در 20 مهرماه 13۵۰، جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی با هزینهای در حدود ۳۰۰ میلیون دلار برگزار شد تا محمدرضاشاه هم اهداف داخلی خود را تحقق بخشد و هم به اهداف بینالمللیاش جامعه عمل بپوشاند، اما با نگاهی به آنچه در این مراسم رخ داد میتوان طنزهای تاریخی فراوانی یافت که به برخی از آنها در متن زیر اشاره شده است.
حکومت پهلوی دوم در مهرماه سال ۱۳۵۰ با برنامهریزی از قبل طراحیشده تصمیم گرفت جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را برگزار کند. مانور قدرت در منطقه و همچنین مشروعیتبخشی ــ البته کاذب ــ به نظام شاهنشاهی از جمله اهدافی بود که براساس برآوردها برای حکومت پهلوی ۳۰۰ میلیون دلار آب خورد تا بسیاری از سران دنیا را به ایران آورد و بهزعم خود، فرّ و شکوه خود را در معرض دید جهانیان قرار دهد و رژیم ایران را دارای پایههایی استوار معرفی کند. شاید این هم جزء طنزهای تاریخ باشد که میان برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله در 20 مهرماه 13۵۰ تا فروپاشی رژیم فقط حدود هفت سال فاصله زمانی است.
رویای قدیمی محمدرضا
براساس اسناد تاریخی، محمدرضا پیش از این و در میانههای دهه 13۴۰ قصد داشت این جشنها را برگزار کند، اما به دلایل مختلف موعد برگزاری جشنها به تعویق افتاد. سرازیر شدن دلارهای نفتی بادآورده به سوی خزانه پهلوی دوم هرگونه بهانه را از محمدرضا گرفت و او توانست ریختوپاش لازم را برای این جشنها فراهم کند.
مطابق معمول در برنامهریزی برای برگزاری جشنها این بار نیز شاه بود که در راس و محور شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی قرار میگرفت و حسین علاء به ریاست شورای مرکزی جشنها منصوب شد. وی در همین زمان وزیر دربار نیز بود.
وجهه بینالمللی
شاید اگر بخواهیم فقط یک دلیل برای برگزاری این جشنها بیاوریم، باید نگاه خود را از عرصه ملی به عرصه بینالمللی معطوف کنیم. محمدرضا تا حدود زیادی در این برهه از بعد داخلی خیالش راحت شده بود و بهزعم خود، خویشتن را قدرقدرت و حاکم بلامنازعی میدانست که در میان مردمش دارای مشروعیت است و اینک نوبت آن است که جامعه بینالملل نیز همین احترام و ارزش را برایش قائل شود. وقت آن رسیده بود که محمدرضا خود را در طراز پادشاهان باستانی ایران قرار دهد و به همین دلیل محوطه پاسارگاد را برای برگزاری این جشنها انتخاب کرد. وی به این جمعبندی رسیده بود که باید نوعی هژمونی فرهنگی مبتنی بر ایدئولوژی ناسیونالیسم شاهنشاهی در میان جهانیان القا شود و این تصور در ذهن آنها شکل گیرد که ایران تنها و تنها از طریق یک حکومت شاهنشاهی میتواند نیرومند و مقتدر اداره شود.
جشن نخبگانی
محمدرضا خود به هیچ وجه قائل به این نبود که مراسم جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی مراسمی دولتی است و معتقد بود باید زمینه برای حضور قشرهای مختلف مردم در آن فراهم شود! که البته این گفته نیز در حد ادعا باقی ماند؛ زیرا تنها ایرانیان محدودی از نخبگان طبقه بالا به پاسارگاد دعوت شده بودند.1 فراتر از این باید عنوان شود در زمانی که بهزعم شاه و اطرافیانش، همه راهها به پرسپولیس و تخت جمشید منتهی میشد، مردم وطن بیش از هر زمان دیگری مظنون بودند و افراد بسیاری که به دلیل کنجکاوی درباره این جشنها در مسیر برگزاری آن حضور پیدا کرده بودند به بهانههای مختلف دستگیر میشدند؛ زیرا مورد سوءظن بودند که احتمالا میخواهند نظم جشن شاهنشاهی را بههم بریزند.2
شاید غمبارترین تحلیل در این زمینه را روزنامه تریبون ناسیون پاریس با عنوان «آتشبازی در تخت جمشید» عنوان کرده باشد که با بیان هزینههای چند صد میلیون دلاری جشنهای شاهنشاهی اضافه میکند که سازنده این تاریخ، ملت ایران است، ولی او را حتی بهعنوان کمکآشپز هم دعوت نکردهاند!
