«جستارهایی در منش اجتماعی و تبلیغی حجتالاسلام والمسلمین فلسفی» در گفتوشنود با زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین احمد رحمانی همدانی
روزهایی که برما می گذرد، تداعیگر سالروز ارتحال خطیب نامدار جهان تشیع، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی است. هم از این روی،گفتوشنودی را که سالیان قبل با خطیب وپژوهشگرفقید، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد رحمانی همدانی در باره منش اجتماعی وتبلیغی مرحوم فلسفی انجام دادهام، به شما گرامیان تقدیم میکنم. امید آنکه مقبول افتد.
□ از نظر جنابعالی کدام یک از ویژگیهای اخلاقی مرحوم فلسفی برجستگی خاصی داشتند و شما ایشان را بیشتر با کدام یک از خصلتهای اخلاقیشان به یاد میآورید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. فکر می کنم باید به این نکته اشاره کنم که ایشان هیبت و وقار خاصی داشت و لذا افراد از هر گروه و طبقهای که بودند، دقیقاً میدانستند باید در محضر ایشان حدود اخلاق را رعایت کنند و از هر نوع بیمبالاتی و بیادبی بپرهیزند، مخصوصاً ایشان نسبت به غیبت کردن حساسیت خاصی داشت و همواره تکرار و تأکید میکرد: راضی نیستم چه در زندگی و چه پس از مرگم در مجالس روضهای که در خانهام برگزار میشوند، کسی غیبت کند! ویژگی دیگر ایشان دستگیری از ضعفا و مستمندان و تلاش برای حل مشکلات حاجتمندان بود. این را تمام کسانی که با ایشان آمدوشد داشتند، ازنزدیک دیده اند.
□ مناسب است که در این باره خاطراتی را هم نقل کنید.
یکی از اهل علم برای درمان از همدان به تهران آمده بود. یک روز به من تلفن زد و گفت: «فلانی! حتی تصورش را هم نمیکردم هزینه معالجهام اینقدر زیاد باشد. حالا که آمدهام میبینم به هیچوجه توان پرداخت هزینه درمانم را ندارم و مضطر ماندهام که چه کنم؟» خود من در آن مقطع پولی نداشتم و از طرفی آن بنده خدا هم، در وضعیت دشواری بود. نهایتاً فکر کردم موضوع را با آقای فلسفی مطرح کنم، بلکه راه و چارهای پیدا شود. به ایشان زنگ زدم و گفتند: چند دقیقه بعد تماس بگیرید تا ببینم چه کار میتوانم بکنم. کمی بعد که تماس گرفتم، گفتند: با پزشک معالج آن آقا صحبت کردهاند و قرار شده است هزینهای نگیرد و ایشان را رایگان معالجه کند! بعدها آن دوست ما گفت: پزشک نهتنها بابت معالجاتش پول نگرفت که میخواست به من کمک مالی هم بکند!...مرحوم آقای فلسفی توفیقات خود را در زندگی مرهون دعای نیازمندان میدانست و همواره به همه تأکید میکرد از این امر مهم غافل نشوند.
□ از هوش و فراست و نکتهبینی مرحوم فلسفی بسیار گفتهاند و شنیدهایم. شما ــ که با ایشان حشرونشر فراوان داشته اید ــ در این زمینه چه خاطراتی دارید؟
همینطور است. ایشان فوقالعاده باهوش، نکتهبین و مبادی آداب و مؤدب بود. به قول معروف ششدانگ حواسشان جمع بود. در سالهایی که در همدان درس میخواندم، در یکی از ماههای شعبان، ایشان برای ایراد سخنرانی برای طلاب و فضلا به کرمانشاه رفتند و سر راهشان در شب سوم ماه شعبان در همدان ماندند. مرحوم آیتالله بنیصدر از این فرصت استفاده کرد و ایشان را برای سخنرانی در مسجد خود دعوت کرد. مرحوم فلسفی فردای آن روز باید به کرمانشاه میرفت و روی همان هوش و فراست خاص خود متوجه شد اگر در مسجد آیتالله بنیصدر سخنرانی کند و به مدرسه استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله آخوند همدانی نرود، احتمالاً موجب تکدر خاطر ایشان خواهد شد، به همین دلیل قبل از اینکه راه بیفتد، برای مرحوم آخوند پیغام فرستاد که: « من خودم، خودم را دعوت میکنم که پس از بازگشت از کرمانشاه، قبل از اینکه به طرف تهران حرکت کنم، در شب نیمه شعبان در مسجد شما منبر بروم». به این ترتیب ایشان نهتنها موجبات تکدر مرحوم آخوند را پیشاپیش برطرف کرد، بلکه با چنین پیام پخته و بجایی، دهها برابر بر محبوبیت خود افزود.از این دقتها در رفتار ایشان زیاد دیده می شد.
