نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا شخصا در این مراسم حضور پیدا نکرد و به اعزام نماینده خود اکتفا کرد و از سوی دیگر پمپیدو، رئیسجمهور فرانسه نیز پا در تخت جمشید نگذاشت و معاون خود را برای این مراسم اعزام کرد. نیامدن پمپیدو شاید بیشتر به چشم میآمد زیرا سختافزار این جشن عمدتا متعلق به فرانسویان بود و گویا پمپیدو از سر نیشخند گفته بود اگر میرفتم قاعدتاً مرا سرپیشخدمت میکردند.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله بخشی از پروژه ترویج باستانگرایی بود و برای اینکه بازتاب رسانهای بیشتری برای جشنهای ۲۵۰۰ ساله فراهم شود و از سوی دیگر بخش بیشتری از سران ممالک مختلف از طمطراق فراهم شده از سوی دستگاه پهلوی دوم برای این جشنها مطلع شوند، تلاش شد تا زمینه حضور بسیاری از مقامات کشورهای غربی و اروپایی را نیز به این جشن فراهم کند اما در عمل با یک پروژه شکست خورده روبهرو شد زیرا بسیاری از سران درجه اول غربی از حضور در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی سرباز زدند و به اعزام نمایندگان خود بسنده کردند و یا اصلا حضور پیدا نکردند. در یادداشت زیر تلاش شده تا بخشی از واکنشهای خارجی نسبت به جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی مورد بررسی قرار گیرد.
آغاز یک شکوه پوشالی
ایده اصلی جشنهای ۲۵۰۰ ساله در مهرماه سال ۱۳۵۰ کلید خورد و بهانه آن نیز بزرگداشت دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی در ایران بود. البته ایده اصلی این جشن در سال ۱۳۳۷ شکل گرفت اما پهلوی دوم به دلیل آنچه دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مالی عنوان میکرد برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله را به دهه ۵۰ موکول کرد. قیمت نفت نیز در سال ۱۳۵۰ ناگهان چهار برابر شد و عایدات نفتی از چهار میلیارد دلار به بیست میلیارد دلار رسید.۱ و بهترین فرصت برای محمدرضا جهت برپایی این جشنها فراهم شد تا از این طریق، سران غربی را به ایران بیاورد و خود را به عنوان یک رهبر مترقی معرفی کند.۲ مهمانان این جشن نیز عمدتا خارجیها بودند و برخلاف ادعای محمدرضا که جشنهای ۲۵۰۰ ساله را متعلق به مردم ایران دانسته بود عملا از ورود مردم به این جشنها جلوگیری شد.۳ محمدرضا مدتهای زیادی بود که به زعم خود خیالش از بابت اوضاع داخلی ایران راحت شده بود و باید فرصتی در اختیار میداشت تا مانور بینالمللی را برای شاهنشاهی خود ترتیب دهد. مانوری که از همان ابتدا سه رکن برایش برگزیده بود؛ کوروش؛ شاه و ارتش و در تمامی زمان برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله تلاش کرد تا این سه اصل را برای مهمانان خارجی حضوریافته در این جشن نهادینه کند.
