«جلوههایی از سیره نظری و عملی امام خمینی» در گفتوشنود با زندهیاد آیتالله محمد واعظزاده خراسانی
دانشمند فقید، شادروان آیتالله محمد واعظزاده خراسانی از شاگردان دیرین امام خمینی بود که از سیره نظری و عملی ایشان، بسی میدانست. وی در گفتوشنودی که هم اینک پیش روی شماست، به شمهای از این خاطرات و تحلیلها اشاره کرده است. امید می بریم که این گفتوشنود پرنکته، تاریخپژوهان و علاقهمندان را مفید آید.
□ به عنوان سوال نخست، لطفا بفرمایید که از چه مقطعی و چگونه با حضرت امام خمینی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در عتبات درس میخواندم در سال1321 به مشهد برگشتم که حوزهای با حدود70،60 طلبه داشت. از آنها درباره مدرسین حوزهعلمیه قم سوال میکردم و آنها به خصوص روی «حاجآقا روحالله خمینی» تأکید داشتند و میگفتند که: ایشان در فلسفه و عرفان ید طولایی دارد.
□ در چه دورهای ایشان را ملاقات کردید؟
حضرت امام گاهی تابستانها به مشهد تشریف میآوردند. یکی از طلاب مدرسه سلیمانخان، جلساتی را با حدود8،7 تن از علما و مدرسین بزرگ تدارک میدید که به دیدار امام می رفتند. من از اینجا بود که به تدریج با ایشان آشنا شدم و به ویژگیهای برجسته و متمایز ایشان پی بردم.
یک بار ماهرمضان به تابستان افتاده بود و مردم شبها به مسجد گوهرشاد میآمدند و نماز و قرآن میخواندند. من هم با حال خسته و دهان روزه به مسجد میآمدم و میدیدم که امام عبایشان را وسط مسجد گوهرشاد پهن میکردند و نماز میخواندند. نیم ساعتی قرآن میخواندم و یا به حرم میرفتم و وقتی برمیگشتم میدیدم که ایشان همچنان مشغول نماز خواندن هستند. دو سه ساعتی با رفقا صحبت میکردم و باز میدیدم که ایشان همچنان مشغول خواندن قرآن و دعاست. بعدها بود که متوجه شدم امام از جنبه عبادی وعرفانی نیز، یک فرد استثنائی است.
□ شما از دیرباز، با حضرت امام همراه و همگام بودید. چه ویژگیهایی در ایشان از نظر شما برجستهتر بودند؟
حضرت امام عبد مخلص خدا بود و همین اخلاص بینظیر، ایشان را محبوب قلوب کرده و صلاحیت رهبری را در ایشان تثبیت کرده بود. ایشان ویژگیهای ممتاز بسیاری داشت که بنده به برخی از آنها اشاره میکنم.
مهمترین ویژگی امام اراده قوی و ثباتقدم و هدف مشخص بود و به همین دلیل، به هیچ وجه تردید به خود راه نمیداد و هیچ عاملی ایشان را به ابهام نمیانداخت. یکی از ویژگیهای یک رهبر قوی همین است که به هدف ایمان داشته باشد و تردید به خود راه ندهد. امام واقعبین و روشنبین بود و همواره امکانات را در نظر میگرفت. اوضاع سیاسی ایران و جهان را به درستی میشناخت و از هیچ قدرتی واهمه و ترس نداشت. همواره میفرمود: این قدرتها پوشالی هستند و اگر ما مؤمن و ثابتقدم باشیم، میترسند و میدان مبارزه را ترک میکنند. آگاهی یک رهبر از اوضاع سیاسی جهان، بسیار امر مهمی است و امام این گونه بود. ایشان رهبران دنیا و ترسها و زبونیهایشان را خوب میشناخت. از آن مهمتر اینکه مردم خود را خوب میشناخت. ارزیابی امام از قدرتهای شرق و غرب و نیز قدرت عظیم مردم خود، یک ارزیابی مؤمنانه، از سر بصیرت و روشنبینانه بود. امام فرصتها را به درستی تشخیص میداد و آرام و با طمأنینه پیش میرفت. اهل تقوا و عمل به تکلیف الهی بود و جز حکم خدا، ملاحظه هیچ کس و هیچ چیزی را نمیکرد. هنگامی که تشخیص میداد کاری امر و تکلیف الهی است، به حرف احدالناسی گوش نمیداد و از سروصدا و جنجال کسی نمیترسید.
