□ برای مرور خاطرات حضرتعالی از 28 مرداد، بهتر میبینم که به کمی قبلتر، یعنی ماجرای 30 تیر برگردیم. حضرتعالی در آن روز کجا بودید و چه خاطراتی را از آن به یاد میآورید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدا از خاطرهای که از قضیه 30 تیر در مشهد به یادم مانده است، شروع میکنم. در زمان تصدی آقای احمدینژاد بر شهرداری تهران، شورای شهر تهران روزی مرا برای سخنرانی دعوت کرد. آقای دکتر عباس شیبانی هم در آنجا حضور داشت که خاطره خود را از 30 تیر در مشهد تعریف کرد. ایشان تا مرا دید خندید و پرسید: «هنوز زندهای؟» بعد خطاب به حضار گفت: «تظاهرات 30 تیر در مشهد ــ که به سقوط قوام ختم شد ــ کار این آقا بود!»
□ ماجرا از چه قرار بود؟
موقعی که مصدق عزل شد و قوام سر کار آمد و آیتالله کاشانی اعلامیه داد: اگر قوام نرود و مصدق برنگردد، کفن میپوشم و پیشاپیش مردم حرکت میکنم، چند تن از مؤتلفین اسلامی مشهد از قبیل: سررشتهدار، قدسی، محسنیان، غنیان، احمدزاده و من رفتیم خدمت مرحوم آیتالله سید یونس اردبیلی و کسب تکلیف کردیم. ایشان فرمود: «شما فقط یک تکلیف دارید و آن هم اطاعت از آقای کاشانی است». بعد از این اجازه شرعی، مؤتلفین اسلامی فراخوان دادند و مردم را دعوت کردند که به میدان مجسمه بیایند. طلبهای به اسم مصباح درحالیکه کفن پوشیده بود سخنرانی کرد، منتهی ما میخواستیم شعارهای تندتری بدهیم و من داوطلب شدم این کار را بکنم. درحالیکه نظامیها محاصرهام کرده بودند فریاد زدم: «زندهباد مصدق! مرگ بر قوام!» منتظر بودم مرا با تیر بزنند، اما ناگهان جمعیت به شکلی خودجوش با من همراهی کرد. نظامیها ترسیدند و عقبنشینی کردند. سایر شهرها هم به تبعیت از مشهد همین کار را کردند و قوام با کمترین هزینه و با شهامت و رشادت آیتالله کاشانی سقوط کرد و توطئه انگلستان و امریکا شکست خورد.
□ به نظر شما واقعه 30 تیر هم کودتا بود؟
قطعاً؛ بد نیست کسانی که قادرند از تاریخ عبرت بگیرند و در حوادث مختلف با هوشیاری عمل کنند، کودتای شکستخورده 30 تیر و کودتای پیروز 28 مرداد را با هم مقایسه کنند و ببینند دشمنان این کشور در کودتای 30 تیر چقدر هزینه کردند و موفق نشدند، اما در کودتای 28 مرداد یکدهم آن هم هزینه نکردند و پیروز شدند. بررسی علل این شکست و پیروزی میتواند درس عبرت بزرگی برای امروز ما باشد.
□ از نظر شما علت چه بود؟
علت یک کلمه بود: تفرقه! به علت اختلاف و تفرقهای که بین رهبران نهضت ملی بهوجود آمد و انقلابیون و مردم را بهشدت دلسرد کرد، کودتای 28 مرداد به سادهترین وجه و با کمترین هزینه به نتیجه دلخواه دشمنان این کشور رسید.
□ ازآنجاکه موضوع تفرقه را علتالعلل شکست نهضت ملی نفت میدانید، شنیدن تحلیل و توضیح شما در این زمینه مغتنم است.
اگر تاریخ معاصر را با دقت مطالعه کنید، درمییابید همواره تندرویهای چپ و راست زمینه را برای نفوذ بیگانگان مستعد کرده است. در قضیه 28 مرداد هم رفتارهای توده نفتیها، بلندپروازیهای سادهلوحانه پانایرانیستهای عوام و ناآگاه و دارودسته مثلاً طرفدار مصدق به سرپرستی خیامی ــ که بعد از کودتای 28 مرداد از بزرگترین سرمایهداران کشور شد ــ و گروههای بهظاهر طرفدار مصدق و حزب زحمتکشانِ مظفر بقایی و مجمع مسلمانان مجاهدِ تقلبیِ شمس قناتآبادیِ وابسته به دربار و دیگر احزاب ارتجاعی و التقاطی و قهر نابهنگام مرحوم کاشانی و شهید نواب صفوی و فداییان اسلام و برخی از حوزویان موجه و تحریک روزنامههای درباری و چپهای افراطی، همهوهمه در مجموع شرایطی را بهوجود آورد که دیگر وفاق و وحدت ملی ناممکن بود و در نتیجه زمینه کاملاً برای وقوع کودتا آماده شد. افراط و تفریطها فضایی را پدید آورد که نهضت ملی به خاک سیاه نشست.
