سیاست بینالملل عرصه روابط کشورهایی است که بر اساس میزان و گستره قدرتشان در نظام بین الملل به ایفای نقش میپردازند. به تعبیری نقش هر یک از بازیگران نظام بینالملل تابعی از میزان قدرتشان است. در این میان، نقش و میزان تاثیرگذاری قدرتهای بزرگ با قدرتهای منطقهای و کوچک متفاوت است. در واقع سیاست خارجی این کشورها تابعی از منافع آنهاست. منافعی که بعضا به قیمت نابود کردن یا آسیب رساندن به قدرتهای کوچک است. در عوض، کشورهای کوچک و آسیبپذیر نیز یا سیاست همراهی را در پیش میگیرند و قربانی خواستها و منافع قدرتهای بزرگ میشوند یا مجبور میشوند هزینه ایستادگی در برابر این قدرتها را پرداخته و از استقلال عمل و احترام به نفس جمعی خود دفاع کنند. این روند همواره در طول سدهها و دهههای مختلف قابل مشاهده و ارزیابی بوده است. یکی از مقاطعی که به خوبی نشان دهنده نقش قدرتهای بزرگ در جهتدهی به تحولات سیاست خارجی کشورهای کوچکتر است دوران پهلوی اول و زمان زمامداری و حکمرانی رضاشاه است. رضاشاه که خود به کمک نیروهای خارجی و در راس آن انگلستان به قدرت رسید سودای استقلال را در سیاست خارجی در سر میپروراند. موضوعی که در عمل با سوالات بسیار روبهرو شد. یکی از مباحثی که پیرامون همین مسئله شکل گرفت پیمان سعدآباد بود. پیمانی که میان چهار کشور ایران، افغانستان، ترکیه و عراق در سال 1316 منعقد میشود و در مورد آن حرف و حدیثهای بسیاری وجود دارد. اینکه نقش قدرتهای بزرگ همچون همیشه تا چه اندازه در شکلگیری و انعقاد این پیمان پررنگ بوده است و اینکه نقش انگلستان به عنوان یک ابرقدرت در این پیمان تا چه اندازه بوده است؟ بر این اساس، پژوهش زیر تلاش خواهد کرد تا به این سوالات پاسخ دهد.
سیاست خارجی رضاشاه
سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی اول همواره مورد بحث و منازعه بوده است. در واقع، بهرغم نوع خاصی از رویکرد در سیاست خارجی که دولت رضاشاه در برابر کشورهای قدرتمند روس و بریتانیا و آلمان اتخاذ میکرد و آن هم برقراری موازنه میان آنها بود، برنامه مخصوصی برای همسایگان و نوع تعامل با آنها داشت. این برنامه به سیاست حسن همجواری شهرت یافت. متخصصین امر علل گوناگونی را برای پیگیری این سیاست برشمردهاند. برخی بر این باورند که عامل اصلی در روابط دوستانه شاه با همسایگان، تمایل وی به حفظ توانایی ایران در مبارزهاش برای کسب و حفظ استقلال از بریتانیای کبیر و شوروی بود. سیاست مبتنی بر حسن همجواری رضاشاه، درواقع، پیامد و نتیجه سیاستش نسبت به دو قدرت استعمارگر و صاحب نفوذ در ایران بود. در همین چهارچوب برخی نزدیکی رضاشاه به آلمانها را نیز به عنوان عاملی برای کسب پشتیبانی و تقابل با روس و به صورت خاص انگلیسیها تحلیل میکنند. اما این همه ماجرا نبود. به تعبیری عملکرد رضاشاه در دوران سلطتنش گواه است بر ادعایی دیگر. یکی از این شواهد پیمان سعدآباد است.1
پیمان سعدآباد
در 17 تیر 1316 وزرای خارجه چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان پیمان عدم تعرضی را در کاخ سعدآباد امضا کردند که بستر و زمینه آن از مدتها پیش به واسطه فعالیتها و نفوذ پشت پرده و پنهانی سیاستمداران ساکن در کاخ باکینگهام فراهم شده بود. این پیمان که به پیمان سعدآباد شهرت پیدا کرد وحدت نظر و رویکرد یکسان چهار کشور را در سیاست عمومی و حمایت متقابل از هر یک از اعضاء در صورت بروز خطر نسبت به یکی از دولتهای عضو را پیشبینی میکرد و هر چهار دولت را متعهد میکرد که ضمن محترم شمردن حدود و ثغور مرزی مشترک، سیاست عدم مداخله مطلق در امور داخلی یکدیگر را دنبال کنند و از ایجاد تنش پرهیز نمایند.
