میرزا در جوابیه نامهای به وثوقالدوله به توجیه قیام خود علیه قرارداد پرداخته و مینویسد: «وجدانم به من امر میکند که در استخلاص مولد و وطنم که گرفتار چنگال قهاریت اجنبی است, کوشش کنم…. تاریخ عالم به ما اجازه میدهد هر دولتی که نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند». با شکست مشروطه و قرار گرفتن کشور در آستانه فروپاشی، نهضتهای متفاوتی در واکنش به وضعیت سیاسی کشور بهوجود آمد. نهضت جنگلیها به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی یکی از مهمترین این نهضتها است که در گیلان شکل گرفت و اهداف متفاوتی را اتخاذ نمود؛ اما با گذشت فاصله کمی از فعالیتهای جنبش، بسیاری میرزا را جداییطلب و هدف اصلی نهضت را همدستی با شوروی و جدایی گیلان از ایران عنوان نمودند. نگارنده با رد این فرضیه معتقد است هدف اصلی نهضت جنگل، بازگشت به آرمانهای اسلام و مشروطیت، نگرانی از وضعیت کشور و استقلال سیاسی آن است.
آیا نهضت جنگل با اهداف کمونیستی همسو بود؟
با آغاز جنگ جهانی اول کشور به اشغال متجاوزان خارجی انگلیس، شوروی، عثمانی و آلمان درآمد و قحطی، بیماری و گرسنگی گریبانگیر جان مردم شد. در این شرایط قیامهایی بر ضد وضعیت نابسامان کشور صورت گرفت که قیام جنگلیها به رهبری میرزا کوچکخان یکی از مهمترین آنها بود. نهضت جنگل در دومین سال آغاز جنگ جهانی اول یعنی سال 1915 شکل گرفت و چند سال بعد از شکلگیری به یکی از جنبشهای مهم در کشور تبدیل شد. برخی معتقدند که نهضت جنگل با حمایت علنی و آشکار شوروی شکل گرفت و بعد از شکلگیری نهضت، میرزا و سایر همراهانش در رویدادهای مهم سیاسی همچون تصرف گیلان توسط شوروی از این کشور حمایت کردند. به باور این افراد، پس از خاتمه کار قفقاز، ارتش سرخ به دنبال قوای فراری ژنرال دنیکین در انزلی نیرو پیاده کرد و در 18 مه 1920 پس از شلیک چند تیر توپ آن بندر را متصرف شد. قشون انگلیس مقیم گیلان در مقابل این تجاوز به رشت عقبنشینی کرد و شورویها به آسانی رشت را هم متصرف شدند و مورد استقبال طرفداران میرزا کوچکخان قرار گرفتند.1 اما واقعیت این است که هدف میرزا، متأثر از نگرانی او در رابطه با آینده ایران و استقلال سیاسی کشور بود که رگههای این اهداف را میتوان در نگرش او نسبت به استعمار، استقلال و نیز اعتقادات دینی و سیاسی او یافت.
دغدغههای میرزا و نگرش او نسبت به ایران
ــ بازگشت به آرمانهای مشروطه و اسلام
میرزا از جمله رهبرانی بود که با قیام خود آرزوی بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور و نیز آرمانهای مشروطه را داشت. ردپای این دغدغه را میتوان در مبارزات او در جریان مشروطه مشاهده نمود. چنانچه میرزا نیز مانند سایر مشروطهخواهان در قالب تشکیلاتی چون مجلس اتحاد و هیئت اتحاد اسلام از جنبش مشروطه حمایت کرد. میرزا در هیئت اتحاد اسلام که متشکل از چندین روحانی بود، به دفاع از مشروطه پرداخت و هدف خود را خدمت به ایران و اسلام معرفی نمود. درواقع مسئله اسلام و دفاع از آن که بخشی از فرهنگ ایران را شکل میداد، از دیگر موارد مورد تأکید میرزا در دوران مبارزاتش چه در زمان مشروطه و چه بعد از آن بود. میرزا طلبه جوانی بود که در اواخر سال 1334 ه.ق کمیتهای بهنام اتحاد اسلام در حوالی تالش تشکیل داد و همانطور که از عنوان کمیته پیداست نهضت آنها قبل از هر چیز جنبه اسلامی داشت چرا که میرزا طلبه کوچکی بود که با همان افکار اسلامی مبارزه را آغاز کرده بود.2 مبارزه میرزا برای آرمانهای اسلام و مشروطه در زمان جنگ جهانی اول با آشفته شدن اوضاع سیاسی کشور و تشدید تکاپوهای استعمارگران تشدید شد و با قرارداد 1919 به اوج خود رسید.
