با حفاری نخستین چاه نفت در ایران در سال19011 به وسیله دارسی2، نفت به عنوان بازیگری مهم و تعیین کننده وارد حیات سیاسی، اقتصادی ایران گردید. پیامدهای ورود نفت به ایران با محوریّت شرکت نفت انگلیس در ایران آن قدر تعیین کننده و چالشبرانگیز بود که از آن، گاه به عنوان «طلای سیاه» و گاهی نیز به بلای سیاهِ ایرانیان تعبیر شده است. 3
پیامدهای سیاسی، اقتصادی حضور انگلیس در نفت جنوب ایران
استخراج نفت در جنوب ایران، اگرچه رونقی به اقتصاد و رفاه در ایران ــ البته نسبت به گذشته ــ به همراه داشت، اما پیامدهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن را از همان آغاز میشد در متن قرارداد پیشبینی کرد. نخست آنکه از همان آغاز مشهود بود که این اتفاق رقابتهای انگلستان و روسها را وارد مرحله جدیدی خواهد کرد، در راستای همین ارزیابی بود که برای پیشگیری از عکسالعمل روسها مناطق شمالی ایران از چارچوب قرارداد حذف گردید. نامگذاری شرکت به نام شرکت نفت انگلیس و ایران، پوششی بود تا دخالت همهجانبه و حیاتی بودن قرارداد و استثماری بودن آن نمایانده نشود، اما در مقام عمل، اهمیت این امتیاز به حدّی بود که انگلیس در سال 1914 برای تسلط کامل بر نفت جنوب و بهرهبرداری از آن در قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی جهان، بخش مهمی از سهام شرکت یعنی 51 درصد را خریداری کرد و طی قراردادی عملاً تمام شرکت را در اختیار گرفت. به این ترتیب به تعبیری «امنیت و قدرت امپراتوری که متکی به ناوگان دریایی بود مستقیماً به وجود چاههای ایران وابسته شد». 4
«بریتیش پترولیوم» که امروزه یک مؤسسه غولآسای بینالمللی است، بر پایه شرکت اولیه نفت انگلیس و ایران شکل گرفته است، شرکتی که روزی یک مؤسسه کوچک انگلیسی بود از راه به دستآوردن منافع هنگفت و غیرمعقول از نفت ایران به حساب کشورمان به چنین موقعیت شگرفی دست یافته است. 5 تا قبل از انعقاد قرارداد دارسی با مظفرالدینشاه و بعدها تشکیل شرکت، حضور انگلستان در ایران، بیشتر بر اساس رقابت با روسیه و تامین مطامع سیاسی آن قابل ارزیابی بود اما نفت روابط ایران و انگلیس را وارد مرحلهای راهبردی کرد. از یک سو وابستگی و نیاز آنها به نفت ایران، دولتهای انگلیس را به دخالت مؤثرتر در امور داخلی ایران واداشت و از سویی دیگر ایران را به این کشور وابستهتر کرد. پیوند خوردن سرنوشت نفتی ایران و انگلیس کشورمان را وارد بازیهای خطرناک بینالمللی کرد که از جمله آنها میتوان اشغال مناطق نفتخیز و بعدها تمام ایران در جریان جنگ جهانی برای حفظ و جلوگیری از آسیبدیدگی شریان حیاتی نفت انگلیس در ایران، باز شدن پای آمریکا به نفت و سیاست کلان ایران که متعاقباً در همراهی با انگلیس حوادث مهمی همچون، کودتای 28 مرداد 32، بازگشت دوباره استبداد به ایران، وابستگی شدید ایران به اقتصاد غرب را در پی داشت. ایران همچنین وارد بازی خطرناک آمریکا و شوروی در جنگ سرد شد که در مواقعی ایران را تا مرز تجزیه پیش برد. بهعنوان مثال «حزب دموکرات آذربایجان ساخته، پرداختة شورویها بود و هدف از ایجاد آن خودداری از تخلیه ایران و اعمال فشار به دولت وقت برای گرفتن امتیاز نفت بود». 6
با تثبیت حضور انگلیس در نفت ایران، نگاه آنها نیز به نوع زمامداری در ایران دچار دگردیسی کامل شد. انگلیسیها که تا پیش از تسلط به نفت ایران، روی خوشی به مشروطهخواهان داشتند، و از بروز هرج و مرج برای پیشبرد منافع خود بهره میگرفتند، در یک تغییر نگرش آشکار به سیاست تقویت دولت مرکزی و شکلگیری حکومت اقتدارگرا و تمرکزطلب رضاخان روی خوش نشان دادند تا با تسلط بر اوضاع، به غائلههایی که ممکن بود منافع شرکت نفت انگلیس را در جنوب به خطر اندازد پایان دهد. 7 نفت از یک سو تعاملات حکومتهای اقتدارگرا در ایران و انگلیس را وارد مرحله جدیدی کرد و آنها را به تعاملهای باطنی و تقابلهای ظاهری واداشت. مخالفت رضاشاه با قرارداد دارسی و سوزاندن آن پس از 5 سال چانهزنی رجال ایرانی برای افزایش سهم ایران و سپس تمدید مدت آن یکی از این حوادث تأمل برانگیز است. 8
