نقش اقبال الدوله غفاری و برخی رجال متنفّذ محلّیِ کرمانشاه در تضعیف دولت موقّت ملّی
هشت سال بعد از انقلاب مشروطه، و در حالی که، مردم ایران، هنوز با دشواریها و معضلات اجتماعی و اقتصادیِ ناشی از نابسامانی و بی ثباتی سیاسی بعد از بروز انقلابِ مذکور، دست و پنجه نرم می کردند، رویدادی دیگر به وقوع پیوست که بیش از پیش، بر وخامت اوضاع ایران زمین افزوده و حتی استقلال این مملکت را به طور جدّی در معرض تهدید قرار داد، و آن واقعه نیز، بروز جنگ جهانی اول در مرداد 1293ش و به دنبالش، حضور نیروهای اجنبی در خاک ایران بود. در چنین شرایطی، و تقریباً 15 ماه بعد از شروع این جنگ هولناک، بعضی از رجال سیاسی ایران با ترغیب آلمانها و مساعدت مستشاران نظامی سوئدی، به تشکیل کمیته دفاع ملّی در قم مبادرت ورزیدند، تا مخالفت خود را با دو دشمن دیرپا و سلطه جو یعنی روس و انگلیس، که در این زمان، به عنوان دول متفق، با یکدیگر متحد شده و خاک ایران را نیز مورد تعرّض قرار داده بودند، رسماً اعلام نمایند. اعضای این کمیته، در نهایت، با الحاق برخی دیگر از رجال سیاسی و نظامی به آن در غرب کشور، حکومت موقت ملی را در بهمن 1294ش، تحت ریاست رضاقلی خان نظام السلطنه مافی در کرمانشاه تشکیل دادند، امّا از همان آغاز کار، علاوه بر مواجهه با دو ابرقدرت آن برهه زمانیِ جهان یعنی روس و انگلیس، با دشواریها و معضلات جدّیِ داخلی روبهرو شدند.
یکی از چالشهای پیش رویِ نهضت ملّی در هنگام استقرار آن در کرمانشاه، که نقش تأثیرگذاری در تزلزل موقعیت دولت ملّی داشت، کارشکنیهای اقبالالدوله غفّاری (حاکم وقت کرمانشاه)، و همچنین تذبذب، عدم صداقت و دسیسه های برخی اشخاص متنفّذ محلی متمایل به روس و انگلیس، علیه ملّیّونِ مهاجر بود: «اقبالالدوله غفاری کاشانی حاکم آن شهر بر ضد نظامالسلطنه کارروائی میکند و او را یاغی به دولت میخوانَد» . در آن سو، نظامالسلطنه هم رویکرد خصمانهای در پیش گرفته، اقبالالدوله را محرّک همه اختلالات و ناأمنیها در کرمانشاه دانسته، حضور خود در این شهر را منوط به خروج او عنوان نمود 1. اگرچه در نهایت، اقبالالدوله مجبور به ترک شهر گردید، اما این امر، چالش شدیدی را به همراه داشت. علاوه بر آن، نفاق و دورویی بسیاری از اشخاص متنفّذ و متعیِّن محلّی را آشکار نموده، صبغه کینه و عناد نسبت به جنبش ملّی را در وجودِ آنان پُررنگتر کرد. ضمن اینکه، به عنوان یکی از مواضع تقابل اعتدالیون ــ دموکرات و عثمانی ــ آلمان جلوهگر شد2. علیمحمد دولتآبادی (برادر یحیی) که وابسته به جناح اعتدالی دولت موقت ملّی بود، اگرچه به تکاپوی فراوان اقبالالدوله، حتّی توسّل او به مقامات عثمانیِ حاضر در کرمانشاه، در راستای ابقای منصبِ خود اشاره کرده، اما با ارائه روایتی مختصر، مطلبی در مورد کارشکنیهای اقبالالدوله، رابطه او با برخی متنفّذین شهر و دسائس حامیانش بیان ننمود3، چرا که اقبالالدوله با تعدادی از سران محلّیِ این جناح سیاسی، سروسرّی داشت.
