بدون تردید اصلاحات ارضی بزرگترین برنامه اقتصادی بود که از سوی محمدرضاشاه پهلوی به اجرا درآمد. این برنامه که به نظر یک تحول اقتصادی محسوب میشد، به ظاهر با هدف تغییر ساختار اقتصادی به خصوص در بخش روستایی ایران انجام شده بود ولی باید گفت هدف محمدرضاشاه بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی بود. وی با اجرای طرح اصلاحات ارضی به دنبال ضربه وارد کردن به زمیندارانی بود که به عنوان رقیب وی در تجارت و زمینداری محسوب میشدند. از این رو باید گفت طرح اصلاحات ارضی بیش از آنکه ماهیت اقتصادی داشته باشد، به دنبال اجرای برنامههای سیاسی شاه بود. اصلاحات ارضی در ظاهر به دنبال این بود که زارعان و کشاورزان روستایی صاحب زمین شوند تا بدین طریق علاوه بر کسب درآمد و رفاه بیشتر برای ایشان، منجر به رونق کشاورزی در ایران نیز شود؛ ولی در نهایت نتیجهای خلاف این حاصل شد.
وجود تناقضات جدی در نحوه اجرای آن و نداشتن انسجام و برنامهریزی مشخص برای عملی کردن قانون اصلاحات ارضی منجر به این شد که قریب به اتفاق روستانشینان نه تنها از تقسیم اراضی سود مادی قابل توجهی نبرند، بلکه در طول چند سال شرایط اقتصادی آنان به مراتب بدتر شد و مسئله مهمتر اینکه کشاورزی ایران را از یک حالت تولیدی و کارآمد به یک صنعت کاملا ضعیف و ناکارآمد تبدیل کرد. در فاصله کمتر از سه سال از اجرای قانون اصلاحات ارضی، ایران به عنوان یکی از وارد کنندگان اصلی محصولات کشاورزی تبدیل شد و این به معنای نابودی صنعت کشاورزی ایران بود. هدف از تدوین این یادداشت، مشخص کردن میزان وابستگی کشاورزی ایران به غرب پس از اصلاحات ارضی و مهمترین دلایل وقوع این مسئله است.
فلسفه وجودی اصلاحات ارضی
اصلاحات ارضی بیش از آنکه در ایران به اجرا درآید، در بسیاری از کشورهای جهان عملی شده بود و تا اندازه زیادی نیز با موفقیت همراه بود. اگر بخواهیم به طور خلاصه و مشخص فلسفه وجودی اصلاحات ارزی را بیان کنیم، باید سه موضوع را در نظر بگیریم؛ عدالت اجتماعی، سلامت سیاسی و افزایش تولیدات کشاورزی. در واقع فلسفه وجودی اصلاحات ارزی در تمامی کشورهای دنیا تحقق این سه هدف است، فارغ از اینکه کشورها چگونه به این مهم دست مییابند.1
قانون اصلاحات ارضی در ایران نیز به ظاهر به دنبال اجرای همین سه هدف بود، تا جایی که در مقدمه قانون اصلاحات ارضی، اهداف اصلی و اساسی دولت از تصویب و اجرای این قانون بدین شرح بیان میشود: «همگام و همزمان با تحولات سریع اجتماعی و صنعتی ضرورت ایجاد میکند که برای تحکیم پایههای اقتصاد کشور و بهبود زندگی مردم این سرزمین، تحولی بزرگ در امر کشاورزی نیز پدید آید. بدین منظور، لایحه اصلاحات ارضی تقدیم مجلس شورای ملی میگردد که در آن دو مقصود اساسی وجود دارد: یکی ازدیاد تولید و دیگری تعمیم عدالت. اجرای برنامههای مربوط به اصلاحات ارضی موجب خواهد شد مالکیت زمینهای زراعی تعمیم یابد، از آب و خاک کشور بیشتر و بهتر بهرهبرداری شود، روشهای تازهتری با سرعت و سهولت بیشتر در کشاورزی به کار رود، میزان محصول در واحد سطح مزروعی کشور توسعه یابد، و در روابط مالک و زارع، بر اساس عدالت و به تناسب سهم واقعی که هر یک در امر تولید به عهده دارند، اصلاحات اساسی به عمل آید».2