از دیدگاه نظری نفت جنوب، پایههای استبداد در ایران را تقویت کرد و «با تأثیرگذاری بر ساختار قدرت در ایران به عنصر مهمی در بقا و تداوم استبداد تبدیل گردید».9 این مسئله یک رفاه ظاهری را در کشور پدید آورد که به نام حکومت وقت تمام شد و به تداوم حکومت یاری رساند. دولت با همین سهم اندکی که از شرکت نفت دریافت میکرد به اقتدار داخلی خود سامان بخشید آن هم «درآمدهایی که با فعالیتهای اقتصاد داخلی ارتباطی نداشت و در قبال تولید اقتصاد داخلی پرداخت نمیشد».10 این همان اتفاقی است که اقتصاد ایران را به نفت و به خصوص به فروش آن به غرب وابسته کرد. همین وابستگی و پیوستگی موجد یک طنز تلخ تاریخی است که به عنوان مثال مصدق را از یک سو به ملی کردن نفت در ایران سوق میدهد و از سویی دیگر دولتش را بر اثر ناکامی در صادرات نفت به غرب به سوی سقوط رهنمون میشود. بر این اساس نفت نه تنها توسعه یافتگی ایران را از بعد اقتصادی به تعویق انداخت بلکه ایران را از یک اقتصاد سالم، تولید محور و اصولی بر پایة توسعه سیاسی دور داشت و همواره بر همان چرخه معیوب یعنی وابسته به غرب باقی ماند.
هیچ گونه عدالتی میان کارکنان انگلیسی و ایرانی شاغل در جنوب ایران دیده نمی شد. از نظر حقوق ماهیانه و بازنشستگی و تسهیلات دیگر تفاوت زیادی بین آنان بود. کارکنان ایرانی مشاغل جزء داشتند درحالی که همه خارجیها از کارکنان عالیرتبه بودند. نفت با بهای گزافی به مردم جنوب و متعاقبا به ایرانیان سایر مناطق به فروش می رسید که از موارد اعتراضات ایرانیان به انگلیسیها بود.
پیامد حضور شرکت نفت در مسائل جنوب ایران بهویژه خوزستان
انگلستان همواره در پی تسلط بر خوزستان و جنوب ایران بود، این خطه از همان سالهای آغاز حضور بریتانیا، یکی از چالشهای مهم انگلستان و ایرانیان عصر صفویه و بعدها زندیه بود. امتیازنامهای که دارسی از مظفرالدینشاه گرفت به تعبیری نخستین بار «کمابیش به سلطه بریتانیا بر بخشی از ایران... مشروعیت بخشید».11سرپرسی کاکس نمایندة مقیم انگلیس در بوشهر، یکی از طرفداران این مکتب ]تسلط بر خوزستان[ بود که با فوران نفت در چاههای مسجد سلیمان بر آن شد تا «سیاست انگلیسی ـ هندی استیلای بریتانیا بر خوزستان را پیش ببرد». 12 شیخ خزعل و خوانین بختیاری در غیاب سلطه دولت مرکزی از قدرتهای تعیین کننده جنوب کشور بودند؛ اما اکتشاف نفت موجب افزایش اهمیت خوانین بختیاری ]و نیز خزعل[ برای انگلیس شد. 13
خزعل نیز در جریان جنگ جهانی اول خدمات زیادی به انگلیسیها کرده بود به نحوة تعامل با آنها آشناتر بود. وی فرمانهایی از سوی قاجارها مبنی بر مالکیت زمین در اختیار داشت که در کنار خوانین بختیاری قدرت چانهزنی وی را بالا میبرد. در واقع نفت، رابطه انگلیسیها و شیخ خزعل را وارد مرحله جدیدی کرد. شرکت نفت انگلیس و ایران، که در پی تأمین زمین برای احداث پالایشگاه، حفاری، ساخت خانه برای کارکنان، راه و دیگر فعالیتهای عمرانی برای پیشبرد کار نفت بود، مجبور به مذاکره با شیخ خزعل و خوانین بختیاری شد. بر همین اساس سرپرسی کاکس، بدون هماهنگی با دولت قانونی ایران وارد مذاکره با شیخ خزعل شد، تا زمینهای لازم را به دست آورد از سویی دیگر برای تأمین امنیت انگلیسیها، مردان مسلح شیخ خزعل در اختیار شرکت نفت قرار گرفتند و عملاً با تقویت مالی و مسلحتر شدن نیروهای شیخ، قدرت دولت مرکزی ایران در جنوب و خوزستان کاهش بیشتری یافت.
