بر مبنای اظهاراتِ فرح دیبا یکی از فوایدِ سفرهای سالیانه و اقامت طولانیمدتِ خاندان پهلوی در سوئیس، این بود که: «کمکم مردم سوئیس با نام ایران آشنا و به آن علاقمند شدند...».
سنتموریتس مقرّی برای انجام مذاکرات خارجی شاه؛
وقتی رئیس جمهور فرانسه انقلاب اسلامی را پیشبینی میکند!
6 خرداد 1397 ساعت 6:00
بر مبنای اظهاراتِ فرح دیبا یکی از فوایدِ سفرهای سالیانه و اقامت طولانیمدتِ خاندان پهلوی در سوئیس، این بود که: «کمکم مردم سوئیس با نام ایران آشنا و به آن علاقمند شدند...».
سنت موریتس، منطقهای کوهستانی، بسیار زیبا و مفرّح در قلب اروپا و خاک سوئیس میباشد که یکی از اقامتگاههای مورد علاقه محمدرضاپهلوی طی سالهای 1345-1355ش بود، چنانکه با خرید ویلا در آنجا، حداقل یک ماه در سال را به همراه خانوادهاش در منطقه مزبور سپری میکرد. ضمن تفریح و سیاحت، پهلوی دوّم سعی مینمود تا در مدّت اقامتش در سنت موریتس، به مسائل خارجه مرتبط با امور ایران نیز پرداخته، بخشی از روابط خارجی کشور را در آنجا سامان میگرفت. در این مقاله کوتاه، به این مقوله پرداخته خواهد شد.
پهلوی دوم در عرصة مسائل خارجی که از اقامتگاه زمستانی آن را موردتوجه قرار میداد، ملاقاتهایی با مسئولین و مقاماتِ رسمی بعضی از کشورها و سازمانهای بینالمللی داشت، که از بُعد دیپلماسی، حائز اهمیت بوده و حتی میتوانست دارای پیامدهای مهمی نیز برای کشور و حکومت وقتِ ایران باشد، که البته لازم به ذکر است، این ملاقاتها، عمدتاً در اوایل دهه1350ش اتفاق افتاد؛ یعنی دقیقاً همان برهة زمانی که قیمت نفت به نقطة اوج خود رسیده، در پی آن، درآمدهای اقتصادی ایران بهطور حیرتانگیزی افزایش یافت و مسئولان حکومت پهلوی را به این توهّم واداشت که در اوج قدرت بسر میبرند.
ویلای سوورتا در سنتموریتس، در سال1353ش، میزبان مهمانهای سیاسی برجسته و مهمّی بود. بر طبقِ محتوای یک تلگراف در بهمن همین سال از سوی وزیر امورخارجة وقتِ ایران(خلعتبری) به رئیس تشریفات شاهنشاهی:«استحضاراً اظهار میگردد که جناب آقای فریدون هویدا سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل طی تلگرافی اطلاع داده بودند، دبیرکل سازمان ملل اظهار داشت در تاریخ20فوریه در راه مراجعت از خاورمیانه در زوریخ توقف خواهد نمود و با توجه به مشکلات جهانی و گرفتاریهای موجود در خاورمیانه بسیار مشتاق است که افتخار شرفیابی به پیشگاه شاهنشاه آریامهر را کسب نماید و از نظرات صائب شاهانه در مسائل و مشکلاتی که با آنها روبهرو میباشد مطلع گردد».1
