در زمان محمدرضا شاه مهندس شریف امامی بهعنوان وزیر صنایع و معادن برگزیده شد. وی مذاکراتی را با آلمانها آغاز کرد و قرار شد قرارداد ساخت یک کارخانه بزرگتر ذوبآهن را امضا کنند. مذاکرات با آلمانها آغاز شد و پس از مذاکرات، قرارداد آماده امضا شد و قرار امضای قرارداد نیز فردای آن روز در دفتر وزیر در وزارت اقتصاد گذاشته شد و قرار بود تا قرارداد بهصورت رسمی امضا شود اما در موعد مقرر و زمانی که همه آماده امضای قرارداد بودند، آلمانها سر قرار حاضر نشدند.
در دوره پهلوی دوم شاهد تحولاتی هستیم که میتوان از آن به مدرنیزاسیون تعبیر کرد. در این راستا توسعه صنعتی به مهمترین دغدغهی محمد رضاشاه تبدیل شد و دولت در پیوند با بورژوازی صنعتی، مهمترین هدف خود را گسترش صنعت دانست. این دغدغه، رویکرد نسبت به برنامهها و بودجههای سالانه دولت را تحت تأثیر قرار داد و برخی از اقدامات نسنجیده نسبت به توسعه صنعت در کشور صورت گرفت. بدین ترتیب در نوشتار پیش رو به بررسی یکی از مهمترین اقدامات دولت پهلوی دوم در جهت گسترش صنعت یعنی فرآیند تأسیس «کارخانه ذوبآهن اصفهان» و چرایی اصرار بر احداث آن خواهیم پرداخت.
ذوبآهن؛ آرزویی دیرینه
در گزارشی از روزنامه اطلاعات در دوازدهم خرداد 1341 بر این نکته تأکید شده بود که راهاندازی صنعت ذوبآهن بسیار به طول انجامیده و این مسئله باید هر چه زودتر حل گردد. یکی از مهمترین دلایل به تأخیر افتادن راهاندازی کارخانه ذوبآهن نیز تبدیلشدن آن به «یک منبع مالی تمامنشدنی برای مهندسین خارجی» عنوان شده بود. به گونهای که مهندسین مشاور بلژیکی، آلمانی، انگلیسی، سوئدی و اخیراً آمریکایی مبالغی زیادی از این منبع حاصل کردهاند و مبالغی که از سال 1316 به این طرف به مهندسین پرداخته شده مبلغی هنگفت است که با آن میشد یک کارخانه فولادسازی 30 هزار تنی ساخت؛ بنابراین اگر چه ذوبآهن برای ایران فقط به صورت مسئله و چند عدد گزارش مانده در عوض برای مهندسین مشاور منبع سرشار درآمد بوده است.1
اگر چه برپایی صنعت ذوبآهن آرزویی دیرینه برای ایرانیان به شمار میآمد، اما برخی از اساتید اقتصاد نسبت به توجیه اقتصادی کارخانه ذوبآهن نقدهایی را وارد میدانستند. برخی از اساتید اقتصاد در مقابل این تصمیم به مخالفت برخاستند که مقامات وزارت صنایع و معادن اصرار زیادی بر فروش کارخانههای کنونی بهمنظور ساختن کارخانه ذوبآهن داشتند و در تصویبنامههای سال 1338 قید شده بود که باید کارخانههای کنونی را فروخت و پول آن را به بانک ملی منتقل کرد تا از محل آن کارخانه ذوبآهن ساخته شود. این اساتید دانشگاه بر این باور بودند که نباید همه کارخانهها به فروش برسند تا تنها یک کارخانه به دست آوریم. صرف همه هزینه و انرژی در یک کارخانه در نهایت به این منجر خواهد شد که مردم از بابت قند و شکر و سیمان و پارچه در مضیقه قرار گیرند و حتی زمانی که چند کارخانه سودآور وجود داشته باشد میتوان از سود آنها که منبعی دائمی و تمامنشدنی است برای تأسیس کارخانه ذوبآهن سرمایهگذاری کرد. همچنین فروش کارخانههای دولتی نه تنها کمکی به ساختمان ذوبآهن نمیکند، بلکه برعکس ذوبآهن و سایر صنایع سنگین را از یک منبع بزرگ سرمایهگذاری محروم میسازد.2
کارشکنی آمریکاییها
مشکل ساخت کارخانه ذوب آهن در ایران فقط انتقادات داخلی نبود؛ بلکه کارشکنیهای خارجی نیز اهمیت داشت. رضاشاه قبل از جنگ جهانی دوم، با آلمانها قرار گذاشت که یک کارخانه 15 هزار تنی ذوبآهن در ایران بسازد و بر این اساس آلمانها مقداری ساختمان در کرج ساختند ولی جنگ جهانی دوم باعث شد تا انگلیسها ماشینآلات و وسایل کارخانه ذوبآهن را مصادره کنند. در زمان محمدرضا شاه مهندس شریف امامی بهعنوان وزیر صنایع و معادن برگزیده شد. وی مذاکراتی را با آلمانها آغاز کرد و قرار شد قرارداد ساخت یک کارخانه بزرگتر ذوبآهن را امضا کنند. مذاکرات با آلمانها آغاز شد و پس از مذاکرات، قرارداد آماده امضا شد و قرار امضای قرارداد نیز فردای آن روز در دفتر وزیر در وزارت اقتصاد گذاشته شد و قرار بود تا قرارداد بهصورت رسمی امضا شود اما در موعد مقرر و زمانی که همه آماده امضای قرارداد بودند، آلمانها سر قرار حاضر نشدند.