□ یعنی هیچ راهی برای بازگرداندن وحدت ملی وجود نداشت؟
به نوبه خودم سعی کردم بر اساس امر به معروف و نهی از منکر به مسئولان و رهبران سیاسی هشدار بدهم؛ لذا برای مرحوم مصدق، مرحوم کاشانی و شهید نواب صفوی نامههایی نوشتم و از آنها خواستم نگذارند در اثر این تفرقه، نهضت ملی از دست برود. مصدق ذیل نامهام اینطور جوابم را داد: «فرزندم! نوبت ما گذشت، آینده از آن شماست، از تجربهها بهره گیرید!». بعدها در مشهد از شهید نواب و مرحوم کاشانی پاسخ شفاهی گرفتم، ولی سایر فعالان سیاسی، دیگر رغبتی به دخالت در امر سیاست نداشتند و از رهبران نهضت قطع امید کرده بودند.
□ از کودتای 28 مرداد در مشهد برایمان بگویید. شرایط را چگونه دیدید؟
در روز 28 مرداد سال 1332، من و سررشتهدار به مغازه نجاری غنیان در نزدیکی مدرسه نواب و حرم مطهر رفتیم تا از اوضاع سیاسی تهران خبر بگیریم. داشتیم با تأسف درباره اختلافاتی که بین رهبران نهضت پیش آمده بود حرف میزدیم که ناگهان سر و صدای مشتی اوباش را شنیدیم که از پایین خیابان به طرف بالای خیابان میآمدند. کلِ به قول خودشان کودتاگران در مشهد، به دویست نفر هم نمیرسید. آدمهای عجیب و غریبی هم بودند. آدمهای لات و گروهبانها و استوارهای شیرهای و خلاصه آدمهای ناجوری بودند. متأسفانه مردم در آن روز، مردم روز 30 تیر نبودند و واکنشی در برابر این اوباش نشان ندادند. یادم هست غنیان آهی کشید و گفت: «به خدا قسم اگر میدانستم سرکوب این اراذل و اوباش برای نهضت مفید است و امیدی به وحدت دوباره رهبران نهضت هست، با کمک کسبه همین محل تارومارشان میکردم، اما افسوس که چنین امیدی ندارم!» دیگر کسی انگیزهای برای مقاومت نداشت، وگرنه توان مقاومت وجود داشت.
□ فضای اجتماعی پس از 28 مرداد را توصیف کنید؛ شرایط چگونه بود؟
از فردای پس از کودتا، رژیم شاه دستگاه اطلاعاتی خود را با کمک سازمان امنیت امریکا بهتدریج شکل داد تا آنجا که واقعاً دیگر کسی قدرت مخالفت نداشت؛ ابتدا از چپهای افراطی شروع، عدهای را اعدام و عده بیشتری را جذب ساواک کرد؛ بعد به قلع و قمع شهید نواب صفوی و یاران او پرداخت و سران فداییان اسلام را اعدام کرد. رژیم شاه وقتی در تهران حاکمیت امنیتی خود را مستقر کرد، به قلع و قمع مبارزان شهرستانها پرداخت؛ مخصوصاً به سراغ مشهد آمد که پایگاه اصیل مبارزه بود و چند تن را از کانون استاد محمدتقی شریعتی و سپس حاجی عابدزاده بازداشت کرد.
□ پس از کودتا شیوههای مبارزاتی شما و دوستانتان در مشهد چگونه بود؟
به نمونهای اشاره میکنم: مادر حاجی علیزاده ــ که بانویی مقدس و پاکسرشت بود ــ از دنیا رفت. ساواک پشت سر هم اولتیماتوم میداد: حتی عبادات را هم باید بیسروصدا انجام بدهیم، ولی ما با یک برنامهریزی دقیق کاری کردیم که مراسم تشییع جنازه و مجلس عزاداری ایشان، تبدیل به مانور سیاسی، دینی عظیمی شود. ما سعی کردیم در مراسم شعارهای گویایی بدهیم. ازآنجاکه مردم مؤمن مشهد شرکت در تشییع جنازه مؤمن را وظیفه شرعی خود میدانستند، جمعیت کثیری میآمدند و با دادن شعارهایی که ما آماده کرده بودیم، جو ارعاب و سکوت پس از کودتا شکست. میخواستیم از هر اتفاق و فرصتی برای احیای روحیه مقاومت و جوشکنی و مانور قدرت مذهب علیه رژیم استفاده کنیم. در روز تشییع جنازه سیل جمعیت بهقدری بود که هیچ نیرویی نمیتوانست جلوی مردم را بگیرد. به این ترتیب یک ضربه کاری را به رژیم وارد کردیم. تعقیب و گریزها و بازجوییها بعد از مراسم تشییع شدت گرفتند.
□ 28 مرداد چه درس عبرتی برای امروز ما دارد؟
بزرگترین عبرت این است که تا زمانی که رهبران یک قیام با یکدیگر وحدت داشته باشند، نهضتها پا میگیرند و هر روز قویتر میشوند، ولی وقتی پای منیّت به میان آمد، بهسرعت تضعیف و نابود میشوند.