بعد از کودتای 28 مرداد فضای سیاسی کشور بسته شد و شاه هرگونه فعالیت سیاسی احزاب و گروههای سیاسی منتقد را ممنوع کرد. در اواخر دهه 30 سیاستهای اقتصادی و سیاسی حکومت نارضایتیهای گستردهای را ایجاد کرده بود؛ بهطوریکه در آن زمان پیشبینی میشد اگر اقدامی برای اصلاح وضع موجود صورت نگیرد، حکومت شاه دچار بیثباتی بشود. این مقطع همزمان با انتخاب کندی بهعنوان رئیسجمهور آمریکا بود. او که تزلزل حکومت شاه را میدید، شاه را مجبور به انجام پارهای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بهمنظور حفظ ثبات ایران کرد. دراینبین یکی از مسائلی که کندی بر آن تأکید داشت انتخاب امینی بهعنوان نخستوزیر ایران از سوی شاه بود. کندی تصور میکند امینی میتواند با انجام اصلاحات اقتصادی و اجتماعی ثبات را به ایران برگرداند. امینی با انتخاب شدن بهعنوان نخستوزیر فضای سیاسی را برای فعالیت احزاب و گروههایی مانند جبهه ملی فراهم کرد، اما بعد از مدتی با این جبهه بهشدت اختلاف پیدا کرد؛ بهطوریکه هر دو طرف درصدد تضعیف هم برآمدند. در این نوشتار برآنیم تا سیر روابط امینی و جبهه ملی را مورد بررسی قرار دهیم.
جبهه ملی در اواخر دهه 30 و با ایجاد فضای باز سیاسی دوباره فرصت یافت تا خودش را ساماندهی کرده و وارد فضای سیاسی بشود. برای تجدید فعالیت جبهه ملی رهبران نهضت مقاومت ملی و سران و فعالان احزاب سیاسی مانند باقر کاظمی دکتر غلامحسین صدیق مهندس احمد زنگنه و اللهیار صالح و دکتر عبدالله معظمی و داریوش فروهر بهطور جداگانه و سپس باهم جلساتی تشکیل دادند که به ایجاد جبهه ملی دوم انجامید. جبهه ملی دوم از همان ابتدا بر سر ترکیب سازمانی و عناصر تشکیلدهنده و انتخاب اعضای شورای مرکزی دچار اختلاف گردید. شورای عالی هنگام سازماندهی جبهه، حزب ایران و حزب ملت ایران و حزب مردم ایران را قبول کرد اما از عضویت جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران و بعداً نهضت آزادی خودداری کرد.1
اولین رویارویی جبهه ملی و دولت امینی به برگزاری میتینگ جبهه ملی در 28 اردیبهشت 1340 برمیگردد. شورای مرکزی جبهه ملی چند روز قبل اعلام کرده بود که تصمیم به برگزاری میتینگ دارد و اللهیارصالح، دکتر صدیقی و شاپور بختیار در آن سخنرانی خواهند کرد. جبهه ملی از عموم مردم برای حضور در این اجتماع دعوت کرده بود.2در آن زمان شاه در خارج از کشور بود و امینی مایل بود که جبهه ملی تا بازگشت شاه از نروژ یا تا پس از تعطیلات آخر هفته میتینگ را به تعویق بیندازد. بااینحال پس از ملاقات با رهبران جبهه ملی با برگزاری میتینگ موافقت کرد. با چنین همراهیای او امیدوار بود نظر رهبران جبهه ملی را نسبت به دولت خود جلب کند.3در میتینگ میدان جلالیه دکتر سنجابی با اشاره به اینکه دولت امینی به بهانه ناقص بودن قانون انتخابات قصد تعویق برگزاری انتخابات را دارد گفت این کار باسیاست جبهه ملی در تضاد است. انتخابات تعطیلبردار نیست. صدیقی از انتخابات مجلس بیستم انتقاد کرد. اما شاپور بختیار انتقادات تندتری را مطرح کرد. او باوجود توافقات قبلی از مصدق و قرارداد نفتی اسم برد و از امینی انتقاد کرد. این مسئله اختلاف بین جبهه ملی و امینی را تشدید کرد.4
