«در مدتی که در بادکوبه بودیم [در زمستان سال 1324خورشیدی و در جریان سفر قوام و همراهان به مسکو برای رفع اختلافات ایران و شوروی]، کمکم اخلاق قوام دستگیرم شد. او مردی بود شجاع و متهور که از مشکلات نمیهراسید و آرامش خود را حفظ میکرد البته این روحیه او نیز ناشی از پختگی او در دوره زندگیش بود زیرا کسی که از طرفی از خراسان به عنوان بازداشتی از استانداری آنجا دستگیر و به زندان دوره کودتای آقا سید ضیاءالدین تحویل شود که با نطقهای انقلابی آقا سید ضیاءالدین که اینها همه خائناند و باید اعدام شوند میبینید وضع چنان به هم میخورد که سید ضیاءالدین تبعید و او از زندان با فرمان نخستوزیری آزاد میشود و یا در سلطنت رضاشاه با وجود تشکیل پرونده سوء قصد علیه جان رضاشاه بر ضد او به جای زندان و محاکمه و اعدام مجاز به اقامت در اروپا میشود، به خوبی احساس مینماید که زندگی در این دنیا فقط این نیست که اوضاع به همان منوال که الان فکر میکند باقی و برقرار خواهد ماند. این بود که محکم و آرام بود او در موقعی که نهار و شام میخوردیم و همه دور میز غذا جمع بودیم مدتی به مشاعره با دکتر رضازاده شفق و عامری و سیاح میپرداخت و اغلب آنها را در مشاعره دچار بنبست میکرد و بسیار میخندید. او با طبع شوخ خود که جسته و گریخته و کوتاه و تک مضرابگویی به جلب توجه همراهان میپرداخت ما را مجذوب خود مینمود.»1
احمد قوامالسلطنه
شماره آرشیو: 4734-5ع
پی نوشت:
1. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، ج2، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، صص68ـ69.