استقبال از میهمانان
سران و میهمانان حاضر در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی به دو دسته تقسیم شده بودند: دسته نخست دربرگیرنده سلاطین و امپراتورانی مانند هایله سلاسی (امپراتور حبشه)، قابوس (سلطان عمان)، ملک حسین (پادشاه اردن) و... بودند؛ دسته دوم نیز عبارت بودند از روسای جمهور، امرا و شیوخ خلیج فارس. از دسته اول، شاه شخصا در تخت جمشید استقبال میکرد و در آنجا مراسم سان و موزیک و پرچم اجرا میشد. برای دسته دوم، نخستوزیر برنامه استقبال را در فرودگاه شیراز اجرا میکرد. زمانی که تمام میهمانان به جز نیکسون و پمپیدو ــ روسای جمهور آمریکا و فرانسه ــ (که معاونان خود را به این جشن راهی کرده بودند) به تخت جمشید وارد شدند، مراسم ضیافتی در چادر بزرگ و اصلی جشن برپا شد.
شاید غمبارترین تحلیل در این زمینه را روزنامه تریبون ناسیون پاریس با عنوان «آتشبازی در تخت جمشید» عنوان کرده باشد که با بیان هزینههای چند صد میلیون دلاری جشنهای شاهنشاهی اضافه میکند که سازنده این تاریخ، ملت ایران است، ولی او را حتی بهعنوان کمکآشپز هم دعوت نکردهاند!
طنز دیگر تاریخ درباره جشنهای یادشده این بود که تنها تعداد انگشتشماری از مقامات مهم اروپایی ــ مانند مارشال تیتو، رئیسجمهور یوگسلاوی ــ در این جشن حضور یافتند و بیشتر میهمانان، شرکتکنندگانی از کشورهای موریتانی، داهومی، کنگو، کشورهای عرب منطقه، لسوتو، سوازیلند و... بودند که شاید به طمع نفت، پول و هدایای شاهنشاهی آمده بودند و البته شاهنشاه نیز برای آنها کم نگذاشت.
رد پای یهود
شجاعالدین شفا، که سمت مشاور فرهنگی دربار شاهنشاهی را برعهده داشت، برای نخستینبار در سال ۱۳۳۷ پیشنهاد برگزاری جشنهای شاهنشاهی را مطرح و در همان زمان طرح تشکیل کمیتههای خارجی برای شرکت ممالک مختلف جهان در این جشنها تحت سرپرستی عالیه رؤسای کشورها و با شرکت بزرگترین شخصیتهای سیاسی و فرهنگی را تنظیم و اجرا کرد؛ هرچند این جشنها آن زمان اجرایی نشد و به تعویق افتاد، اثر خود را برجای گذاشت.
بعدها اسدالله علم در مقام نخستوزیر به دنبال توسعه جهانگردی در ایران، به سوی اسرائیلیها دست دراز کرد و آنها نیز بلافاصله این گونه تشخیص دادند که باید رویدادی گسترده (مانند آنچه جشنهای شاهنشاهی به تصویر گذاشت) در ایران تشکیل شود تا در خاطرهها باقی بماند. جالب آن است که رئیس اتحادیه توریستی اسرائیل نیز بعدها اعتراف کرد که تصور نمیکرد اسراف فراوان جشنهای شاهنشاهی همان الگویی بوده باشد که وی ارائه کرده بود.3
مخارج سرسامآور
فارغ از تناقضهایی که برگزاری جشنی اینچنینی برای حکومت پهلوی داشت، وضعیت مردم ایران نیز متناقضنمای دیگری بود که باید آن را در آینه جشنهای ۲۵۰۰ ساله ببینیم. درحالیکه مردم ایران در فقر و فلاکت بهسر میبردند، برگزاری جشنهای پاسارگاد با هزینههای سرسامآور بیشتر و بیشتر تناقض را در مدرنیته شاهنشاهی به نمایش میگذاشت. شاه اصلا و ابدا معتقد نبود که رژیمی که او پایه گذاشته است رژیمی تحمیلی است و به همین دلیل هرگونه هزینهای را نه تنها جایز میدانست، بلکه معتقد بود مردم ایران نیز خواستار کسب وجهه بینالمللی و نمایش آن در سطح جهان هستند.