امام در تمام رفتار و گفتار خود، آداب و اخلاق و سنن اسلامی را به کمال رعایت میکرد. فوقالعاده سادهپوش ، پاکیزه و مرتب بود. نظم امام، نظم بینظیری بود، طوری که بعضی از مردم، ساعت خود را برحسب رفتارهای ایشان، از جمله ساعت10 شب هر شب که به حرم مولا علی(ع) میرفت، تنظیم میکردند.
امام از دست بعضی از روحانیون دل پرخونی داشت، اما بر زبان نمیآورد. از امام قصههای فراوانی دارم که از کسانی که اشتباه میکردند، حمایت میکرد و میفرمودند: « او آدم خوبی است. سوءنظر ندارد، اشتباه کرده است، انشاءالله متوجه میشود!». امام به یاران خود و به مردم اعتماد داشت و آنان نیز، متقابلاً به ایشان اعتماد داشتند. منشأ این اعتماد هم روح قدسی و دلپاک امام بود. امام انسان فوقالعاده با صفایی بود. امام سمبل شجاعت، صلابت و قدرت روحی بود، به همین دلیل اگر راهی را میرفت و متوجه میشد که اشتباه رفته است، صراحتاً اعلام و عذرخواهی میکرد؛ ما معصوم نیستیم و از باطن افراد خبر نداریم، لذا همواره در معرض اشتباه هستیم. حالا بعضیها زبونانه این نقطه ضعفهای ناشی از معصوم نبودن را به رخ ملت میکشند، بیآنکه به این نکته اشاره کنند که اعتراف به اشتباه مستلزم شجاعتی است که هر کسی ندارد. امام نمونه کامل « المومن کاالجبل الراسخ» بود که تندبادهای سهمگین او را نمیلرزاند. از همین رو هنگامی که خبر شهادت فرزند عزیزش را به او دادند، تنها ذکر« انا لله و اناالیه راجعون» را برزبان راند و ذرهای بیتابی از خودشان نداد. امام میدانست راهی را آغاز کرده است که در آن از این گونه مصائب بسیار خواهد دید، لذا باید استقامت کند و تا زمانی که به وظیفه الهی خود عمل میکرد، پشیمانی و اندوه را بر او راهی نبود.
دیگر ویژگی امام علم و بصیرت و تسلط کامل به مبانی فقهی و اعتقادی و فلسفی و اسلامی بود. در فقه تا آخر پیش رفته بود و بیش از دیگران دراین فقره بصیرت داشت و مشکلات را بهتر درک کرده بود. او میدانست که باید لباسهای اضافیای را که بر تن فقه کردهاند، درآورد تا بتوان به آن عمل کرد و مباحث فراموش شده را احیا کرد. در رسالههای صد سال اخیر، بحث «جهاد» که نمیبینید هیچ، بحث «امربهمعروف و نهیازمنکر» را هم نمیبینید. امام نخستین کسی بود که بحث امربهمعروف و نهیازمنکر را در رساله علمیه مطرح کرد. در« تحریرالوسیله» مباحثی مطرح شدهانند که بیسابقهاند، از جمله اینکه حقوق آخوندهایی که در اوقاف رژیم شاه کار میکنند، حرام است و مردم هم موظفند به آنها بیاعتنایی کنند، زیرا آنها برای انجام مقاصد شوم استخدام شدهاند.
□ سادهزیستی امام نیز یگانه است.درباره این وجه از زندگی ایشان هم نکاتی بیان کنید.
امام به عنوان رهبر انقلاب در خانهای استیجاری در جماران و در نهایت سادگی زندگی میکرد. همانطور که اشاره کردم، همواره منظم و آراسته و خوش لباس بود، اما زوقوبرق دنیا را نمیپذیرفت. اصرار داشت که روحانیون حتی اگر تمکن مالی هم داشته باشند، نباید گرفتار زوقوبرق و تکلف بشوند و باید مثل انبیاء و اولیاء، ساده زندگی کنند. از همین روی زمانی که از دنیا رفت، چیزی به ارث باقی نگذاشت و زندگیش کمترین شباهتی به رهبر مسیحیان یعنی پاپ ــ که دمودستگاه و برو بیا دارد ــ نداشت. ایشان همچون مولایش علی(ع) معتقد بود که خداوند از رهبران و ائمه مسلمین تعهد گرفته که همچون اقشار پایین جامعه زندگی کنند تا همواره به یاد رنجژها و دردهای آنان باشند و بتوانند به کشور و مردم خود خدمت کنند.
