نیروی دریایی رضاشاه را باید در پازل کلی ارتش ایران مورد بررسی قرار داد؛ ارتش ایران به تعبیری یک ژاندارمری بزرگ بود و وظیفه اصلی خود را در مسائلی مانند تخت قاپو کردن و یا کشف حجاب تعریف میکرد؛ در واقع کارکرد برشمرده شده برای ارتش صرفا کارکردی داخلی بود و قرار نبود در زمان تهاجم به مرزها ایفای نقش آنچنانی داشته باشد.
در تحلیل دوران حکومت رضاشاه پهلوی باید به این مسئله اذعان کرد که وی چون گماشته و منصوب شده از سوی انگلیسیها بود بنابراین مسائل خارجی و تهدیدات بیرونی تقریبا در دوران حکومت وی جایگاهی نداشتند و بخش عمده هم و غم وی صرف امور داخلی شده بود و در این مسیر مهمترین ابزاری که وی برای محقق کردن اهداف خود به کار میگرفت ارتش بود. در دوران رضاشاه هزینههای نظامی بخش زیادی از بودجه عمومی کشور را به خود اختصاص میدادند و از این نظر نوعی ناهمطرازی میان وضعیت عمومی کشور از سویی و وضعیت ارتش از سوی دیگر وجود داشت. در این میان نیروی دریایی نیز در زمره نیروهایی بود که رضاخان میرپنج آن را برای تکمیل ارتش خود به کار گرفت و البته شاید بتوان عنوان کرد که عظمت این نیرو به حضور چند ناو جنگی در خلیج فارس محدود شده بود. شاید بتوان عنوان کرد که نیروی دریایی رضاشاه صرفا یک عنوان برای تکمیل پازل ارتش در ذهن رضاشاه بود؛ رضاشاه میدانست که صرفا نمیتواند به قوای هوایی و نیروی زرهی و زمینی خود تکیه کند و قطعا نگاه بیرونی ایجاب میکند که تمامی پازلهای ارتش کامل باشد و بنا به همین ضرورت نیروی دریای خود را نیز شکل داد که پایگاه اصلی آن در جنوب کشور بود. در مقاله پیشرو تلاش شده تا به محل تشکیل این نیروی دریایی، توان آن و همچنین جایگاه این نیروی دریایی در حضور فیزیکی انگلیسیها در جنوب پرداخته شود.
شکلگیری نیروی دریایی
نخستین زمزمهها و تحرکات برای تأسیس نیروی دریایی ایران در سال ۱۳۰۲ شکل گرفت و جالب آنکه مبنای آن نیز تصرف یک کشتی کوچک از سوی ارتش بود؛ این کشتی که عنوان کشتی مظفری داشت به تصرف ارتش درآمد و رضاخان که البته هنوز در آن زمان شاه نشده بود بر همین اساس به فکر تشکیل نیروی دریایی افتاد! در اسفندماه سال ۱۳۰۳ بود که نیروی دریایی ایران با کمترین نیروها و تجهیزات عملا اعلام موجودیت کرد و نخستین عملیاتهای آن نیز معطوف به سرکوبی مخالفان بود؛ سرکوب ترکمنهای مسلح دشت گرگان و سرکوبی شیخ خزعل در خوزستان از جمله عملیاتهایی بود که با تکیه بر همین قوای محدود در نیروی دریایی اولیه ایران صورت گرفت، اما همین دو عملیات این جرقه را در ذهن رضاخان میرپنج زد تا بعدها نیروی دریایی بهزعم خود نیروی دریایی مدرنی را در شمال و جنوب ایران تاسیس کند.۱
نیروی دریایی قوای بحریه میشود