ــ وضعیت سیاسی کشور و قراردادهای استعماری
بدون شک اوضاع نابسامان سیاسی کشور در بحبوحه جنگ جهانی اول و اشغال کشور مهمترین عامل در شکلگیری نهضتهای ضداستعماری در آن برهه است که بخشی از آن ناشی از بیتوجهی یا ناتوانی مسئولین کشور نسبت به آن بود. این موضوع در شکلگیری نهضت جنگل نیز بهخوبی مشهود است. زمانی که ارتش تزاری روسیه در گیلان و سایر نقاط کشور دست به تاراج زد، «رشته کارها از هم گسیخت و حقوق و نوامیس مردم بازیجه امیال سربازان روس گردید. در این شرایط کسی را قدرت چون و چرا گفتن نماند و زمامداران کشور ایران، آنها که صالح و وجیهالمله بودند از عهده جلوگیری بر نمیآمدند و به مجرد پیش آمدن مشکلات، قهر نموده استعفامیدادند و در کاخهای مجللشان به انتظار و عاقبت کار، به تماشا مینشستند».3
بهزعم میرزا قیام در برابر بیگانگان بهترین عامل مقاومت در برابر نفوذ و سلطه بیگانگان است، از همین رو است که گفته بود «تاریخ نشان میدهد که چند بار سیاست دول بیگانه در کشورمان نفوذ کرد؛ اما همین که خواستند احساسات ملى و آزادمنشى ایرانى را منکوب کنند، مساعیشان عقیم ماند. اکنون که ملت ایران به خوبى لذت آزادى را درک کرده، دور ساختنش از این نعمت غیرقابل تصور است».
به طور کلی تنها چیزی که به آن توجه نمیشد حقوق مردم و وضعیت کشور بود. در چنین وضعیتی بود که میرزا با همراهی چند تن از سران ملیون ایران، اتحاد اسلام را بهوجود آورد و به مبارزه با وضعیت سیاسی کشور و بیاعتنایی مسئولین نسبت به خدشهدار شدن استقلال کشور که تبلور آن در قراردادهایی چون قرارداد 1919 نمود یافت، پرداخت. قرارداد 1919 که چند سال بعد از آغاز رسمی فعالیتهای میرزا منعقد شد، مخالفتهای جنبش جنگل و میرزا را به دنبال داشت. درواقع جنبش جنگل که برپایه احساسات شدید آزادیخواهان با عنوان "پاناسلامیزم" بنا شده بود، بهتدریج و با انعقاد قراردادهای منحوس ۱۹۰۷ .م (۱۲۸۹ ش) و ۱۹۱۹ .م (۱۲۹۸ ش) بهصورت یک جنبش و حرکت میهن پرستانه شدید، بر ضد این قراردادها در آمد.
نهضت مزبور در سالهای آخر موجودیت خود بهشکل مخلوطی از یک جنبش سوسیالیستی ولی غیرکمونیست با افکار و عقاید ناسیونالیستی شدید در آمده بود.4 بر این اساس بعد از انعقاد قرارداد 1919، میرزا کوچکخان جنگلی که از مدتها قبل در گیلان دربرابر بیکفایتی دولتهای وقت و مداخلات روس و انگلیس در ایران دست به قیام زده بود، برضد قرارداد به تندی موضع گرفت.5 بعد از آنکه وثوقالدوله امضای قرارداد 1919 را علنی و آشکار نمود، میرزا در جوابیه نامهای به وثوقالدوله به توجیه قیام خود علیه قرارداد پرداخته و مینویسد: «وجدانم به من امر میکند که در استخلاص مولد و وطنم که گرفتار چنگال قهاریت اجنبی است, کوشش کنم…. تاریخ عالم به ما اجازه میدهد هر دولتی که نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند».6
کاکس وزیر مختار انگلیس نیز طی گزارشی به لندن به مخالفت شدید میرزا با قرارداد 1919 اشاره کرده و مخالفین این قرارداد را چهاردسته معرفی میکند که به گفته او یکی از گروههای مهم مخالف میرزا کوچکخان جنگلی است. وی میرزا را جزء مخالفان دسته اول دانسته و او را در کنار مخالفانی چون مدرس قرار میدهد. به اعتقاد کاکس، مدرس و امام جمعه خوئی مخالفت شدید با قرارداد داشته و گروهی از مخالفان را نیز رهبری میکنند. گفته میشود مدرس و میرزا کوچکخان در مقابله با این قرارداد توافقهای محرمانه هم داشتند.7 بدون شک مهمترین وجه و دلیل مخالفتهای میرزا با