از جمله مهمترین وقایعی که توانست روند حرکت انقلاب اسلامی را تسریع بخشیده و بسیاری از افرادی را که پیشتر در تظاهرات شرکت نمیکردند در صف انقلابیون قرار دهد، تظاهرات منتهی به عاشورای سال 57 بود. نوزدهم و بیستم آذرماه 1357 مصادف بود با روزهای تاسوعا و عاشورا و تقارن این ایام با اوجگیری انقلاب، از جمله اهرمهای مناسبی بود که روحانیت و رهبری انقلاب از آن بهره کافی برد تا صدای حقخواهی خود را بیش از پیش به گوش جهانیان رسانیده، آنان را با ابعاد مختلف خواستههای انقلابیون مسلمان آشنا سازد و از سوی دیگر موجبات تقویت روحیه مردم را فراهم آورد. در واقع در ماههای آخر استقرار سلطنت پهلوی و واپسین روزهای حضور شاه در ایران، همهچیز دستبهدست هم داده بود تا دفتر دودمان پهلوی بسته شود. در روز نخست محرم آن سال تظاهرات گستردهای در تهران برگزار شد که دولت نظامی ازهاری اقدام به سرکوب شدید آن نمود و لذا بهواسطه نتایج رقتانگیزی که این مسئله برای رژیم داشت، شاه، دولت و شورای امنیت ملی که بهخوبی میدانستند قرار است تظاهرات گستردهای در مخالفت با شاه در دو روز تاسوعا و عاشورا برگزار شود، اعلام کردند که با تظاهرات مذکور هیچگونه برخورد نظامی صورت نگیرد. بر اساس اطلاعات بهدست آمده در روز تاسوعا، تنها در تهران چهار میلیون معترض در نهایت نظم و کار تشکیلاتی به خیابانها آمدند اما خواندن بیانیه پایانی را به روز بعد (یعنی روز عاشورا) موکول کردند. همین مسئله باعث شد تا تظاهرات تاسوعا با آن همه گستردگی به عنوان مقدمهای برای تظاهرات روز عاشورا به حساب بیاید و دقیقاً همین اتفاق نیز افتاد. موج عظیم دادخواهی مردمی در تهران و دیگر شهرستانهای ایران در عاشورا، بسیار فراتر از تظاهرات روز تاسوعا بود؛ آنگونه که هم دوستان انقلاب و هم دشمنان آن به خوبی به این نکته واقف شدند که این حضور بیمانند عملاً رفراندومی برای سلب مقبولیت و مشروعیت رژیم پهلوی و شخص محمدرضاشاه خواهد بود.1
محورها و مبانی بیانیه 21 آذر امام خمینی
مفاهیم بارز و مستتر در متن شعارهای سرداده شده، بر چند نکته تأکید داشت؛ نخست اسلامیت انقلاب و پیروی از مرجعیت شیعه با محوریت امام خمینی، دیگر مردمی بودن آن، سه دیگر نخواستن حکومت پهلوی، لزوم برچیده شدن بساط آن و نیز عدالتخواهی انقلابیون. این همه باعث شد تا امام خمینی که در روزهای قبل در سخنرانیهای مختلف و گفتوگو با رسانههای بیگانه از تظاهرات محرم پشتیبانی وسیعی کرده بودد2، یک روز پس از عاشورا بیانیه مبسوطی صادر نموده و طی آن خلاصهای از تمامی خواستههای ملت انقلابی را متذکر شود.3 این بیانیه حاوی نکاتی بود که پژوهشگر برای بازشناسی جریان انقلاب ناگزیر از درک و فهم آن میباشد. استفاده از حجم عظیم مردمی مشارکتکننده در تظاهرات برای بالا بردن ارتقای جایگاه انقلاب در منظرگاه بینالمللی، پذیرش مقبولیت و مشروعیت شاه و رژیم پهلوی توسط مردم که از طریق حضور گسترده مردم حاصل شده بود و آن را عملاً به یک رفراندوم تبدیل نموده بود، خنثیسازی تبلیغات دروغین شاهدوستان متملق، توحیدمحوری و رضایت الهی و تجدید عهد با امام حسین(ع)، بالا بردن وجه دیپلماتیک امام و محور انقلاب در برخورد با هواداران و دوستان غربی شاه، بعد اقتصادی مسئله و احتمال مسدودسازی شیرهای نفت و انرژی ایران به روی دولتهای دوست شاه خاصه آمریکا، انگلیس و شوروی، ارتقای جایگاه شخص امام خمینی (ره) به عنوان رهبر حقیقی انقلاب (در بیانیه مذکور امام نه در جایگاه یک مخالف رژیم ایران که در جایگاه یک رئیس واقعی حکومت با دولتهای غربی صحبت میکند)، تلاش در جهت تحبیب و جذب نیروهای نظامی و انتظامی سفارش آنان در منظرگاه ملت انقلابی، آگاهی دادن نسبت به وضعیت سخت و حساس زمان و سنخشناسی مخالفان انقلاب به دو گروه نادان و خائن و همچنین ارائه راهکار برای نحوه برخورد با این دو دسته، و حفظ و استمرار راههای ارتباطی و اطلاعاتی با نیروهای انقلابی شهرستانها و نهایتاً اطلاعرسانی گسترده در زمینه بیان اهداف انقلاب را میتوان از جمله محورهای بیانیه امام به شمار آورد.
