یکی از استانهایی که بلافاصله با روی کار آمدن ازهاری در آن حکومت نظامی اعلام شد، خوزستان بود. در ماجرای حکومت نظامی در این استان، اعضای کمیته اعتصاب منتخب کارگران شرکت نفت دستگیر و در این بین برخی از این افراد کشته شدند. از سوی دیگر، نخستوزیر اعلام کرد چنانچه کارگران شرکت نفت در خوزستان به اعتصاب خود پایان ندهند و در سر کار خود حاضر نشوند، همگی را اخراج خواهد کرد.
بررسی روزهای پایانی حکومتهای اقتدارگرا، یک اصل را نمایان میسازد؛ استفاده از تطمیع و در صورت ناکامی، روی به سوی تهدید. این روند در حکومت پهلوی نیز به اجرا درآمد. با کمی اغماض باید گفت که بعد دوران 13 سال نخستوزیری هویدا، و همزمان با روی کار آمدن جمشید آموزگار در مرداد ماه سال 1356، روند سقوط حکومت پهلوی تسریع گشت. البته باید پذیرفت که این روند در ماههای پایانی شدت بیشتری به خود گرفت به همین دلیل است که از 5 شهریور 1357 تا 22 بهمن 57 شاهد حضور سه نخستوزیر در این مقام هستیم که این تعداد در مقایسه با دوران 13 ساله هویدا عجیب به نظر میرسد. ساختار حاکمه پهلوی پس از مشاهده شرایط نه چندان مناسب کشور، تلاش کرد با ایجاد فضای باز سیاسی، آزادی برخی از زندانیان سیاسی، کنار گذاشتن تقویم شاهنشاهی و برقراری تقویم شمسی، احترام به روحانیون و تلاش برای بهبود شرایط اقتصادی در دوران نخستوزیری جمشید آموزگار و جعفر شریف امامی، شرایط را برای ادامه حیات خود مهیا سازد ولی این حربهها با موفقیت همراه نبود؛ به همین دلیل دربار آخرین تلاش برای استقرار حکومت را در سرکوب بیشتر مخالفان و البته برقراری حکومت نظامی دید. برقراری حکومت نظامی در شهرهای بزرگ ایران به عنوان آخرین تلاشها برای احیای نفسهای حیات خاندان پهلوی است و بسیاری از آن با عنوان خودکشی سیاسی یاد میکنند زیرا برقراری حکومت نظامی باعث شعلهور شدن جریان انقلاب و شدت گرفتن اعتراضات در کشور شد. در این یادداشت به بررسی حکومت نظامی در دوران پهلوی خواهیم پرداخت و در این مسیر به وضعیت حکومت نظامی در شهرهایی به جز تهران اشاره خواهیم کرد.
شروع حکومت نظامی پهلوی از اصفهان
روند شکلگیری حکومت نظامی در دوران پهلوی یک شبه صورت نگرفت و میتوان یک دوران سی ساله را برای آن در نظر گرفت. اتفاقات مربوط به کودتای 28 مرداد را میتوان به عنوان نخستین حکومت نظامی محمدرضا شاه محسوب کرد ولی این ماجرا فقط مربوط به شهر تهران بوده و از نظر زمانی نیز مدت بسیار کوتاهی را شامل میشود. با این حال باید پذیرفت که حکومت نظامی در ایران از همین سال آغاز شد زیرا از این زمان به بعد نه شاهد فعالیت احزاب سیاسی هستیم و نه خبری از تشکلها و کوچکترین آزادیهای مدنی است. با وجود این آنچه ما تحت عنوان حکومت نظامی تلقی میکنیم، مسئلهای متفاوت از این است.