استقبال نکردن سران غربی
دست اندرکاران و برگزارکنندگان جشنهای ۲۵۰۰ ساله، مهمانان این مراسم را در دو سطح مختلف طراحی و دعوت کرده بودند. دسته نخست دربرگیرنده سلاطین و امپراتورانی مانند هایله سلاسی (امپراتور حبشه)، قابوس (سلطان عمان)، ملک حسین (پادشاه اردن) و... بودند؛ دسته دوم نیز عبارت بودند از روسای جمهور، امرا و شیوخ خلیج فارس. از دسته اول، شاه شخصا در تخت جمشید استقبال میکرد و در آنجا مراسم سان و موزیک و پرچم اجرا میشد. برای دسته دوم، نخستوزیر برنامه استقبال را در فرودگاه شیراز اجرا میکرد. دهن کجی نخست به جشنهای تدارک دیده شده از سوی محمدرضا از سوی شریک دیرینه محمدرضا یعنی آمریکاییها صورت گرفت؛ نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا شخصا در این مراسم حضور پیدا نکرد و به اعزام نماینده خود اکتفا کرد و از سوی دیگر پمپیدو، رئیسجمهور فرانسه نیز پا در تخت جمشید نگذاشت و معاون خود را برای این مراسم اعزام کرد تا بدین طریق شرکای دیرینه پهلوی دوم از حضور در این مراسم سرباز بزنند. نیامدن پمپیدو بیشتر به چشم میآمد زیرا سختافزار این جشن عمدتا متعلق به فرانسویان بود و گویا پمپیدو از سر نیشخند گفته بود اگر میرفتم قاعدتاً مرا سرپیشخدمت میکردند. دیگر مقامات مهم اروپایی نیز استقبال چندانی از این جشنها به عمل نیاوردند و تنها معدودی از آنها مانند مارشال تیتو، رئیسجمهور یوگسلاوی در این جشن حضور یافتند و بیشتر میهمانان دیگر را، شرکتکنندگانی از کشورهای موریتانی، داهومی، کنگو، کشورهای عرب منطقه، لسوتو، سوازیلند و... بودند که شاید به طمع نفت، پول و هدایای شاهنشاهی آمده بودند و البته شاه نیز برای آنها کم نگذاشت. رئیسجمهور آلمان شرقی نیز با وجود دعوت رسمی سفیر ایران حاضر به حضور در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نشد؛ ملکه انگلستان و ملکه هلند نیز شرایط مشابهی داشتند و از حضور در این جشن انصراف دادند و جشن بزرگ شده در ذهن محمدرضا را توخالیتر کردند.
پس از پایان جشنهای شاهنشاهی گروهی از خبرنگاران که به بهانه این جشنها به ایران سفر کرده بودند، از مناطق جنوب تهران و زاغههای اطراف آن نیز بازدید کرده و فیلمهای آن را به کشور خود بردند. اغلب آنها معتقد بودند هزینههای صورت گرفته برای این جشنها، غیرضروری و مضر به حال ملت ایران است.
شوکراس نیز در آخرین سفر شاه نیامدن تمامی سران غربی را مورد اشاره قرار میدهد و میگوید: محمدرضا ضیافتی ترتیب داد و از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند... همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت جمشید، اردوگاهی مرکب از خیمههای گرانبها به وسیله ژانسن، دکوراتور فرانسوی، برپا شده بود...
هجوم ژورنالیستهای غربی به جشنهای شاهنشاهی
اما بازتابهای منفی به جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی صرفا به نیامدن سران درجه اول دول غربی و اروپایی در این جشنها محدود نشد بلکه مطبوعات همین کشورها شروع به انتقاد از هزینهکردهای بالای شاهنشاه در این مراسم کردند و آن را با وضعیت داخلی ایران و شاخصهای اقتصادی و معیشتی مردم ایران در تناقض میدیدند. برای مثال پس از پایان جشنهای شاهنشاهی گروهی از خبرنگاران که به بهانه این جشنها به ایران سفر کرده بودند، از مناطق جنوب تهران و زاغههای اطراف آن نیز بازدید کرده و فیلمهای آن را به کشور خود بردند. اغلب آنها معتقد بودند هزینههای صورت گرفته برای این جشنها، غیرضروری و مضر به حال ملت ایران است.۴ روزنامه اسپوار فرانسه نیز قلم به انتقاد از این جشنها و هزینههای گزاف آن گشوده بود و معتقد بود متاثر از هزینههای بالا و سرسام آور صورت گرفته در این جشنها دامنه خشونت و سرخوردگی در میان مردم ایران افزایش پیدا کرده است. جرج بال از شخصیتهای معروف آمریکایی نیز جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را از قلم انتقاد خود بی بهره نگذاشت و عنوان کرد:« چیزی که در مورد این جشنها ما را ناراحت میکرد این بود که هیچ نشانی از سنن اسلامی در آن دیده نمیشد».۵ شاه ایران نیز اما در مصاحبه با روزنامه لوموند از تمامی افرادی که جشنهای شاهنشاهی را مورد انتقاد قرار داده بودند، انتقاد متقابل کرد و در این مصاحبه حتی پمپیدو و ژان پل سارتر را نیز بی نصیب نگذاشت.۶ اشپیگل در آلمان نیز با چاپ مقالات و عکسهایی از این جشنها، آنها را برای نظام شاهنشاهی مضر معرفی کرد.