علیاکبرخان سنجابی سردار مقتدر (که اگرچه عضو دموکرات نبود، ولی از بُعد سیاسی و فکری، تا حدودی با این جناح، همسویی داشت)، تصویری کاملاً منفی از اقبالالدوله ارائه داده، اگرچه او را به عنوان فردی فاقد قدرت، شخصیت و جرئت برای مقابله با ملّیّون آزادیخواه معرفی کرد، ولی با این حال، از تزویر و فتنهانگیزیِ او سخن گفته، چنان که حتّی به صورت پنهانی، با «مستبدّین محلّی» ارتباط داشت4. آن طور که از مطالب کتاب «طوفان در ایران» استنباط میشود، تنش در رابطه نظامالسلطنه ـ اقبالالدوله و حامیانشان، برجستگی چندانی نداشت، بلکه تقریباً به طور مسالمتآمیز، مسئله موردنظر خاتمه یافت5. بر اساس همین منبع، که دورنمایی نه چندان منفی از اقبالالدوله ارائه داده، برخی اقدامات ناصوابِ آلمانها، نیروی ژاندارمی و معدودی دموکراتهای محلّیِ تندرو، در رویکرد کینهتوزانه اقبالالدوله و حتی نگرش منفیِ برخی اقشار جامعه کرمانشاه نسبت به ملیّونِ مهاجر، بی تأثیر نبود، که دستگیری رئیس بلژیکی اداره گمرک، و چپاول بیست و پنج هزارتومان پول نقد اداره گمرک در کرمانشاه، نمونه برجسته آن است: «خشونت آلمانها در این ماجرا و بخصوص بی اعتنائی به وساطت و درخواست کمیته دفاع ملی موجی از نارضایتی را در میان اهالی برانگیخت و موجبات تکدّر خاطر اعضای کمیته را فراهم آورد»6. در آن سو، قائم مقامی (یکی از ملّیّون مهاجر که در کِسوت نظامی، در زمره اعضای ژاندارمری بود) در راستای نقل خاطراتش راجع به این چالشِ دو طرف، چهرهای کاملاً مثبت و دوراندیش از نظامالسلطنه ترسیم نمود، بدین ترتیب که، نظام مافی، برای ایجاد رُعب و هراس در دلِ معاندان و فرونشاندنِ آتش فتنه مخالفانِ قوای ملّی در کرمانشاه یعنی اقبالالدوله و هم مسلکانش، همراه با یک قوای عشایری وارد شهر مذکور شد، با این حال، علی رغمِ تلاش برخی اشخاص رادیکال و تندرو در راستای تحریکِ او برای صدور حکم نابودیِ اقبالالدوله و امیراعظم (رئیس ایل کلهر) ، او به این اقدام متوسّل نشد، بلکه به توقیف آنان و تعدادی از پیروانشان در بیرون شهر بسنده نمود7.
با خروج اقبالالدوله از کرمانشاه، اگرچه مخالفین، در موضع تدافعی قرار گرفته و بیش از پیش احتیاط را در دستور کار خود قرار دادند، با این حال، همچنان از خط مشیِ توطئه و دسیسه علیه جنبش ملّی دست نکشیده، به صورت مخفیانه، از هر راهی برای تزلزل پایه های کابینه مهاجرین استفاده میکردند. یکی از برجستهترین نقاط اتّکاء و دلگرمی آنان، عبدالحسین میرزا فرمانفرما به حساب میآمد که در طی چندین سال بعد از مشروطه، والی کرمانشاه و غرب ایران بود، ازین رو، طبیعتاً، دوستان زیادی (در زمره روءسای ایلات و مالکان زمیندار) در آنجا داشته، که به خاطر منافع اقتصادی و اجتماعیِ مشترک با فرمانفرما به عنوان اشخاص متموّل و دولتمند، دارای خط مشی همسو با شخص مذکور بودند، و به طور غیرمستقیم و پنهانی، در راستای منافع روس و انگلیس، به اخلال و کارشکنی در فعالیتهای دولت ملّی میپرداختند. به ویژه در این مقطع زمانی (دی 1294ش) که پایههای دولت موقت در غرب ایران پیریزی میشد، شخص عبدالحسین میرزا در تهران، به عنوان نخست وزیر ایران بر مسند وزارت قرار گرفته، و با حمایت روس و انگلیس، زمام قدرت را در اختیار گرفته بود، بنابراین، اعیان و متنفّذین کرمانشاه، برای جلب رضایتش، بی میل نبودند تا بیش از پیش، خود را موافق و همساز با اهدافِ او نشان داده، به صورت غیرعلنی و محتاطانه، به تخریب و اشکالتراشی در مسیر حرکت دولت ملّی مبادرت ورزند: «دوستان او در کرمانشاه و نواحی آن، هر قدر هم به ظاهر فریفته پول آلمانها شده یا با عثمانیها از درِ اتّحاد اسلام درآمده باشند باز رابطه باطنی آنها با فرمانفرما مستحکم است، دوست روس و انگلیس، غیرمستقیم کارروائی مینماید» 8. نکته حائز اهمیّت، تبانی رؤسای حزب اعتدالیِ کرمانشاه، که عمدتاً از اقشار مالک و ثروتمند بودند 9، با مخالفین جنبش ملّی در راستای تخریب شالوده دولت موقّت است: «رؤسای دموکرات کرمانشاهان فرار را برقرار برگزیدند و چاره غیر از این نداشتند و اما رؤسای اعتدال ساکن کرمانشاهان نظر به سوابق دوستی با فرمانفرما و شاید با یک راه باطنی که با روسها هم داشتهاند در شهر مانده از روسها استقبال کردند و تأمین دادنِ آنها به هر کس تأمین روس بود» 10. در آن سو، علیمحمد دولت آبادی، از زاویه ای کاملاً متفاوت به قضیه نگاه کرده و آن را روایت نمود. بر اساس اظهارات او، نظام السلطنه به منظور مسدود کردنِ نوکِ تیزِ پیکان انتقادات و مخالفتهایِ موجّه برخی سران حزب اعتدالی شعبه کرمانشاه، آنان را متّهم به رابطه با روسها و تبانی با فرمانفرما نمود، در حالی که، در واقع، چنین نبود11. اما در مورد اینکه، چرا برخی از رؤسای حزب اعتدالی کرمانشاه، علی رغم شکست اردوی ملّی و پیشروی روسها به سوی این شهر، بنابر روایتِ خود او، «تردیدی برای ماندن در کرمانشاه نداشتند» 12 و طبیعتاً از نجات جان خود مطمئن بودند، چیزی نمیگوید. عجیبتر از آن، اظهار علیمحمد در مورد برخی دیگر از رؤسای محلّیِ حزب موردنظر است، که درصدد فرار بودند، اما به طور اتفاقی به شهر بازگشته، و از خطر ایمن ماندند13. در ادامه این بحث، به منظور درک بیشترِ نقش رجال متنفّذ و متموّل محلی در کارشکنی علیه دولت ملّی، به روایات منابع دیگر در این زمینه، رجوع خواهد شد.
