«گفتنیهایی از حاشیه و متن ِکودتای 28 مرداد 1332» درگفتوشنود با زندهیاد عبدالعلی ادیب برومند
□ با توجه به اینکه جنابعالی از نزدیک شاهد گردهمایی سالگرد روز 30 تیر بودید، به عنوان مدخلی بر روایت وتحلیل کودتای 28 مرداد، قدری از خاطرات آن روز بگویید.
در روز 30 تیر سال 1332 در میدان بهارستان، گردهمایی باشکوهی برگزار شد. آن روز به مناسبت سالگرد این حادثه عظیم تاریخی، قصیدهای سرودم و در رادیو خواندم و سپس به میدان بهارستان رفتم تا در آن مراسم به یاد ماندنی شرکت کنم. میدان پر از جمعیت بود و مردم با شور و هیجان خاصی در حمایت از دکتر مصدق و نهضت ملی شعار میدادند.
□ از سران نهضت ملی چه کسانی در آنجا حضور داشتند؟
عدهای از سران نهضت را در بالکن فوقانی مغازهای در میدان دیدم که میخواستند سخنرانی کنند. تا آنجا که یادم هست مهندس زیرکزاده و مهندس رضوی در باره قیام 30 تیر و اهمیت آن سخنرانی کردند و مردم با شور و هیجان، حرفهای آنها را تصدیق کردند. سپس کریم پورشیرازی مدیر روزنامه «شورش»، در باره شهدای 30 تیر شعر خواند که با استقبال و تشویق جمعیت روبهرو شد. سپس احزاب وابسته به جبهه ملی از جمله پانایرانیست، نیروی سوم و ایران از بهارستان تا سرچشمه راهپیمایی کردند. سپس حزب توده راهپیمایی بزرگی را به راه انداخت که بسیار پرجمعیتتر از راهپیمایی احزاب نهضت ملی بود. همین مانور قدرت باعث شد امریکا و انگلیس برای حزب توده حساب خاصی باز کنند و از آن برای براندازی نهضت ملی استفاده کنند و زمینه مناسبی برای وقوع کودتای 28 مرداد فراهم شود.
□ تحلیل کلی شما از کودتای 28 مرداد سال 1332 چیست؟
به نظر من این کودتا یکی از تحقیرآمیزترین رویدادهای تاریخ معاصر کشور ماست که سالها باید در باره آن نوشت و سخن گفت تا ابعاد فاجعهآمیز آن روشن شود.
□ به نظر شما مهمترین نقش را در این کودتا چه کسانی بازی کردند؟
سیاستهای استعماری و مزدوران داخلی و خارجی طرفدار شاه. کارگزاران آن نیز جاسوسان و سرسپردگان انگلیس و امریکا و بزرگترین خائنان به کشور بودند. شاه و مخالفان داخلی و خارجی دکتر مصدق، سرلشکر فضلالله زاهدی را به عنوان جانشین او انتخاب کردند. او مدتی در مجلس شورای ملی تحصن کرد و سپس از تحصن در آمد و در شمیران در خانه یکی از دوستان خود مخفی شد.
□ به عنوان بررسی مقدمات کودتای 28 مرداد، علت متوسل شدن دکتر مصدق به رفراندوم چه بود؟
به نظر میرسید مجلس میخواهد از طریق قانونی یعنی ندادن رأی اعتماد به کابینه دکتر مصدق کابینه را ساقط کند و نهضت ملی را در بلاتکلیفی و بنبست قرار بدهد. به همین دلیل دکتر مصدق تصمیم گرفت بقای حکومت یا بقای مجلس را با مراجعه به آرای عمومی مشخص کند.
□ مگر انحلال مجلس از اختیارات شاه نبود؟ چرا دکتر مصدق از او نخواست مجلس را منحل کند؟
بله، دکتر مصدق میتوانست این درخواست را بکند، ولی اولا و احتمالاً شاه این درخواست دکتر مصدق را قبول نمیکرد و ثانیاً دکتر مصدق اصولاً اختیار انحلال مجلس را که به شکلی فرمایشی توسط مجلس مؤسسان به شاه داده شده بود، قبول نداشت. به همین دلیل به رفراندوم متوسل شد.