از زمان طرحریزی نیروی دریایی اولیه ایران در سال ۱۳۰۳ تا سال ۱۳۱۱ عملا اتفاقات چندانی در نیروی دریایی ایران بهجز چند عملیات برای سرکوب مخالفان اطلاعات دیگری در دست نیست، اما در سال ۱۳۱۱ نیرویی با عنوان قوای بحریه جایگزین نیروی دریایی ایران شد و سرتیپ عبدالرضا خان افخمی رئیس رکن دوم ارتش اداره آن را برعهده گرفت. علاوه بر این رضاخان میرپنج در این زمان برای ساماندهی به وضعیت قوای بحریه ایران اقدام به خرید ناوهایی از کشورهای اروپایی و از جمله ایتالیا کرد تا به زعم خود نیروی دریایی ایران نیز از سایر قوای ارتش عقب نماند. با ورود ناوهای ایتالیایی از مسیر کانال سوئز، دریای سرخ، اقیانوس هند و دریایی عمان، نیروی دریایی ایران به فرماندهی سرهنگ غلامعلی بایندر در خلیج فارس تشکیل شد.2 و بعدها خرمشهر و بوشهر به عنوان پایلوت اصلی نیروی دریایی ایران در جنوب کشور قرار گرفتند. یک هنگ مکانیزه با صد تانک و چند ناوچه نیز در این برهه به قوای بحریه ایران اضافه شد تا زمینه پایهگذاری قوای بحریه ایران بیش از پیش فراهم شود.۳
وابستگی؛ پاشنه آشیل نیروی دریایی
شاید بتوان از همین نکات اولیه اینگونه نتیجهای ابتدایی گرفت که یکی از معضلات بزرگ نیروی دریایی ایران در دوره رضاشاه این بود که بسیاری از ادوات و کشتیها با سفارش مستقیم ایران و توسط غربیها ساخته میشدند و به عبارت دیگر هیچگاه صنایع مادر در حوزه کشتیسازی در این برهه زمانی وارد ایران نشدند؛ علاوه بر این، بسیاری از دریاداران اولیه ایرانی در دوره رضاشاه نیز آموزش دیده در کشور ایتالیا بودند و همین مسئله سبب شد تا بعدها زمینه بومی سازی و نهادینهسازی صنایع دریایی در ایران فراهم نشود.
غلامعلی بایندر؛ فرمانده ارشد نیروی دریایی ایران در سال ۱۳۱۲ انگلیسیها را از منطقه باسعیدو اخراج میکند؛ چنین وضعیتی منجر به اعتراض شدید دولت انگلیس به ایران میشود؛ در این میان رضاخان از اقدام غلامعلی بایندر حمایت نمیکند بلکه سیل سرزنشها را به سوی وی روانه کرده و فرمانده نیروی دریاییاش را از هرگونه اقدام ابتکاری و تهاجمی علیه انگلیسیها در خلیج فارس برحذر میدارد.
برای مثال در سالهای ۱۳۱۱ و ۱۳۱۲ رضاشاه تصمیم به تجدید قوا در نیروی دریایی خود نمود و در این زمینه ریش و قیچی را به ایتالیاییها سپرد و بلافاصله نیز تعدادی از افسران ایرانی به این کشور رهسپار شدند تا در زمینه علوم و فنون دریایی به آنها آموزشهایی ارائه شود.
مماشات با نیروی دریایی انگلیس در جنوب
کمیت و کیفیت نیروی دریایی ایران در این برهه برای مثال با حضور نیروی دریایی انگلستان در جنوب نیز خود موید مسائل بسیاری در این حوزه است؛ اساسا تشکیل نیروی دریایی باید به حضور و اشغال جزایر خلیج فارس از سوی انگلیس پایان میداد، اما رضاشاه در این زمینه بیشتر به دنبال مماشات و راهکارهای دیپلماتیک بود.۴ و از هرگونه اقدام تند که سبب واکنش نیروی دریایی انگلیس شود پرهیز میکرد. براساس اسناد تاریخی، غلامعلی بایندر؛ فرمانده ارشد نیروی دریایی ایران در سال ۱۳۱۲ انگلیسیها را از منطقه باسعیدو اخراج میکند؛ این اقدام ولوله عجیبی در خلیج فارس ایجاد میکند و احساسات ساکنان جنوبی خلیج فارس را به سود ایران و به زیان انگلیس تغییر میدهد؛ چنین وضعیتی منجر به اعتراض شدید دولت انگلیس به ایران میشود؛ در این میان رضاخان از اقدام غلامعلی بایندر حمایت نمیکند بلکه سیل سرزنشها را به سوی وی روانه کرده و فرمانده نیروی دریاییاش را از هرگونه اقدام ابتکاری و تهاجمی علیه انگلیسیها در خلیج فارس برحذر میدارد.
