بهدنبال دعوت محمدرضا پهلوی از رئیس دانشگاه پنسیلوانیا به ایران پس از مذاکراتی چند، توسعهٔ دانشگاه شیراز مستقیماً تحت نظر و مدیریت این دانشگاه صاحبنام آمریکایی قرار گرفت تا جایی که روابط علمی و فرهنگی بین این دو دانشگاه از مستحکمترین روابط علمی فرهنگی میان ایران و آمریکا گردید و تا روزهای آخر حکومت شاه ادامه داشت.
یکی از مراکزی که همواره تحولساز بوده و توانسته نقش مهمی در روند تحولات در جوامع مختلف ایفا کند دانشگاه است. دانشگاه به عنوان موتور محرک بسیاری از نقاط عطف تاریخی نشان داده است در مقاطع مختلف پیشرو و طلایهدار است. این قاعده در کشور ما نیز مستثنی نیست. از اوایل دوران سلطنت پهلوی که دانشگاه تهران تاسیس شد تا به امروز که شاهد بروز و ظهور دانشگاههای مختلف در کشور هستیم این نهاد، تاثیر بسزایی در شکلگیری تاریخ معاصر ایران ایفا کرده است.
در این میان، در دوران محمدرضا پهلوی چندین دانشگاه بزرگ در کلانشهرهای امروزی ایران تاسیس شد که خود گواه و شاهد محکمی بر این ادعا بود که حکومت پهلوی عزمی جدی دارد تا از دانشگاه در راستای مقاصد خاصی استفاده نماید. در واقع محمدرضا به دنبال این بود تا جریان و روند کلی دانشگاهها به سمت و سویی نرود که ساختار حاکمیت از آن آسیب ببیند و ارزشها و نرمهایی که حکومت پهلوی آن را تبلیغ میکرد زیر سؤال رود. بر این اساس تلاش شد تا حد امکان دانشگاهها به نحوی سیاستهای حکومت وقت را پیگیری نماید و از ایجاد چالش برای حاکمیت جلوگیری شود. در واقع دانشگاهها تاسیس شده بودند تا روند مدرنسازی و غربی شدن جامعه ایران را تسریع نمایند به صورتی که حتی معماری این دانشگاهها نیز تقلید از سبک غربی آن بود.
در بین دانشگاههای تاسیس شده توسط محمدرضا دانشگاه شیراز که آن ایام دانشگاه پهلوی نام داشت جایگاه خاصی پیدا کرده بود. دانشگاهی که محل رفت و آمد اساتید فراوان خارجی بود که بعضا برای تدریس و فرصت مطالعاتی به آنجا میآمدند. بر این اساس در این پژوهش تلاش خواهد شد تا این مسئله را مورد بررسی قرار دهیم که چرا در تاسیس این دانشگاه اصرار بر استفاده از متدها و روشهای غربی و آمریکایی آموزش بود؟ همچنین در پی پاسخ به این پرسش بر خواهیم آمد که چرا در شیراز چنین اتفاقی میافتاد و در واقع چرا دانشگاه شیراز برای این امر انتخاب شده بود؟
تاریخچه تاسیس دانشگاه شیراز
دانشگاه شیراز یکی از دانشگاههای دولتی ایران است که در سال ۱۳۲۵ شمسی در مساحتی گسترده تأسیس گردید به نحوی که از نظر فضا به دومین دانشگاه بزرگ کشور بدل گردید. در روز دوشنبه ۱۵ آبانماه 1325 ، محمدرضا پهلوی، با فشار دادن تکمهای که انفجاری در دل کوهستانهای شیراز ایجاد کرد فرمان شروع ساختمان دانشگاه بزرگ پهلوی را صادر کرد. این دانشگاه در سال 1346 آغاز به کار خود را جشن گرفت. معمار اصلی این دانشگاه مینورو یاماساکی طراح و معمار بنام و پرآوازه ژاپنی نام دارد، که از دیگر کارهای مشهور او طراحی و ساخت مرکز تجارت جهانی نیویورک میباشد.