مقامات وزارت صنایع و معادن اصرار زیادی بر فروش کارخانههای کنونی بهمنظور ساختن کارخانه ذوبآهن داشتند و در تصویبنامههای سال 1338 قید شده بود که باید کارخانههای کنونی را فروخت و پول آن را به بانک ملی منتقل کرد تا از محل آن کارخانه ذوبآهن ساخته شود. این اساتید دانشگاه بر این باور بودند که نباید همه کارخانهها به فروش برسند تا تنها یک کارخانه به دست آوریم.
مقامات ایرانی پس از تماس با هتل متوجه میشوند که آلمانها دیشب وسایل خود را جمع کرده و از ایران خارج شدند که در نهایت قرارداد امضا نشد؛ اما چرایی به امضا نرسیدن این قرارداد به کارشکنیهای آمریکا و تلاش این کشور به حفظ منافع خود در ایران بر میگردد. به گونهای که رئیسجمهور آمریکا پس از باخبر شدن از این مذاکرات به رئیسجمهور آلمان گفته بود: «اگر کارشناسان شما این قرارداد را امضا کنند ما آهنهای تولیدیمان را که در شیکاگو درست میکنیم نمیتوانیم بفروشیم. دستور دهید اینها برگردند.» بنابراین آمریکاییها برای حفظ منافع خود مانع از آن میشدند تا کشوری به صنعت ذوبآهن دست پیدا کند و حتی صنعت ذوبآهن هند نیز ساخت شوروی بود و آمریکاییها حاضر نبودند تا این صنعت را در اختیار کشورهای دیگر نظیر ایران قرار دهند».3
منطق اقتصادی نئوپاتریمونیالیسم و سیاست مستقل ملی
چرایی تأسیس کارخانه ذوبآهن اصفهان و حتی پذیرش شوروی مبنی بر برپایی آن در ایران و درماندن آمریکا از مخالفت با این طرح را باید در دو متغیر «نئوپاتریمونیالیسم» و «سیاست مستقل ملی» پیگیری کرد. به عقیده ماکس وبر پاتریمونیالیسم نوعی سلطه است که نمونه آرمانی برجسته و رایج نظام سیاسی در شکل اقتدار سنتی است. نظامهای پاتریمونیالیسم با شکلگیری دولت مدرن در جوامع توسعهنیافته که خواهان توسعه و نوسازی بودند، با تمرکز سیاسی و افزایش اقتدار همراه بود، از سوی دیگر به علت عدم انعطاف ساختی و عدم تطبیق با وظایف وجوه عقلانی ـ قانونی دولتهای جدید تحول ساختی پیدا کرد و به نظامهای نئوپاتریمونیالیسم تغییر شکل یافت که این تحول همراه با کاهش سنتگرایی و افزایش وجه خودکامگی حاکمان بود.4
بدین ترتیب با کاربست این مفهوم در دولت پهلوی دوم، پیداست که تأثیر ملاحظات سیاسی بر فرآیند سیاستگذاری اقتصادی و رؤیاهای بلند پروازانه شاه در برنامههای اقتصادی، منجر به اتخاذ تصمیماتی میشد که حتی در برخی از موارد اقتصاد کشور ظرفیت ورود به آن را نداشت. از سوی دیگر، دولت ایران به سرکردگی شاه آنچنان رویه خودکامهای در پیش گرفته بود که امکان کمترین برخورد انتقادی با سیاستهای اقتصادی وجود نداشت. اتخاذ استراتژی صنایع سنگین، بهخصوص در برنامههای چهارم و پنجم توسعه با هزینههای بالای تولید، کمبود کارشناسان فنی و اتلاف منابع کشور توأم بود. به نحوی که کارخانه ذوبآهن که قرار بود تا سال 1348 ششصد میلیون دلار درآمد صادراتی برای کشور فراهم کند، در آن سال تنها چهار میلیون دلار درآمد داشت.5همچنین از اوایل دهه 1340 محمدرضا شاه سیاست خارجی جدیدی تحت عنوان سیاست مستقل ملی مطرح نمود و جایگزین سیاست خارجی دهه قبل یعنی سیاستِ «ناسیونالیسم مثبت» کرد. این جایگزینی متاثر از کاهش تنش میان دو ابرقدرت تاثیراتی چند بر سیاست خارجی ایران ایجاد کرد. برخورداری ایران از حمایتهای همهجانبه آمریکا و نزدیکی شوروی و آمریکا در اوایل دهه 1340 که بیتردید در صدور اعلامیه 24 شهریور 1341 اسدالله علم نقش تعیینکننده داشت، تأسیس اوپک و تلاش ایران به همراهی سایر کشورهای مؤسس اوپک در سیاست قیمتگذاری نفت در همین راستا قابل تحلیل است. در چنین شرایطی تصمیم ایران به اجرای اصلاحات اجتماعی همگی بر قدرت تصمیمگیری و اجرایی شاه افزود و اعتماد به نفس او را بیشتر ساخت. این افزایش قدرت شاه در عادیسازی روابط ایران با شوروی بسیار نقش داشت و این مهمترین عنصر سیاست مستقل ملی بود.