این اقدام رضاخان بیانگر این است که اساسا نیروی دریایی ساخته و پرداخته شده از سوی رضاخان صرفا مانند ارتش وی قرار بود نقش یک ژاندارمری بزرگ را ایفا کند و به معنای واقعی کلمه قرار نبود جزئی از ارتش ملی باشد؛ نیروی دریایی رضاشاه نیز صرفا وظیفه مانور داخلی داشته تا حفظ امنیت مرزها. این اقدام رضاشاه و واکنش فوری وی به فرمانده نیروی دریاییاش در قبال عمل ابتکاری وی بیانگر دکوری بودن نیروی دریایی است که عملا نمیتواند عملی مخالف منافع انگلیسیها و موافق منافع ملی ایرانیان صورت دهد و ناوهای مستقر شده در جنوب ایران نیز عملا کارایی خاصی نداشتند. طنز تاریخ اما اینجاست که تمامی ادوات و ابزارهای نیروی دریایی ایران پس از ماجرای اشغال کشور در شهریور ۱۳۲۰ توسط انگلیسیها مصادره شد و آنها این روند را تا سال ۱۳۲۶ عملا ادامه دادند.
فروپاشی نیروی دریایی در شهریور ۲۰
ارتش ایران که رضاشاه روی آن مانور زیادی میداد در شهریور سال ۲۰ در فاصله زمانی بسیار اندکی در مقابل حمله متفقین دچار فروپاشی شد و تاب و توان مقاومت نداشت؛ نیروی دریایی نیز در این میان مستثنی نبود و نتوانست مقاومت چندانی به ویژه در قبال حمله انگلیسیها از جنوب کشور داشته باشد؛ این در حالی بود که نیروی دریایی جنوب در این برهه زمانی حدود ۱۰۰۰ نیرو و پرسنل داشت اما تاب مقاومت در برابر انگلیسیها را نداشت. حدود ۶۰۰ نفر از نیروهای ناوگان و پرسنل نیروی دریایی ایران در این برهه کشته شدند و این مسئله ثابت شد که ارتش و نیروی دریایی وابسته به لحاظ تجهیزاتی نمیتواند نقطه مطمئنی برای تکیه باشد.
نتیجه
نیروی دریایی رضاشاه را باید در پازل کلی ارتش ایران مورد بررسی قرار داد؛ ارتش ایران به تعبیری یک ژاندارمری بزرگ بود و وظیفه اصلی خود را در مسائلی مانند تخت قاپو کردن و یا کشف حجاب تعریف میکرد؛ در واقع کارکرد برشمرده شده برای ارتش صرفا کارکردی داخلی بود و قرار نبود در زمان تهاجم به مرزها ایفای نقش آن چنانی داشته باشد. نیروی دریایی نیز وضعیتی این چنین داشت؛ نفس شکلگیری نیروی دریایی و انگیزه اولیه تشکیل آن از سوی رضاشاه نیز به همین منوال بود؛ در واقع از همان زمان تشکیل نیروی دریایی در جنوب کشور، انگلیسیها و نیروی دریایی آنها به لحاظ کمی و کیفی در این منطقه حضور داشتند و نیروی دریایی ایران نیز قرار نبود اقدامی مخالف با منافع بریتانیاییها صورت دهد. خشم و تقبیح اقدام بایندر از سوی رضاشاه در قبال مسائلی مانند جزیره هنگام و یا باسعیدو بیانگر این بود که رضاشاه قرار نیست با نیروی دریایی خود در مقابل انگلیسیها چنگ و دندان نشان دهد و به راهکارهای دیپلماتیک و یا به عبارت بهتر مماشات بهتر میاندیشد.
شهریور سال ۲۰ آزمون عملی و محک عینی ارتش ایران به معنای عام و نیروی دریایی به معنای خاص بود که در فاصله زمانی بسیار اندکی پس از تهاجم متفقین، ارتش و نیروی دریایی ایران دچار فروپاشی شد.
شماره آرشیو: 3674-7ع
پی نوشت:
1. غلامرضا علی بابایی، تاریخ ارتش ایران، تهران: انتشارات آشیان، 1382، ص 2۹۲.
2. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج اول، تهران:موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379، ص 42.
3. محمدرضا خلیلی خو، توسعه و نوسازی ایران در دوران رضاشاه، تهران، جهاد دانشگاهی، ص ۱۳۷.
4. محمدعلی موحد، مبالغه مستعار، تهران؛ دفتر خدمات حقوقی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۳، ص ۷۲.