همانطور که گفته شد، رژیم پهلوی پس از ناامید شدن از کنترل اوضاع به وسیله روشهای فریبندهای همچون فضای باز سیاسی و آزاد کردن زندانیان سیاسی در سال 56، به ناچار مجبور به برقراری جو امنیتی در اکثر شهرهای کشور شد. از این زمان به بعد و با درخواست نیروی انتظامی، شاهد حضور ارتش در خیابانها هستیم؛ به حدی که در اکثر ساعات روز و شب، بسیاری از گذرگاههای اصلی شهرهای بزرگ به صورت ایست و بازرسی و نظامی عمل میکرد. این روند برای نخستینبار در مرداد سال 1357 از سوی محمدرضاشاه در اصفهان اعمال شد. در این زمان و پس از ناکامی نیروی انتظامی در متلاشی کردن حلقههای اعتراضی مردم اصفهان، شاه به ارتش دستور حکومت نظامی در این شهر را صادر کرد و این فرمان منجر به درگیری شدید مردم و کشته شدن حدود صدنفر از آنها شد.1
همین مسئله که نخستین حکومت نظامی دوران پهلوی دوم در شهر اصفهان صورت گرفته است بدین معناست که در ماههای پایانی حکومت پهلوی، موج اعتراضات تنها به تهران خلاصه نمیشد و بسیاری از شهرهای بزرگ کشور از جمله اصفهان، مشهد، اهواز، شیراز و ... به مقابله با رژیم پهلوی پرداختند. در تأیید این مسئله باید اذعان داشت که رژیم پهلوی برای نشان دادن شرایط آرام مملکت، تنها در شرایطی اقدام به اعلام حکومت نظامی میکند که امکان اداره امور را نداشته باشد. شرایط در اصفهان به همین مرحله رسیده بود زیرا اعتراضات در این شهر به مرداد سال 57 خلاصه نمیشود بلکه از فروردین همین سال موج اعتراضات در این شهر شدت گرفت. رژیم پهلوی که متوجه وخامت اوضاع شده و دریافته بود که امکان آرام کردن شهر را ندارد، پس از چندماه سرکوب مردم سرانجام در مردادماه اقدام به اعلام حکومت نظامی و مقابله جدی با مردم نمود. 2
شاه تصور میکرد با انتخاب بختیار به عنوان نخستوزیر و اعطای اختیارات تام به وی، شرایط را برای آشتی ملی فراهم خواهد ساخت. بختیار در مواجهه با حکومت نظامی و در همان ابتدای امر، دستور لغو حکومت نظامی شیراز و شهرهای کازرون و جهرم را صادر کرد ولی این مسئله نه تنها منجر به آرام شدن شرایط نشد بلکه موج جدید اعتراضات علیه بختیار و حکومت پهلوی آغاز شد...
موج جدید حکومت نظامی در شهرهای دیگر
اتفاقات اصفهان را باید به عنوان یک نمونه برای سایر شهرها در نظر گرفت. هرچه به بهمنماه سال 1357 نزدیکتر میشوم، موج انقلاب به شهرهای کوچک نیز ورود کرده و در بسیاری از این شهرها و به طرق مختلف شاهد اعتراضات و شورشهای مردم علیه ساختار حاکمه هستیم. این مسئله در شهرهایی که به هر دلیلی برای رژیم پهلوی مهم بودند، از اهمیت بیشتری برخوردار بود. به طور مثال، خوزستان به واسطه وجود چاههای نفت در آنجا و فعالیت شرکتهای نفت داخلی و خارجی از موقعیت استراتژیک برخوردار بود. بسیاری از مهندسین و تکنیسینهای خارجی فعال در ایران در این مناطق زندگی میکردند و طبیعتاً رسیدن موج انقلاب به این شهرها نه تنها از منظر داخلی یک خطر جدی برای حکومت محسوب میشد بلکه از منظر بینالمللی نیز یک زنگ خطر جدی برای محمدرضا شاه بود.
