..پس از 25 شهریور که رضاشاه استعفا داد و محمدرضاشاه به سلطنت رسید دیگر امیدی برای سقوط رژیم دیکتاتوری به وجود آمده بود، اولین کسی که در مهر ایران سپس در روزنامه تجدد ایران مقالهای نوشت بر انتقاد از دیکتاتوری رضاشاه و ظلم و ستمی که [به] مردم از راه تجاوز به حقوق آنها به کار برده بود خود من بودم و به همین جهت عدهای از خرده مالکین شمال که رضاشاه املاک آنها را به زور و تبعید و ستم گرفته بود به مجلس شورا آمده از وکلای مجلس تقاضا داشتند اقدامی بر استرداد املاک غصبیشان شود...
«...پس از 25 شهریور که رضاشاه استعفا داد و محمدرضاشاه به سلطنت رسید دیگر امیدی برای سقوط رژیم دیکتاتوری به وجود آمده بود، اولین کسی که در مهر ایران سپس در روزنامه تجدد ایران مقالهای نوشت بر انتقاد از دیکتاتوری رضاشاه و ظلم و ستمی که [به] مردم از راه تجاوز به حقوق آنها به کار برده بود خود من بودم و به همین جهت عدهای از خرده مالکین شمال که رضاشاه املاک آنها را به زور و تبعید و ستم گرفته بود به مجلس شورا آمده از وکلای مجلس تقاضا داشتند اقدامی بر استرداد املاک غصبیشان شود. چون این جنب و جوش مردم به اطلاع محمدرضاشاه رسید از آن استفاده نموده محمود جم و دکتر سجادی را فوراً به کرمان نزد پدرش فرستاد تا پیغامش را برایش توضیح دهند که وضع تهران آماده شورش علیه تاج و تخت است صلاح میدانم کلیه اموال منقول و غیر منقول و وجوه نقد و هر آنچه مالک هستید ضمن سند رسمی به من انتقال دهید تا از این راه بتوانم با مدعیان املاک مواجه گردیده آن املاک را به ملت ببخشم که تاج و تخت سلطنت پهلوی را حفظ نمایم. رضا شاه نسبت به این پیشنهاد آزردگی نشان داد ولی عاقبت حاضر گردید با دست لرزان خود ذیل انتقالنامه را امضا کند زیرا او همیشه دست بگیر داشت و البته برای صاحب دست بگیر عذاب بزرگی است که دستش برای بده به کار رود.
رضاخان میرپنج در ایام کودتا در کنار اتومبیل رولزرویس متعلق به نصرتالدوله فیروز
شماره آرشیو: 3408-3ع
البته این اقدام هوشیارانه محمدرضا دو اثر داشت: یکی اینکه دست او باز گردید که بتواند از وجوه نقدی موجود در بانک ملی ایران و سپه آن روز که متجاوز از 650 میلیون ریال بود به بذل و بخشش به اشخاص و تعیین سهمیهای برای کارهای عامالمنفعه بعضی از شهرستانها بپردازد و همچنین درباره املاک رضاشاه نیز داد و فریاد مالکین آن را که در مجلس و مطبوعات منعکس شده بود با انتقال و بخشش آن املاک به خزانه دولت خاموش سازد. اما اثر دیگرش این بود که با تمرکز کلیه دارایی پدر در خود و محروم نمودن برادرها و خواهرها یا عیالات بیوهاش دیگر بعد از فوت پدر گرفتار اختلافات درباره سهمالارث نگردد بلکه آنها را نیازمند بخشش خود نموده بر استحکام موقعیت خانواده سلطنتی بیفزاید. این بود که به محض مراجعت محمود جم و دکتر سجادی به تهران با به دست آوردن انتقالنامه، شهرت پیچید محمدرضاشاه قصد دارد با صدور فرمانی املاک اختصاصی انتقالی پدرش به خود را به دولت واگذار کند.