بنابراین شرکت از یک سو با جلب حمایت شیخ خزعل و خوانین به اهداف و نیازهای خود جامه عمل پوشاند و از سوی دیگر از آنها به عنوان اهرمی برای فشار به دولت ایران برای کسب امتیازات بیشتر بهره برد.14 شیخ خزعل و خوانین که با حمایت از شرکت نفت از پشتیبانی انگلیس برخوردار بودند، بعدها با تغییر نگرش در سیاست خارجی بریتانیا مبنی بر تقویت دولت مرکزی با روی کار آمدن رضاشاه، قربانی این سیاستهای جدید شدند. قدرت و مکنت و ثروت باد آوردهای که شرکت با استفاده از ضعف سیاسی وفنی و نیاز ایران و ضعف در قراردادهای اولیه به دست آورده بود آنها را بر آن داشت که تمامی اقدامات دولت مرکزی ایران در جنوب و منتقدانش را نقش بر آب کند. شرکت نفت انگلیس با استاندار و یا مأموران عالیرتبهای که از سوی دولت برای تامین رفاه و آسایش مردم جنوب اعزام میکرد وارد معامله میشد، ناچار ماموران دولت بهجای حمایت از مردم، هوادار منافع شرکت در جنوب میشدند؛ علاوه بر آن زدوبند با قاچاقچیان و سران عشایر و سوء استفاده از اختلافات از مواردی بود که در هدایت شرکت نفت انگلیس انجام میشد.15
با توسعه عملیات شرکت در جنوب ایران، بین سالهای 1915-1919شرکت مجبور شد عملیات عمرانی در جنوب ایران را توسعه دهد که این امر به بهبود برخی از زیرساختهای جنوب انجامید. از جملة این اقدامات توسعه راه شوسه، ورود وسایل حمل و نقل جدید، اتومبیلهای سواری و باری و نیز ساخت کارخانه برق و همچنین توسعه خانه سازی در منطقه عملیات شرکت و به ویژه مسجد سلیمان بود. علاوه بر آن پالایشگاه آبادان توسعه یافت و استخراج و صدور نفت نیز فزونی پیدا کرد. صادراتی که منافع اصلی آن به جیب طرف انگلیسی قرارداد میرفت. هیچ گونه عدالتی میان کارکنان انگلیسی و ایرانی شاغل در جنوب ایران دیده نمی شد. از نظر حقوق ماهیانه و بازنشستگی و تسهیلات دیگر تفاوت زیادی بین آنان بود. کارکنان ایرانی مشاغل جزء داشتند درحالی که همه خارجیها از کارکنان عالیرتبه بودند. نفت با بهای گزافی به مردم جنوب و متعاقبا به ایرانیان سایر مناطق به فروش می رسید که از موارد اعتراضات ایرانیان به انگلیسیها بود. یکی از اقدامات انگلیس که تحت هدایت برنامههای شرکت انجام شد تشکیل پلیس جنوب (S.P.R) در سالهای پایانی جنگ جهانی اول بود، اقدامی که حاکمیت ملّی ایران را در جنوب کشور به چالش میکشید. این اقدام متأثر از رقابتهای دول درگیر در جنگ جهانی اول بود اما هدف عملی آن تامین امنیت برای منافع نفتی جنوب و تضمین انتقال این محصولات شرکت نفت برای تامین نفت مورد نیاز آنها بود. این نیروی استعماری البته با اعتراض روحانیون و وطنپرستان و با تغییر نگرش انگلستان برای تقویت حکومت مرکزی و تشکیل دولت اقتدارگرای رضاخان، ماهیت وجودی خود را از دست داد و برچیده شد. دستِ باز رضاخان برای قلع و قمع شیخ خزعل و سایر شورشهای محلی در جنوب نیز از تأثیرات همین تغییر سیاست بریتانیا و شرکت نفت در جنوب ایران بود.
