اوج فعالیت شرکتهای خارجی در ایران، سالهای 1350-1356 رخ داد. به گونهای که در این سالها تعداد 972 شرکت با سرمایهای حدود 5 میلیون ریال به ثبت رسید و بالغ بر نیمی از این سرمایهها به 37 شرکت امریکایی تعلق داشت که اکثر آنان نیز در شرف ورشکستگی بودند که برای کمک به آنها بدون مناقصه و با حمایت دولت ایران وارد بازار کشور میشدند.
با افزایش چند برابری قیمت نفت در دهه 50 در کنار گسترش بحرانهای سیاسی داخلی، محمدرضا پهلوی برای ایجاد موقعیت و پرستیژ جهانی، تصمیم گرفت برنامه کمک، رابطه و سرمایهگذاریهای خارجی با شرکتهای چند ملیتی را گسترش دهد. این اضافه درآمد نفتی حاصل از افزایش قیمت برای حکومت پهلوی هر چند یک پدیده موقتی بود، ولی به شاه اجازه میداد پرستیژ و مشروعیت بیشتری برای خود در عرصه جهانی بخرد، و اذهان بین المللی را از بحرانهای سیاسی داخلی ایران دور کند. به عنوان نمونه در سال 1353، شاه مبلغ دو میلیارد و سیصد میلیون دلار صرف قرض به شرکتهای خارجی، کمکهای بلاعوض و سرمایهگذاری در کشورهای خارجی و خرید سهام شرکتهای چند ملیتی کرد. این مبلغ در حالی هزینه شد که دقیقاً بیشتر از دو برابر میزان پولی بود که ایران در دو برنامه عمرانی پنجساله اول و دوم خود از 1328 تا 1341 هزینه کرده بود.1 این رابطه حکومت پهلوی با شرکتهای چند ملیتی تنها محدود به خارج از جغرافیای ایران نمیشد، بلکه در این میان شرکتهای چند ملیتی نیز بودند که در اواخر حکومت پهلوی با کمک رژیم وقت به ایران آمدند و در داخل کشور سرمایه گذاری کردند. در ادامه تمرکز این نوشتار متوجه روابط حکومت پهلوی با شرکتهای چند ملیتی غربی است و به واسطه آن قصد داریم این موضوع را بیشتر بررسی کنیم که این روابط با شرکتهای چند ملیتی در جغرافیای ایران یا در خارج از آن، به چه نحوی بوده است و چه مقدار در جهت منافع ملی ملت ایران بود.
الف) رابطه حکومت پهلوی با شرکتهای چند ملیتی در خارج از جغرافیای ایران
در اواخر حکومت پهلوی به واسطه افزایش درآمد کشور به واسطه نفت، شاه در جستجوی کسب مشروعیت و ساختن یک پرستیژ بین المللی از خود بود. بر همین اساس یکی از راهکارها از دید او ایجاد رابطه و خرید سهام شرکتهای چند ملیتی و قدرتمند کشورهای توسعه یافته بود. به همین منظور موافقتهای اصلی و اولیه در رابطه با شرکتها توسط وی و وزیر داراییاش هوشنگ انصاری انجام میشد و در انتها جزئیات بر عهده مقامات پایینتر گذاشته میشد. این معاملهها به گونهای بود که حتی قبل از آنکه متخصصان فرصت بررسی آن را داشته باشند اعلام میشد و هیچ توجیه تخصصی در ارتباط با چرایی قرارداد وجود نداشت. به عنوان نمونه مذاکره با آرنولد همر نماینده شرکت نفتی اکسیدنتال برای خرید 30 درصد سهام شرکت، حتی بدون آنکه با شرکت ملی نفت ایران مشورتی صورت گرفته باشد و فواید و هزینههای آن سنجیده شده باشد، کاملاً به صورت فردی بین شاه و نماینده شرکت صورت گرفت.2
بدین ترتیب معاملات ایران با شرکتهای خارجی کاملاً بر اساس فرد و روابط فردی شاه و نه بر مبنای نیاز داخلی و منافع ملی کشور بنا شده بود. در این میان گاهی از مواقع مدیران شرکتهای چند ملیتی اروپایی و آمریکایی در شرف ورشکستگی که به خوبی این موضوع را متوجه شده بودند، شاه سابق را در محافل و میهمانیهای مختلف احاطه کرده و سهام شرکتها، تکنولوژی و دستیابی به بازارهایشان را در ازاء پول نقد به او عرضه میکردند. به عنوان نمونه جریان خرید 25 درصد سهام طرح باب کوک ویلکاکس در ژانویه 1975 توسط ایران، از این قرار است که یک شرکت انگلیسی قصد داشت از شر سهامش در شعبه آلمان به دلیل سود ده نبودن راحت شود، به همین خاطر با نزدیک شدن به شاه سابق موفق به فروش و عرضه آن شدند.