برخی آثار و پیامدهای تظاهرات تاسوعا و عاشورای حسینی
آنچه در پسزمینه تظاهرات میلیونی مورد نظر برای دوست و دشمن بر جای ماند، اعجاب و تحیری بود که حضور گسترده مردم در پی داشت. اگر از استثائاتی مانند نجفآباد، داراب و همدان عبور کنیم در تمامی شهرهای دیگر، تظاهرات مذکور بهرغم حجم وسیع آن بدون خشونت و درگیری گذشت، اما در مجموع این حضور گسترده موجب آثار مبارکی شد؛ از جمله میتوان به موارد ذیل اشاره داشت:
اسناد سفارت آمریکا به این نکته اشاره میکنند که از درک حرکت انقلابی مردمی خصوصاً پس از تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا عاجر ماندهاند؛ سفیر آمریکا در گزارش خود به وزارت امور خارجه درباره بیانیه پایانی تظاهرات مینویسد: «...ما قادر نبودهایم که حقایق مربوط به این قطعنامه را که ظاهراً توسط گروههای مخالف شاه در بین مطبوعات توزیع شد تصدیق کنیم [...] معلوم نیست چه کسی این قطعنامه را تهیه کرده یا چه کسی در تظاهرات آنرا بر عهده گرفته، برنامه نشانههایی از رد پای خمینی را دارد».
تنزل روحیه شاه: شاه که بنا به روایت ارتشبد فردوست از هلیکوپتر شاهد تظاهرات مردمی شهر تهران بود، از نخستوزیر ازهاری میپرسد اگر اینها مخالفین ما هستند پس دوستان ما کجایند؟ و هنگامی که ازهاری پاسخ میدهد دوستان اعلیحضرت در خانههایشان هستند! شاه با ناامیدی میگوید پس فایده ماندن ما در این مملکت چیست؟ این سؤالی کلیدی بود که نهایتاً زنجیره اتفاقات آینده او را مجاب کرد که جایی برای ماندن در ایران ندارد.4 همچنین به واسطه درگیری که بین افسران و درجهداران پادگان این مسئله بیش از پیش تشدید شد.5
از دست رفتن امیدها به پهلوی از سوی دوستان داخلی و خارجی شاه: علاوه بر اینکه خود شاه از خودش و ارکان رژیم پهلوی قطع امید کرد، شاهدوستان داخلی و حامیان خارجی و غربی او نیز پس از این تظاهرات در این نکته به قطعیت رسیدند که رژیم شاه بهسرعت رو به زوال و سقوط است. بهعنوان نمونه در حالی که کارتر چند روز قبل از عاشورا طی سخنانی شدیداً ابراز امیدواری کرده بود که محمدرضا پهلوی بر مشکلات داخلیاش غلبه خواهد کرد اما در اثنای تظاهرات دهه اول محرم، در سخنانی تأمیلبرنگیز به این نکته تاکید کرد که زیاد امید ندارد که شاه بتواند از پس مشکلاتش برآید، او در جواب خبرنگاری که از وی پرسیده بود آیا شاه میتواند در قدرت باقی بماند گفته بود: «امیدوارم بتواند».6
بالا رفتن وزن سیاسی امام خمینی و جریان انقلاب در عرصه بینالمللی: اشاره چندباره امام در بیانیهها، سخنرانیها و مصاحبههای مطبوعاتی و رادیویی به مسئله نفت و اینکه جریان صدور یا قطع صادرات نفت در دست ایشان است و نه رژیم پهلوی نشان از یک واقعیت دارد و آن هم این است که ماهها قبل از پیروزی قطعی انقلاب در بهمن 1357، این شخص امام بوده است که میتوانسته در قامت یک حاکم با دیگر بازیگران بینالمللی مذاکره کند. این مسئله را همچنین میتوان در مصاحبههای روزانه امام با خبرگزاریهای مختلف خصوصاً در پاریس مشاهده کرد؛ خبرگزاریهایی که خبرهای انقلاب را نه در خیابانهای تهران، بلکه در کوچه پسکوچههای نوفل لوشاتو جویا میشدند.
