عرض و امضای همایونی ما موشّح و مطابق نظامنامۀ مزبور، این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد.16 جمادیالثانیه 1324. 15
قرائت متن افتتاحیه اولین دوره مجلس شورای ملی در حضور مظفر الدین شاه قاجار در کاخ گلستان 1. مظفرالدین شاه قاجار 2. نصرالله مشیرالدوله (صدراعظم) 3. مهدیقلی مجدالدوله 4. حسین پاشا امیربهادر جنگ
2476- 1ع
به رغم صدور این دستخط متحصنین باز هم به تحصنشان ادامه دادند. آنها ترک سفارت را منوط به تضمین دستخط شاه توسط سفارت انگلستان و قول دولت برای تشکیل مجلس کردند. در 17 جمادﻱالثانی عدهای از تجار متحصن برای مذاکرۀ مستقیم با صدراعظم به ملاقاتش رفتند. کاردار سفارت انگلستان هم همراهشان بود. آنها دربارۀ مجلس شورا مذاکره کردند. متحصنین خواهان تشکیل مجلس شورای ملی بودند ولی مشیرالدوله خواهان تشکیل مجلس شورای اسلامی بود. سرانجام مشیرالدوله تسلیم خواست آنها شد. 16 در 18 جمادﻱالثانی دستخط نهایی و اصلاح شدۀ شاه که با دستخط 14 جمادﻱالثانی او متفاوت و مبتنی بر اجازۀ تأسیس مجلس شورای ملی بود را در حضور متحصنین سفارت به قرار ذیل قرائت کردند:
جناب اشرف صدراعظم ، از آن جائی که حضرت باری جل شأنه سررشتۀ ترقی و سعادت ممالک محروسۀ ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبۀ اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده، لهذا در این موقع که رأی و ارادۀ همایون ما بدان تعلق گرفته که برای رفاهیت و امنیت قاطبۀ اهالی ایران و تشیید مبانی دولت و اصلاحات مقتضیه، به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجراء گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علماء و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف، به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافۀ تهران تشکیل و تنظیم شود، در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقۀ لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزراء دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد، اعانت و کمک لازمه را بنمایند و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خودشان را در خیر دولت و ملت به عرض برسانند که به صحۀ ملوکانه موشح و بعونالله تعالی به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به این دستخط مبارک نظامنامۀ ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ مرتب و مهیا خواهید نمود. این مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل ما است افتتاح و به اصلاحات لازمۀ امور مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس شروع نمائید و نیز مقرر میفرمائیم که سواد این دستخط مبارک را اعلام و منتشر نمائید، تا قاطبۀ اهالی از نیات حسنۀ ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئی دولت و این نعمت بیزوال باشند. (در قصر صاحبقرانیه) به تاریخ 14 جمادﻱالثانیه در سال یازدهم سلطنت. 17
تاریخ این دستخط را 14 جمادﻱالثانی زدهاند در صورتی که در 18 جمادﻱالثانی صادر شد. دستخطهای روز 14 و 18 با وجود مشابهت، تفاوتی اساسی با یکدیگر دارند. دستخط روز 14 جمادﻱالثانی مطابق میل متحصنین نبود. گرانتداف درگزارشش به ادواردگری دربارۀ علت مخالفت مردم با آن مینویسد: "مردم عبارت فرمان ملوکانه را دربارۀ تشکیل مجلس شورا مبهم دانسته از این رو حاضر به قبول آن نیستند. روز چهارشنبه گذشته بنا به خواهش صدراعظم و اینجانب رهبران متحصنین را به حضور جناب اشرف معرفی کردم. آنها پس از چهار ساعت گفتگو، فرمان اصلاح شدهای را که دیروز به توشیح شاه رسید پذیرفتند." 18 پس از صدور این دستخط بود که اکثر متحصنین سفارت را ترک، و موافقتشان را با مفاد دستخط و رسیدن به توافق با حکومت اعلام کردند. البته عدهاﻱ از متحصنین با آن موافق نبودند و تلاش کردند امتیازات بیشتری کسب کنند، حتی دستخط دیگری تهیه کرده و خواهان امضای آن توسط شاه شدند. این اقدام با مخالفت رؤسای تجار رو به رو شد که معتقد بودند، نمیشود هرساعت شاه را مجبور کرد که دستخطش را عوض کند. در نهایت حدود سیصد- چهارصد نفر از رؤسای تجار و اساتید حرف در سفارت باقی ماندند تا تضمین بازگشت مهاجرین به تهران باشند. میرزا محمدصادق طباطبایی هم در تلگرافی به قم از مهاجرین خواست هرچه زودتر به تهران بازگردند زیرا به ظن او احتمال این میرفت که کارها خراب شود و مسلمین از دست بروند. او به مهاجرین تضمین داد که شاه با تشکیل مجلس شورا و تمام خواستههای آنها موافقت کرده است. 19 علمای مهاجر پس از آن تصمیم گرفتند به تهران بازگردند. شیخ فضلالله نورﻱ بلافاصله به طرف تهران حرکت کرد و در کهریزک منتظر سایر مهاجرین ماند تا به اتفاق آنها راهی تهران شود. سایر مهاجرین در 21 جمادﻱالثانی راهی تهران شدند و در روز 24 جمادﻱالثانی با استقبال و تشریفات کامل به تهران رسیدند، ولی باز عدهاﻱ از متحصنین سفارت حاضر به ترک سفارت نشدند. آنها میخواستند تا زمان تشکیل مجلس در سفارت باقی بمانند، اما روحانیون خواستار اتمام تحصن بودند . از این رو در 25 جمادﻱالثانی آیتالله طباطبائی و آیتالله بهبهانی به قراولخانهاﻱ نزدیک سفارت رفتند و از مردم خواستند که سفارت را ترک کنند. پس از مذاکرات با متحصنین سرانجام آخرین نفرات متحصن نیز دست از تحصن کشیدند و سفارت را ترک کردند. 20
