«جلوههایی از سیره مبارزاتی حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین عبدالرحیم عقیقی بخشایشی
زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی، در عداد چهرههایی است که دامنه نقض و ابرام در باره کارنامه ایشان، تا دهها سال پس از مرگ آنان ادامه دارد. هم از این روی، کاویدن فرازهای گوناگون زندگی ایشان، از سرفصلهای پژوهشی تاریخ معاصر ایران به شمار می رود. درگفتوشنودی که پیش روی شماست، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، خاطرات و تحلیلهای خویش را از سیره مبارزاتی آن مرحوم بازگفته است. امید آنکه مقبول افتد.
□ قبل از شروع بحث درباره شخصیت و میزان تأثیرگذاری مرحوم فلسفی در تاریخ انقلاب، ابتدا میخواهیم تحلیل حضرتعالی را از تأثیر وعاظ و خطبا در جنبشهای معاصر بدانیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. وعاظ و خطبا همواره در برانگیختن احساسات و عواطف مردم و هدایت فکری آنان، نقش بسیار برجستهای داشتهاند. در واقع انقلاب مشروطه حاصل سخنرانیهای روشنگرانه خطبای بزرگی بود که با تنویر افکار عمومی، زمینه را برای وقوع آن نهضت آماده کردند. کاری که این خطبا و وعاظ کردند، انصافاً از یک ارتش نیرومند هم ساخته نبود. در انقلاب اسلامی نیز خطبا و وعاظ در پرتو رهنمودهای مرجعیت شیعه، بهخصوص حضرت امام(ره) توانستند رژیم تا بن دندان مسلح پهلوی را به هراس بیندازند و تبلیغات سوء و جعلیات و شایعات آن را با روشنگریهای خود خنثی سازند.
□ بیتردید مرحوم فلسفی در بین خطبا از جایگاه ویژهای برخوردار است. ایشان مبارزات خود را از چه مقطعی آغاز کرد؟
سابقه سیاسی آقای فلسفی، به سالها قبل از آغاز نهضت اسلامی باز می گردد، اما با آغاز این حرکت نیز، دور جدیدی از فعالیتهای مبارزاتی ایشان آغاز شد. در سال 1341، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، با تذکرات عموم مراجع و بهویژه با پیگیری حضرت امام لغو شد. درآن دوره آقای فلسفی در کنار دیگر خطبا و بلکه در رأس آنها، در واقع به صورت بازوی اجرایی حکم مراجع عمل کرد. البته ایشان پیش از این نیز، چون سربازی جانباز اوامر آیتاللهالعظمی بروجردی را امتثال میکرد و افکار و فرامین ایشان را برای عامه مردم تبیین میکرد و توضیح میداد و کوچکترین تخطی و نافرمانی از دستورات مرجعیت عالیه نداشت.
پس از لغو لایحه انجمهای ایالتی و ولایتی، مسئله انقلاب سفید پیش آمد. این طرح که توسط امریکاییها برنامهریزی شده بود، با مخالفت شدید روحانیون و دانشگاهیان روبهرو شد و رژیم بیرحمانه به مقابله با مخالفین پرداخت.
□ نخستین بار ایشان در چه زمانی دستگیر و زندانی شد. علت چه بود؟
مرحوم فلسفی در سال 1342 در مسجد شیخ عبدالحسین (آذربایجانیها)، دولت علم را در ده ماه استیضاح کرد. خبر سخنرانی مرحوم فسلفی مثل بمب در کشور ترکید و چون زنگ خطری مردم را از خواب غفلت بیدار کرد. رژیم از این سخنرانی بهشدت احساس خطر کرد و با این تصور که با بازداشت و زندانی کردن ایشان میتواند جلوی موج توفندهای را که از سال 1341 آغاز شده بود بگیرد، به این اقدام دست زد. غافل از اینکه این اولین و آخرین مشکل در زندگی این مرد بزرگ نخواهد بود و تن و جان او با مشکلات و محدودیتها انس دارد و هیچ دشواری و مشکلی در راه او و عهد و پیمانی که با خدا بسته بود، مانع ایجاد نخواهد کرد.