در تلگرافی دیگر مربوط به همان مقطع زمانی، بنابر اظهار رئیس بانک مرکزی ایران(محمد یگانه)، دبیر صندوق بینالمللی پول که سفری به ایران و برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه داشته، درصددِ ملاقات با محمدرضاشاه که در آن زمان در سنتموریتس بهسر میبرد، برآمد «اگر اراده سنیه همایونی تعلق پذیرد و اجازه مرحمت فرمایند...هرموقع که اجازه فرمایند به پیشگاه مبارک همایونی شرفیاب گردد».2 در زمستان همین سال، شاه با وزیر امورخارجه امریکا(هنری کیسینجر) و رئیس جمهور فرانسه(ژیسکاردستن) نیز در اقامتگاهش در سوئیس دیدار نمود.3
دیدار ژیسکاردستن و شاه در سوئیس
شاید بتوان مهمترین، برجستهترین و خبرسازترین ملاقات شاه با یک صاحبمنصبِ سیاسی خارجی در سنتموریتس را به دیدارش در اواخر بهمن1353ش با رئیسجمهور فرانسه یعنی والری ژیسکاردستن مربوط دانست، بهطوریکه بنابر اظهار اسدالله عَلمَ: «از اخبار مهم جهان در این روزها اول ملاقات شاهنشاه با ژیسکاردستن در سنتموریتس بود که در دنیا اثر عجیبی کرد؛ بهخصوص که رئیس جمهور فرانسه به سوئیس اعتنایی نکرد، فقط به دیدن شاهنشاه رفت. بعد از76 سال یک رئیسجمهور فرانسه به سوئیس رفت و آن هم به آنها اعتنایی نکرد».4
با نظر به اهمیتِ این ملاقات و مسائلِ مهمِّ مطروحه در آن جلسة نیمه رسمی میان عالیرتبهترین مقاماتِ ایران و فرانسه، و با توجه به اینکه شخصِ ژیسکاردستن در کتاب خاطرات خود بهصورت مبسوط به گفتگوهای انجامشده در آن دیدار اشاره نمود، در اینجا سعی شده تا این واقعه، تا حدّی با تفصیل مورد بررسی قرار گیرد.
در مورد مکان برگزاری این ملاقاتِ دوجانبه، ظاهراً در ابتدا قرار نبود که ویلای محمدرضاشاه در سنتموریتس، میزبان این رویداد باشد، چنانکه عَلَم بدینصورت ادعا نمود: «جواب نامة رئیس جمهور فرانسه را امر کردند بنویسم، فرمودند بگو یا18-19ژانویه بیاید زوریخ و یا بعد از فوریه بیاید سنتموریتس و یا در ماه مه، من که به امریکا میروم سر راه او را خواهم دید... عرض کردم اجازه بفرمایید موضوع پاریس را ننویسم که به سوورتا به پابوسی بیاید، فرمودند نه، ما که از این عقدهها نداریم».5
سرانجام، این ژیسکاردِستِن بود که عازم سنتموریتس گردید، چرا که او در هر سال، همراه با خانواده خود، یک هفته به عنوان تعطیلات زمستانه، به خانة چوبی مادرش در میان رشته کوههای آلپ واقع در منطقهای کوهستانی میان سوئیس ـ فرانسه میرفت، ازینرو، بر آن شد تا در بین راه، ملاقاتی چند ساعته با پهلوی دوّم داشته باشد.6
هدف اصلی دِستِن از ملاقات با محمدرضاپهلوی در سوئیس، راجع به موضوع نفت و قیمتِ آن بود، چرا که در عمدة مباحثِ مطروحه خود با محمدرضاشاه، مستقیماً به این مسئله اشاره نمود. رئیسجمهور فرانسه در همان ابتدای گفتگوی خود با پهلوی دوم، به او هشدار داد که قیمتِ نفت، بسیار زیاد است و این افزایش ناگهانی، سبب بحران برای کشورهای صنعتی غربی گردیده، و از آنجا که این دُوَل، دارای منافع مشترکی با حکومت پهلوی هستند، این شرایط در درازمدت به نفع شاه نخواهد بود.
