□ با توجه به سابقه طولانی مبارزاتی شما و حضور مستقیم در بسیاری از صحنههای مبارزه و کسب تجربههای گرانسنگ، ابتدا از کودتای 28 مرداد و یأسی که پس از قیام شکوهمند ملی شدن صنعت نفت بر این کشور حاکم شد برایمان بگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم. ملت ایران در تاریخ معاصر نهضتهای اسلامی متعددی را تجربه کرده است. نهضت ملی شدن نفت، خیزش مردمی عظیمی بود که متأسفانه با حربه تفرقه از تپش افتاد و با کودتای 28 مرداد، یکسره به خاموشی گرایید. همینقدر بگویم که مردم لحظهای از همراهی با دکتر مصدق و فداکاری برای حفظ دستاوردهای نهضت ملی کوتاه نیامدند و در 30 تیر زمانی که شاه مصدق را برکنار کرد و نخستوزیری را به قوام سپرد، در پی انتشار اعلامیه شجاعانه و بینظیر مرحوم آیتالله کاشانی مردم اکثر شهرها در حمایت از دکتر مصدق به خیابانها ریختند و تظاهرات کردند و قوامالسلطنه و شاه، که اوضاع را خطرناک دیدند، بلافاصله عقبنشینی کردند. شاه میدید اگر بخواهد روی ماندن قوام اصرار کند، حکومت خودش از بین میرود؛ چون مردم همگی همصدا و همدل بودند.
اما متأسفانه با اختلافی که بین دکتر مصدق و آیتالله کاشانی رخ داد، دشمنان نهضت ملی زمینه را مساعد دیدند و کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد.
□ از روز کودتا و فضایی که ایجاد شده بود، چه خاطراتی دارید؟
فضای سنگینی بود. بختیار قشون خود را از کرمانشاه به قزوین آورد تا با حمله نظامی، تهران را تصرف کند. وحشت عجیبی از کشتاری که امثال بختیار ممکن بود راه بیندازند وجود داشت. تودهایها در همه جا نفوذ گستردهای پیدا کرده بودند و مخصوصاً در ارتش حضور زیادی داشتند؛ به همین دلیل احتمال اینکه آنها هم بر اوضاع مسلط شوند، زیاد بود. مردم واقعاً ترسیده بودند که نکند تودهایها حاکم شوند و ازآنجاکه اعتقادات دینی در مردم وجود داشت، ترجیح میدادند هر کسی سر کار بیاید، اما تودهایها زمام امور را در دست نگیرند! واقعاً جز معدودی از افراد، کسی تکلیفش را نمیدانست و همه در نوعی تحیّر و سرگردانی بهسر میبردند.
□ اشاره کردید که فقط معدودی میدانستند تکلیفشان چیست. منظورتان چه کسانی است؟
افرادی مثل مرحوم نواب صفوی که تنها مقاومت پس از کودتا را انجام داد و به مبارزه مسلحانه دست زد، اما بعد از مدتی همراه یارانش دستگیر و سپس اعدام شد. کسی مثل آیتالله کاشانی ــ که متأسفانه بر اثر سمپاشیهای حزب توده و نیز افراد بدبختی که ملعبه دست دیگران بودند و شایعات توهینآمیز و عجیبوغریبی را درباره آن سید بزرگوار پخش میکردند ــ در اواخر عمر منزوی شد و دیگر کسی در اطرافش باقی نماند. در زندان که بودم، کسی که به «رضا دوغی» معروف بود، با ما در زندان بود. او در چهارراه مولوی دوغ میفروخت و با پولی که بهدست میآورد، قند و چای میخرید و شبها میبرد به منزل آقای کاشانی تا بتوانند به کسانی که به آنجا میآمدند چای بدهند! منظورم این است که آقای کاشانی تا این حد تنها و منزوی شده بود. بههرحال این وضع زمینه را برای وقوع کودتای 28 مرداد فراهم کرد.
□ با توجه به فضای سنگین سیاسی ـ اجتماعی پس از کودتا، مبارزات به چه صورت ادامه پیدا کردند؟
بعد از کودتای 28 مرداد، عملاً کسی فعالیتی نمیکرد. فقط گروهی به اسم «نهضت مقاومت» گاهی اعلامیهای میدادند و روزنامهای هم داشتند، اما چندان فعال نبودند. حدود سال 1339 یا 1340، جان. اف کندی در امریکا رئیسجمهور شد و به شاه قبولاند که برای اینکه گروههای مخفی در ایران شکل نگیرند، ظاهراً آزادی و فضای باز انتخاباتی را در کشور ایجاد کند. مذهبیها و جوانترها سعی کردند از این فضا استفاده کنند و دوباره جبهه ملی سابق را راه بیندازند، اما آنها بیش از حد محتاط و لیبرال بودند و به امثال ما که معتقد بودیم قبل از انتخابات مردم باید دوباره به میدان بیایند و در خیابانها بریزند، میگفتند: تندرو! آنها بهشدت میترسیدند و دائم تبلیغ میکردند این نوع کارها غلط هستند. در تظاهراتی که به راه انداختیم، من رفتم بالای وانتی ایستادم و اعلامیه تحریم انتخابات را خواندم. در آن ایام، شعبان بیمخ با عدهای از قصابها، چند بار با چاقو به جان طرفداران نهضت ملی افتاد.