فلسفه وجودی اصلاحات ارضی در ایران و به طور کلی ماهیت این طرح در دنیا، حول همین مسائل میچرخد. حال اینکه چرا این قانون پس از اجرا در ایران نتیجهای جز این اهداف را به دنبال داشته، مسئلهای است که مهمترین دلیل آن را باید در نگاه سیاسی و نه اقتصادی دولتمردان به آن دنبال کرد. در ابتدای دهه چهل، محمدرضا شاه که پس از کودتای 28 مرداد سال 32 بخشی از مقبولیت شهری خود را از دست داده بود، به دنبال جایگزینی آن به وسیله حمایت روستاییان بود. بنابراین باید گفت یکی از اهداف سیاسی محمدرضا شاه از اجرای قانون اصلاحات ارضی، ایجاد پایگاه حمایتی در میان روستاییان بود.3
موضوع دیگری که محمدرضاشاه بسیار به دنبال عملی کردن آن بود، توسعه نظام سرمایهداری در ایران بود. وی به دنبال این بود که ساخت سرمایهداری غربی را در ایران ایجاد کند و برای رسیدن به آن، در ابتدا باید ساختار سنتی صنایع مختلف و به خصوص صنعت کشاورزی را تغییر دهد. به همین دلیل وی برای اینکه به کشورهای غربی بقبولاند که در مسیر آنها گام برمیدارد، به دنبال اجرا کردن قانون اصلاحات ارضی برآمد.
پیش از اصلاحات ارضی تولید گندم در ایران سالانه حدود 7 میلیون تن بود در حالیکه پس از اصلاحات ارضی به 4 میلیون تن کاهش پیدا کرد. این در حالی است که هدف از اجرای قانون اصلاحات ارضی افزایش تولیدات و صادرات مربوط به بخش کشاورزی بود.
هدف سیاسی دیگر شاه از اجرای قانون اصلاحات ارضی، سرکوب کردن و یا حداقل خاموش کردن جریانهای مخالف و به خصوص چپها بود. وی با این تفکر که اگر شرایط اقتصادی روستاییان بهبود یابد، تیغ تند انتقادات چپها را خنثی خواهد کرد، به این فکر برآمد که با هر طریق ممکن این قانون به اجرا درآید.4
اصلاحات ارضی چگونه کشاورزی ایران را نابود کرد؟
برنامه اصلاحات ارضی از اوایل دهه سی در ذهن سران پهلوی دوم شکل گرفته بود که به واسطه تحولات سیاسی امکان عملی کردن آن وجود نداشت. با این حال و با وجود مخالفتهای شدید، این طرح که در سال 1339 به تصویب مجلس رسید، به واسطه اصلاحیههای که به آن وارد میشد در سه مرحله به اجرا درآمد. محمدرضاشاه در فاز نخست اجرا توانسته بود بسیاری از زمینهای ملاک بزرگ را در اختیار خرده مالکها و زارعان قرار دهد ولی به واسطه فشار ملاک بزرگ و نداشتن برنامه منسجم، در مرحله دوم و سوم شرایط تغییر کرد. مالکان بزرگ توانستند زمینهای مرغوبی را که دسترسی مناسبی نیز به آب داشت تصاحب کنند، اگرچه بر اثر ناتوانایی در زراعت و بیاعتمادی زارعان به آنها، عملا بخش مهمی از زمینهای مرغوب ایران کشت نمیشد. از سوی دیگر این افراد وامهای کلانی برای احیای کشاورزی گرفتند که این وامها را صرف مصارف دیگر کردند.
همچنین با توجه به حمایت نکردن از کشاورزان و زارعان خردهپا و افزایش قیمت نفت، بسیاری از این روستاییان روانه شهر شدند تا جایی که تولید محصولات اولیه از جمله گندم، جو و برنج با کاهش جدی مواجه شد و دولت برای رفع این نیاز مجبور به واردات گسترده آن شد. از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از مالکان بزرگ اقدام به کشت محصولاتی میکردند که نقدینگی بیشتری با خود به همراه داشت و این مسئله باعث شد محصولات اصلی غذایی با کمبود جدی مواجه شود و چارهای جز وارد کردن آنها به کشور نبود. 5 باید به این مسئله توجه داشت که فرآیند واردات این کالاها همسو بود با صرف مبالغ بسیار زیادی برای دلالان، حمل و نقل و ....