واپسین روزهایی که به صدور دستخط تأسیس مجلس شورای ملی انجامید در سرنوشت تاریخ معاصر ایران تأثیرگذار بود. اشتباه درخصوص تاریخ صدور فرمان تشکیل مجلس شورای ملی فقط اشتباه دربارۀ روز صدور دستخط نیست بلکه تفاوت میان محتوای دو دستخط است که از انتقال رهبری خواستههای مردم از مهاجرین به متحصنین حکایت دارد و ریشۀ اختلافات و انحرافات بعدی در آن نهفته است. تا روز 14 جمادی الثانی مهاجرین قم دست بالا را در هدایت جنبش داشتند ولی پس از صدور دستخط اول متحصنین سفارت که از زمان استعفای عینالدوله با ریزش نیروهای مردمیشان رو به رو بودند و حتی از بازگشت مهاجرین هم میترسیدند، با مساعدت و همراهی کامل گرانت داف کاردار سفارت انگلستان فراتر رفته و با وارد آوردن فشار بیشتر، شاه را واداشتند دستخط دیگری در 18 جمادیالثانی صادر کند که تا حدودی خواستههای متحصنین را تأمین میکرد. برخی نویسندگان مانند محمدمهدی شریف کاشانی ذکری از حوادث مابین دو دستخط نمیکنند و چنان مینمایانند که گویی فقط یک دستخط در روز چهاردم صادر شده است. 21 برخی دیگر مانند ناظمالاسلام کرمانی هم دربارۀ علت تاریخ صدور دستخط مینویسد: «تاریخ این دستخط در هیجدهم بوده ولی محض این که مطابق باشد با روز تولد شاهنشاه، تاریخ آن را در چهاردهم نوشتند. کما لایخفی» 22 به هر روی آنچه که از شواهد و قرائن برمیآید این است که تاریخ صدور فرمانی که به فرمان مشروطیت مشهور است روز 18 جمادیالثانی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ناظمالاسلام کرمانی. تاریخ بیداری ایرانیان. به اهتمام سعیدی سیرجانی. تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1346. ج1، صص210 – 230.
2. مهدی ملکزاده. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران، علمی، بیتا. ج1و2و3. صص 142 – 143 و 350.
3. شریف کاشانی، محمد مهدی. واقعات اتفاقیه در روزگار. به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان. تهران، نشر تاریخ ایران، 1362. ج1. ص 66 و ناظم الاسلام کرمانی. ج1. صص 238 – 240 و عینالسلطنه، قهرمان میرزا. روزنامه خاطرات عینالسلطنه. به کوشش مسعود میرزا سالور – ایرج افشار. تهران، اساطیر، 1376. ج2. صص 1735 – 1736 و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. استخراج و تهیه حسن معاصر. { تهران }، ابن سینا، 1347. ص 81.
4. ناظم الاسلام کرمانی. ج 1. ص274. براون، ادوارد. انقلاب ایران. ترجمه و حواشی احمد پژوه. تهران، کانون معرفت، 1338. ص123. ایران. س 59. ش 9. صص1 – 4.
5. ناظم الاسلام کرمانی، ج 1، صص 242 – 262 و 269 – 271 و صفایی ابراهیم. اسناد مشروطه. {بی جا}، {بی نا}، 1348. صص 26 – 30 و دولتآبادی، یحیی. حیات یحیی. تهران، ابنسینا،{بیتا}. ج 2. صص 68 – 70 و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. ص 86 و انقلاب مشروطه ایران به روایت اسناد وزارت امور خارجه انگلیس (کتابهای آبی). به اهتمام رحیم رضازادۀ ملک. تهران،انتشارات مازیار و انتشارات معین، 1377. ص 21 و شریف کاشانی. ص 73.
6. ناظمالاسلام کرمانی. ص 293.
7. شریف کاشانی. ص 82 و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. ص 135.
8. کتاب نارنجی. به کوشش احمد بشیری. تهران، نشر نور،1367. ج1، ص28 و شریفکاشانی. ص 84 و نهضت مشروطه ایران برپایۀ اسناد وزارت امور خارجه ایران، ص 160 و ناظم الاسلام کرمانی،ص 305 و اعظام قدسی (اعظامالوزاره)، حسن. کتاب خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله. {بیجا}، حیدری، 1342. ج1، ص137.
9. اعظام قدسی. ص 136 و تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. صص 76 – 77 و ناظم الاسلام کرمانی. ص 301.
10. رائین، اسمعیل. انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت ایران. {بیجا}، { بینا}، 1345. ص 100.
11. اسناد وزارت امور خارجه ایران، س 24، ک 21، پ1.
12. ناظمالاسلام کرمانی. صص 301 – 302.
13. تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. صص 76 – 78.
14. ناظمالاسلام کرمانی. صص 308 و 313 – 314.
15. همان. صص 319 – 320.
16. همان. صص 321 – 322.
17. همان. ص 324.
18. تاریخ استقرار مشروطیت در ایران. ص 87.
19. ناظمالاسلام کرمانی. ص 326 – 328 و روزنامۀ اخبار مشروطیت و انقلاب ایران. ص 41.
20. ناظم الاسلام کرمانی. ص 325 – 332.
21. شریفکاشانی. ص85.
22. ناظمالاسلام کرمانی. ص 324.