در این میان رویکرد دیگری نیز از سوی روزنامههای غربی دنبال میشد و آن هم این بود که برخی از آنها از برگزاری این جشنها تعریف و تمجید میکردند. بعدها مشخص شد که حکومت پهلوی مبالغ کلانی را در اختیار آنها قرار داده تا در بازه زمانی برگزاری جشنها، از برگزاری آن تعریف و تمجید کنند. برای مثال مبلغ ۸۰ هزار مارک به مجله دی ولت چاپ آلمان پرداخت شد تا یک شماره مخصوص همزمان با جشنهای ۲۵۰۰ ساله منتشر نموده و ۴۰۰ هزار نسخه از آن را موسسه آکی به مبلغ ۳۷۰۰۰ مارک خریداری و به رایگان در آلمان توزیع نماید.۷ بعضی کشورها، مانند سوئد و دانمارک، در تلویزیونهای خود، برنامههایی به نمایش گذارند که در قسمتی از این برنامهها، شکوه و جلال پوشالی جشن را نشان می داد و البته در قسمتی دیگر، وضع رقتانگیز مردم ایران را نشان میدادند؛ صحنههایی از قبیل خوردن هسته خرما در بلوچستان، نشخوار کودکان در میان خاکروبهها و زندگی مردم در جنوب شهر تهران، همگی نشان دهنده ابعاد فقر و فلاکت مردم، در این برنامهها بود.۸ شاه بار دیگر در مقابل تمامی این انتقادات ژستی حق بهجانب گرفت و در نشستی مطبوعاتی که با محوریت هزینههای این جشن برگزار شد، تمامقد از هزینههای صرفشده در این جشن دفاع کرد و گفت: چه ایرادی دارد که ملتی برای غرور خود هزینه کند؟ شاه معتقد بود که ایران با حداقل هزینهها و به قیمت چند میهمانی این معروفیت جهانی را پیدا کرده است. او همچنین معتقد بود هزینههای یادشده صرف ساختارهای توریسم ایران شده و پایدار است.
نتیجه
جشنهای ۲۵۰۰ ساله قرار بود بخشی از شکوه و وجهه بینالمللی را برای شاهنشاهی محمدرضا رقم بزند. در واقع هیچ چشم انداز دیگری جز مانور بینالمللی برای شخص شاه در برگزاری این جشنها مدنظر نبود و هزینههای زیادی در این راه مصروف شد. برخلاف تصور شاه آنان که باید میآمدند نیامدند و در واقع بخش عمدهای از افرادی که در این جشن حضور پیدا کردند سران درجه دوم و سوم کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی بودند و سران اصلی کشورهایی مثل آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان و هلند در این جشن حضور پیدا نکردند. علاوه بر این بلافاصله پس از پایان جشن و همچنین در حین برگزاری آن موجی از انتقادات از برگزارکنندگان این جشن به راه افتاد که دال مشترک عمده آنها این بود که وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم ایران فرسنگها با برگزاری چنین مراسمی فاصله دارد.
.
در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت جمشید، اردوگاهی مرکب از خیمههای گرانبها به وسیله ژانسن، دکوراتور فرانسوی، برپا شده بود
شماره آرشیو: 4228-3ع
پی نوشت:
1. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، طرح نو، 1370، ص ۴۱.
2. بزم اهریمن، جشنهای دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک، جلد اول، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 150.
3. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران از کودتا تا انقلاب، تهران، رسا، 1377، ص ۳۵۰.
4. یوسف مازندی، ایران ابرقدرت قرن، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز، ص ۵۴۱.
5. مصطفی الموتی؛ ایران در عصر پهلوی، جلد ۱۰، تهران، بینا، بیتا، ص۱۴۰.
6. سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی(ره)، جلد سوم. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۵۹۳.
7. بزم اهریمن،جشنهای دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی به روایت اسناد ساواک، ص۲۸۴.
8. باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، جاویدان، 1374، ص 1022.