حسین مکی میگوید: انگلستان پس از وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه در سال 1917 تلاش کرد تا با تشکیل حکومتهای قوی و دستنشانده در جنوب روسیه یعنی کشورهای ایران، ترکیه، عراق و افغانستان، نیرویی را تشکیل دهد تا سد دفاعی محکمی در برابر هندوستان و یا به تعبیر خود او در حکم ملایم کننده ضربه به کار آیند.
طرفین این پیمان، همچنین توافق کردند که در کلیه اختلافات بینالمللی که به منافع آنها ارتباط دارد با هم مشورت نمایند و عملیات تجاوزکارانه علیه یکدیگر نداشته باشند. گفتنی است که پس از امضای پیمان سعدآباد، رضاشاه طی نطق خود به مناسبت افتتاح مجلس دوره یازدهم، ضمن بیسابقه خواندن این پیمان در منطقه غرب آسیا، آن را کمک بزرگی به گسترش صلح در جهان دانست2.
نقش انگلستان در این پیمان
در مقطعی که به پیمان سعدآباد منتهی شد یکی از کشورهایی که نقش بسزایی در شکلگیری تحولات بینالمللی داشت دولت انگلستان بود. در واقع در این بازه زمانی، ساختار موازنه قدرت نظام بینالملل، با سه جبهه دموکراسیهای غربی، فاشیسم و کمونیسم استالینی روبهرو بود. در این میان سیاست جهان غرب به رهبری انگلستان در قبال دو جبهه دیگر، در مناطق مختلف جهان از جمله منطقه حساس خاورمیانه منشأ وقوع حوادث مهمی گردید که آثار و پیامدهای آن در پیمان سعدآباد قابل مشاهده است. 3 انگلستان که در این زمان سراسر خاورمیانه را به طرق مختلف تحت نفوذ و سلطه خود گرفته بود و از سالها قبل به فکر ایجاد سدی آهنین در جنوب شوروی بود تا از توسعه طلبی و نفوذ کمونیسم به سمت خلیج فارس و چاههای نفت جنوب ایران جلوگیری کند، مساعی خود را به کار گرفت تا زمینه انعقاد یک پیمان منطقهای بین دولتهای دست نشانده منطقه را فراهم کند؛ بدینترتیب بر اثر کوشش انگلیسیها زمینههای حل اختلافات میان چهار کشور منطقه فراهم گردید و بدینترتیب زمینه انعقاد پیمان سعد آباد بین ایران، ترکیه، عراق و افغانستان فراهم گردید.
مضاف بر این، روی کار آمدن هیتلر که باعث اوجگیری قدرت جبهه فاشیست در سالهای پایانی دهه 1930 شده بود، انگلستان را به واکنش واداشت. در واقع جبهه غرب به رهبری انگلستان در صدد جبران اشتباهی بر آمد که در سال 1939 مرتکب شده بود. به عبارت روشنتر بسیاری از کارشناسان بر این عقیده بودند که اگر انگلستان در برابر توسعه طلبی آلمان از همان ابتدا واکنش نشان داده بود کار به جنگ جهانی دوم کشیده نمیشد. از سوی دیگر نیز دولتهای ضعیف منطقه خاورمیانه برای تعدیل فشار شوروی و انگلیس به سوی آلمان به عنوان نیروی سوم متمایل بودند و این مسئله که نفوذ روزافزون فاشیسم در خاورمیانه را میسر کرده بود زنگ خطری برای جبهه دموکراسی محسوب میگردید و بهترین راهکار مقابله با آن یک پیمان امنیتی منطقهای بود. از این جهت میتوان گفت پیمان سعد آباد که با تلاش و بنا به نظر انگلستان منعقد شد، علاوه بر کمونیسم، نفوذ روز افزون فاشیسم در خاورمیانه را نیز هدف قرار داده بود.4