با پیگیری سیاست مستقل ملی از سال 1341 نه فقط روابط ایران و شوروی بسط و توسعه یافت، بلکه این روابط از چهارچوب محدود مبادلات بازرگانی خارج شد و مرحله جدیدی از همکاریهای اقتصادی، فنی و فرهنگی میان دو کشور آغاز گردید و مرزهای دو کشور از سوی طرفین، مرزهای صلح و تفاهم شناخته شد. گریگوری تیتوویچ زایتسف در آذر 1341 به عنوان سفیر شوروی به تهران آمد و به محض ورود به مبادله اسناد مربوط به قرارداد مرزی بین ایران و شوروی با نمایندگان حکومت ایران پرداخت. برای بهبود روابط اقتصادی و فنی دو کشور، محمدرضا شاه در خرداد 1344 برای دومین بار به این کشور سفر کرد و بیتردید مهمترین موافقتنامه ای که تحولی تاریخی و تعیینکننده در روابط دو کشور به وجود آورد را به امضا رساند. این موافقتنامه همکاری اقتصادی و فنی برای احداث کارخانه ذوبآهن اصفهان و تأسیس کارخانه ماشینسازی اراک در 23 دی 1344 بود. مذاکرات درباره کارخانه ذوبآهن با دولت شوروی عملاً از سال 1343 آغازشده بود و موافقتنامه مقدماتی بین هیئت نمایندگی ایران و نماینده دولت اتحاد جماهیر شوروی درباره نکات اساسی و اصولی در 13 مهر 1344 منعقد شد.
در نهایت هیئت نمایندگی ایران به ریاست دکتر علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد به مسکو رفت و پس از حدود دو هفته مذاکره سرانجام موافقتنامه نهایی انعقاد یافت. ضرورت توسعه اقتصادی و امتناع کشورهای صنعتی غرب در ایجاد صنایع اساسی و به موازات آن فشار افکار عمومی و تلاش محمدرضا شاه برای نشان دادن استقلال در سیاست خارجی خود از جمله عوامل اصلی عقد این موافقتنامه بود.6 بهبود روابط ایران و شوروی در حجم تجارت خارجی دو کشور نیز نمایان است. به گونهای که در سال 1342 حجم تجارت خارجی ایران با شوروی رقمی حدود 32 میلیون دلار بود، در حالی که در سال 1348 این رقم به 2/85 میلیون دلار رسید و حجم واردات ایران از شوروی در طول این هفت سال 123 درصد افزایش یافت.7 اما چرایی برقراری روابط اقتصادی و فنی از جانب شوروی با ایران را نیز غیر از بهبود روابط دو ابرقدرت باید در مواردی چون ضعیف شدن احزاب کمونیست در کشورهای منطقه خلیجفارس، ضعف رژیمهای عربی و ناتوانی برای همکاری با شوروی و درنهایت گسترش رادیکالیسم عرب دانست که زمینهساز بهبود هر چه بیشتر روابط ایران و شوروی شدند.8
نتیجهگیری
شکلگیری کارخانه ذوبآهن اصفهان سه مسئله را با خود به همراه داشت. مسئله اول به همراهی نکردن آمریکا با این طرح مربوط میشد که دلیل آن حفظ منافع این کشور در ایران بود. مسئله دوم به چرایی اصرار محمدرضا شاه بر احداث این صنعت بود که ریشه در منطق اقتصادی نئوپاتریمونیالیسم داشت و سومین مسئله به شرایط منطقهای و بینالمللی بر میگشت که به بهبود روابط ایران و شوروی منجر شد و در نهایت شوروی برپایی این صنعت در ایران را پذیرفت.
بازدید روسای مجلسهای سنا و شورا از تاسیسات کارخانه ذوب آهن اصفهان
شماره آرشیو: 2980-924ر
پی نوشت:
1.روزنامه اطلاعات، دوازدهم خرداد 1341.
2.روزنامه اطلاعات، سوم خرداد 1341.
3.علینقی عالیخانی، خاطرات علینقی عالیخانی؛ سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران، تهران، نشر آبی، 1385، چاپ سوم، ص 139.
4.ابراهیم عباسی، دولت پهلوی و توسعه اقتصادی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، صص 71- 75.
5.همان، ص 188.
6.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320- 1357، تهران، قومس، 1387، چاپ هشتم، صص 294- 300.
7.علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320- 1357)، تهران، سمت، 1387، چاپ پنجم، ص 384.
8.ازغندی، روابط خارجی ایران 1320- 1357، ص 301.