از سوی دیگر، ژیسکاردستن، دلیل دیگری را مبنی بر تأثیر منفی این درآمدِ کلان بر ایجاد تورّم در جامعة ایران و در نهایت، آشفتگی اقتصادی و اجتماعی ارائه میدهد. اما شاه در پاسخ به او، با چهرهای برافروخته، اظهار نمود که میخواهد با خریدنِ مجهّزترین هواپیماهای آمریکایی، و بهترین ادوات نیروی زمینی مانند تانک، توپخانه و ادوات زرهی در هر یک از کشورهای جهان، ایران را به عنوان سومین قدرت نظامی جهان معرفی نماید. شاه در ادامة افکار بلندپروازانة خود، از این مطلب سخن رانده که قصد دارد، به سرعت و طی کمتر از یک دهه، کشورش را به یک مملکت صنعتی و مدرن تبدیل کند و حتی در پی ترقّی صنایع انرژی اتمی در ایران است.7 رئیس جمهور فرانسه در قِبال این اظهاراتِ پهلوی دوم، شدیداً متحیر و حتی آشفته شده و اینطور واکنش نشان داد:«من از این سخنان به خشم میآیم، کوهها و دشتهای آفتابخورده و خشک اطراف تهران و دکّههای کوچکی که به کوچههای بدون پیادهرو باز میشود، انبوه جمعیت روستایی با لباسهای رنگارنگ و دستارها و روپوشهای راهراه و جوانانی که شلوار جین به پا کرده و وقت خود را به بطالت میگذرانند در نظر خود مجسم میکنم...من منفجر میشوم و میگویم...اعلیحضرتا شما دارید مقدمات یک انقلاب را فراهم میکنید...شما نمیتوانید جمعیت این کشور را در یک نسل از شرایط دهقانی به کارگر متخصص صنعتی تبدیل کنید».8
تبلیغات رسانهای شاه در سنت موریس
یک رویکرد از مناسبات خارجی پهلوی دوم در سنتموریتس، که به عبارتی دقیقتر و بهتر، صبغة تبلیغات رسانهای داشت، مصاحبههای او با برخی مطبوعات و رسانههای جمعی کشورهای غربی بود. درخواستِ مسئولین مجله «پاری ماچ» برای مصاحبه با شاه و ترتیب برگزاری این مصاحبه در سنتموریتس در زمرة این تبلیغات رسانهای محمدرضاپهلوی میباشد. نکتة عجیب در اینباره، پیشنهادِ مسئولین مجلة مذکور بود مبنی بر این:«که تمثال مبارک همایونی روی جلد مجله "پاری ماچ" به عنوان مرد سال چاپ شود».9 در یک تلگراف مورخ اسفند1353، از سوی سفیر وقتِ ایران در واشنگتن(اردشیر زاهدی) به وزیر دربار(اسدالله علم)، اظهار شده که سردبیر روزنامههای گروه هیرست10که به اتفاق همکارانش، در سنتموریتس نزد محمدرضاشاه رفته و «به انجام مصاحبه با ذات اقدس شاهانه نایل گردیده بود»، متن گزارشِ خود را برای زاهدی فرستاد و «استدعا نموده است که به افتخارِ دریافتِ یک قطعه تمثال مبارک همایونی نائل گردد».11
محمدرضاشاه در جریانِ این مصاحبهها، سعی فراوانی نمود تا وجهة شخصِ خود، حکومت پهلوی و کشور ایران را در اذهان عمومی جهان، بسیار مثبت جلوه دهد12، که در ادامة مطالب، نمونههای مبرهنی از این بزرگنمایی آورده میشود.