□ چه ویژگیهایی در ایشان برای شما از جذابیت بیشتری برخوردار بودند؟
مرحوم فلسفی خصوصیات اخلاقی برجستهای داشت. ایشان دارای شخصیت جامعالاطراف و ممتازی بود، از جمله بیش از هر چیزی، برای شخصیت افراد احترام قائل بود و همواره تأکید میکرد بهترین افراد، خدمتگزارترین آنها هستند. در این زمینه خاطره جالبی را از نحوه برخورد ایشان با مردم بیان میکنم تا عمق افکار و عواطف این مرد بزرگ نشان داده شود:
قبلا اشاره کنم که در دورانی که هنوز ارتباط نزدیک و شناخت کاملی بین بنده و آن بزرگوار وجود نداشت، واکنش ایشان نسبت به اتفاقی که ذکر می کنم، از سر آشنایی و لطف خاص نسبت به یک معاشر قدیمی نبود و از همینروی ارزش بیشتری مییابد. بنده در سالهای نخست پیروزی انقلاب، به مناسبتهای دینی و مذهبی روزانه، سلسله مقالاتی را با عنوان «یکصد سال مبارزه روحانیت» مینوشتم. در آن ایام هم به جلسات منزل ایشان رفت و آمد میکردم تا از بحثهایی که در آن جمع مطرح میشدند، خوشهچینی کنم. ایشان یکی از خوانندگان همیشگی این سلسله مقالات بودند. گاهی تقدیر و تشکر میکردند. همین آشنایی ایشان با افکار و قلم بنده، سبب شد نگارش جزوه «استیضاح ملی» را به حقیر ارجاع دهند.
در یکی از روزهایی که طرح ترافیک و ممنوعیت ورود به مرکز شهر اجرا شد، اتفاقی برای بنده پیش آمد که در مجلس منزل ایشان برای حضار تعریف کردم و واکنش آن بزرگوار ستودنی بود. ماجرا از این قرار بود که بنده همواره از قم به تهران در رفت و آمد بودم و در عین حال که میدانستم قرار است در تهران طرح ترافیک اجرا شود، اما تاریخ دقیق آن را نمیدانستم. یک روز شنبه بود که با ماشینی پر از کتاب از فلکه منیریه وارد محوطه بازار شدم، بیآنکه بدانم به خاطر اجرای طرح ترافیک چنین اجازهای را نداشتم. میخواستم وارد فلکه شوم که افسر جوانی مؤدبانه ماشینم را متوقف کرد و پس از سلام، از من پرسید: «آیا مجوز طرح ترافیک دارم یا نه؟» صادقانه پاسخ دادم: «خیر، ندارم». مردم هم از دور، برخورد یک روحانی با یک افسر جوان را تماشا میکردند. سروان جوان نگاهی به اطراف انداخت و به من گفت: آیا کارت شناسایی دارم؟ کارت تدریس دانشگاه را به او نشان دادم. او بلافاصله احترام نظامی بهجا آورد و مرا به محدوده طرح ترافیک راهنمایی کرد. واقعاً از برخورد افسر جوان شرمنده و ادب و درایت او بسیار بر من تأثیر گذاشت. حدود ساعت 11 بود که به منزل آقای فلسفی رسیدم و در جمع حاضران در مجلس، موضوع را تعریف و از ادب آن افسر جوان تقدیر کردم. آن بزرگوار با وجود کهولت سن، با شنیدن این خبر، بلافاصله به سراغ تلفن رفتند و از اطلاعات تلفن، شماره تلفن منطقه راهنمایی و رانندگی منیریه را گرفتند و پرسیدند: رئیس آن منطقه کیست؟ به ایشان پاسخ داده شد: سرهنگ عطایی. ایشان شماره سرهنگ را گرفتند و خود را معرفی کردند. سرهنگ بلافاصله ایشان را شناخت پرسید: امرشان چیست؟ مرحوم آقای فلسفی سئوال کردند: «نام مأمور شما در فلکه منیریه چیست؟» سرهنگ پاسخ داد: «سروان علوی». آقای فلسفی فرمودند:«از قول بنده از جناب سروان علوی به خاطر رفتار بسیار محترمانه و مؤدبانهشان در برابر یک روحانی، کمال تقدیر و تشکر را به عمل آورید. ایشان افسر بسیار فهمیده و هوشیاری هستند و امروز با یکی از طلاب و اهل علم، با ظرافت خاص و سنجیده برخورد کردند که نشانه فهم و کیاست ایشان است. خواهش میکنم حتماً فراموش نکنید و از ایشان تشکر و قدردانی کنید و بنده را هم در جریان امر قرار دهید». سرهنگ عطایی قول داد که قطعاً این کار را خواهد کرد.