سردرگمی تحلیلگران و وابستگان خارجی پهلوی: به وضوح اسناد سفارت آمریکا به این نکته اشاره میکنند که از درک حرکت انقلابی مردمی خصوصاً پس از تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا عاجر ماندهاند؛ سفیر آمریکا در گزارش خود به وزارت امور خارجه درباره بیانیه پایانی تظاهرات مینویسد: «...ما قادر نبودهایم که حقایق مربوط به این قطعنامه را که ظاهراً توسط گروههای مخالف شاه در بین مطبوعات توزیع شد تصدیق کنیم [...] معلوم نیست چه کسی این قطعنامه را تهیه کرده یا چه کسی در تظاهرات آنرا بر عهده گرفته، برنامه نشانههایی از رد پای خمینی را دارد».
اذعان مخالفان انقلاب به رفراندوم بودن تظاهرات: بهخوبی ترس حاصل از تظاهرات تاسوعا و عاشورا را میتوان در متن گفتار رجال سیاسی و عمل سیاستمداران پهلوی یافت. ارتشبد قرهباغی این مسئله را به خوبی بیان کرده است؛ او ضمن تأکید بر این نکته که تظاهرات مذکور تماماً به نفع مخالفین تمام شده و خبرگزاریها آن را نوعی رفراندوم به حساب آوردهاند، به این نکته نیز توجه داشت که برگزاری راهپیمایی با آن شرایط خاص نه تنها نشانه ضعف و عدم توانایی دوست نظامی ازهاری قلمداد شد، بلکه دلیلی بر شکست دولت و نیروهای مسلح شاهنشاهی در برابر مخالفین و به خصوص مذهبیها قلمداد شده است.7
در مجموع میتوان بهخوبی استیصال رهبران حکومت پهلوی را در مراسم راهپیمایی تاسوعا و عاشورا دید؛ آنان بهخوبی دریافته بودند که در هر صورت بازنده این بازی هستند، اگر با تظاهرات مقابله میکردند، (مانند آنچه در روز اول محرم کرده بودند) جریان اتفاقات برضد آنان تمام میشد و اگر با آن مخالفتی نمیکردند نیز (مانند رفتارشان در تاسوعا و عاشورا) باز هم بازنده ماجرا بودند و این یعنی کیش و مات شدن حکومت پهلوی در محرم سال 1357.
جلوهای از حضور پرشور مردم در عاشورای سال 57 در یکی از مسیرهای مرتبط به خیابان آزادی
پی نوشت:
1. برای بحث تفصیلی در این زمینه ر.ک حسین خانی، دوران خاطرات و مخاطرات، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶. ص 251 و غلامرضا درکتانیان، انقلاب اسلامی در دزفول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸. ص 175 و داوود امینی، مقاله "نقش محرم و عاشورا در جنبش مذهبی مردم و پیروزی انقلاب اسلامی"، چاپ شده در مجموعه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، زیر نظر مجتبی سلطانی احمدی، ج1، تهران، خانه کتاب، 1392. ص 97.
2. برای نمونه ر.ک صحیفه امام، تهران، مرکز تنظیم نشر آثار امام خمینی، 1389، ج5. ص 152، 177 ، 203.
3. ر.ک صحیفه امام، همان. ص 221.
4. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ویراسته عبدالله شهبازی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 1، ص 589 و 590.
5. عباس قره باغی، اعترافات ژنرال، تهران، نشر نی، 1365. ص 73.
6. گروه تحقیق انتشارات سروش، تقویم تاریخ انقلاب اسلامى، تهران، سروش، 1369. ص 197.
7. عباس قرهباغی، همان. ص 73.