سنجابی میگوید روز بعد از میتینگ، ارسنجانی وزیر امینی به من تلفن کرد و از من خواهش کرد تا مرا ملاقات کند. در این ملاقات که در منزل یکی از خویشاوندان سنجابی در پشت دانشگاه برگزار شد، ارسنجانی به او گفته اشتباه نکنید. شاه خیلی قوی است. اگر با امینی دربیفتید، شاه را تقویت کردهاید. سنجابی هم در جواب میگوید که ما شاه را فقط بر اساس قانون مشروطه قبول داریم و اگر امینی راست میگوید انتخابات مجلس را زودتر برگزار کند. همچنین سنجابی به ملاقات دیگری که در آن اللهیار صالح، کشاورز صدر، بختیار و باقر خان کاظمی با امینی داشتند اشاره میکند و میگوید آنجا هم بر لزوم برگزاری انتخابات تأکید کردیم اما به نتیجه نرسیدیم. بعد از آن بدرفتاریها با جبهه ملی شروع شد.5
تجربه میتینگ 28 اردیبهشت و ناموفق بودن دیدارهای دو طرف سبب شد تا در آستانه سالگرد 30 تیر زمانی که جبهه ملی اعلام کند که قصد برگزاری مراسمی را در این روز دارد، دولت امینی برگزاری هر اجتماعی را ممنوع کند. اصرار به برگزاری این اجتماع سبب شد تا مأموران با افرادی که برای مراسم آمده بودند، برخورد کنند. در همین زمان 60 نفر از افراد جبهه ملی شامل دکتر صدیقی و شماری از دانشجویان دستگیر میشوند. 6
شاپور بختیار از اعضای جبهه ملی نیز در خاطراتش تعریف می کند؛ امینی که میدانست شاه از او خوشش نمیآید برای جلبتوجه او جبهه ملی را میکوبیده است. بعد بختیار با اشاره به صحبتهایی که گفته میشود اگر جبهه ملی از امینی حمایت میکرد او موفق میشد، میگوید این کار نشدنی بود.
شاهحسینی از فعالان جبهه ملی درباره اختلافاتی که با امینی داشتند، میگوید که اصلاحات ارضی یکی از اختلافات ما با امینی بود. ما میگفتیم اصلاحات آری، دیکتاتوری نه. اما امینی به آزادی اعتقادی نداشت و در این مورد با شاه همفکر بود. همچنین امینی قانون را روزبهروز نادیده میگرفت اما جبهه تأکید داشت که باید قانون در هر شرایطی اجرا شود. امینی حضور جبهه ملی را در صحنه بدون تفکر و حضور مصدق میخواست اما جبهه ملی معتقد بود که دکتر مصدق باید از زندان آزاد شود. همچنین ما بر برگزاری انتخابات تأکید میکردیم اما امینی به بهانه فراهم نبودن شرایط کشور حاضر به برگزاری انتخابات نبود.7
شاپور بختیار از اعضای جبهه ملی نیز در خاطراتش تعریف می کند؛ امینی که میدانست شاه از او خوشش نمیآید برای جلبتوجه او جبهه ملی را میکوبیده است. بعد بختیار با اشاره به صحبتهایی که گفته میشود اگر جبهه ملی از امینی حمایت میکرد او موفق میشد، میگوید این کار نشدنی بود. جبهه حاضر نبود از او که در قرارداد کنسرسیوم نقش داشت، حمایت بکند.8بااینحال دکتر امینی بعدها در خاطراتش در جواب جبهه ملی به شرایط کشور و فشارهایی که شاه بر او وارد میکرده اشاره مینماید و میگوید که من به آنها گفتم شما بروید و حزب خودتان را درست کنید. جبهه ملی مال شما نیست. این دکان مصدق است. شما میخواهید از سرقفلی دکتر مصدق برای خودتان استفاده کنید. امینی مدعی است او سعی داشته با رهبران جبهه ملی ارتباط برقرار کند اما گسیختگیهای آنها و ناآگاهی از وضعیت کشور و اقدامات شاه سبب شده تا آنها به حرفهای او توجهی نکنند.9
