«شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی در بستر جامعه و سیاست» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین دکتر جواد اژهای
این دومین گفتوشنودی است که با حجتالاسلام والمسلمین دکتر جواد اژهای داماد شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی در باره سیره فردی و اجتماعی آن بزرگوار، در تارنمای موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران منتشر می شود. مجموعه این دو مصاحبه خواندنی، متضمن نکاتی مهم در سیرهشناسی شهید بهشتی است که بی تردید،تاریخپژوهان و علاقهمندان را مفید تواند بود.
□ بی تردید خصال فردی و اجتماعی شهید آیتالله دکتر بهشتی، نقشی مهم در توفیقات ایشان داشته است. به عنوان نمونه از نظم و دقت ایشان، بسیار سخن گفتهاند. شما به عنوان خویش نزدیک ایشان، در این زمینه چه خاطرهای دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به عنوان نمونه ای گویا می توانم عرض کنم که: من و همسرم در اتریش، یک خانه 30، 40 متری داشتیم. یک روز شهید بهشتی به دیدار ما آمدند و پرسیدند: این خانه شما چند متر است؟ گفتم: حدود 30، 40 متر. ایشان از این جواب من ناراحت شدند و به همسرم گفتند: بلند شو برو یک متر بیاور! بعد هم از من خواستند کمکشان کنم که خانه را با نهایت دقت متر کنیم که شد 36/5 متر. بعد به من گفتند: فاصله بین 30 تا 40 متر، ده متر است! به این ترتیب سعی کردند عملاً به من بفهمانند که نباید وجبی حرف زد. متاسفانه جامعه ما پر از حرفها و مخصوصاً وعدههای وجبی است.
شهید بهشتی در همه کارهایشان همین قدر دقیق بودند. هنگامی که به ایشان در مورد کاری گزارش میدادیم، دقیق از ما میپرسیدند: ماخذ شما برای این ادعا یا آمار کجاست و تا مطمئن نمیشدند، چیزی را نمیپذیرفتند. ایشان به قدری روی مسئله نظم و دقت حساس بودند که میگفتند: اگر مثلاً 12 دقیقه منتظر کسی ماندهاید، بگویید 12 دقیقه است که منتظر شما هستم، نگویید دو ساعت است که اینجا ایستادهام و یا نگویید: صد بار است که این حرف را به شما زدهام، بگویید ده بار یا هرچند بار که گفتهاید.
□ یکی از اتهاماتی که گروه موسوم به مجاهدین برای ترور شخصیت شهید بهشتی شایع کرده بودند، موضوع کاخنشینی و اشرافیگری ایشان بود. در این زمینه چه تحلیلی دارید؟
خاطراتم در این زمینه فراوانند. بله، علیه ایشان دروغهای فراوانی را شایع کرده بودند. یک شب من منتظر ایشان بودم تا بیایند و شام بخوریم. ایشان مقید بودند که حتماً 15 دقیقه مسواک بزنند. مشکل دندان داشتند و پزشک این توصیه را کرده بود. من فکر کردم در فاصلهای که ایشان مسواک میزنند، بهترین فرصت است تا من حرفهایم را کامل به ایشان بزنم. به ایشان گفتم: «الان یک وضعیتی شده که قیمت خانه در میدان خراسان و قلهک و شهباز جنوبی (17 شهریور فعلی)، فرق زیادی با هم ندارد، چه بسا در ان منطقه فردی در خانهای نشسته باشد که خانه فردی در قلهک خیلی بزرگتر و گرانتر باشد. شما بیایید برای اینکه به این غائله خاتمه بدهید، خانهتان را ببرید مرکز شهر و از شر این دروغ و تهمتها خلاص شوید. ما واقعیت را میدانیم، ولی مردم گاهی گول این تبلیغات را میخورند، این روزها همه دارند به کمپولی و ساده زیستی تظاهر و از این طریق مریدپروری میکنند»...
□ این گفتگو مربوط به چه سالی است؟
سال 58. ایشان با حوصله تمام مسواک زدنشان را تمام کردند. بعد مسواک را شستند و آن را به من نشان دادند و گفتند: «جواد آقا! به نظر شما این مسواک چقدر میارزد؟» گفتم: «هیچ! مسواک مصرف شده را که کسی نمیخرد». ایشان گفتند: «دنیا در نظر من به اندازه همین مسواک هم نمیارزد، مردم باید ما را همانگونه که هستیم ببینند، نه آنطور که دلشان میخواهد. من تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم مردم را فریب بدهم. خانه من همین است. سوار ماشین ژیان هم نمیشوم و سوار اتومبیل پژو میشوم. این ماشین را هم از حقوق خود خریدهام. دلیل ندارد سوار اتومبیل نامطمئن و نامیزان بشوم».