□ چه شد که طیف مذهبی جبهه ملی از آن جدا شد و نهضت آزادی را تشکیل داد؟
ما مذهبیها فکر میکردیم جبهه ملیها قرار نیست کاری بکنند. در جبهه ملی گروههای مختلفی حضور داشتند و اساساً موفقیت جبهه ملی در دوران نهضت ملی نفت، به دلیل همین حضور همهجانبه قشرهای مختلف و وحدت بین آنها بود. ما ابتدا تصمیم گرفتیم داخل خود جبهه ملی، یک فراکسیون مذهبی تشکیل بدهیم. مرحوم بازرگان به نمایندگی از طیف مذهبیها، مسائل را در شورای مرکزی جبهه ملی مطرح میکرد. او از نظر روش مبارزاتی، اختلاف نظر چندانی با جبهه ملیها نداشت، ولی مذهبی بود و جبهه ملیها نظر خوشی به مذهب نداشتند و چند بار به ایشان گفتند: خودت برو و مثل دیگران تشکیلاتی را درست کن! لذا در سال 1340 تصمیم گرفتیم نهضت آزادی را راه بیندازیم و در جلسهای که در منزل پسر مرحوم فیروزآبادی برگزار شد، سی و چند نفر را به عنوان هیئت مؤسس نام بردیم و موجودیت نهضت آزادی را اعلام و فعالیتمان را در جایی در خیابان فلسطین شروع کردیم. مرحوم آیتالله زنجانی و مرحوم آیتالله طالقانی هم از این حرکت حمایت کردند.
□ آیا نهضت آزادی موفقیتی هم در جذب تودههای مردمی بهدست آورد؟
خیر؛ نهضت آزادی محبوبیت و نفوذی را که زمانی جبهه ملی بهدست آورده بود، هیچوقت کسب نکرد. بماند که درون خود نهضت هم همه همفکر و همرأی نبودند. وقتی رژیم اکثر مؤسسان را بازداشت کرد، عملاً امکان مبارزات پارلمانی هم از ما گرفته شد.
□ هیئتهای مؤتلفه در آغاز، به شکل مستقل عمل کرد یا جزء نهضت آزادی بود؟
عدهای از کسانی که مؤتلفه اسلامی را تشکیل دادند، جزء نهضت آزادی بودند، از جمله شهید صادق اسلامی. تا زمانی که در زندان بودیم و قضیه 15 خرداد پیش آمد، عملاً حرکت منسجم و تأثیرگذاری در بین طیف مذهبیها وجود نداشت. ما در زندان بودیم که قیام 15 خرداد پیش آمد و ما همراه عدهای از مذهبیها در اعتراض به آن کشتارهای گسترده، روزه گرفتیم که با فشار و تهدید ساواک، مجبور شدیم روزهمان را بشکنیم.
□ موضع نهضت آزادی در قبال قیام 15 خرداد چه بود؟
عدهای از ما آن را یک قیام عظیم مردمی میدانستیم و اعلامیه تندی هم دادیم، ولی جبهه ملیها و بعضی از اعضای نهضت آزادی، آن را شورش کوری میدانستند که عدهای نادان علیه اصلاحات شاه و امریکا به راه انداخته بودند.
□ در آن دوره، حرکتهای دانشجویی و دانشگاهی از چه سنخی بودند و آیا مذهبیها توانستند نقش تأثیرگذاری در قشر دانشگاهی داشته باشند؟
دانشجوها در آن دوره اغلب گرایشهای چپ داشتند و تودهای بودند و گرایشهای مذهبی در بین آنها بسیار کم بود. انجمن اسلامی فقط 75 عضو داشت و فعالیتهای اسلامی چندانی در دانشگاه انجام نمیشد. در آن دوره چپیها فوقالعاده فعال بودند و حزب توده با تشکیلات منسجم و امکانات وسیع از آنها حمایت میکرد.
□ مبارزات مسلحانه از کی و چگونه شکل گرفتند؟
به دلیل اختناق سنگین، عدهای از مبارزان به این نتیجه رسیدند که مبارزات سیاسی به تنهایی جواب نمیدهد و باید فعالیت دیگری را هم آغاز کرد؛ به همین دلیل در مؤتلفه اسلامی تصمیم گرفتند حسنعلی منصور را ــ که عامل اجرای کاپیتولاسیون و نیز تبعید حضرت امام بود ــ اعدام کنند.