این برخورد حاکی از احترام عمیق ایشان به طالبان علم و جامعه روحانیت است که در این امر، فرقی بین دانی و عالی نمیگذاشت. ایشان بیآنکه به عادت اغلب ما امروز و فردا کند، در همان لحظه شنیدن این خبر، از جا برخاست و بیدرنگ نیت خیر خود را در باره آن افسر جوان اظهار داشت و سبب شد آن جوان در نزد مسئولین بالاتر خود، تشخص و احترام خاصی پیدا کند و در عین حال به این رفتار شایسته و خداپسندانه خود ادامه بدهد، در حالی که او این کار را قطعاً به امید پاداش انجام نداده بود. این واکنش نشان میداد آن بزرگوار برای تکتک افراد فارغ از شأن و اعتبار اجتماعی آنان احترام قائل بود و در این زمینه به رتبه و موقعیت فرد توجه نمیکرد.
از همه مهمتر همانطور که اشاره کردم، اینکه من نزد ایشان تا حدودی ناشناخته بودم و در آن زمان سابقه طولانی و رفت و آمد مستمر با ایشان را نداشتم و غالباً در آن جلسات به صورت مستمع آزاد شرکت میکردم. لذا ایشان این کار را نه به خاطر جلب رضایت بنده، که فقط محض رضای خدا و پاسخگویی به ندای باطن زیباجوی خود انجام داد. ایشان از این ظرافتهای معنوی و روحانی، فراوان داشت و در مسیر انساندوستی و انجام کارها و خدمات خداپسندانه، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد.
□ پیرامون شخصیت وکارنامه ایشان، انتقاداتی هم مطرح هستند. ارزیابی جنابعالی از این نقدها چیست؟
پیرامون کدام شخصیت علمی و معنوی مطرح در جامعه ما حرف و حدیث نیست؟ عمده مطلب این است که ابعاد تأثیرگذاری ایشان در زمینههای مختلف اجتماعی و حتی زندگی فردی افراد بررسی شود و ببینیم عاقبت ایشان چه بوده است؟ که «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا». بنده همواره به شخصیت تأثیرگذار این خطیب دانشمند و عالیمرتبه، به دیده اعجاز و تحسین نگریسته و ایشان را فردی با شهامت و شجاع یافتهام. حتی در روزهایی که ایشان تقریباً یک تنه با بهاییت مبارزه میکرد، ایشان را به همکاری با شاه و دربار متهم میکردند، در حالی که ایشان با کمال هوشیاری از طریق ارتباط با دربار، عده زیادی را از مرگ حتمی نجات داد و گرههای بسیاری را گشود، زیرا شرایط حساس آن دوران جز این اقتضا نمیکرد...
□ کاری شبیه به علی بن یقطین؟
همینطور است. یاران آگاه ائمه اطهار(ع) با نزدیک شدن به امیران و حاکمان، در واقع گره از مشکلات مسلمانان میگشودند و فضا را برای آنها قابل تحملتر میکردند.
□ و سخن آخر؟
تاکنون صدها خطیب و سخنور آمده و رفتهاند، اما کسی فلسفی نشده است. ایشان شخصیت ممتاز و والایی داشت و خطابه تنها وجه برجسته ایشان نبود. اخلاق، روحیه و نظم کمنظیر مرحوم فلسفی، کم از امتیاز خطابه ایشان نبود. آثار و کتابهایی هم که از ایشان بهجا مانده است عظمت روحی آن بزرگوار را بهخوبی نشان میدهد.خدایش رحمت کند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.