قرارداد به از بین رفتن استقلال سیاسی کشور مربوط بود. اهمیت استقلال سیاسی کشور و رهایی از سلطه بیگانگان را میتوان در یکی از نامههای میرزا به لنین مشاهده نمود. او در بخشی از نامه با اشاره به تلاش خود در تحقق آزادی ایران، نوشته است: «ما معتقدیم که قدم اول را براى آزادى ایران برداشتهایم، لیکن خطر، از جانب دیگر به ما روى آورده است؛ یعنى اگر از مداخله خارجى در امور داخلى جلوگیرى نشود، معنیاش این است که هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید».8
میرزا تسلط بیگانگان بر کشور و تعدیات آنان را عاملی در خدشهدار کردن احساسات ایرانیان برشمرده و آن را باعث انزجار خود و ایرانیان معرفی میکند. وی در بخش دیگری از نامه خود با اشاره به این موضوع نوشته است: «بالأخره دقت شما را در یک مسئله دیگر جلب و میگویم که ملت ایران از مأمورین دولت، تعدیات فراوان دیده و از آنها بیزارند؛ ممکن است تسلط شاه محو شود، ولى غیرممکن است بتوان احساسات ایرانى را خفه کرد».9 به باور میرزا، هر گاه ملت ایران در پی اعاده حقوق خود از دول بیگانه برآمده، توانسته است بر تلاش آنها غلبه کند و این خود به خوبی آشکار کننده واقعیت جنبش میرزا کوچکخان است؛ زیرا به زعم میرزا قیام در برابر بیگانگان بهترین عامل مقاومت در برابر نفوذ و سلطه بیگانگان است، از همین رو است که گفته بود «تاریخ نشان میدهد که چند بار سیاست دول بیگانه در کشورمان نفوذ کرد؛ اما همین که خواستند احساسات ملى و آزادمنشى ایرانى را منکوب کنند، مساعیشان عقیم ماند. اکنون که ملت ایران به خوبى لذت آزادى را درک کرده، دور ساختنش از این نعمت غیرقابل تصور است».10
سخن نهایی
جنبش میرزا کوچکخان جنگلی از همان آغاز فعالیتهای خود به جداییطلبی و یا همراهی با کشورهای بیگانه متهم شد؛ در حالی که جنبش جنگل در ابتدای فعالیتهای خود بر مبارزه با روسیه متمرکز بود؛ اما با پیروزی بلشویکها در روسیه و انعقاد قرارداد مودت توسط این کشور که لغو بسیاری از قرادادهای استعماری روسیه را به دنبال داشت، مشی مبارزاتی میرزا تغییر کرد و بیشتر بر مبارزه با انگلیس متمرکز شد. این موضوع بعد از انعقاد قرارداد 1919 پررنگتر شد و بر قاطعیت تصمیم میرزا در مبارزه با انگلیس افزود. همین موضوع باعث شد تا عدهای ادعا نمایند که میرزا فردی جداییطلب بود و در مواردی فقط به مبارزه با انگلیس پرداخت؛ در حالیکه ماهیت جنبش او، بر مبارزه با استعمار متمرکز بود و ناشی از شرایط آشفته سیاسی و اقتصادی کشور و دغدغه میرزا نسبت به حقوق ملت و آینده سیاسی کشور بود.
.
پی نوشت:
1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیرکبیر، 1385، چاپ یازدهم، ص 347.
2. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 154.
3.ابراهیم فخرائی، سردار جنگل، تهران، انتشارات جاویدان، 1359، چاپ نهم، ص 21.
4. اسماعیل رائین، قیام جنگل، خاطرات اسماعیل جنگلی، تنظیم و مقدمه از اسماعیل رائین، تهران، انتشارات جاویدان، 1357، ص 7.
5. موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران بررسی مؤلفههای دین، تجدد و مدنیت در تأسیس دولت ـ ملت در گستره هویت ملی ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، ص 392.
6. فخرائی، همان، ص 219.
7. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 148.
8.سیدجعفر مهرداد، "نامههای میرزا کوچکخان جنگلی (سردار جنگلی)"، گنجینه اسناد، 1384، شماره 55.
9.مهرداد، همان، ص 55.
10.مهرداد، همانجا.