شهید بهشتی به زیبایی، نظافت و برازندگی بسیار اهمیت میدادند و بین برازندگی با اسراف و تجمل، مرز مشخص و دقیقی را قائل بودند. متاسفانه بعد از انقلاب، بعضیها تفاوت بین این دو را درک نکردند. شهید بهشتی میگفتند: ما نباید طوری عمل کنیم که مردم تفسیر غلطی از دین پیدا کنند و دچار تردید شوند که آیا دینداری این است؟ زندگی یک فرد مسلمان این است؟ برای همین بسیار دقیق و منضبط بودند و حساب همه چیز، از جمله دخل و خرج زندگیشان را دقیق داشتند.
□ ثبت دقیق دخل و خرجها، چه فایدهای برایشان داشت؟
همیشه میگفتند: اکثر مردم نمیدانند از کجا پول در میآورند و کجاها خرج میکنند، برای همین اکثراً گرفتار مشکلات مالی هستند. من در یادداشتهای به جا مانده از شهید بهشتی، دیدم که ایشان حتی پولی را هم که به فقیر داده بودند، یادداشت کردهبودند! ایشان همواره به دستور مولا علی (ع) عمل میکردند که: در حلالش حساب است و در حرامش عقاب و عقاب. من هم این روش را از ایشان یاد گرفتهام و مثلاً دقیقاً میتوانم به شما بگویم که در طول تحصیل، برای خرید کتاب چقدر و برای ایاب و ذهاب چه میزان هزینه کردهام.
□ خیلیها این انتقاد را به شهید بهشتی دارند که ایشان قبل از انقلاب، اهل مبارزات سیاسی نبوده و به هیچ حزب و گروهی کمک نمیکرده و بعد از انقلاب مصدر امور مهم شده است! در این باره چه ارزیابیای دارید؟
شهید بهشتی اهل شعار دادن و ایراد سخنرانیهای تند نبودند. مهارت بالای ایشان در انجام کارهای تشکیلاتی و سازماندهی شده هم که بر کسی پوشیده نیست، اما از رفتارهای هیجانی و بیمبنا و کوتاهمدت، به شدت پرهیز داشتند و دیگران را هم تا جایی که امکان داشت، به رفتارهای معقول دعوت میکردند. یادم هست فردی آمده بود و کمک مالی میخواست. شهید بهشتی به من گفتند: اگر برای ادامه تحصیل به خارج آمده، ماهی 3600 شیلینگ به او بدهید و ده ماهش را هم پیشاپیش بپردازید، ولی اگر دنبال چریک بازی و این نوع کارهاست، بیشتر از 4200 شیلینگ برای یک سال ندهید. آن فرد آمد و من از او پرسیدم که: دانشجوست یا چریک؟ او هم با نوعی تکبر و با لحنی تند گفت که: چریک است!من هم 4200 شیلینگ به او دادم و حرف شهید بهشتی را هم برایش تکرار کردم. بسیار عصبانی شد و پول را هم نگرفت. او بعد از انقلاب هم به دار و دسته بنی صدر ملحق شد.
□ گفته میشود که شهید بهشتی زندگی خود را از طریق تدریس تامین میکردند و از سهم امام استفاده نمیکردند. آیا درست است؟
بله، در ان زمان به روحانیت این برچسب زده میشد که از زحمات دیگران ارتزاق میکند، درحالی که این سخن درستی نیست. در همه جای دنیا برای تربیت دانشجو، استاد، پزشک هزینه میکنند و زیاد هم هزینه میکنند، اما کسی نمیگوید که از زحمات دیگران ارتزاق میکند. اما نوبت به طلبه که میرسد این حرف را میزنند، در حالی که هزینه دانشگاهها خیلی از حوزهها بیشتر است. همین حالا هم حقوق یک مدرس حوزه با یک مدرس دانشگاه قابل قیاس نیست. شهید بهشتی جز دوسال اولی که در هامبورگ بودند، هرگز از وجوهات استفاده نکردند.
□ از رفتارهای شهید بهشتی این را هم نقل میکنند که بیش از 15 دقیقه در مجلسی نمینشستند.
بله، جز یک مورد، ایشان در هیچ جا بیشتر از 15 دقیقه نمینشستند. علتش هم این است که ایشان مقید بودند به همه اقوام و آشنایان سر بزنند و صله رحم را انجام بدهند و واقعاً بیش از این هم نمیشد وقت گذاشت. جز همان موردی که عرض کردم که منزل شوهر خواهرشان، آیتالله بهشتی نژاد از عرفا و فضلای اصفهان بود. شهید بهشتی میگفتند: من در این خانه بوی بهشت را احساس میکنم! ایشان از افراد مورد وثوق و اعتماد حاج آقا رحیم ارباب بودند.