□ البته این نخستین حرکت از این سنخ نبود. پیش از آن فداییان اسلام نیز به چنین اقداماتی دست زده بودند...
همینطور است. فداییان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی، چند بار با اعدام انقلابی مزدوران رژیم پهلوی، مانع از اجرای برخی از نقشههای رژیم شده بودند که از همه آنها مهمتر اعدام رزمآرا بود که در واقع زمینه را برای ملی شدن صنعت نفت هموار کرد. اگر این اتفاق نمیافتاد، اساساً مصدق نخستوزیر نمیشد، چه رسد به اینکه نفت ملی شود.
□ سازمان مجاهدین خلق از دل کمیته دانشجویی نهضت آزادی ــ که شما مسئول آن بودید ــ بیرون آمد و وارد مبارزات مسلحانه شد. تحلیل شما از این جریان چیست؟
بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین، یعنی محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیعزادگان، جوانان مذهبی دلسوز، ایثارگر و سادهزیستی بودند. هنگامی که بیشتر اعضای مؤثر نهضت آزادی زندانی شدند، جوانترها تصمیم گرفتند مبارزات مسلحانه را در پیش بگیرند.
□ دلیل انحراف تدریجی سازمان مجاهدین به سمت مارکسیسم را ــ که نهایتاً به تغییر ایدئولوژی آنان انجامید ــ در چه میدانید؟
عدم آگاهی عمیق و گسترده از اسلام. این باعث شد بخشهایی از مارکسیسم را جانشین کارهایشان بکنند و همین سبب انحراف آنها شد.
□ شما کی متوجه این انحراف شدید؟
همان موقعی که از زندان بیرون آمدم و جزواتشان را خواندم. به آنها تذکر هم دادم که آرای دکتر ارانی و مارکسیستها را نباید با مباحث اسلامی قاتی کنند. به مهندس سحابی هم گفتم: حواست باشد. اینها گرایشهای چپی دارند، اما متأسفانه در نهضت آزادی خط فکری منسجم و قویای وجود نداشت که جلوی این جریان بایستد.
□ حضرتعالی در دوره «نقل فتوا» علیه مجاهدین خلق در زندان و از نزدیک شاهد این قضیه بودید. برایمان بگویید جریان از چه قرار بود؟
ما در زندان متوجه شدیم عدهای از مجاهدین خلق مارکسیست شدهاند؛ لذا بزرگانی چون آقایان: طالقانی، منتظری، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، ربانی شیرازی و... تصمیم گرفتند فتوایی را علیه آنها صادر کنند مبنی بر اینکه اینها نجس هستند و زندگی مشترک با آنها جایز نیست.
□ جنابعالی قبل و بعد از انقلاب در عرصه مسئولیتها و مبارزات حضور مستمر داشتهاید. جوانان قبل و بعد از انقلاب را از لحاظ دینداری و احساس مسئولیت چگونه ارزیابی میکنید؟
قبل از انقلاب، جوانان مبارز اندک بودند، اما بعد از انقلاب تعداد آنها بسیار زیادتر شده است. البته حکومت اسلامی واقعی هنوز پیاده نشده است و شاید عده زیادی از آنها به این موضوع و مفاسد اقتصادی و اجتماعی اعتراض داشته باشند، ولی واقعیت این است که تعداد جوانان متدین و انقلابی پس از انقلاب، با آن زمان قابل قیاس نیست. به دلیل توقعی که از اسلام و حکومت اسلامی وجود داشت، اعتراضها و نقدهایی هست.
□ علت را در چه میدانید؟
در کمکاری مسئولان. اگر هر یک از ما بتوانیم خودمان را بسازیم و تقوای اسلامی پیدا کنیم، بسیاری از مسائل حل میشوند، اما متأسفانه خیلیها فاقد تقوا هستند و دنیا آنها را گرفتار کرده است. یکی از گرفتاریهای ما این است که نسل جوان تاریخ انقلاب را نمیداند و در نتیجه متوجه نیست که دنیا علیه جمهوری اسلامی موضع دارد. نسلهای فعلی فساد همهجانبه و ظلم استخوانسوز رژیم گذشته را ندیدهاند و در نتیجه نمیدانند این آزادی به چه بهایی بهدست آمده است. دشمنان انقلاب و اسلام هم که شبانهروز به انحای مختلف سعی میکنند مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی را که بخش اعظم آنها نتیجه عملکرد خود آنها علیه ماست، به رخمان بکشند و کوچکترین اشارهای به ثمرات مثبت انقلاب نمیکنند. متأسفانه مسئولان فرهنگی و رسانههای ما هم در این زمینه بسیار کمکاری و حتی گاهی تخریب کردهاند.