پس از آزادی از اولین بازداشت، از پای ننشست و با فرا رسیدن دیماه 1342 راهی زاهدان شد تا در «مسجد جامع»، حکومت شاهنشاهی را با «دینزدایی هارونالرشید همعرض قرار دهد و اشاره کند که حکومت فعلی در ظاهر و باطن معارض با اسلام است. بعد از ذکر مصیبت، به جان آیتالله خمینی و آیتالله شاهرودی دعا کردند و از خدا خواستند شر ظالمین را از سر مردم اسلام کوتاه کند».
دولتها برای حفظ ثبات و امنیت داخلی و مقابله با دشمنان خارجی، دست به تاسیس سازمانهایی میزنند که افراد، سازمانهای سیاسی موافق و مخالف و سیاستمداران را زیر نظر بگیرند و دادههای دریافتی را در مقولههای امنیتی، سیاسی و اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و بازخورد آن را در اختیار مقامات مسئول گذارند تا خطر آشوب، بیثباتی و طرحهای براندازانه را؛ ابتدا پیشگیری و سپس خنثی نمایند. رکن اصلی در این فرایند، اصول قانون اساسی در هر دولت ـ کشوری است که با نقض آن، مفهوم اولیه دولت (مبنی بر حفاظت و امنیت) از میان میرود و به سازمانی خودسر که برای رسیدن به اهداف خود حتی از شکنجه و قتل نیز ترسی ندارد، تبدیل میشود. این مولفهها، در طول دوره پهلوی دوم، پس از تاسیس ساواک، بهکرات دیده شده و انتشار بعضی از وقایع و اتفاقات چه از ناحیه منابع آکادمیک و تحقیقاتی و چه آنانی که مستقیما این تجارب را از سر گذرانیدهاند، به رشته تحریر درآمده است. آیتالله سیدعلی خامنهای این تجربه را از ساواک دارد و بخش مهمی از این مقاله نیز به توصیف فعالیتهای انقلابی و واکنش ساواک در برابر ایشان میپردازد.
ماهیت ساواک: تولد بعد از کودتا
سلطنت لرزان پهلوی دوم بعد از نخستوزیری مصدق و حواشی برآمده بر آن، شاه را مصصم ساخت که تاسیس یک اداره امنیت سیاسی لازم است و این سازمان بعدها با همکاری اف. بی. آی (آمریکا)، و سازمان اطلاعاتی موساد (اسرائیل)، به نام «ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در اسفند 1336 بنا شد. اطلاعات برجا مانده حاکی است که در اواخر حکومت شاه، 5000 نفر نیروی عملیاتی و شمار ناشناختهای خبرچین در این سازمان مشغول فعالیت بودند».2 هدف از آن نیز «در ماده اول قانون تاسیس ساواک، گردآوری اطلاعات برای امنیت کشور و ماده دوم آن، تعقیب عملیات جاسوسی از هر سنخ» بوده است.3 این فعالیتها، توسط افراد گوناگونی، در هر لباس و منصبی، انجام میگرفت که اداره سوم، مسئول مستقیم رتق و فتق این امور بود. ساواک، که از نه اداره تشکیل شده بود، چهار رئیس به خود دیده است که عبارتند از: تیمور بختیار، حسن پاکروان، نعمتالله نصیری و ناصر مقدم که همگی از افسران ارشد نظامی و از افراد مورد اعتماد شاه بودند. ساواک به شناخت و دستگیری مخالفان و ناراضیان میپرداخت که این کار، به حد افراط انجام میگرفت.