□ از دیگر ویژگیهایی که از شاگردان و علاقهمندان ایشان نقل میشود، سخاوت در انتقال تجربیات و اطلاعات ارزشمند خویش است. در این زمینه چه خاطرهای دارید؟
واقعاً هم همینطور بود و ایشان با کمال سخاوت، تجربیات خود را در اختیار وعاظ و خطبا قرار میداد. در اواخر عمر شریفشان یک روز به من تلفن زدند و گفتند: « قبل از اینکه دیگران بیایند، شما کمی زودتر بیا میخواهم با شما صحبت کنم». آن روز ایشان در باره رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگیای که خود در آن نقش داشتند به تفصیل برایم حرف زدند و شیوه مواجهه خود را با آنها بیان کردند. انگار میخواستند بهخصوص در ماههای پایانی عمر، هیچ حرف و تجربهای نگفته باقی نماند و هر چه تجربه و رهنمودهای اخلاقی و فرهنگی که دارند، به دیگران منتقل شود. بعدها متوجه شدم که در باره افراد دیگری هم، چنین کاری را انجام داده اند.
□ سخنان و خطابههای مرحوم فلسفی همواره آمیخته به نکات جدید و بدیع بود. این توانایی از کدامین خصال ایشان برمیآمد؟
ایشان همواره مثل طلبهای که در آغاز راه است، مشغول مطالعه و تحقیق بود. معمولاً چه در حوزه و چه در دانشگاه، افراد وقتی از نظر علمی به سطح خاصی میرسند، خود را از مطالعه و پرسش مستغنی میبینند و همواره از ذخایر علمی دوران تحصیل استفاده میکنند، اما مرحوم فلسفی تا آخرین لحظه زندگی مشغول مطالعه و تحقیق بود و مطالعه مهمترین مشغولیت ایشان بود. اواخر عمرشان بود و در بیمارستان بستری بودند. پزشکان به ایشان استراحت مطلق داده بودند، با این حال موقعی که برای عیادت ایشان به بیمارستان رفتم، با همان حالت کسالت یک ساعت با من بحث علمی کردند. در سالهای پایانی عمر، دید ایشان ضعیف شده بود و نمیتوانستند مطالعه کنند و با اندوه خاصی میگفتند: «از خدا مرگم را خواستهام، چون فایده ندارد که زنده بمانم و نتوانم مطالعه کنم!».
همین استمرار در مطالعه و تحقیق سبب میشد سخنرانیهای ایشان مشحون از نکات بدیع و جالبی در باره معانی آیات قرآن و روایتها باشد. انصافاً در مقام تحلیل و تشریح برخی از آیات و روایات، ذوق و هوشمندی کمنظیری داشت و مقایسهها و دستهبندیهایی را انجام میداد که حتی برای اهل علم ــ که خود سالها تبلیغ دینی کرده بودند ــ تازگی داشت.
□ به نمونهای از این برداشتها اشاره کنید.
مثلاً ایشان در تببین آیه مباهله میگفتند: « در این میان سه احتمال وجود داشت که فقط یکی از آنها به نفع پیامبر(ص) بود، این احتمال وجود داشت که نفرین هیچیک از طرفین نگیرد یا بگیرد و فقط در صورتی که نفرین پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) میگرفت، قضایا به نفع ایشان خاتمه مییافت، اما پیامبر(ص) از توکل و اعتماد بسیار بالایی برخوردار بود و با وجود همه این احتمالات، با ثبات قدم گام در این راه نهاد. در حالی که تاریخ نشان میدهد این میزان توکل در همه پیامبران الهی وجود نداشته است و بعضی از آنها در حمایت و کمک خداوند دغدغههایی داشتند. مثلاً هنگامی که خداوند به حضرت زکریا(ع) وعده داد به او فرزندی به نام یحیی(ع) عنایت خواهد کرد، ایشان با تردید پرسید: چگونه چنین امری امکان دارد، در حالی که همسرم عقیم است و پاسخ شنید هر امری برای خدا آسان است»...از این دست دقتها، درتبلیغ دینی ایشان زیاد بود.
□ یکی از چهرههایی که برای مبارزه با افکار انحرافی و غیر اسلامی، همواره در میدان حضور داشت، مرحوم فلسفی بود. در حالی که شخصیتهایی که در آن شرایط دشوار، به این مصاف سخت بپردازند، چندان زیاد نبودند. از این رویکرد ایشان، چه خاطراتی دارید؟
همینطور است. مرحوم فلسفی همواره برای مبارزه با افکار غیر اسلامی و پاسخ به شبهات، در صحنه حاضر بود و با سلاح استدلال و برهان، به رویارویی علمی با افکار غیر اسلامی میپرداخت و همیشه هم موفق میشد. ایشان اعتقاد قلبی داشت که یک مبلغ دین، همواره باید در جریان آخرین رویدادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه خود و جامعه بشری باشد و از دستاوردهای علمی و فکری بشر استفاده کند. انصافاً هم خود ایشان به بهترین نحو ممکن این توصیه را به کار میبست و در کتابخانه شخصی ایشان انواع و اقسام کتابهایی را ــ که ظاهراً به علوم و معارف دینی ربطی ندارند، اما ایشان در عین حال خود را از مطالعه آنها بینیاز نمیدید ــ میتوان مشاهده کرد.