قانون اصلاحات ارضی یکی از اهداف اصلی خود را حفظ و گسترش کشاورزی در راستای بهبود شرایط روستاییان قلمداد کرده بود تا بدین طریق مانع مهاجرت روستاییان به شهرها شود. ولی اصلاحات ارضی نه تنها مانعی جدی در مقابل مهاجرت روستایان نشد، بلکه زمینههایی را به وجود آورد که باعث مهاجرتهای شدید روستاییان به شهرها گردید که این مسئله منجر به نابودی بخش عظیمی از کشاورزی ایران شد. کشاورزی ایران که تا پیش از اصلاحات ارضی در بسیاری موارد خودکفا و حتی اقدام به صادرات نیز مینمود با اجرای این قانون به شدت رو به ضعف نهاد و ایران به عنوان یکی از وارد کنندگان اصلی محصولات مهم کشاورزی شناخته میشد.
اصلاحات ارضی پیامدهای زیانباری برای کشاورزی ایران داشت که اگر به طور مشخص بخواهیم به یکی از آنها اشاره کنیم، باید به میزان تولید گندم در قبل و بعد از اصلاحات ارضی توجه کنیم. پیش از اصلاحات ارضی تولید گندم در ایران سالانه حدود 7 میلیون تن بود در حالیکه پس از اصلاحات ارضی به 4 میلیون تن کاهش پیدا کرد، این در حالی است که هدف از اجرای قانون اصلاحات ارضی افزایش تولیدات و صادرات مربوط به بخش کشاورزی بود.
در پایان باید گفت دلایل متعددی را میتوان برای ناکامی اصلاحات ارضی و تخریب صنعت کشاورزی در ایران نام برد که در لابهلای متن به بخشی از آن اشاره کردیم. طرح اصلاحات ارضی محمدرضاشاه مانند بیشتر طرحهای سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی وی کپیبرداری از نوع غربی و الگوی اروپایی یا آمریکایی آنها بود. محمدرضاشاه این طرح را از مقامات اسرائیلی و آمریکایی گرفته بود و همین مسئله که بدون شناخت شرایط خاص ایران اقدام به اجرای یک طرح نموده به عنوان نخستین علت ناکامی آن مطرح میشود.
مسئله بعدی در ماهیت اجرای این قانون بود. اصلاحات ارضی قرار بود برای اجرای عدالت و افزایش توان خرید و رفاه روستاییان و کشاورزان به اجرا درآید، در حالیکه هدف اصلی اصلاحات ارضی محمدرضاشاه بیش از آنکه منشأ اقتصادی داشته باشد، بازیهای سیاسی و اقدامی برای خاموش کردن انتقادات چپها و کمونیستها بود. قانون اصلاحات ارضی یک نتیجه عمده داشت و آن نابودی صنعت کشاورزی و تبدیل کردن ایران به عنوان وارد کننده محصولات غذایی در سطح منطقه و جهان بود.
از واگذاری اسناد مالکیت هیچ گشایشی نشد
شماره آرشیو: 339-86237پ
پی نوشت:
1.حسن پورفضل، بهاءالدین نجفی، اصلاحات ارضی و واحدهای دستهجمعی تولید کشاورزی، شیراز، دانشگاه شیراز، 1361، ص5.
2.منوچهر فرهنگ، زندگی اقتصادی ایران، ج 6، تهران، ابوریحان، بیتا، 1298، ص52.
3.ساموئل هانتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران، نشر علم، 1370، ص626.
4.بهرام افراسیابی، ایران و تاریخ(از کودتا تا انقلاب)، تهران، نشر نیلوفر، 1362، ص72.
5.محمدجواد عمید، کشاورزی، فقر و اصلاحات ارضی در ایران، ترجمه: سیدرامین امینینژاد، تهران، نشرنی، 1381، ص193.