حسین مکی درباره نقش انگلستان در انعقاد پیمان مزبور به انقلاب بلشویکی 1296 در روسیه و وحشت انگلستان از وقوع این انقلاب اشاره کرده و میگوید: انگلستان پس از وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه در سال 1917 تلاش کرد تا با تشکیل حکومتهای قوی و دستنشانده در جنوب روسیه یعنی کشورهای ایران، ترکیه، عراق و افغانستان، نیرویی را تشکیل دهد تا سد دفاعی محکمی در برابر هندوستان و یا به تعبیر خود او در حکم ملایم کننده ضربه به کار آیند. به باور مکی انگلیسیها در نظر داشتند برای اینکه حلقهای پولادین به دور اتحاد جماهیر شوروی بکشند پیمانی چهار جانبه میان تهران، آنکارا، بغداد و کابل برقرار سازند. در همین ارتباط ابتدا برای ایجاد روابط دوستانه میان تهران و آنکارا دست به کار شدند. نتیجه این تلاشها به سفر رضاشاه به ترکیه منجر شد. همچنین ظن قوی این است که به موازات این سفر، لندن تلاش کرد تا روابط گرم و دوستانهای میان چهار کشور بهوجود آورد.5 هوشنگ مهدوی نیز با نقش و تاثیر انگلستان در پیمان سعدآباد موافق است و میگوید: زمامدران انگلیسی فکر انعقاد یک پیمان دفاعی بین کشورهای خاورمیانه در فاصله بین دو جنگ را مطرح و آن را به عنوان سدی در جلوگیری از توسعه و نفوذ شوروی به سوی خلیج فارس و چاههای نفت خاورمیانه لازم میشمردند. به همین دلیل در طول چند سال تلاش کردند اختلافات میان دولتهای عضو این پیمان را مرتفع کرده و زمینه انعقاد پیمان همکاری و عدم تعرض منطقهای را فراهم آورند.6
تفسیر آلمانیها از پیمان سعدآباد
در این میان تفسیر آلمانیها از پیمان سعدآباد نیز خالی از لطف نمیباشد و مهر تاییدی است بر نقشی که انگلستان در امضای این پیمان داشته است. در همین ارتباط، رسانههای آلمان دو سال پس از آغاز جـنگ جهانی دوم مــدعی شدند که این پیمان طبق نقشه انگلیسیها منعقد شده بود تا رضاشاه پهلوی در اجرای اندیشه بازگشت عظمت و شکوه به ایرانزمین با کمک گرفتن از آلمان و احیانا سازش با مسکو و آنکارا، در پی ضمیمه کردن افغانستان و شرق رود دجله به ایران برنیاید. دولت انگلستان بر این عقیده بود که با پیمان سعدآباد خواهد توانست شرایط مندرج در قرارداد مورخ چهارم مارس ۱۸۵۷ پاریس را منتفی و دست کم کمرنگ کند.7 در مجموع باید به ذکر این نکته بسنده کرد که در تحولاتی که جهان سوم به خود میبیند نقش قدرتهای استعمارگر و دول بزرگ آن قدر زیاد است که نمیتوان بدون در نظر گرفتن آنها به عنوان متغیری تاثیرگذار به فهم آنها پیبرد. اما در این مورد خاص، بهرغم مباحثی که پیرامون سیاست خارجی دوران پهلوی اول در باب استقلال آن مطرح میشود باید گفت که ماهیت سیاست خارجی ایران در دوران سلطنت رضاشاه تبعی بوده و به شدت تحت تاثیر بازی قدرتهای بزرگ و به ویژه انگلستان است. در واقع میتوان چنین تصور کرد که از پیمان سعدآباد کشوری که بیش از دیگران بهرهمندشد، انگلستان بود. به عبارتی دیگر، استعمارگر پیر برنده واقعی و غایب در این پیمان بود که با امضای این قراداد به هدف خود برای ایجاد سدی در مقابل کمونیسم رسید؛ اگرچه این پیمان سودی برای کشور ما در پی نداشت.
بازدید رضا شاه از مجلس ملی ترکیه
شماره آرشیو: 2023-1ع
پی نوشت:
1.مهدی فرجی، جستارهایی پیرامون پیمان سعدآباد و عوامل پیدایش آن، خراسان بزرگ، سال چهارم، شماره 11، تابستان ، 1392، ص 59.
2.علیرضا بیگدلی، پیمان سعدآباد، تاریخ روابط خارجی، زمستان 1380 ،سال دوم، شماره 9.
3.علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی ، تهران، انتشارات صدای معاصر، 1386، ص 123.
4.همان، ص 124.
5.حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، انتشارات علمی، 1376 ،ج 6، ص 23.
6.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1300-1357، تهران، انتشارات البرز، ص 23.
7. روزنامه اطلاعات، 17 تیرماه 1352، مقاله "پیمان سعدآباد سرپوشی بر واگذاری هرات".