شاه در ضمنِ یک گفتگوی رسمی مطبوعاتی با چند روزنامه سوئیسی و امریکایی در زمستان1350ش، عبارت عجیب و قابلتأمّلی بر زبان آورد. او در قسمتی از صحبتهایش راجع به روابط ایران ـ سوئیس، به بُعدِ گردشگری و توریستی اشاره کرده، و با اذعان به اینکه، رابطة طرفین در زمینة مذکور، فعلاً یکطرفه و بیشتر به سود سوئیسیها است، از این مطلب سخن رانده که:«شاید روزی برسد که از سوئیس به ایران بیایند و این کار در حال حاضر تقریباً آغاز شده است. در سالهای آینده تعجب نخواهیم کرد اگر بشنویم که سوئیسیها برای اسکیکردن به ایران آمدهاند، زیرا در سوئیس آنقدر باید اسکیبازها در انتظار باشند که بعضی اوقات تا سه ساعت هم منتظر تله فریک میشوند».13
آخرین شاه ایران طی مصاحبهای با مجله آلمانی«کوئیک» در بهمن1352ش، عنوان نمود که ایران در مدتِ ده سال آینده یعنی تا سال 1362ش(1983م)، به همان اندازهای که انگلیس و آلمان در همان سالِ1352ش(1973م) صنعتی هستند، دارای زیرساختهای صنعتی خواهد شد. سپس سردبیر مجله کوئیک، بدینصورت شاه را مورد مخاطب قرار داد که آیا این پیشبینی برخی افراد، مبنی بر آنکه، ایران تا پایان قرن بیستم میلادی در زمرة یکی از سه کشور ثروتمند جهان قرار خواهد گرفت، صحّت دارد، که با این جوابِ محمدرضا پهلوی مواجه گردید: «بهمن گفتهاند که یکی از پنج کشور... ما که نمیتوانیم به تنهایی در این جهان خوشبخت و ثروتمند باشیم باید به دیگران هم کمک کنیم».14
کوهها و دشتهای آفتابخورده و خشک اطراف تهران و دکّههای کوچکی که به کوچههای بدون پیادهرو باز میشود، انبوه جمعیت روستائی با لباسهای رنگارنگ و دستارها و روپوشهای راهراه و جوانانی که شلوار جین به پا کرده و وقت خود را به بطالت میگذرانند در نظر خود مجسم میکنم...من منفجر میشوم و میگویم...اعلیحضرتا شما دارید مقدمات یک انقلاب را فراهم میکنید...
این نوع اظهارات عجیب، خوشبینی مفرط و حتی مضحکِ محمدرضاشاه، که نشاندهندة بیخبری او از واقعیات درون سرزمین ایران بود، خشمِ مخالفان حکومت پهلوی را بر انگیخته و موجب واکنش شدیدشان علیه آخرین پادشاه ایران میشد. چنانکه رادیو پیک ایران، وابسته به مخالفانِ چپگرای رژیم پهلوی، در تحلیلو تفسیری موشکافانه، مستدل و توأم با استهزاء و کنایه، راجع به اظهارات مذکورِ شاه، آورده است:
ظاهراً هوای سنتموریتس به مزاج شاه ساخته است و بِوِی امکان داده است که با مصاحبههای مطبوعاتی و اظهارات عجیبوغریبش صفحات روزنامههای غربی را پر کند...ما نمیدانیم اظهارات شاه تا چه پایه صادقانه یعنی محصول خیالپردازی بیمارگونه است و تا چه حد از روی عدمصداقت و بمنظور دروغپردازی و انتشار آگهی تجارتی برای شخص خود است. اما یک چیز مسلّم است و آن اینکه انتشار اینگونه مطالب نشانة سلامت عقل نیست. اگر همین امروز کشور ما به ساختمان کارخانههایی نظیر آنچه که آلمان و انگلستان دارند آغاز کند، این کار در مدت10سال پایان نمیپذیرد...اما صنعتیشدن در حد آلمان یا انگلیس فقط ایجاد کارخانه و نصب دودکش نیست. پیریزی اقتصادی ـ اجتماعی است. عرصههای زندگی را دربر میگیرد. آن سطح صنعتیشدن با سطح معین رشد کشاورزی ـ رشد فرهنگی و آموزشی و پرورش میلیونها کارگر، تکنیسین و دانشمند و کادر فنی همراه است. ما میتوانیم و بایستی به سطح آلمان و انگلیس برسیم اما برای اینکار اولاً به یک تحول بنیادی در تمام عرصههای زندگی و قبل از هر چیز به یک حکومت دموکراتیک و ملی نیازمندیم که همه چیز را در خدمت پیشرفت جامعه بگذارد. کسی که با یک دستور استبدادی یکباره 9میلیون دلار پول مملکت را که بیشتر از بودجه سالانه است حیفومیل میکند و با یک تلفن600میلیون دلار هواپیمای نظامی میخرد چگونه میتواند از پیشرفت صحبت کند. روش عادی روزمرة شاه چنین مینماید که او دانسته دروغ میگوید. او کاملاً میداند که اقتصاد کشور را به سوی بحران میبرد. او درآمد نفت را صرف خرید اسلحه، ساختمان و پایگاه نظامی و کمک به سلطان قابوسها میکند، ولی شاه میداند که ایران با این وضع هرگز آلمان و انگلیس نخواهد شد.15
