«جستارهایی در سیره فردی و اجتماعی شهید آیتالله محمد صدوقی» در گفتوشنود با آیتالله محمدحسن احمدی فقیه یزدی
□ جنابعالی از چه دورهای و چگونه با شهید آیتالله صدوقی آشنا شدید و به مرور زمان، چگونه به ایشان نزدیکتر شدید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده از همان ابتدای تحصیل، با شخصیت آن بزرگوار ــ که تازه از قم به یزد آمده بودند ــ آشنا بودم. مرحوم آیتالله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی یزدی از بزرگان و اوتاد عصر و شخصیت برجسته یزد بودند و با پدر بنده هم، سوابق دوستی و آشنایی داشتند. وقتی پدرم فوت کردند، ایشان همان لطف و محبت را متوجه من کردند و در سایه لطف ایشان توانستم به تحصیل ادامه بدهم.
هنگامی که شهید آیتالله صدوقی به یزد تشریف آوردند، در این شهر مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق علما از جمله مرحوم حاج شیخ غلامرضا قرار گرفتند و بنده هم به این واسطه علاقه پیدا کردم که با شهید صدوقی ارتباط نزدیک برقرار کنم. البته بعضی از افراد خانواده میگفتند: ما با ایشان پیوند خویشاوندی هم داریم، اما بنده علاقهمند بودم سوای ارتباط فامیلی، از محضر ایشان به عنوان یک طلبه بهرهمند شوم. اوایل در نماز جماعت ایشان شرکت میکردم و پس از مدت کوتاهی، در درس ایشان حاضر شدم و از فضایل علمی ایشان بهرهها بردم.
□ شیوه تدریس ایشان چگونه بود؟
نحوه تدریس ایشان به گونهای بود که همه ریزهکاریهای یک موضوع را بیان میکردند و در عین حال به قدری خوشبیان و شوخ بودند، که هیچگونه ملالی در شنونده پدید نمیآمد. گرچه بنده و اخوی در زمره کوچکترین افرادی بودیم که در درس ایشان شرکت میکردیم و علیالقاعده باید از این دقتها و ریزهکاریها خسته میشدیم، ولی ایشان به قدری خوشمحضر بودند که ثانیهشماری میکردیم که چه وقت نوبت به جلسه بعدی درس ایشان میرسد. ایشان یک مربی باصفا و یک استاد به تمام معنا بودند و بنده اکثر دروس سطح را نزد ایشان خواندم.
□ چه ویژگیهایی در شخصیت شهید آیتالله صدوقی برای شما از همه برجستهتر و بارزتر بود؟
ایشان شخصیت ذوابعادی بودند و لذا توصیف ویژگیهای شخحصیتی ایشان دشوار است. بسیار انسان باهوش، بافراست و ذکاوت، باصفا و مخلصی بودند و سطح علمی و سیاسی بسیار بالایی داشتند. تلاشهای ایشان در ابتدای تأسیس حوزه توسط مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری و مراجع بعد از ایشان، چه در زمینه تدریس و چه از نظر اداره مالی حوزه، بر کسی پوشیده نیست و شایان تقدیر است. ایشان همراه عده دیگری از بزرگان، با تحمل مشقات فراوان توانستند فشار مالی را کم و امور طلاب را مدیریت کنند و لذا همه بزرگان حوزه، از جمله علامه طباطبائی، آیتالله بهاءالدینی، آیتالله فکور و دیگران، احترام فوقالعادهای برای شهید صدوقی قائل بودند که خود بحث مفصلی را میطلبد.
□ چه شد که برای ادامه تحصیل به قم رفتید؟
پس از رحلت حاج شیخ غلامرضا، رابطه من و اخوی با شهید صدوقی نزدیکتر شد و ایشان را به عنوان پدر و استاد خود پذیرفتیم. خود ایشان هم علاوه بر برنامههای درسی و روابط استاد شاگردی، زمینههایی را فراهم میکردند که ما فعالیتهای بیشتری انجام دهیم. گاهی هم در تابستانها به محله پدری ما ــ که در اطراف یزد بود ــ تشریف میآوردند. همیشه هم یک کتاب روایت همراهشان بود و به ما هم بسیار توصیه میکردند که روایات را بخوانیم.