شوکراس در کتاب معروف خود با عنوان «آخرین سفر شاه» درباره مخارج جشنهای شاهنشاهی قضاوت جالبی کرده است:
محمدرضا ضیافتی ترتیب داد و از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند... همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت جمشید، اردوگاهی مرکب از خیمههای گرانبها به وسیله ژانسن، دکوراتور فرانسوی، برپا شده بود... الیزابت آردن یک نوع کرم صورت تولید کرد که نام آن را فرح گذاشت تا در جعبههای مخصوص به میهمانان هدیه شود. غذاهای ضیافت تخت جمشید را رستوران ماکسیم تهیه میکرد. رئیس ماکسیم به این مناسبت یک بشقاب جدید و بسیار عالی محتوی خاویار و تخم بلدرچین آبپز اختراع کرد. صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی به صورت یک کتاب کوچک با جلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود».4
این مخارج سرسامآور اصلا و ابدا تخیلی نبودند و تمامی اسناد و مدارک و حتی اسنادی که ساواک در این زمینه تهیه کرده است کاملا بر آن صحه میگذارد و آن را تایید میکند. طنز تاریخی دیگر درباره این جشنها، که به نام ایران و از سوی ایران برگزار میشد، نبود غذای ایرانی در صورت غذاهای آن بود.
جالب آن است که بعدها و مدتی پس از برگزاری این جشنها نشستی مطبوعاتی با محوریت هزینههای این جشن برگزار شد و شاه نیز تمامقد از هزینههای صرفشده در این جشن دفاع کرد و گفت: چه ایرادی دارد که ملتی برای غرور خود هزینه کند؟ شاه معتقد بود که ایران با حداقل هزینهها و به قیمت چند میهمانی این معروفیت جهانی را پیدا کرده است. او همچنین معتقد بود هزینههای یادشده صرف ساختارهای توریسم ایران شده و پایدار است.
نتیجهگیری
جشنهای شاهنشاهی بهترین نمونه از بیگانگی دولت و ملت یا شهروندان و پادشاه در ایران بود. حکومت پهلوی شناخت صحیحی از مردمش نداشت و مردم نیز حکومت را از آن خود نمیدانستند و برگزاری جشنهای شاهنشاهی یا جشن هنر شیراز بر میزان شکاف میان مردم و سرمداران حکومت پهلوی میافزود.
محمدرضا پهلوی به دنبال این بود که مشروعیت بینالمللی خود را افزایش دهد. گرایش به باستانگرایی، نمایش نمادهای ظاهری قدرت، مخالفت و عناد با اسلام و ضرورت نمایش دادن آن و القای فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلامی از جمله اهداف مهمی بود که محمدرضا در برگزاری این جشنها به دنبال تحقق آنها بود.
شاه با اقداماتی مانند برگزاری جشنهای 2500ساله به دنبال این بود که از سویی میان سلطنت خود و پادشاهان ایران باستان جنبه وراثت مشروع بدهد، ارزشهای آریایی را احیا کند و تمام اینها را در قالب نمایشگاهی در معرض جهانیان قرار دهد و به آنها نشان دهد که تنها اوست که میتواند اقتدار ایران را احیا کند؛ البته گویا در این مسیر نیز چندان موفق نبود؛ زیرا در بحبوحه انقلاب اسلامی در سال 13۵۷، هیچ کدام از این قدرتها که مدتی قبل از اقتدار پوشالی شاه دیدن کرده بودند به کمکش نیامدند و بعدها نیز او را در کشور خود نپذیرفتند.
چادرهای جشن 2500 ساله شاهنشاهی در محوطه تخت جمشید
شماره آرشیو: 1-211-193ک
پی نوشت:
1. مک کی ساندرا، ایرانیها، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰، ص۴۰.
2. غلامرضا نجاتی، تاریخ بیستوپنجساله ایران از کودتا تا انقلاب، تهران، بی نا، ۱۳۷۷.
3. سینتیا هلمز، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، تهران، نشر البرز ، 1370، ص 79.
4. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ انصاری، نشر البرز، ص ۱۹۸.