ساواک و مخالفان
یکی از منتقدان و مخالفان حکومت پهلوی که بعدها نقش برجستهای چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن در عرصه سیاسی ایفا کرد، سیدعلی حسینی خامنهای، چهارمین فرزند از خانوادهای روحانی در مشهد است که اولین بار با «مشاهده منبرهای پرشور نواب صفوی، اولین آتش انگیزه انقلاب در وی بهوجود آمد».4پس از حوادث خونین مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین 1342 و نزدیکی ماه محرم، امام خمینی برای علمای شهرستانها نامههایی فرستاد و آنها را دعوت کرد تا در ماه محرم در قیام علیه رژیم شاه شرکت کنند. ساواک از این موضوع اطلاع یافت و با توجه به مجموع گزارشهای رسیده از تحرک روحانیان در آستانه ماه محرم، به تمامی شعب ساواک اطلاع داد: «نظر به اینکه از طرف خمینی به تمام طلاب و وعاظی که برای محرم از قم به شهرستانها حرکت مینمایند دستور شدید برای تبلیغ و تحریک داده شده است؛ لازم است در شهرها عناصر محرک را شناخته و دستگیر نمایند و از پخش هرگونه اعلامیه و عکس خمینی جدا جلوگیری شود».5
سپهبد نصیری (رئیس وقت ساواک) با ارسال نامهای به وزارت فرهنگ و هنر، کتاب «المستقبل لهذالدین»، نوشته «سیدقطب» را که توسط آیتالله خامنهای ترجمه شده بود حاوی مطالب خلاف مصلحت اعلام کرد و درخواست کرد، از انتشار آن جلوگیری کنند.
مبلغان اسلام
با وظیفهای که از طرف امام خمینی به طلاب داده شده بود، آیتالله خامنهای به شهر بیرجند ــ پایگاه سنتی و مرکز قدرت اسدالله علم (نخستوزیر وقت) ــ رفت و سخنرانی خود را در «مسجد مصلی» ایراد نمود. در خلال سخنرانی حادثه مدرسه فیضیه را بازگو کرد و از سلطه غرب و چنگالهایی که بر گلوی ایران انداخته سخن گفت. در روزهای بعد به ترتیب در خانه «سادسی» از معاریف بیرجند، و در شب تاسوعا در «حسینیه راغبی» به سخنرانی پرداخت و به فقر و بیچارگی مردم و اینکه «من و شما و روحانیون نمیتوانیم سخنان حق را بگوییم»، از رژیم انتقاد کرد و سرانجام گفت: «همه چیز در اختیار یک عدهای است که حقوق مردم را خورده و مردم را به سواری و باربری عادت دادهاند».6 این سخنرانی شهربانی را به لرزه درآورد و سبب شد رئیس شهربانی بیرجند، ایشان را به سبب دعوت مردم به شورش و قیام مورد بازجویی قرار دهد و مراتب را به ریاست ساواک در خراسان اطلاع داد. رئیس ساواک خراسان (سرتیپ منوچهر هاشمی)، نیز آیتالله خامنهای را به اتهام تحریک و تحریض مردم بر علیه امنیت کشور بازداشت کرد.
مروّجان اسلام زیر تیغ سانسور
آیتالله خامنهای پس از آزادی از اولین بازداشت، از پای ننشست و با فرا رسیدن دیماه 1342 راهی زاهدان شد تا در «مسجد جامع»، حکومت شاهنشاهی را با «دینزدایی هارونالرشید همعرض قرار دهد و اشاره کند که حکومت فعلی در ظاهر و باطن معارض با اسلام است. بعد از ذکر مصیبت، به جان آیتالله خمینی و آیتالله شاهرودی دعا کردند و از خدا خواستند شر ظالمین را از سر مردم اسلام کوتاه کند».7 ساواک سیستان و بلوچستان، بنابر اوامر دولت در جلسه فوقالعاده کمیسیون امنیت استان ایشان را به تهران اعزام کردند. این بار زندان «قزل قلعه» را تجربه کرد 8 که از تجزیهطلبان «حزب التحریر خوزستان» تا کهنه تودهایهایی نظیر «گاگیک آوانسیان» در آنجا حضور داشتند. ظاهرا «پارادایم انقلاب» ورد زبان تمامی افراد و گروههای سیاسی ایران بوداما این انقلاب نیاز به روشنگری و ترویج مبانی و اصول راستین اسلام داشت که بهتدریج بهوسیله طلاب انقلابی و شاگردان امام، شکوفا میشد. پس از این مرحله ایشان برای آشنایی جامعه، دست به ترجمه کتاب «المستقبل لهذالدین»، نوشته «سیدقطب» زد که یک مجال نظری برای اسلام سیاسی بود. این کتاب توسط انتشارات سپیده، به چاپ رسید و توسط ساواک جزو کتابهای مضر شناخته شد و ضمن جمعآوری، دستاندرکاران آن، از جمله آیتالله خامنهای نیز دستگیر شدند. ایشان با نگارش مقدمه و پاورقی، که نقدی بر جامعه حاضر بود، حساسیت و عصبانیت حکومت را برانگیخت.9 سپهبد نصیری (رئیس وقت ساواک) با ارسال نامهای به وزارت فرهنگ و هنر این کتاب را حاوی مطالب خلاف مصلحت اعلام کرد و درخواست کرد، از انتشار آن جلوگیری کنند.