سردار مقتدر، رؤسای محلّی حزب اعتدالیون کرمانشاه را، در زمره کسانی میداند که رابطه نزدیک و البتّه مخفیانهای با اقبالالدوله داشتند، و به امید ورود نیروهای روس بودند14. همو عنوان میکند که، رؤسای اعتدالی کرمانشاه، شخصاً به استقبال نیروهای روس رفتند و حتی اقبالالدوله نیز به وسیله یکی از آنان، از بند رها گردید، وارد شهر شده و توسط روسها، مجدّداً بر منصب امارت این شهر گماشته شد15. یکی از وکلای مهاجر یعنی نواب رضوی (در مجلس سوم، عضو اعتدالیون بود، اما با شروع مهاجرت، به عللی از آن حزب خارج شد، گرچه از نظر مشی فکری، تا اندازهای با آنها هم راستا بود) ، بعد از ذکر موقعیتِ نامساعد دولت ملّیّون در کرمانشاه، و اینکه یأس و ناامیدی بر آسمان این شهر سایه گسترده بود، به اجرای مقاصد فرمانفرما از سوی ملّاکین و متنفّذین محلّی اشاره نمود16. در ادامه چنین آورده است: «عدهای دو طرفه کار میکنند که هم با روس و انگلیس هم با آلمان و عثمانی، این درد بالاترین دردهاست»17. وحیدالملک شیبانی، عضو جناح میانهرو حزب دموکرات در مجلس سوم و ماههای نخستِ مهاجرت، که بعدها در قصرشیرین از جناح تندرو فاصله گرفته، به نظامالسلطنه نزدیک شد. 18 از معضلات و چالشهای فراوانِ موجود بر سر راه حکومت ملّی در هنگام استقرار در کرمانشاه سخن به میان آورده، که یک قسمت از آن را نتیجه فعالیت «ارتجاعیّون محلّی» عنوان کرد19، اما به شرح و تفصیل ماهیّت این مرتجعین نپرداخته است. قائم مقامی هم به این نکته اشاره می کند که، علی رغم برخی تدابیرِ نظامالسلطنه در راستای واکنش علیه دسائس تعدادی از مخالفان جنبش ملّی در کرمانشاه، «باز هم در خفا عدّه بسیاری به نفع قونسولگریهای روس و انگلیس کار میکردند. همینها بودند که بعد از ورود روس همراه برخی اعیان شهر به استقبال آنان رفتند» 20.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، جلد3، تهران، فردوسی،1361ش، ص328.
2. همان،ص 330.
3. علی محمد دولتآبادی، خاطرات و ملاحظات، تهران:سخن، 1390ش، ص671.
4. کریم سنجابی، ایل سنجابی و مجاهدت ملّی ایران: خاطرات علیاکبر خان سردار مقتدر، تهران، شیرازه، 1380ش، ص 298.
5. احمد احرار، توفان در ایران، جلد2، تهران: نوین، 1352ش، ص637.
6. همان، جلد 1، ص565.
7. رضاقلی قائممقامی، وقایع غرب ایران در جنگ اول جهانی (یاداشتهای نظامی)، اراک: چاپخانه فروردین، بی تا، ص210.
8. یحیی دولتآبادی، همان، ص325.
9. همان، ص326.
10. همان، ص340.
11. علی محمد دولتآبادی، همان، صص 654-659.
12. همان، ص664.
13. همان، ص671.
14. سنجابی، همان، ص298.
15. همان، ص 325.
16. اعظام قدسی، خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صدساله، جلد 1، بی جا: ابوریحان، 1342ش، ص349.
17. همان، ص350 ؛ همچنین در این راستا، بنگرید به: سنجابی، همان، صص 299-300.
18. در این زمینه بنگرید به: منصوره اتحادیه، رضاقلی خان نظامالسلطنه، جلد 1، تهران: سیامک، 1379ش، ص156.
19. وحیدالملک شیبانی، خاطرات مهاجرت، به کوشش: ایرج افشار و کاوه بیات، تهران: شیرازه، 1378ش، ص42.
20. قائممقامی، همان، ص 218.