بهدنبال دعوت محمدرضا پهلوی از رئیس دانشگاه پنسیلوانیا به ایران پس از مذاکراتی چند، توسعهٔ دانشگاه شیراز مستقیماً تحت نظر و مدیریت این دانشگاه صاحبنام آمریکایی قرار گرفت تا جایی که روابط علمی و فرهنگی بین این دو دانشگاه از مستحکم ترین روابط علمی فرهنگی میان ایران و آمریکا گردید و تا روزهای آخر حکومت شاه ادامه داشت. در واقع از همان آغازین روزهای تاسیس، دانشگاه پهلوی با دانشگاه پنسیلوانیا یک قرارداد همکاری امضا کرد تا شیوه آموزش آمریکایی در این نهاد دانشگاهی ایران پیاده شود. به همین علت این همکاری با حمایت مالی، فکری و فنی ایالات متحده همراه شد. در سال ۱۹۶۲، عیسی صدیق مسئول پیادهسازی الگوهای دانشگاه آیوی لیگ در دانشگاه پهلوی گردید. تدوین بسیاری از دروس، طراحی و توسعه پردیسهای دانشگاه، تربیت اساتید، و بنیانگذاری بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی دانشگاه پهلوی همه و همه در اختیار دانشگاه آیوی لیگ قرار گرفتند. در سالهای بعد حکومت پهلوی، دانشگاه شیراز خواهر یا شریک دانشگاه پرینستون ایالات متحده آمریکا خوانده میشد.1
چرایی تبعیت از روشها و متدهای آمریکایی در تاسیس دانشگاه شیراز
یکی از راههایی که قدرتهای بزرگ تلاش میکنند تا در کشورهای در حال توسعه جایگاه و پایگاه نفوذ پیدا کنند بحث اشاعه فرهنگ و ارزشهایی است که این قدرتها آن را مدافع و حامی آن میدانند. در واقع قدرتهای جهانی از طریق گسترش و توسعه فرهنگشان تلاش میکنند هژمونی و سلطه خود را بر کشورهای در حال توسعه از طریق به کارگیری قدرت نرم در کنار قدرت سخت توسعه دهند. به عبارت واضحتر به کارگیری همزمان قدرت نرم و سخت است که باعث میشود یک قدرت جهانی سطه خود را بر کشوری جهان سومی تثبیت نماید. در این میان، ساخت و تجهیز دانشگاه و حمایت مالی از چنین طرحهایی یکی از مواردی است که به این سیاست کمک میرساند.
شیوه مدیریت و نحوه عملکرد مدیران این دانشگاه در طول سالهای پیش از انقلاب با دانشگاههای دیگر متفاوت بود. به عنوان نمونه و برای تصدیق این ادعا مهر ماه ۱۳۴۸، همزمان با بازگشایی مدارس و دانشگاهها در سراسر کشور، دانشجویان دانشگاه شیراز با بخشنامهای روبهرو شدند که پوشیدن چادر را برای دختران ممنوع میکرد.
تاسیس دانشگاه شیراز با حمایت مالی و سیاسی آمریکاییها نیز در راستای چنین رویکردی قابل تحلیل و ارزیابی میباشد. در واقع آمریکاییها برای آنکه بتوانند نفوذ خود را در جامعه شهری و طبقات متوسط که موتور محرک جوامع مختلف است بسط و توسعه دهند چنین مسیری را در پیش گرفتند. به عبارت سادهتر چه جایی بهتر از دانشگاه که محل تحصیل افرادی است که قرار است در آینده در نظام تصمیم گیری کشور شریک و سهیم باشند و آینده کشور را چه در بعد داخلی و چه در بعد بینالمللی ترسیم نمایند. همچنین شیراز برای این هدف انتخاب شده بود به این سبب که از عقبه و پیشینه فکری و فرهنگی برخوردار بود. در عین حال شیراز به واسطه دوری از تهران و فضای انقلابی آن مکان مناسبی برای این طرح تصور میشد.2
البته این هدف کاملا با اهداف نظام پهلوی نیز سازگار بود. بهخصوص که سیاستهای محمدرضا در طول دوران سلطنتش کاملا پیرو اهداف و منافع آمریکا چه در ایران و چه در منطقه بود. به عبارت دیگر شاه خود زمینه مدرنسازی و غربگرایی و حرکت در مسیر نضج و گسترش فرهنگ غربی و آمریکایی را در کشور در پیش گرفته بود. یکی از مواردی که این فرضیه را به اثبات میرساند شیوه مدیریت و نحوه عملکرد مدیران این دانشگاه در طول سالهای پیش از انقلاب بود. یکی از این موارد بخشنامههایی بود که توسط روسای دانشگاه هر ساله و همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید ابلاغ میشد. به عنوان نمونه و برای تصدیق این ادعا مهر ماه ۱۳۴۸، همزمان با بازگشایی مدارس و دانشگاهها در سراسر کشور، دانشجویان دانشگاه شیراز با بخشنامهای روبهرو شدند که پوشیدن چادر را برای دختران ممنوع میکرد.3 در حقیقت آمریکاییها این هدف را دنبال میکردند که به وسیله ایجاد یک نظام آموزشی لیبرالی آن هم از نوع آمریکاییش در خاک ایران، دانشجویان پیوند و تعهدی نسبت به سنتها و ارزشها دینی احساس نکنند، آن هم دانشجویان و جوانانی که قرار است به زودی کنترل اداری و سیاسی ایران را در دست بگیرند و یا قرار است معلمان و اساتیدی شوند که بتوانند به آموزش فرهنگ آمریکایی به نسلهای آینده ایران کمک کنند.