□ تحلیل شما از شیوه سیاسی حضرت امام وایجاد کادرهای لازم برای اداره مبارزات چیست؟
امام در حدود25 سال، حدود دو سه هزار نفر طلبه کارگشته وآشنا به مسائل سیاسی را تربیت کرد. همان کسانی که بعدها توانستند به امام کمک کنند تا انقلاب را به سر منزل مقصود برساند و پستهای مهم و کلیدی کشور را عهدهدار شوند و برخی نیز به شهادت رسیدند. امام به شاگردان خود آموخت که تشکیل حکومت اسلامی یک وظیفه الهی است و نظریه ولایتفقیه را در ذهن آنان جا انداخت.
□ از منظر شما،آیا نظریه ولایت فقیه مختص به حضرت امام است یا سابقه تاریخی دارد؟
قبل از امام هم برخی از فقها طرفدار ولایتفقیه بودند و میگفتند فقیه میتواند حکومت تشکیل بدهد. در واقع تشکیل حکومت را جایز میدانستند، اما امام میفرمود: واجب است. یعنی ولایتفقیه در زمره مسائلی نیست که اگر جایز باشد، واجب نیست، بلکه هم جایز و هم واجب است. نکتهای که دراین فقره امام را از پیشینیان متمایز میکرد، همین بود که دخالت در حکومت را برخود و بر دیگران واجب میدانست، به همین دلیل هم قیام کرد و انقلاب را با رهبری داهیانه خود به سرانجام رساند.
□ یکی از مواردی که حضرت امام تأکید داشتند که باید انجام شود، حذف شرط مرجعیت از رهبری بود. به همین دلیل و نیز برخی مشکلات دیگر، هیئتی را مأمور تغییر قانوناساسی و تغییر این شرط کردند. تحلیل شما از این اقدام امام چیست؟
امام مرد واقعبینی بود. یعنی با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی واقعی جامعه تصمیمگیری میکرد. ایشان معتقد بود هر کس که فقیه توانایی است، ضرورتاً قدرت اداره جامعه مسلمین، آن هم در چنین دنیای پیچیده و پر مسئله کنونی را ندارد، لذا برای رهبری،اجتهاد و مدیر و مدبر و آگاه به مسائل زمانه بودن را شرط میدانست، اما مرجعیت را شرط نمیدانست. ایشان میفرمود: اگر بنا باشد یک مرجع تقلید رهبر سیاسی باشد، این شرط را همیشه نمیتوانید برای رهبری محقق کنید و گرفتار میشوید. ممکن است فردی مرجع تقلید باشد، اما یا رهبری را قبول نکند و یا صلاحتیش را نداشته باشد. هر کسی مرد این میدان نیست. ایشان از همان ابتدا میفرمود: مقید به مرجعیت نباشید، بگذارید کسی که فقیه است و از ابتدا هم در میدان مبارزه بوده و خط انقلاب را از اول دیده و شناخته و دنیا را خوب میشناسد و دنیا هم او را خوب میشناسد، زمام امور را در دست گیرد. بگذارید کسی رهبری را به دست بگیرد که مالطلب و جاهطلب نیست، هیچ وقت چیزی نداشته و حالا هم ندارد. بالأخره هم امام تصمیم نهایی را گرفت و فرمود که: باید این شرط از قانوناساسی برداشته شود.گویی امام میدانست که تا دو ماه بیشتر زنده نخواهد ماند، به همین دلیل به هیئت بازنگری قانون اساسی منتخب خود، دوماه فرصت داد تا این کار را انجام بدهند. اما پیش از آنکه بازنگری قانون اساسی به آراء عمومی گذاشته شود، از دنیا رفت.
□ یکی از ویژگیهای امام، نگاه جهانی به بسط اسلام و به ویژه مواجهه با آسیبها ازجمله توجه به مسئله فلسطین و رژیم غاصب صهیونیستی بود. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
امام وسعت نظر و سعهصدر داشت. امام قائل به ایجاد و حفظ وحدت در بین مسلمین سراسر جهان بود و همواره روی«وحدت کلمه» به عنوان یک رکن اصلی تکیه میکرد. امام رژیم صهیونیستی را سرطان منطقه میدانست و معتقد بود که مسلمین باید با وحدت کلمه، ریشه این جرثومه فساد را از منطقه بکنند و به مردم مظلوم فلسطین یاری برسانند که به سرزمین آباء و اجدادی خود بازگردند، والا از این پس، هر متجاوزی به ضرب پول و قدرت، به سرزمینهای مسلمین یورش میبرد و آنان را از خانه و کاشانه خود آواره میسازد. بی تردید عزت امروز مسلمانان تا حد زیادی متاثر از نگاه و رویه امام است.