به هر حال اگر قرار بود حکومت ملی با رأی عدم اعتماد ساقط شود، بهتر بود این کار به شکل غیر قانونی انجام شود تا حقانیت نهضت ملی پا بر جا بماند و نسهای بعد هم بتوانند نهضت را سرلوحه قرار دهند، همچنان که چنین هم شد.
□ نتیجه رفراندوم چه شد؟
مردم به سود حکومت ملی رأی دادند و مشخص شد دکتر مصدق هنوز در بین مردم از حمایت قاطعی برخوردار است، اما قبل از اینکه دکتر مصدق بتواند به استناد رفراندوم مجلس را منحل کند، شاه فرمان نخستوزیری سرلشکر زاهدی را امضا کرد.
□ با مجلسی که هنوز منحل نشده بود؟
بله، طبق قانون اساسی تا زمانی که مجلس رسماً منحل نمیشد، شاه حق عزل نخستوزیری را که از مجلس رأی اعتماد گرفته بود نداشت. در قانون اساسی آمده بود عزل و نصب وزرا با شاه است، ولی این تعارفی بیش نبود، چون در اصل دیگری آمده بود هیچ وزیری حق ندارد طبق دستور کتبی یا شفاهی شاه از ادای وظیفه و انجام مسئولیتش خودداری کند و یا در اصل دیگری آمده است که مقام سلطنت از مسئولیت مبراست. بنابراین طبق این اصل بدیهی است که مسئول کسی است که قدرت و اختیار اجرایی داشته باشد و وقتی کسی مسئول نیست، مجری هم نمیتواند باشد. شاه حق چنین کاری را نداشت.
به هر حال شاه دکتر مصدق را عزل کرد و سرهنگ نعمتالله نصیری را با سرباز و سلاح مأمور رساندن فرمان عزل به او کرد و خودش هم به رامسر رفت. این اقدام کاملاً شکل کودتا داشت.
□ زمینههای وقوع کودتای 28 مرداد را تشریح بفرمایید.
کیم روزولت، رئیسجمهور امریکا و ژنرال شوارتسکف با همدستی اشرف پهلوی و برادران رشیدیان یک میلیون دلار پول را بین سازماندهندگان کودتا پخش کردند و این مساعدتها باعث شد شاه جرئت پیدا کند دکتر مصدق را عزل و زاهدی را جایگزین او کند. صبح روز 25 مرداد، سرهنگ نصیری همراه با عدهای سرباز و افسر مسلح به طرف خانه دکتر مصدق به راه افتادند، ولی در حوالی چهارراه حشمتالدوله توسط نیروهای سرهنگ عزتالله ممتاز محاصره شدند و تنها سرهنگ نصیری توانست خود را به خانه دکتر مصدق برساند و فرمان عزل او را تسلیم کند.
□ واکنش دکتر مصدق چه بود؟
دکتر مصدق ابلاغ فرمان عزل خود را در هنگامی که هنوز مجلس منحل نشده بود، غیر قانونی و نامعتبر اعلام کرد و دستور داد نصیری را دستگیر و زندانی کنند. طرز نوشته شدن فرمان عزل و فاصله زیاد آن با امضای شاه هم دکتر مصدق را به تردید انداخت که اساساً شاه این متن را ننوشته است. از همه مهمتر اینکه طبق قانون اساسی شاه نمیتوانست نخستوزیری را که با رأی اعتماد مجلس روی کار آمده بود، در غیاب مجلس عزل کند.
قابل ذکر است قبل از حرکت سرهنگ نصیری به طرف منزل دکتر مصدق دکتر فاطمی، مهندس حقشناس، مهندس زیرکزاده و عدهای از نمایندگان مجلس هم دستگیر و زندانی شده بودند که پس از عقیم ماندن کودتا در 25 مرداد، آزاد شدند. مأموران در هنگام دستگیری دکتر فاطمی به او و همسرش هتک حرمت کرده بودند که همین برخورد خشم او را نسبت به دربار بیشتر کرد و سخنان تند او علیه شاه و دربار در میدان بهارستان ناشی از این برخورد بود.
□ اشاره کردید کودتای 25 مرداد شاه و زاهدی عملاً شکست خورد. وضعیت در فاصله 25 تا 28 مرداد چگونه بود و چه شد کودتا در روز 28 مرداد اتفاق افتاد؟
در فاصله این سه روز در غیاب شاه، مملکت کاملاً آرام بود و در هیچ جا آشوبی مشاهده نشد، ولی مردم خشمگین و نیز تودهایها علیه کودتا شعار میدادند و مجسمههای رضاشاه و محمدرضاشاه را پایین میکشیدند. گفته میشد قرار است در صورت شکست کودتا، فرماندهان لشکرهای اصفهان و کرمانشاه به طرف تهران حرکت کنند، مخصوصاً تیمور بختیار فرمانده تیپ کرمانشاه به زاهدی قول مساعد داده بود.