خرید 25 درصد سهام هوتن ورک عمدهترین بخش ورشکسته صنایع فولاد گروه صنایع آلمانی کروپ، به دلیل رفاقت نزدیک شاه با برتولد بیتز سهامدار اصلی و رئیس شرکت صورت گرفت3. علت این امر را میتوان در این دید که شاه هرگز به دنبال منافع ملی، درآمدزایی و یا رفع نیازهای کشور نبود، بلکه تنها هدف او کسب نفوذ در میان افراد برجسته غربی برای کمک به او در مواجهه با بحرانهای سیاسی داخلی بود.
همچنین جالب توجه است شرکتهایی که بیش از همه مورد توجه او بودند تقریباً در همه موارد شامل شرکتهایی بودند که کنترلش در دست یک خانواده بود یا یک فرد قوی آنها را اداره میکرد. به عنوان نمونه خرید 25 درصد سهام هوتن ورک عمدهترین بخش ورشکسته صنایع فولاد گروه صنایع آلمانی کروپ، به دلیل رفاقت نزدیک شاه با برتولد بیتز سهامدار اصلی و رئیس شرکت صورت گرفت.3 علت این امر را میتوان در این دید که شاه هرگز به دنبال منافع ملی، درآمد زایی و یا رفع نیازهای کشور نبود، بلکه تنها هدف او کسب نفوذ در میان افراد برجسته غربی برای کمک به او در مواجه با بحرانهای سیاسی داخلی بود.
در مجموع سرمایهگذاریهای حکومت پهلوی بر روی شرکتهای چند ملیتی 894 میلیون دلار بود4 که برخی از مهمترین قراردادها، علاوه بر موارد ذکر شده از این قرار بود: سرمایهگذاری در موسسه اوردیف فرانسه به مبلغ 31/1 میلیون دلار، خرید 40 درصد از سهام شرکتهای kim-kmcl برزیلی به ارزش 84 میلیون دلار، سرمایه گذاری بر روی شرکتهای آمریکایی گلوبال ونچرز و یوران گزلشافت به مجموعا به ارزش 3/15 میلیون دلار و همچنین سرمایه گذاری در شرکتهای سویس، اردن، لوکزامبورگ، سنگال، ونزوئلا و استرالیا5 از دیگر مواردی است که میتوان به آن اشاره کرد که همگی در یک وجه دارای اشتراک هستند و آن رابطه فردی شاه با صاحبان این شرکتها و عدم کارشناسی تخصصی برای تامین نیاز داخلی کشور بود.
ب) رابطه حکومت پهلوی با شرکتهای چند ملیتی در داخل جغرافیای ایران
نوع دیگر روابط بین حکومت پهلوی و شرکتهای چند ملیتی، مربوط به سرمایهگذاری شرکتهای خارجی در محدوده و جغرافیای ایران میشد. این نوع رابطه و همکاری شامل فعالیت شرکتهای خارجی و امکاناتی بود که حکومت پهلوی برای حضور و فعالیت بی دغدغه آنها در ایران فراهم میکرد. اوج فعالیت این شرکتهای خارجی در سالهای 1350-1356 بود. به گونهای که در این سالها تعداد 972 شرکت با سرمایهای حدود 5 میلیون ریال به ثبت رسید و بالغ بر نیمی از این سرمایهها به 37 شرکت امریکایی تعلق داشت6 که اکثر آنان نیز در شرف ورشکستگی بودند که برای کمک به آنها بدون مناقصه و با حمایت دولت ایران وارد بازار کشور میشدند. این شرکتهای خارجی سرمایهگذار ترجیح میدادند در بخشهایی سرمایهگذاری کنند که بتوانند بدون دردسر و خطرهای احتمالی سودهای گزافی به دست آورند و خود را از ورشکستگی نجات دهند. بدین دلیل بیشتر سرمایههای خارجی وارده به ایران در بخشهای ساختمانی، بیمه، بازرگانی، بانکداری، حمل و نقل و هتلداری به کار میافتاد.7دقیقاً در بخشهایی که نه سبب اشتغالزایی زیادی برای کشور میشد و نه تکنولوژی خاص و استراتژیکی را وارد کشور میکرد.