منابر و مساجد
عمده فعالیتهایی که در هر دو سوی طیف مخالف، چه روحانیون و چه ساواک، بر آن متمرکز شده بودند وعظ در منابر و مساجد بود که فرصتی را برای ابراز مخالفت با رژیم، به صورت کنایه و یا در لفافه، یبان مینمود و امکانی را برای سازماندهی و همبستگی در قالب تفسیر و تلاوت قرآن، و دیگر فعالیتهای گروهی ایجاد میکرد. همین فعالیتهای مذهبی در مسجد امام حسن و کرامت در مشهد، باعث شد ساواک با پروندهسازی ایشان را به هواداری از منافقین ــ مجاهدین خلق ــ متهم سازد 10 و بازداشت دوباره را تجربه کند.
نتیجهگیری
پس از کودتای 28 مرداد، شاه برای تثبیت و استحکام سلطنت، سازمان مخوفی به نام ساواک تاسیس کرد تا برای شناسایی مخالفان فعالیت نماید. یکی از گروههای مورد توجه ساواک، روحانیون و شاگردان امام خمینی بودند که به عنوان مبلّغ در سرتاسر شهر و مخصوصا در ایام محرم و صفر و رمضان به نقد دستگاه فاسد، ظالم برخاستند و باکی از محاکمه و زندان نداشتند، اما گزارشگران و اداره سوم ساواک؛ سلطنت، مصلحت عمومی و تشویق به قیام را؛ سه خط قرمزی میدانستند که عدول از آن نابخشودنی بود. آیتالله خامنهای بارها هر سه خط قرمز را درهم شکست و بارها مورد بازجویی، زندان و تبعید قرار گرفت.
آیتالله سیدعلی خامنهای در کنارحجتالاسلام والمسلمین سیدجواد فضلالله از روحانیون لبنانی
پی نوشت:
1. پرویز ثابتی میگوید تاسیس این نهاد امنیتی در 10 بهمن و 23 اسفند به ترتیب به تصویب سنا و مجلس شورای ملی رسید... پرویز ثابتی، در دامگه حادثه: بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی؛ گفت وگو با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک، به اهتمام عرفان قانعی فرد، 2012، کالیفرنیا، شهرکتاب، ص 65.
2. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران: نی، 1389، چاپ چهارم، ص 230.
3.کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه: عبدالحسین نیک گهر، تهران: طرح نو، 1371، ص 67.
4. شرح اسم: زندگینامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای (1357-1318)، به اهتمام هدایتالله بهبودی، ویراست جدید، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص 58.
5. شرح اسم، همان، ص 128.
6. شرح اسم، همان، ص 134.
7. شرح اسم، همان، ص 169.
8. شرح اسم، همان، ص 180.
9. شرح اسم، همان، ص 228.
10. شرح اسم، همان، ص 522.