نگاه تحلیلی و محققانه ایشان، سبب میشد پیوسته خصلت پژوهشگری را در اهل علم و تحقیق تقویت و تشویق کند و با آنکه برای اهل علم و علما احترام ویژهای قائل بود، اما تأکید خاصی بر تحلیل و نقد آراء آنها، حتی بزرگان این عرصه داشت. بنده داشتم کتابی در باره حضرت فاطمهزهرا(س) مینوشتم و میخواستم در آن، نقدی بر یکی از دیدگاههای شهیدآیت الله مطهری(رضوان الله تعالی علیه) بنویسم، اما قبل از نگارش، با مرحوم فلسفی در این باره صحبت کردم. ایشان از من خواستند تا چند روزی در این باره فکر کنند. بعد به من گفتند: « در باره نکتهای که بر آن نقد دارید، فکر کردم و با شما همنظر هستم، بنابراین خوب است نقد خود را بنویسید تا دیگران هم در باره آن بیندیشند و با شما بحث کنند».
□ شما با خود استاد شهید مطهری هم در این باره گفتگویی داشتید؟
در این مورد خاص خیر، ولی خود ایشان هم این ویژگی نقادی را داشتند. یک روز در جلسات صبحگاهی منزل مرحوم آقای فلسفی، با شهید مطهری صحبت و عرض کردم: شما که شاگرد علامه طباطبایی هستید، نظرتان در باره این موضوع که در المیزان مطرح میکنند و میگویند: طرق وصول به خدا، دو راه انبیا و شیطان است، چیست؟ ایشان با وجود احترام فوقالعادهای که برای استاد خود قائل بودند، فرمودند: «راستش خود ما هم منظور ایشان را نفهمیدیم!» فردی در آن جمع بود که مایه علمی چندانی هم نداشت و خطاب به من گفت: شما که هستی که میخواهی از علامه اشکال بگیری؟ شهید مطهری بسیار ناراحت شدند و پاسخ او را به شکل مستدلی دادند.
□ به دیگر ویژگیهای علمی مرحوم فلسفی هم اشارهای داشته باشید.
ایشان همواره آماده ایجاد ارتباط و گفتگو با دانشمندان دیگر فرق اسلامی بود و از این طریق، سعی میکرد بر آگاهیهای خویش بیفزاید و نقاط ضعف اندیشه خود را بیابد و رفع کند. ایشان سعی بلیغ داشت که این ویژگی را در همه وعاظ و مبلغین رواج دهد. یک روز به من تلفن زدند و گفتند: عبدالفتاح عبدالمقصود، نویسنده کتاب امام علی(ع) را ــ که به ایران آمده بود ــ به منزلشان دعوت کردهاند و من اگر مایل باشم، میتوانم در آن جلسه حضور یابم. من که آن کتاب را خوانده بودم و دیدگاه عبدالمقصود را در باره حضرت ابوطالب(ع) میدانستم ــ و ایشان در آن کتاب حضرت ابوطالب(ع) را مشرک قلمداد کرده بود ــ بسیار تمایل داشتم با او در این باب وارد بحث و گفتگو شوم. ایشان گفت این دیدگاه را قبل از مطالعه کتاب «الغدیر» علامه امینی داشت، اما پس از آن، دیگر چنین دیدگاهی را ندارد.جلسه جالبی بود.
□ مرحوم فلسفی در فن بلاغت کمنظیر و شاید بینظیر بود. شما عناصر این بلاغت را چه میدانید؟
بله، ایشان به مسئله بلاغت در خطابه بسیار توجه داشت. بلاغت در واقع سخن گفتن متناسب با حال و فهم و درک مخاطبان است. در میان عناصر تشکیلدهنده بلاغت، به نظر من توجه به شرایط زمانی و مکانی از همه مهمتر است و مرحوم فلسفی در تشخیص این دو عنصر، بهراستی استاد بود و به همین علت هم سخنرانیهایش بسیار تأثیرگذار و همه فهم بودند. گذشته از این، گستره واژگان و سواد ادبی، باعث میشد ایشان بهترین و مناسبترین واژهها را با توجه به سطح مخاطبان انتخاب کند.
□ و سخن آخر؟
به نظر من شخصیتهایی چون ایشان که ذوالابعاد باشند بسیار نادرند و وجودشان مغتنم است. ایشان در خطابه و بلاغت مبدع و بانی سبک و شیوه بسیار ارزشمندی است که مطالعه و دقت در ابعاد آن میتواند برای تمام خطبا و وعاظ راهگشا و مفید باشد. ایشان شخصیت بسیار ارجمندی بود و بعید است به این زودی خطیبی چنین جامعالاطراف و ذوالابعاد پدید بیاید.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.