بعد از فوت حاج شیخ غلامرضا، مدت زیادی نگذشت که ایشان به من و اخوی فرمودند: به قم بروید و ادامه تحصیل بدهید. ما هم طبق فرمایش ایشان به قم رفتیم و ابتدا در درسهای سطح شرکت کردیم؛ چون تصور میکردیم درسهای سطح قم باید خیلی بهتر از یزد باشد، ولی پس از مدتی متوجه شدیم که سطح تدریس آیتالله صدوقی، بسیار بالاتر است و ابداً با این کلاسها قابل مقایسه نیست. بعد فهمیدیم که اساتید سطح در قم، روزگاری شاگردان شهید صدوقی بودهاند و حالا دیگر کاملاً برایمان مشخص شده بود که چرا این درسها برایمان جاذبه ندارند.
ما غالباً در تعطیلات حوزه علمیه قم، به یزد برمیگشتیم و اکثر اوقات در خدمت آن شهید بزرگوار بودیم. ایشان بسیار به ما دو برادر لطف داشتند. گاهی هم در جلساتی که درباره وضعیت حوزه قم و اوضاع اجتماعی و سیاسی روز بحث میشد شرکت میکردیم.
□ از جایگاه شهید آیتالله صدوقی نزد علما و مراجع قم چه خاطراتی دارید؟
علما و مراجع قم، اکثراً به ایشان علاقه خاصی داشتند و هر بار که ایشان به قم میآمدند، به دیدارشان میرفتند. بین شهید صدوقی و مراجع عظام تقلید، پیوند وثیقی وجود داشت. یادم هست که علامه طباطبائی وقت خود را خیلی کم صرف دید و بازدید میکردند، اما هر بار که شهید صدوقی به قم میآمدند، اشتیاق نشان میدادند که حتماً با ایشان دیداری داشته باشند و همیشه میگفتند: «آقای صدوقی بسیار شخص ظریفی است!» مقصودشان این بود که بسیار نکتهبین هستند و به نکات ظریف توجه دارند. گاهی هم اشاره میکردند که ایشان برای عمران حوزه قم زحمات زیادی کشیده است. یک بار که شهید صدوقی به قم آمده بودند، بنده به اتفاق علامه طباطبائی به دیدنشان رفتیم. جلسه دیدار این دو بزرگوار بسیار صمیمی و پربار بود. به قول معروف «لایدرک و لایوصف». حقیقتاً قادر به توصیف آن حال و هوای صمیمی و بسیار دلپذیر نیستم.
□ از رابطه شهیدآیت الله صدوقی و امام برایمان بگویید؛ دراینباره چه میدانید؟
ظاهراً شهید صدوقی مدتی در محضر حضرت امام درس خوانده بودند، اما رابطه آن دو بزرگوار، بیشتر رابطه دو دوست و یار قدیمی و صدیق بود. امام در پیامی که به مناسبت شهادت ایشان دادند، از شهید صدوقی به عنوان «دوست عزیز» یاد کردند.
آیتالله محقق داماد یزدی میگفتند: هنگامی که امام یا عدهای از آقایان میخواستند جلسهای را تشکیل بدهند، از شهید صدوقی دعوت میکردند تا بیایند و به جلسه نظم و برنامه بدهند. ایشان این مطالب را جوری میگفتند که حاکی از صمیمیت حضرت امام و شهید صدوقی بود. یک بار هم از خود شهید صدوقی شنیدم که گفتند: «تابستانها معمولاً همراه با امام خمینی به مشهد سفر میکردیم و در مدرسهای سکنی میگزیدیم. من اوایل شب و پس از نماز مغرب و عشاء، برای کاری خدمت آیتالله صدر میرفتم و گاهی دیر به مدرسه برمیگشتم. وقتی برای خواب روی پشت بام میرفتم، میدیدم امام فرشها را پهن کرده و مقدمات لازم برای شام و استراحت را فراهم نمودهاند. ایشان در عین حال که مشغول کار و تحقیق بودند، این کارها را هم انجام میدادند که موجب شرمساری من میشد».
□ شهید آیتالله صدوقی برای ترویج مرجعیت حضرت امام تلاش فراوانی کردند. در این زمینه هم اگر خاطرهای دارید بیان بفرمایید.