بدین ترتیب از آنجا که اکثر این سرمایهگذاریها همچون مورد قبلی بر مبنای روابط فردی شاه و به دور از بررسی و مطالعه وضعیت داخلی و بین المللی برای کشف نیازهای داخلی بود، میزان سود کسب شده شرکتهای چند ملیتی از سرمایهگذاری در ایران بسیار بیشتر از میزان منفعتی بود که مردم ایران از این سرمایهگذاریها میبردند، چرا که سرمایهگذاریها در بخشهای استراتژیک و ضروری کشور نبود. به گونهای که به رغم سرمایهگذاریگذاری نسبتاً فراوان در ایران، بخش اصلی سرمایهها در راههایی به کار برده شد که به هیچ وجه کارگر بر نبود و حتی با توجه به امکانات بالفعل و بالقوه موجود در ایران به توسعه ظرفیت و قدرت تولیدی داخلی هیچ کمکی نمیکرد. نتیجه این نوع عملکرد به شدت نامتعادل بود، زیرا با آنکه سرمایهگذاری خارجی بالا بود اما بهندرت کارخانهای استراتژیک وجود داشت که بتواند در حد ظرفیت خود کار کند. به عنوان نمونه یک بررسی دولت در اوایل 1356 نشان داد که استفاده از ظرفیت در صنایع نساجی در حد 61 درصد، در صنایع سیمان در حد 96 درصد، در صنایع آجر سازی در حد 46 درصد، در صنایع اتومبیلسازی در حد 69 درصد و در صنعت تراکتورسازی فقط 32 درصد است.8 در اینجا هدف اصلی اجازه به شرکتهای خارجی تنها دوستی شاه با صاحبان شرکتها بود که هدف از آن تحکیم این دوستی برای افزایش پرستیژ بین المللی و کسب مشروعیت برای رژیم شاه و رژیم پهلوی بود.
فرجام
در انتها قابل ذکر است، همانطور که در بطن قراردادها با شرکتهای چند ملیتی قابل مشاهده است سرمایهگذاریها و رابطه با شرکتهای چند ملیتی خارجی بر اساس روابط فردی شاه و به دور از تخصص و نیاز کشور برقرار میشد و کاملاً در جهتی خلاف منافع ملی کشور ثبت میشدند. به گونهای که اگر قرار بود سهام شرکتی خریداری شود مبنا بر اساس سودده بودن آن شرکت برای کشور نبود، بلکه هدف اصلی کمک و جلب نظر صاحبان با نفوذ آن شرکتها بود، به همین سبب بود که اکثر این شرکتهای ورشکسته بودند تا بدین طریق با تزریق پولهای ایران جان دوبارهای بگیرند.
محمدرضا و فرح پهلوی در مراسم افتتاح نمایشگاه بینالمللی تهران
شماره آرشیو: 123750-275م
پی نوشت:
1. رابرت گراهام، ایران سراب قدرت، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران، انتشارات سحاب کتاب، 1358، ص 139.
2. رابرت گراهام، همان، ص 142.
3. رابرت گراهام، همان، ص 140-142.
4. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1386، ص 460.
5. سرمایهگذاریهای ایران در خارج از کشور، نشریه وزارت برنامه و بودجه، تهران، تیر 1366.
6. محمدرضا سوداگر، رشد سرمایهداری در ایران: مرحله گسترش، تهران، انتشارات اندیشه شعله، 1369، ص 508.
7. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران(1320-1357)، تهران، انتشارات سمت، 1382، ص 350.
8. رابرت گراهام، همان.