این خبر باعث نگرانی ارسلان خلعتبری گردیده با من مشورت نمود؛ اگر همچه اقدامی شود دیگر برای مالکین آن راهی در پیش نخواهد بود که به استرداد آن پردازند پس چه باید کرد؟ بعد گفت: شنیدهام محمدرضاشاه درباره طرز صدور این فرمان با ذکاءالملک رئیسالوزرا و محتشمالسلطنه رئیس مجلس میخواهد مشورت کند. من گفتم: پس اقتضا دارد فوراً اقدام نزد این دو نفر کنیم و آنها را متذکر شویم در صدور فرمان مزبور راهی برای تأمین حقوق مالکین آن بیندیشند. ارسلان خلعتبری گفت: من با ذکاءالملک سابقه دارم ولی صلاح هست با هم او را ملاقات کنیم و توضیح دهیم. من موافقت نمودم و او فوراً با تلفن از او وقت گرفت که معلوم شد ذکاءالملک کسالت دارد و در منزل استراحت مینماید. به همین جهت بر روی سوابق دوستی ارسلانخان با اسدیها از قدیم که با ذکاءالملک بستگی داشتند و ارسلانخان را خوب میشناخت وقت ملاقات در منزلش و برای همان صبح فردای آن روز داد. بعد هم با مرحوم علیقلی خلعتبری (امیراسعد) پدر ارسلان خلعتبری که یکی دو روز با چند نفر از مالکین مازندران از قبیل مرحوم ساعدالممالک خلعتبری (فرجالله ساعد خلعتبری) و مرحوم سیفاللهخان باوند فرزند مرحوم امیر مؤید و امثال آنها به مجلس میآمدند و وکلا را میدیدند که املاکمان را رضاشاه به زور گرفته تقاضای رفع ظلم یا استرداد آن املاک داریم مذاکره نمودیم، همچه تصمیمی را محمدرضاشاه در جواب مراجعاتتان گرفته است و باید فوراً محتشمالسلطنه اسفندیاری رئیس مجلس شورا را ملاقات کنید و به او یادآوری کنید در جلسهای که شاه او را برای مشورت در صدور فرمان واگذاری آن املاک به دولت خواسته است اظهار دارند مالکین این املاک هم جزو ملت ایراناند و محل اعاشه آنها نیز همین املاک است پس صلاح در این است احقاق حق آنها نیز به عمل آید. این بود که مرحوم امیراسعد با سوابق مفصلی که با رئیس مجلس از سالهای پیش داشت این پیشنهاد را پذیرفته به ملاقات او شتافت و ارسلان خلعتبری و من نیز نزد مرحوم ذکاءالملک رئیسالوزرا رفتیم. مرحم علیقلی خلعتبری (امیراسعد) که 15 سال خانهنشین شده بود و حتی ذیل اسناد انتقال املاک شخصی و موروثیاش را به رضاشاه امضا کرده بود زیرا از ترس جانش که او را به زندان نیندازند و یا تبعید نکنند خود را به بیاعتنایی به مال و ملک نشان داد که ارسلان خلعتبری و دکتر محمد خلعتبری (داماد آن روز او) و مرحوم سالار مفخم پسر بزرگش با همکاری سایر ورثه خلعتبری برایش پرونده حجر درست نموده خود قیم او شده بودند و انتقالات املاک امیراسعد را آنها امضا نموده بودند که مرحوم محتشمالسلطنه رئیس مجلس نیز از این ماجرا با خبر بود. آن مرحوم پس از ملاقات با محتشمالسلطنه که ما هم از ملاقات با ذکاءالملک برگشتیم بسیار خوشحال به نظر میآمد. او گفت: وقتی رئیس مجلس را دیدم به او گفتم «بیا سوتهدلان گرد هم آئیم» خانواده اسفندیاری را هم که رضاشاه از هستی ساقط نمود، ایزده، سولده، رستم رود املاک گرانبهای مازندران را پس از بردن محصول چند ساله آن به ثمن بخس با صورتسازی مأمورین املاک شاه که حتی ارزش محصولی یک سال آن را هم به مالکین آن ندادند از آنها به نام شاه قباله گرفتند و حالا هم که دری به تخته خورده و رضاشاه رفته است چرا این املاک غصبی را میخواهید تحویل دولت دهید؟ از شما که فعلاً رئیس مجلس و طرف مشورت با شاه هستید همولایتیها انتظار دارند حق مالکین را حفظ کنید که املاکشان به آنها پس داده شود.