□ از مشاهداتتان در روز 28 مرداد برایمان بگویید.
در صبح 28 مرداد، عدهای از اراذل و اوباش از جنوب شهر به راه افتادند و به طرفداری از شاه علیه دولت شعار دادند. بهتدریج افسران بازنشسته و مخالفان سرشناس دکتر مصدق هم به آنها پیوستند و عدهای از این جمع برای بیرون آوردن زاهدی از مخفیگاهش، به شمیران رفتند. آنها زاهدی را در ماشین بیسقفی آوردند و در ساعت 3 بعد از ظهر رادیو را در میدان ارگ اشغال کردند. سپس عدهای از جمله میراشرافی، عباس شاهنده، مهدی پیراسته و عبدالصاحب صفایی و یکی از زنان طرفدار شاه به نام ملکه اعتضادی، از رادیو به طرفداری از شاه و بدگویی از دکتر مصدق پرداختند. سپس عدهای به سرکردگی افسران ارتش و افرادی چون شعبان جعفری و طیب حاجرضایی و عدهای از افسران بازنشسته با دو سه عرّاده توپ، به طرف مقر نخستوزیری و خانه دکتر مصدق به راه افتادند و در حالی که دکتر مصدق و چند تن از اعضای کابینه و نمایندگان مجلس در خانه بودند، با توپ به آنجا شلیک کردند! نیروهای سرهنگ عزتالله ممتاز تا جایی که میتوانستند از پیشروی مهاجمان جلوگیری کردند، ولی وقتی یکی از گلولهها به دیوار اتاق دکتر مصدق خورد، یاران دکتر مصدق از او خواستند به خانه همسایه ــ که از آشنایان بود ــ بروند. دکتر مصدق از آنان خواست که بروند و خودش گفت: میماند تا کشته شود، اما خادمان خانه و یکی دو تن از هواداران دکتر مصدق او را به زور از رختخواب بیرون کشیدند و به وسیله نردبامی او را به زحمت به خانه همسایه بردند. پس از خروج دکتر مصدق مهاجمان به خانه او ریختند و همه جا را تخریب کردند و وسایل آن را به غارت بردند.
دکتر مصدق و یارانش در روز 30 مرداد خود را به فرمانداری نظامی معرفی کرد و توسط زاهدی در باشگاه مستقر شدند.
□ از محاکمه دکتر مصدق چه خاطره و تحلیلی دارید؟
به نظر بنده محاکمه دکتر مصدق، یکسره آبروی شاه و دربار او را به باد داد. هر چند کودتا برای بردن آبروی شاه کافی بود، اما این محاکمه آشکارا نشان داد او نوکر بیگانه است. این محاکمه توسط سرلشکر آزموده به عنوان دادستان و چند تن از افسران شاه صورت گرفت. آزموده افسری کمسواد و بیحمیت بود که توهینهای ناجوانمردانهای به مصدق کرد و احساسات مردم را جریحهدار ساخت و شاه را بیآبروتر از آن که بود کرد.
محاکمه دکتر مصدق در واقع محاکمه ملت ایران به جرم وطنخواهی و نهضت ملی بود. آثار فاجعهبار کودتای 28 مرداد بهقدری گسترده است که سالهای سال باید در باره آن نوشت. محاکمه دکتر مصدق نشان داد اگر دولتمردی علیه منافع خارجی و به سود مصالح ملی اقدام کند، مجرم شناخته میشود و باید محاکمه شود. کودتای 28 مرداد آمال و آرزوهای چند نسل را به باد داد. از آنجا که این کودتا با کمک اراذل و فواحش تهران و شهرستانها صورت گرفت، به نام «قیام فواحش» معروف شد.
پس از کودتای 28 مرداد عدهای از هواداران دکتر مصدق و جبهه ملی و احزاب منتسب به آن به شکل مخفیانهای به مبارزه ادامه دادند و عدهای از آنها به زندان افتادند و یا تبعید شدند، اما هرگز از پای ننشستند.