رادیو پیک در ادامة انتقادات، و به عبارتی بهتر، حملات لفظی شدیدش نسبت به مصاحبة آخرین شاه ایران با خبرنگار مجلة کوئیک در سنتموریتس، این اظهارِ شاه مبنی بر آنکه، ما ایرانیها «نمیتوانیم به تنهائی در این جهان ثروتمند و خوشبخت باشیم» را موردتوجه قرار داده و میگوید این عبارات:«زهرخندی است به روزگار سیاه 15میلیون دهقان ایرانی که دو هفته قند پیدا نمیکنند تا چای بخورند و سه میلیون کارگر و زحمتکش شهری که سه سال مداوم است برای اجرای قانون کار در مورد تعیین حداقل دستمزد مبارزه میکنند و موفق نمیشوند...خواه ناخواه هر آدم متفکری را به این اندیشه میاندازد که شاه فقط دروغ نمیگوید، او در انتشار آگهی تجارتی برای تبلیغ رژیم استبدادی خویش به مرحله ویژهای رسیده و دچار اوهامی شده است که دستیافتن به آن، با عقل و خرد عادی مقدور نیست».16
اثر حضور شاه در سنت موریتس بر روابط ایران و سوئیس
حضور محمدرضاشاه در سنتموریتس، در تحکیمِ نسبی مناسبات دو طرفه ایران ـ سوئیس، حداقل بهصورت ظاهری و صوری، نمیتوانست بیتاثیر باشد. ضمن اینکه بعضاً، شاه در مصاحبههای رسانهای خود، از علاقهمندی خود به گسترش مناسبات با سوئیس و حتی احساسِ دلبستگیاش به این سرزمین سخن میگفت، در آن سو، سوئیسیها نیز به منافع اقتصادی حاصل از این سفرهای خاندان سلطنتی ایران، برای کشورشان واقف بوده و سعی میکردند روابط خود را دوستانه و مسالمتآمیز جلوه دهند.
از یکسو، مسئولین حکومتی سوئیس، تقریباً در هر سفر زمستانة محمدرضا پهلوی به آنجا، نمایندگانی از سوی خود(اگرچه عمدتا بلندپایه نبودند) به منظور استقبال از او، به فرودگاه زوریخ روانه میکردند.18 همچنین، گاهگاهی در همین سفرها، دیدارهایی رسمی میان شاه با سران عالیرتبة دولت سوئیس انجام میگردید، چنانکه در زمستان 1352ش هنگامی که محمدرضاشاه برای تفریح و ورزش زمستانی راهی سنتموریتس شد، دیداری با رئیس کنفدراسیون سوئیس داشته و به بحث و تبادلنظر راجع به مناسبات اقتصادی دو کشور، تحولات مربوط به مسائل نفتی و نقش درازمدتِ این رویداد بر آیندة اقتصادی جهان پرداخت. از سوی دیگر، بر مبنای اظهاراتِ فرح دیبا در این زمینه، مبنی بر اینکه یکی از فوایدِ سفرهای سالیانه و اقامت طولانیمدتِ خاندان پهلوی در سوئیس، این بود که:«کمکم مردم سوئیس با نام ایران آشنا و به آن علاقهمند شدند تا آن زمان بسیاری از سوئیسیها حتی نمیدانستند ایران در کجای دنیا واقع شد اما کمکم با چاپ عکسهایمان در پیست اسکی سنتموریتس در روزنامههای معتبر سوئیسی و بعد از آنکه روزنامهها مینوشتند حضور پادشاه ایران در سوئیس موجب رونق اقتصادی منطقه سنتموریتس شده است، بتدریج مردم سوئیس به ما علاقهمند شدند».20
اگرچه عبارات مذکور، که از سوی همسر شاه روایت گردیده، به خاطر موقعیت سیاسی راوی و نقش بسیار مهمّ او در ساختار حکومت پهلوی و حضورش در این مسافرتها، خالی از اغراق، گزافه و جانبداری نمیباشد، با اینحال، میتوان این نکته را پذیرفت که این سفرها، سببِ ایجادِ شناخت و آشنایی بیشترِ مردم سوئیس نسبت به کشور ایران میشد، ولو اینکه تعداد قابلتوجّهی از مردم کشور مذکور، نگرش مثبتی نسبت به نظام سیاسی وقت ایران نداشتند.