صحبتهای اسدالله علم یکی از روسای دانشگاه شیراز به خوبی گویای این مسئله بود. آنجا که گفت دانشگاه پهلوی از همان آغاز با دانشگاه پنسیلوانیا قرارداد همکاری و مبادله استاد داشت و نظام آموزشی آن نیز بیش از هر دانشگاه دیگر ایران همانند دانشگاههای آمریکایی بود. مضاف بر این، در اینجا فرصتی برای حمایت از یک طرح مهم و بسیار مورد نیاز برای آمریکا فراهم شده بود تا برنامههای کمکهای نظامی و سایر نفوذها و مداخلات سیاسی و نظامی در ایران را که سالها مورد انتقاد و حمله توده مردم قرار داشت از اذهان و افکار عمومی پاک شود و هم مروج فرهنگ و توجیهگر اقدامات خود باشد.4
بدینترتیب مشاهده میشود که تا چه اندازه سیاستهای محمدرضا همچون پدرش تحکمآمیز و در راستای غربگرایی و آمریکایزه کردن فرهنگ و ارزشهای جامعه بود. البته این هدف به موازات هدف دیگری نیز دنبال میشد و آن هم حفظ و تقویت نظام سیاسی در ایران که کاملا حامی سیاستها و منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بود. در واقع آمریکاییها از تاسیس دانشگاه شیراز تقویت نظام سیاسی پهلوی را که سیاست همراهی با واشنگتن را در پیش گرفته بود دنبال میکردند. در طول دوران حکومت پهلوی دوم به ویژه از دهه 1330 به بعد، جنبشهای دانشجویی در واکنش به وضع نامطلوب جامعه به نقد آشکار رژیم میپرداختند و برای رسیدن به اهداف خود و طراحی سیستم مطلوب رو به سوی ایدئولوژیهای اصلاحگر، منسجم و انقلابی آوردند که سنخیتی با ارزشها و فرهنگ غربی و آمریکایی نداشت. به همین علت رژیم پهلوی قصد داشت نظام دانشگاهی خلق کند که بر اساس الگوی مورد تایید نظام سیاسی حکومت پهلوی عمل کند و تجربه تلخ جنبشهای دانشجویی دوران نهضت صنعت نفت و یا قیام دانشجویی شانزدهم آذرماه 1332 دوباره متبادر نشود6.
در پایان باید گفت با آنکه در ابتدا نخبگان علمی ایران گمان کردند هدف از ایجاد دانشگاههایی همچون دانشگاه شیراز نهادینه سازی و توسعه علم در ایران است اما به مرور و با گذشت زمان متوجه شدند که این تصور سرابی بیش نبوده است. اهدافی که کاملا در راستای منافع دولت آمریکا و ارزشهای لیبرالیش توجیه میشد و سنخیتی با آموزهها و مبانی دینی و ارزشی مردم ایران زمین نداشت و به استقلال علمی و فنی دانشگاههای ایران منتهی نشد.
اعطای دکترای افتخاری به فرح پهلوی در دانشگاه شیراز
شماره آرشیو: 6862-7ع
پی نوشت:
1. امیراسدالله علم، یادداشتهای علم 1349 تا 1351، ویرایش: علینقی عالیخانی، جلد دوم، انتشارات مازیار، 1377، ص 182.
2. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 1357-1320، تهران، انتشارات سمت، 1382،ص 86.
3. جیمز آلن بیل، سیاست در ایران، گروهها، طبقات و نوسازی، ترجمه علی مرشدیزاد، تهران، نشر اختران، 1387، ص 136-137.
4. امیراسدالله علم، پیشین، 137.
5. علیرضا کریمیان، جنبش دانشجویی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 295.