نتیجهگیری
حضور شرکت نفت انگلیس و ایران که بهحق باید آن را شرکت نفت انگلیس در ایران نامید، اگرچه به شکلگیری صنعت نوپای نفت در ایران و برقراری برخی زیرساختها در جنوب کشور انجامید اما ایران را یک بار دیگر بسیار شدیدتر از گذشته در مرکز ثقل حوادث جهانی قرار داد و خطرات مهلکی را متوجه ایران کرد که اگر عظمت سابقه تاریخی ایران و علاقه مردم به وطن و دیانت و برخی تدبیرها و اتفاقات مثبت خواسته و ناخواسته در جامعه جهانی نبود، میتوانست به فروپاشی کشور منجر شود. از همان آغاز پیدایش نفت، این محصول راهبردی بهعنوان یک ابزار سیاسی مورد استفاده یا منازعة کشورهای قدرتمند و مناطق نفتخیز بود. نفت از یکسو نقش مهمی در اقتصاد ایفا میکند و از سویی دیگر امنیت، رشد و توسعه اقتصادی و ثبات داخلی کشورها و جامعه بینالمللی را به چالش جدی میکشد. چنانچه بسیاری از بحرانهای سیاسی و اجتماعی جهان و به ویژه ایران تحت تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم نفت بود. از همان آغاز فوران نفت در مسجد سلیمان، تامین معاش آحاد جامعه، توسعه اقتصادی، روابط سیاسی ایران و جهان و بسیاری از بحرانهای سیاسی و رفتوآمدهای مهم در هرم بالای قدرت و حتی قوام اقتدارگرایی تحت تاثیر آن قرار گرفت.
عملیات شرکت نفت انگلیس در جنوب ایران از یکسو به توسعه برخی زیرساختها در آن خطه انجامید و از سوی دیگر موجبات اشغال مناطق نفتخیز را در جریان جنگهای جهانی فراهم آورد. نفت ایران در جریان جنگ جهانی دوم در نبردهای خاورمیانه، شوروی و آمریکا نقش بزرگی ایفا کرد، بهگونهای که بدون نفت جنوب ایران، انگلستان و آمریکا قادر به رساندن لوازم و مهمات، آن هم به آن سرعت به شوروی نبودند. دخالتهای شرکت نفت در مسائل داخلی ایران، موجبات هدایت سیاست خارجی انگلستان به سمت دخالت در امور داخلی ایران را فراهم آورد؛ بهگونهای که از یکسو در پیدایش و سقوط پهلویها مؤثر واقع شد و هم بزرگترین شانس ایران بود برای رهایی از استبداد در جریان کودتای 28 مرداد 32 و نیز پای آمریکا را به ایران باز کرد و به حمایتهای پیدا و پنهان آنها به تداوم اقتدارگرایی تا سه دهه دیگر در ایران قوام بخشید.
شماره آرشیو: 66-162-الف
پی نوشت:
1. شرکت نفت دارسی عملاً پس از 7 سال در مه 1908 در منطقه مسجد سلیمان به نفت رسید.
2. انگلستان برای بهرهبرداری از امتیاز قرارداد دارسی شرکت اولیهای را در سال 1903 م تأسیس کرد ولی در سال 1909مشرکت نفت ایران و انگلیس تمام حقوق و تعهدات شرکت اولیه را خریداری کرد.
3. مصطفی ابطحی و نصرالله حیدری، "بررسی رابطه نفت و توسعه نیافتگی در ایران"، فصلنامه مطالعات سیاسی، سال پنجم، شماره 19، بهار 1392.
4. حشمت باقرزاده، ایران و نفت، تهران، نشر باز، 1379، ص 105.
5. علم، مصطفی، نفت؛ قدرت و اصول، ترجمه صالحیار، تهران، انتشارات چاپخش، 1377، ص 14.
6. جلیل نائبیان، پژوهش در مسایل سیاسی، تاریخی نفت ایران، جلد اول، تهران، 1378، نشر ثارالله، ص 231.
7. مصطفی فاتح، 50 سال نفت ایران، تهران، نشر علم، 1384، ص 2.
8. بنگرید به کتاب: نفت در دوره رضاشاه، سازمان چاپ و انتشارات، 1378.
9. مصطفی ابطحی و نصراله حیدری، همان.
10. بنگرید به: علیرضا ازغندی، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی ایران، تهران، قومس، 1385.
11. شاهرخ وزیری، نفت و قدرت در ایران، ترجمه ثاقبفر، نشر عطایی، 1380،ص74.
12. تئودور سترانگ، حکومت شیخ خزعل و سرکوب شیخنشینهای خوزستان، تهران، مؤسسه تاریخ معاصر ایران، 1378، ص 139.
13. همان، ص 139-205.
14. شاهرخ وزیری، همان، ص 80-82.
15. فاتح، همان، ص 453-454.