نظارت بر وزارت خارجه از سوئیس
نظارت دقیق محمدرضاشاه بر عملکردِ وزارت امورخارجه در روابط دیپلماتیک با کشورهای دیگر، حتی در طی مسافرت زمستانیش، از جمله مواردی بود که سبب میشود تا سنتموریتس را به عنوان یک مرکزِ سیاسی برای شاه ایران، در راستای ادارة امور خارجی کشور تلقّی کنیم. نمونههای این مطالب، از تلگرافِ تهران به سنتموریتس در راستای کسب اجازه از محمدرضاشاه به منظور برگزاری «کنفرانس عمومی اتحادیههای رادیو وتلویزیونِ» قارّههای مختلفِ جهان، که قرار بود در اواخر سال1353 ش در تهران برگزار گردد،21 تا دستور شاه از سنتموریتس به امیرعباس هویدا(نخستوزیر وقت) در تهران، مبنی بر احضار سفیر امریکا در ایران،به منظور تذکّر به کشور متبوعش، بهسبب عدمِ اجرای تعهداتشان میباشد:«اعلیحضرت فرمودند که جنابعالی سفیر امریکا را بخواهید و از مشارالیه سوال نماییدکه نتیجه مسافرت شاهانه به امریکا چه بوده است. در قسمت نفت که کاری نکردند و در مورد اسلحه هم که از همیشه بدتر عمل کردند، پس تشریف فرمایی ملوکانه به امریکا چه معنی داشته است زیرا وضعیت از سابق بدتر شده است و حتی نیکسون جواب مطالب دستخط شاهانه را نداده است».22
در کنار این موارد، گزارشهایی از سوی برخی دستاندرکاران حکومت پهلوی در تهران به شاه در سنتموریتس، راجع به دیدارهایشان با سفرای کشورهای دیگر در ایران، هم وجود دارد که در نوع خود، کاملاً جالب و شگفتانگیز است، زیرا محتوای این تلگرافها که توام با صبغة تملّق و چاپلوسی میباشد، هر عقل سلیمی را به تحیر وا دارد. در یک نمونه، براساسِ محتوای یک تلگراف مورخ بهمن1353ش، رئیس تشریفات شاهنشاهی پهلوی، از ملاقات سفیر سِنِگال با خود صحبت به میان اورده و در یک قسمت از گزارشِ خود به نقل از سفیر این کشور افریقایی، چنین عنوان نمود:«...کشورهای سیاه قاره افریقا چشم خود را از اروپا معطوف به شاهنشاه عظیمالشأن ایران دوخته و انتظار دارند اعلیحضرت افتخار تشریففرمایی به قاره افریقا را به آنها بدهند...».24 در موردی دیگر از این نوع، میزان تملّق و گزافهگویی، حتی غلیظتر و پُررنگتر بود. بهطوریکه در تلگراف رئیس تشریفات شاهنشاهی، بعد از دیدارش با سفیر امریکا در تهران، به محمدرضا پهلوی در سنتموریتس، به نقل از سفیر اینطور عنوان نمود: «...بزرگترین شخصیت جهانی، شخص شخیص اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر میباشند و اصلاحات اجتماعی که برحسب مطاع مبارک در ظرف ده سال در ایران انجام شده در مترقّیترین کشورهای اروپایی و امریکا در طی200سال عملی گردید».25