پس از رحلت آیتالله بروجردی، یکی از کسانی که در معرض مرجعیت قرار داشتند حضرت امام بودند. پس از رحلت آیت الله حاج سید عبدالهادی شیرازی هم، تقریباً حضرت امام به عنوان مرجع شاخص مطرح شدند. هنگامی که ما از قم به یزد میرفتیم، به شهید صدوقی عرض میکردیم که آیتالله فکور یا آیتالله بهاءالدینی درباره امام چنین تعابیر عالیای دارند. شهید صدوقی میفرمودند: «از همین توصیفات، شأن و مرتبه عالی ایشان مشخص است؛ چون این بزرگواران اهل مجامله و اغراقگویی نیستند». در دورهای هم که رژیم، امام را دستگیر و در تهران زندانی کرد و بیم آن میرفت که به دلیل مرجع نبودن ایشان جانشان در معرض خطر قرار بگیرد، شهید صدوقی از یزد به تهران رفتند تا همراه علمای بلاد بر مرجعیت امام گواهی بدهند؛ زیرا طبق قانون اساسی، مراجع مصونیت داشتند. ایشان در این زمینه هم تلاش فراوانی کردند و نهایتاً آن گردهمایی به اعلام مرجعیت امام ختم شد و رژیم بهرغم میل خود، نتوانست به امام آسیبی برساند و نهایتاً به آزادی و پس از چندی به تبعید ایشان بسنده کرد.
□ یکی از وجوه برجسته زندگی شهید آیتالله صدوقی، وجه سیاسی و مبارزاتی ایشان است. اشارهای هم به این بعد شخصیتی ایشان داشته باشید.
دامنه و آثار فعالیتهای سیاسی شهید صدوقی فراتر از استان یزد و بلکه سراسری بود؛ از جمله قیام مردم یزد علیه حکومت ستمشاهی به مناسبت چهلم شهدای تبریز. در تمام مراحل انقلاب در یزد، فعالیتهای دینی و سیاسی شهید صدوقی در اوج اقتدار بود. از جمله ایشان پس از حادثه سینما رکس آبادان، اعلامیه شدیداللحنی صادر و شخص شاه را عامل این فاجعه معرفی کردند. شهید صدوقی فوقالعاده شجاع بودند و در تمام صحنهها حضور داشتند. ایشان بسیار دقیق و آگاه به اوضاع سیاسی ایران و جهان بودند و لذا در سالهای مبارزه، بزرگانی چون شهید آیتالله مطهری و شهید آیتالله بهشتی همواره با ایشان مشورت میکردند. ایشان در راه پشتیبانی از جریانها و افراد انقلاب، از هیچ ایثاری دریغ نمیکردند و همواره همه تظاهراتها و راهپیماییها را خودشان رهبری میکردند. رژیم ستمشاهی هم فوقالعاده نسبت به ایشان حساس بود. یادم هست در ایامی که حضرت امام در پاریس تشریف داشتند، درباره آمدن یا نیامدن ایشان نظرات متفاوتی وجود داشت. برخی معتقد بودند با توجه به اوضاع مملکت بهتر است که امام به ایران تشریف نیاورند؛ چون در فرانسه راحتتر میتوانند مصاحبه و روشنگری و نهضت را اداره کنند.
□ نظر شهید صدوقی چه بود؟
ایشان و شهید مطهری و شهید بهشتی و عدهای دیگر حضور امام در ایران را ضروری میدانستند و معتقد بودند که امام باید شخصاً رهبری و هدایت انقلاب را در دست بگیرند و در صحنه حضور داشته باشند.
□ خود حضرت امام چه نظری داشتند؟
موقعی که خدمت امام شرفیاب شدیم، دیدیم مسئله برای خودشان کاملاً شفاف است و خودشان تصمیم گرفتهاند به ایران بیایند و نیازی به نگرانی یا دلسوزی نیست. معلوم شد که شهید صدوقی شناخت کاملی از امام و نیز اوضاع سیاسی، اجتماعی جامعه دارند که آنقدر بر بازگشت امام تأکید و پافشاری میکردند.
□ پس از بازگشت امام به کشور، فعالیتهای شهید صدوقی به چه شکلی ادامه پیدا کرد؟
ایشان در برنامههای ورود امام نقش مستقیم و تعیینکننده داشتند؛ مضافاً بر اینکه زمانی هم که امام در نوفللوشاتو تشریف داشتند، شهید صدوقی برای تأمین هزینههای مالی آنجا کمکهای شایان توجهی کردند.
□ و سخن آخر؟
شهید صدوقی یک مدیر کارآمد، فقیه و عالمی توانا و مجاهدی شجاع و کمنظیر بودند. آثار باقیمانده از ایشان از جمله مدارس، درمانگاهها، مساجد، مؤسسات خیریه و عامالمنفعه و دهها مرکز خدماترسانی دیگر نمونه شاخصی از توان مدیریتی بالای ایشان است. تربیت شاگردان طراز اول و عالم از جمله خدمات علمی ایشان به حوزههای علمیه است و اینها همه اندکی از خدمات بسیارشان بهشمار میآید.
□ با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.