در این زمان جبهه ملی امینی را متهم میکرد که حاضر به برگزاری انتخابات آزاد نیست، امینی نیز جبهه ملی را متهم می کرد که با تضعیف او در عمل در حال قدرت بخشیدن به شاه هستند. به عقیده امینی جبهه ملی با فضایی که به وجود آورده بود در حال از بین بردن همان حداقل آزادیهای نسبی بود. بااینحال جبهه ملی در همین زمان از سوی بخشی از دانشجویان تحتفشار بوده و متهم به سازشکاری و تساهل با امینی میشد. بهعنوانمثال شعاعیان که آن زمان با بخش دانشجویی جبهه ملی ارتباط داشت، میگوید: یکمشت مردان بالانشین بدعنق که گویی ارثیه پدرشان را از توده طلبکارند، جبهه ملی نوین را تشکیل میدهند. شعاعیان جبهه ملی دوم را به دلیل برخوردهایش سازشکار میدانسته است. نظری که فقط مختص به او نبوده و بسیاری از دانشجویان همین فکر را درباره رابطه جبهه ملی با امینی داشتند.10
بااینحال حادثه اول بهمن را میتوان مرحله نهایی درگیری امینی و جبهه ملی تلقی کرد. در این روز دانشجویان هوادار جبهه ملی در اعتراض به تعطیلی مجلس، کلاسها را تعطیل کرده و با برپایی تظاهرات خواستار برکناری امینی میشوند. در این زمان کماندوها به دانشگاه یورش برده و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند. این حادثه باعث ایجاد موجی از انتقادت تند علیه امینی در روزنامههای طرفدار جبهه ملی شد. این مسئله روابط جبهه ملی و امینی را بیش از گذشته سرد کرد.11
در این زمان امینی دستور بازداشت 15 نفر از رهبران جبهه ملی را صادر میکند. همچنین سعی میکند تا فعالیت آنها را بیشتر محدود کند. جبهه ملی نیز انتقادات خود را علیه امینی تندتر میکند. شاه نیز که در این زمان درصدد مقابله با هر دو بود، تصور میکند که زمان مناسب این مسئله رسیده است. شاه در سفر به آمریکا و صحبت با رئیسجمهور آن کشور زمینه برکناری امینی را فراهم و اسدالله علم را بهعنوان نخستوزیر منصوب میکند. همزمان نیز برنامه کنار زدن جبهه ملی را به مرحله اجرا درمیآورد.12
بازرگان بعدها استراتژی جبهه ملی در قبال امینی را ناموفق دانسته و گفت که جبهه ملی در تضاد بین شاه و امینی، جانب امینی را نگرفت. حتی هنگام بازداشت چند تن از امرای ارتش به اتهام فساد از این اقدام حمایت نکرد. جبهه ملی در ماههای آخر حکومت امینی نهتنها برنامه و هدفی نداشت، حتی از لحاظ شعار نیز خلع سلاح شده بود. اختلافات درون سازمانی، رقابت نامعقول، زد و بندهای پنهانی، جبهه ملی را تا مرحله فروپاشی تضعیف کرد.13
علی امینی در حال بازدید از کارخانه جیپ
شماره آرشیو: 483-133-الف
پی نوشت:
1.غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیستوپنجساله ایران، تهران، موسسه فرهنگی رسا،1377، چاپ پنجم، ص 147.
2.انوش صالحی، اسم شب، سیاهکل، تهران، موسسه انتشارات نگاه،1396، ص 36.
3.ایرج امینی، بر بال بحران، تهران، نشر ماهی،1388، ص 299-300.
4.مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جبهه ملی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران،1379، ص 63
5.کریم سنجابی، خاطرات سیاسی کریم سنجابی، تهران، صدای معاصر، ص 237.
6.غلامرضا نجاتی، همان، ص .181
7.حسین شاهحسینی، هفتادسال پایداری، تهران، انتشارات چاپخش،1394، ص 339.
8.حبیب لاجوردی، خاطرات شاپور بختیار، آمریکا، دانشگاه هاروارد، 1996 ، ص 47.
9.ایرج امینی، همان، ص 417-416.
10.مصطفی شعاعیان، چند نگاه شتابزده، بیجا، بینا،1354، ص 29.
11.انوش صالحی، همان، ص 56.
12.غلامرضا نجاتی، همان، ص 193.
13.ایرج امینی، همان، 407.