آخرین نکتهای که در قسمتِ روابط خارجی، به آن اشاره خواهد شد، این است که، نه تنها محمدرضاشاه در سنتموریتس، به اتخاذ تصمیمهای نسبتاً کماهمیت و رایزنی با مشاوران، راجع به مسائل امور خارجة ایران میپرداخت،25 بلکه حتی برخی نظراتِ بسیار مهمّ در زمینة دیپلماسی، که با منافع ملی و وحدت ارضی ایران گره خورده بود، توسط شاه ایران در سنتموریتس اخذ گردید. نمونة برجسته و مبرهنِ آن، که به تجزیة قسمتی از خاک وطن منجر شد، جدایی بحرین از ایران در سال1348ش به شمار میآید. اگرچه زمینة آن، از مدتها پیش، با توطئة انگلیسیها فراهم گردیده بود، اما موافقت نهایی محمدرضا پهلوی با این موضوع، در هنگام تعطیلاتِ زمستانة او در سنتموریتس فراهم شد، چنانکه سفیر وقتِ انگلیس در ایران(دنیس رایت) شخصاً رهسپار اقامتگاه زمستانی شاه گردیده و او را متقاعد به این امر نمود.26
محمدرضا و فرح پهلوی به همراه چند تن از اعضای خانواده خود در حال پیاده شدن از هواپیما در فرودگاه ژنو
شماره آرشیو: 3339-۱۱۵ز
پی نوشت:
1.آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، راهنما6-641-145د.
2.همان، شماره راهنما1756-301-145د.
3.روابط خارجی ایران در سال2533(گزارش سالیانه). بیجا: بینا، بیتا، ص178؛ عالیخانی، یادداشتهای اسدالله علم ، ج4 ص383.
4.همانجا.
5.همان، ص338.
6.والری ژیسکاردستن، قدرت و زندگی، مترجم: محمود طلوعی، تهران: پیک ترجمه ونشر، 1368ش، ص87.
7.همان، ص89.
8.همان، ص90؛ همانطور که ژیسکاردستن نیز به آن اشاره نمود، ظاهرا مسئلة اصلیِ شاه این بود که میخواست در پایان دهة1350ش، به نفع پسرش از قدرت کنارهگیری نماید و درصدد مهیّا نمودنِ شرایط برای فرمانروایی او در ایران بود.
9.آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر، شماره راهنما102-3004-171-الف
10.ویلیام هیرست(1863-1951م) معروفترین غول رسانهای جهان در قرن بیستم بود. او در اوج دوران کاری خود، مالک40روزنامه و مجله و چندین ایستگاه رادیویی و شرکت سینمایی بشمار میرفت.
11.آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر، شماره راهنما29-447-145.
12.روابط خارجی ایران در سال 1351(گزارش سالیانه). بیجا: بینا، بیتا، ص172.
13.روابط خارجی ایران در سال1350(گزارش سالیانه). بیجا: بینا، بیتا، ص250.
14.آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر، شماره راهنما65-29-754و.
15.همان، شماره راهنما65-29-754و.
16.همان، شماره راهنما 66-29-754و.
17.بنگرید به: روابط خارجی ایران در سال1350(گزارش سالیانه)، ص250.
18.بنگرید به: همان، ص251.
19.روابط خارجی ایران در سال 1352(گزارش سالیانه)، بیجا: بینا، بیتا، ص150.
20.ابوالفضل آتابای، اسرار زندگی شاه و فرح، تهران: راه ظفر، 1382ش، ص225.
21.آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر، شماره راهنما150-52-145د.
22.همان، شماره راهنما 102-80-7م.
23.همان، شماره راهنما352-244-145د.
24.همان، شماره راهنما:1258-249-145د.
25.بنگرید به:عالیخانی، یادداشتهای اسدالله علم، ج1، تهران: مازیارو معین، 1377، صص376-377؛ آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر،شماره راهنما16-822-115ز.
26.بنگرید به: بخارا(دو ماهنامه)، شماره62، خردادوشهریور1386ش،صص152-153؛ اطلاعات سیاسی-اقتصادی(ماهنامه)، شمارههای پیوسته201-202، خردادوتیر1383ش، ص37.
کد مطلب: 5692