پس از اینکه پهلوی دوم به ناکارآمدی روشهای ایجاد فضای باز سیاسی از سوی دولتهای آموزگار و شریف امامی برای آرام کردن شرایط پی برد، با انتخاب ارتشبد ازهاری به عنوان نخستوزیر نظامی تلاش کرد تا با شدیدترین شکل ممکن به مبارزه انقلابیون بپردازد. ازهاری نیز از همان ابتدای امر با اعلام حکومت نظامی در بسیاری از شهرهای ایران، اراده خود را بر سرکوب معترضین قرار داده بود. یکی از استانهایی که بلافاصله با روی کار آمدن ازهاری در آن حکومت نظامی اعلام شد، خوزستان بود. در ماجرای حکومت نظامی این استان، اعضای کمیته اعتصاب منتخب کارگران شرکت نفت دستگیر و در این بین برخی از این افراد کشته شدند. از سوی دیگر، نخستوزیر اعلام کرد چنانچه کارگران شرکت نفت در خوزستان به اعتصاب خود پایان ندهند و در سر کار خود حاضر نشوند، همگی را اخراج خواهد کرد. همین شیوه از برخورد باعث تشدید بحران در خوزستان شد به حدی که اجرای حکومت نظامی در این شهر همواره با خشونت تمام انجام میشد.3
این شیوه برخورد ازهاری با اعتراضات مردم نه تنها منجر به فروکش کردن موج انقلاب نشد بلکه دامنه اعتراضات را با شدت بیشتری به شهرهای دیگر نیز کشاند. در این میان علاوه بر شهرهای بزرگ که کنترل آنها برای حکومت از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود، برخی شهرهای استراتژیک نیز وجود داشت که ناآرامی در آنجا برای حکومت بسیار زیانبار بود. شرایط پیش آمده در خوزستان، به کازرون نیز کشیده شد. کازرون به واسطه مذهبی بودن و تأثیرگذاری قوی علما در این شهر، همواره محلی برای فعالیت گسترده و جدی روحانیون بوده است. مردم این شهر در بهار سال 57 مراسم یادبودی برای شهدای انقلابی سایر شهرها برگزار کردند. این مراسم که با خشونت عوامل پهلوی همراه شد، منجر به اعتراضات گسترده و کشته شدن یکی از معترضین شد. از این زمان به بعد، کازرون نیز به دیگر شهرهایی اضافه شد که در سال 57 از سوی حکومت پهلوی حکومت نظامی اعلام شد.
روند اعلام حکومت نظامی در سال 57 هیچگاه متوقف نشد. از دولت شریف امامی گرفته تا دولت بختیار این روند ادامه داشت. حدود 11 شهر کشور در این زمان با حکومت نظامی مواجه بودند که اغلب، نحوه اجرای حکومت نظامی بسیار خشن و سرکوبگرانه بود. شاه تصور میکرد با انتخاب بختیار به عنوان نخستوزیر و اعطای اختیارات تام به وی، شرایط را برای آشتی ملی فراهم خواهد ساخت. بختیار در مواجهه با حکومت نظامی و در همان ابتدای امر، دستور لغو حکومت نظامی شیراز و شهرهای کازرون و جهرم را صادر کرد ولی این مسئله نه تنها منجر به آرام شدن شرایط نشد بلکه موج جدید اعتراضات علیه بختیار و حکومت پهلوی آغاز شد.4
به طور کلی باید گفت که حکومت پهلوی در ماههای پایانی عمر خود، هرچند در موارد محدودی به دنبال این مسئله بود که خود را به عنوان یک نظام مدافع دموکراسی نشان دهد ولی بلافاصله پس از شکست در این سناریو، همان روش اصیل خود را که دیکتاتوری و سرکوب بود اعمال میکرد. برقراری حکومت نظامی در چندین شهر و برای مدت نسبتاً طولانی خود نشان از این دارد که نه تنها این حکومت باوری به دموکراسی و آزادی بیان نداشت بلکه تنها به وسیله اهرم قوه قهریه امکان حکومت بر مردم را دارد. با این حال سرانجام آن، چیزی جز شکست و تباهی نبود.
شماره آرشیو: 6925-4ع
پی نوشت:
1.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، تهران، نشر نی، چاپ یازدهم، 1377، ص649 -650.
2. روحالله حسینیان، یکسال برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص267.
3.محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی، تهران: گام نو، 1381، ص 231.
4.میرزا باقر علیاننژاد، روزشمار انقلاب اسلامی، ج 10، تهران، سوره مهر، 1384، صفحه 265.