حسن اسفندیاری (محتشم السلطنه) در پیری با لباس تشریفات
شماره آرشیو: 237-4ع
مرحوم امیراسعد بعد لبخندزنان گفت: محتشمالسلطنه در جواب من گفت مثل اینکه خداوند یار ستمدیدگان در این مورد نیز شده است زیرا وزیر دادگستری کابینه نیز مجید آهی بسته من است که به قول ملکالشعرا[ی] بهار در شهری که خلاصهاش این است دلسوخته و جزو «سوتهدلان است» ملک در آن شعر گفته است مجید آهی را دیدم آه میکشد. گفتم چرا آه میکشی. گفت مگر خبر نداری آه مرا هم گرفتهاند! بله ظلم رضاشاه قابل انکار نیست امیدوارم محمدرضاشاه را قانع کنم که باید از مالکین ستم دیده دلجویی کند و حق آنها هم حفظ شود.
اما محضر مرحوم ذکاءالملک با ارسلان و من هم جالبتر از محضر امیراسعد و محتشمالسلطنه بود زیرا آن روز که ما نزد او بودیم در لباس استراحت در کتابخانه منزلش از ما پذیرایی نمود. ارسلان خلعتبری طرز امضای خواهرها و برادرها و خودش را ذیل انتقالنامه املاک مازندران شرح داد که چگونه برادرش سبحانقلی را که به نام نظام وظیفه گرفته بودند با سرباز مراقب آوردند محضر ایروانی و به او امر نظامی شد آن قباله را امضا کند. همچنین خواهر کوچکش را شهربانی چگونه جلب نموده با مأمورین سیاسی به محضر ایروانی برده و وادار به امضا نموده البته وحشت شهربانی آن روز که سرهنگ محمدخان معروف به چاقو در رأس آن قرار داشت نزد عموم مشهور است تبعیدهای خورده مالکین کجور و تنکابن و کلاردشت به شهرهای جنوبی و مرگ تعدادی از آنها در زندان و غیره به خوبی میرساند چگونه املاک اختصاصی شاه که حالا میخواهند آنها را به دولت واگذار کنند املاک غصبی مالکین واقعی آن است آیا برای دولت زیبنده است وارث این املاک غصبی باشد و مالکین واقعی آن که جزو ملت ایراناند گرسنه بمانند؟ مرحوم ذکاءالملک که با سکوت کامل حرفهای ارسلان خلعتبری و مرا گوش داد سری تکان داده گفت: آن روز هم روزی بود و امروز هم روزی دیگری است. خود من از ارسال یک نامه تسلیت به اسدی که معلوم شد نامههایم سانسور میشد و گزارش ... [خصومت]آمیزی به شاه که در آن نامه این بیت را نوشته بودم:
«در بر شیر نر خونخوارهای غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟»
دچار قهر و غضب شاه شده نزدیک بود به زندان یا تبعید افتم بنابراین من هم میدانم این املاک چگونه در اختیار آن شاه قرار گرفت. امیدوارم به فرزندش اندرز دهم جبران مافات کند و ضمن واگذاری آن املاک به دولت تصریح در فرمان کند که حقوق مالکین نیز تأمین گردد.»1
ارسلان خلعتبری
شماره آرشیو: 1-100-287م
پی نوشت:
1 . ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، ج2، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص13.