□ کسی از این رفتار شهید بهشتی دلخور نمیشد؟
نه، نظم شهید بهشتی برای همه، امر پذیرفته شدهای بود.
□ آیا در مراودات فامیلی بحث سیاسی هم میکردند؟
اگر شرایط و محیط مناسب بود، در سطح مقدمات وارد بحث سیاسی هم میشدند، ولی خیلی فضا را به این سمت مدیریت نمیکردند.
□ شما خودتان هم در رفتارهای سیاسیتان آدم تندرویی نبودهاید. آیا این شیوه را از شهید بهشتی آموختهاید؟
الگوی من در رفتن به سمت طلبگی و ادامه این راه، حضرت امام بودند. من در سال اول دبیرستان بودم که آیتالله بروجردی فوت کردند. من مقلد آیتالله آقا سید عبدالهادی شیرازی بودم. بعد تصمیم گرفتم بروم و همه مراجع را ببینم. در همین ایام حضرت امام از زندان آزاد شدند و به قم آمدند. من به منزل امام رفتم و دیدم که خانه و کوچه ایشان پر از جمعیت است و همان جا روی کفشهای جلوی در نشستم و محو امام شدم. بعدها سعی کردم امام را الگوی خود قرار بدهم و هرکسی هم که از نجف میآید، درباره امام از او میپرسیدم و سعی میکردم همان رفتارها را تقلید کنم. پس از امام هم، الگوی من شهید بهشتی بودند. سعی میکردم با الگو گرفتن از این دو بزرگوار، راه صحیح را پیدا کنم و از انجمن حجتیه ــ که ما طعمه خوبی برای آنها بودیم ــ فاصله بگیرم. در دوران دانشآموزی، یک سالی در جلساتشان شرکت کردم، ولی بعد دیدم بحثهایشان بیخود است!
□ چه شد که ایشان برای اداره مسجد هامبورگ انتخاب شدند؟
مرکز و مسجد اسلامی هامبورگ را مرحوم آیتالله بروجردی پایهگذاری کردند. ابتدا آقای محققی از طرف ایشان به هامبورگ رفتند و زمینی خریدند، ولی به دلیل مشکلات مالی، کار خیلی کند پیش میرفت. در سال 42 که رژیم، شهید بهشتی را از قم به تهران تبعید و فعالیتهای ایشان را محدود کرد، با پیشنهاد آیتالله خوانساری و آیتالله میلانی، شهید بهشتی به هامبورگ رفتند.
□ این دو بزرگوار، روحانیون سختگیری بودند. چه شد که شهید بهشتی را انتخاب کردند؟
شهید بهشتی و امام موسی صدر چهرههای درخشان حوزه بودند و تواناییهایشان برای انجام اینگونه فعالیتهای اجتماعی، بسیار بالاتر از این حرفها بود. اسم آنجا مسجد و مرکز ایرانیان بود. شهید بهشتی نخستین کاری که کردند، نام انجا را به مرکز اسلامی هامبورگ تغییر دادند، زیرا در آلمان مسلمانان فراوانی از ملیتهای مختلف زندگی میکردند و شهید بهشتی میخواستند که این مرکز، همه مسلمانان را پوشش بدهد. این حرکت شهید بهشتی باعث شد که اهل تسنن هم به مسجد هامبورگ بیایند و عده زیادی از آنها، علاقه زیادی به شهید بهشتی پیدا کردند.
□ در میان فضایل فراوان شهید بهشتی، کدام ویژگی ایشان از نظر شما از همه برجستهتر است؟
همانطور که گذرا عرض کردم: نظم و انصاف. من از انصاف ایشان درسهای فراوانی گرفتهام. انسان در حضور ایشان احساس امنیت میکرد و از چیزی نمیترسید. با رعایت چهارچوبها و مراعات آداب و ادب، میشد به راحتی از ایشان انتقاد کرد. شأن ایشان بسیار فراتر از این بود که از انتقاد ناراحت بشوند. ما از شهید بهشتی نمیترسیدیم. خود ایشان هم همیشه میگفتند: فقط باید از خدا ترسید. در قضاوت درباره دیگران، حتی دشمنان آشکارشان، هرگز تواناییها و فضائل آنها را نادیده نمیگرفتند و ذرهای از مسیر حق و حقیقت منحرف نمیشدند. حق را میگفتند، حتی درباره دشمنان قسم خوردهشان. به همین دلیل فکر میکنم اگر زنده بودند، بسیاری از مشکلاتی که درگیرشان شدیم، اساساً به وجود نمیآمدند.
□ با تشکر از شما که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید.