نهادی که هدفش را به کشف حجاب فروکاست...
نکته قابل توجه در تاسیس کانون قرار گرفتن ریاست عالی آن به عهده شمس پهلوی بود. انتخاب یکی از اعضای خاندان پهلوی به ریاست کانون کاملاً عملی اندیشیده شده بود به این معنا که با حضور او در رأس جمعیت بانوان، اعضای آن دریافتند که برنامههای کانون در راستای تحقق منویات شاه بوده و هر نوع اظهار نظری در عمل به معنای سرپیچی از اهداف کانون، خواستههای شاه و رژیم تلقی میشود.
حضور زنان در عرصه اجتماعی در دورههای تاریخی مختلف ایران فراز و فرودهای بسیاری داشته است. با روی کار آمدن رضاخان ماهیت فعالیت جمعیتهای زنان تغییر پیدا کرد و این رویه تا پایان رژیم پهلوی دوم به همان شکل و محتوا ادامه یافت. کانون بانوان نخستین حرکت اجتماعی سازمانیافته زنان بود که با ادعای آموزش و تربیت به قشر زنان جامعه شروع به فعالیت کرد، اما بهنظر میرسد آنچه در عملکرد کانون و در کارنامه فعالیتهای آن دیده شد متفاوت و متناقض با اهداف اولیه و اعلانی آن بود. کانون بانوان درواقع از ابتدای تاسیس به مهمترین اهرم اجرای کشف حجاب از سوی حکومت تبدیل شد و شاید بهتر است بگوییم تشکیل کانون با هدف تسهیل در انجام رفع حجاب صورت گرفت.
تاسیس کانون بانوان
کانون بانوان که در ابتدا "جمعیت زنان آزادیخواه ایران" خوانده میشد از نخستین انجمنهای بانوان بود که در دوره پهلوی اول در 22 اردیبهشت سال 1314 پایهگذاری شد. در این تاریخ به خواست و اراده رضاخان و همراهی علیاصغر حکمت، وزیر معارف وقت، به عدهای از زنان ماموریت داده شد جمعیتی تشکیل داده و با حمایت دولت در امر نهضت آزادی زنان ایران پیشقدم شوند. هیئت مدیره کانون بانوان متشکل از بیست و پنج نفر بود که برخی از اعضای آن عبارت بودند از: هاجر تربیت رئیس دارالمعلمات، سپاهی مدیر دارالمعلمات، شاهبانو فخری بازرس وزارت معارف، بدرالملوک بامداد دبیر و صدیقه دولتآبادی به عنوان نماینده وزارت فرهنگ. در سال نخست، ریاست آن بهعهده هاجر تربیت و از سال 1315 ریاست این کانون به صدیقه دولتآبادی واگذار شد و او تا دو دهه بعد در این سمت باقی ماند. کانون با بیش از 50شعبه در شهرهای مختلف فعالیت میکرد و مرکز آن در تهران در باغشاه خیابان جنگ واقع بود.1 آییننامه کانون با نظر وزارت فرهنگ تهیه و تنظیم شد و روزنامه "زبان زن" نیز به عنوان نشریه رسمی آن بهشمار میرفت.2
نکته قابل توجه در تاسیس کانون قرار گرفتن ریاست عالی آن به عهده شمس پهلوی بود. انتخاب یکی از اعضای خاندان پهلوی به ریاست کانون کاملاً عملی اندیشیده شده بود به این معنا که با حضور او در رأس جمعیت بانوان، اعضای آن دریافتند که برنامههای کانون در راستای تحقق منویات شاه بوده و هر نوع اظهار نظری در عمل به معنای سرپیچی از اهداف کانون، خواستههای شاه و رژیم تلقی میشود. رضاخان در واقع با گماردن دختر خود در رأس این جمعیت نشان داد تا چه اندازه در پیشبرد برنامههای خود جدیت دارد.3
اساسنامه و اهداف اعلامی تاسیس کانون بانوان
در اساسنامه کانون بانوان، اهداف و برنامههای اعلامی این جمعیت به شرح زیر آمده است: تربیت فکری و اخلاقی بانوان، تعلیم خانهداری، تشویق به ورزش و ایجاد موسسات خیریه برای امداد به مادران بیبضاعت.4 کانون همچنین به برپایی مجالس سخنرانی، تشویق و ترویج مدارس مختلط، انتشار نشریه و روزنامه، اجرای برنامههای ورزشی و ... نیز میپرداخت. از دیگر برنامههایی که از سوی کانون اجرا میشد میتوان به برگزاری کلاسهای آموزشی مانند خیاطی و خانهداری اشاره کرد اما یکی از نکات مهمی که در اجرای چنین برنامههایی نادیده گرفته میشد متناسب بودن آن با نگرشهای بومی ـ ایرانی بود. بهعنوان مثال در آموزشگاه تربیت مادر که قرار بود به موضوع روابط خانوادگی و اهمیت نقش مادر در جامعه ایرانی بپردازد، از معلمان آمریکایی استفاده میشد. این رویه در تدریس سایر دروس هم دیده میشد و معلمان آمریکایی در عمل با توجه به ارزشها و فرهنگ خود به ترویج سبک زندگی غربی میپرداختند. در کنار این اقدامات، جدیترین برنامه کانون بانوان از زمان تاسیس آن و براساس گزارش ارسالی به وزارت امور خارجه رفع حجاب اعلام شده که این برنامه با جدیت توسط کانون در کنار آموزش و پرورش در مدارس دختران ترویج میشد.5 هرچند در واقعه کشف حجاب نهادها و سازمانهای مختلفی از جمله وزارت کشور، شهربانی، وزارت معارف و ... نقش داشتند اما به نظر میرسد سهم سخنرانیها و تبلیغات فرهنگی که در شهرهای مختلف از سوی کانون بانوان برگزار میشد، در پیشبرد این سیاست قابل توجه بوده و روند تغییر، پوشش زنان ایرانی را تسریع نموده است. این مسئله بیش از هر چیز در یکی از مهمترین وظایف محولشده به کانون بانوان یعنی راضی کردن خانوادهها برای برداشتن حجاب دیده شد. با همین رویکرد بود که کانون از اهداف اعلامی خود مانند تعلیم و تربیت و مشارکت زنان در برنامههای اقتصادی و سیاسی جامعه، تشویق به مصرف کالاهای ایرانی، مبارزه با تجملگرایی و مصرفزدگی دور شد و در عمل ترویج فرهنگ رفع حجاب به مهمترین موضوع کانون بانوان و مجلات مربوط به امور زنان تبدیل گردید و دو پدیده فعالیت اجتماعی زنان و کشف حجاب در رابطهای علت و معلولی تعریف شدند. کانون بانوان با نوع نگرشی که به مقوله حجاب داشت در دو برهه تاریخی به دو شکل مختلف اما با یک هدف مشخص به فعالیت پرداخت.
رویکرد کانون بانوان در دهه نخست فعالیت
اعلام رسمی منع حجاب حاصل چند دهه زمینهسازی برای آن بود. از دوران جنبش مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان و شکلگیری کانون بانوان تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته بود. توسعه مدارس آموزشی به سبک غربی، "برگزاری کنگره زنان شرق در ایران، حضور زنان در کنگره بینالمللی زنان" 6، تاسیس دیگر انجمنهای زنان، چاپ روزنامه و مجلات در شهرهای مختلف و ... زمینههای ذهنی لازم را در میان بخشی از زنان بهوجود آورد. با شکلگیری جمعیتهایی مانند جمعیت نسوان وطنخواه، شرکت خواتین اصفهان، شرکت آزمایش بانوان، پیک سعادت نسوان و بیداری نسوان این امید وجود داشت که زنان در مسیر درست حرکتهای اجتماعی قرار گیرند اما با روی کار آمدن رضاخان و تاسیس حکومت پهلوی، فعالیت انجمنها نیز اهداف و سمت و سویی دیگر یافت.
مهمترین تاثیر عینی حکومت پهلوی در شکلگیری انجمنها، شیوه دستوری بودنشان بود. در عرصه فکری نیز انحرافی جدی در مسئله حرکتهای اجتماعی زنان رخ داد و این جمعیتها به ابزاری برای تطبیق سیاستهای فرهنگی جامعه با اهداف و برنامههای حکومتی تبدیل شد. بعد از مسافرت رضاخان به ترکیه و تاثیرپذیری از آتاتورک، صدیقه دولتآبادی با اشاره شاه مامور شد مدیران و معلمین مدارس را به همکاری با کانون بانوان تشویق کند که نخستین قدم همعقیده ساختن آنها در رفع حجاب بود تا روند کشف حجاب از معلمان که نقش بسیار مهمی در آموزش دختران نواجوان و جوان داشتند آغاز شود. لباسهایی به این منظور در خود وزارت فرهنگ طراحی و به مدارس ابلاغ شد. در مواردی که فرهنگیان برای کشف حجاب متعذر به رضایت اولیاء و یا همسرانشان بودند گوشزد میشد که اگر نوکر دولت هستید این کار اجباری است.7
بهتدریج کانون از اهداف اعلامی خود مانند تعلیم و تربیت و مشارکت زنان در برنامههای اقتصادی و سیاسی جامعه، تشویق به مصرف کالاهای ایرانی، مبارزه با تجملگرایی و مصرفزدگی، دور شد و در عمل ترویج فرهنگ رفع حجاب به مهمترین موضوع کانون بانوان و مجلات مربوط به امور زنان تبدیل گردید و دو پدیده فعالیت اجتماعی زنان و کشف حجاب در رابطهای علت و معلولی تعریف شدند.
با فراهم شدن مقدمات کار از سوی کانون بانوان سرانجام شاه در 17 دی ماه 1314 در سخنرانی خود در دانشسرای مقدماتی دختران با دیدن منظره دختران با لباس پیشاهنگی گفت: خوشوقتم که خانمها به وضعیت خود آشنا شدند.8 با این کار درواقع جمعیت کشور دو برابر و بانوان کشور واجد امتیازات اجتماعی جدیدی خواهند شد که تا پیش از این نداشتند.9 دستور کشف حجاب که نخستین بار در این دانشسرا کلید خورد در حالی اتفاق میافتاد که برخی معلمان اعلام نمودند حاضر به رفع حجاب نبوده و استعفا خواهند داد و برخی از خانوادهها نیز به واسطه انتشار خبر راجع به رفع حجاب، دختران خود را از مدرسه بیرون آوردند.10 بسیاری از معلمان هیچگونه رابطه منطقی میان اقدامات رژیم و کشف حجاب دختران و اجرای حکم لباس متحدالشکل پوشیدن مردان پیدا نمیکردند، اما رضاخان تنها راه رسیدن به جامعه متمدن را از نگاه خود در تغییر ارزشها و نگرشهای ایرانیان و حتی تحقیر فرهنگ سنتی ایرانی میدانست. فراهم آوردن زمینه لازم برای اعلام و ترویج کشف حجاب و همچنین ارائه بازتعریفی از مفاهیم مهمی مانند حجاب که ارزشها و سنتهای جامعه ایرانی را هدف گرفته بود، نشان از جایگاه کانون بانوان به عنوان یکی از مهمترین سازمانهای جریانساز در تاریخ تحولات اجتماعی ایران است.
ادعای احقاق حقوق زنان و مشارکت آنان در امور جامعه مهمترین هدفی بود که کانون بانوان ماهیت وجودی خود را در آن تعریف کرده بود اما عریضهها و نامههایی که بعد از تبعید رضاخان از کشور به مجلس شورای ملی، ریاست کشور و... روانه میشد نشان میدهد که اقدامات یکجانبه حکومت در امر آزادسازی زنان چگونه آزادی، امنیت و حقوق اولیه آنها را از بین برد. در یکی از اسناد آمده زنان از رفتار شهربانی و پاسبانها بسیار گلهمند بودند و اینکه در رادیو و روزنامهها مطلبی در این زمینه مطلبی گفته و نوشته نمیشود که چه ظلم و ستمی در این چندین سال به واسطه پوشش به زنان شده و اگر تصدیق حکما آزاد بود از طریق آمارها معلوم میشد که تا بهحال چقدر از زنان با صدماتی که از طرف پاسبانها به آنها رسیده جان سپردند و چقدر از ترس فلج شدند و میتوان گفت بهترین رفتار آنها گرفتن رشوه بود.11 اما فعالیتهای کانون بانوان با پایان سلطنت رضاخان و تبعید او به خارج از کشور به پایان نرسید.
رویکرد کانون بانوان در دهه دوم فعالیت
رویکرد کانون بانوان در دهه دوم فعالیت خود کاملاً متفاوت از سالهای نخستین آن بود. درواقع نگاه رژیم پهلوی به این جمعیت در همه ادوار تاریخی حیات آن یکسان نبود. ماهیت کانون که از ابتدای تاسیس به حکومت و بهویژه شخص رضاخان وابسته بود با برکناری او از قدرت به خطر افتاد و حتی کانون در سالهای نخست پهلوی دوم در تامین بودجه و امکانات مادی خود دچار مشکل شد. رئیس کانون مکاتبات بسیاری را با وزارتخانههای مختلف ترتیب میداد تا بتواند تسهیلاتی را در جهت تامین زمین برای گسترش فعالیتها از محل فروش زمینهای دولتی بهدست آورد،12 اما مکاتبات بیجواب ماند. به این ترتیب در سالهای پس از اشغال کشور کانون رویکرد و رویهای دیگر برای ادامه حیات خود اتخاذ کرد. پس از تبعید رضاخان هنوز هم نگرش کانون بانوان بر اصل بازنگشتن به اوضاع پیش از کشف حجاب بود. محمدرضاشاه بازگشت زنان به وضعیت پیشین را عدول از مقررات کشف حجاب میخواند. او اقدام پدرش در کشف حجاب را تایید کرده و حجاب زنان را مانع اصلی شرکت آنان در زندگی اجتماعی میدانست.13شاه جوان میدانست با توجه به اوضاع داخلی کشور در سالهای دهه 1320 دیگر با توسل به زور و اجبار رضاخانی نمیشد برنامههای مرتبط با کشف حجاب را دنبال کرد، از همین رو بود که در دوره پهلوی دوم سیاستهای مرتبط با کشف حجاب و تغییر فکر زنان ایرانی بیش از آنکه از طریق زور و اجبار دنبال شود به شیوههایی نرمتر و به قول خود شاه با رویههای دموکراتیک دنبال شد.14تلاش برای اصلاح قوانین مدنی و قانون انتخابات در این دوره از جمله در سال 1337 در واقع از اقداماتی بود که تنها با گسترش فرهنگ بیحجابی در کشور رخ داد.15
فرجام کار کانون بانوان
کانون بانوان قرار بود به یکی از مهمترین نهادها در حوزه زنان تبدیل شود، اما به دلیل ماهیت حکومتی خود از همان ابتدای امر کارکردی رسمی و سیاسی پیدا کرد و به ابزاری برای پیشبرد سیاست تضعیف حجاب زنان تبدیل شد. در نیمه نخست اردیبهشت سال 1338 زمانی که حکومت متوجه شد کانون بانوان به تنهایی و با توجه به اینکه به عنوان سازمانی دولتی شناخته میشد نمیتواند از عهده وظایف برآید، شواری عالی زنان با مشارکت هجده جمعیت که یکی از آنان کانون بانوان بود آغاز به کار کرد. شورای عالی زنان هدف رسمی خود را مبارزه با بیسوادی زنان عنوان کرد و "در اساسنامه آن آمده بود که دلیل تشکیل شورا، ترقی و تعالی زنان از نظر فرهنگی، بهداشتی، حقوقی و اجتماعی است."16اما این شورا در واقع بهدنبال یکسانسازی برنامههای فرهنگی در راستای سیاستهای رژیم پهلوی از جمله تغییر پوشش زنان و ترویج مدگرایی بود. این موضوع چنان عیان بود که حتی در نشریات آن دوره نیز مورد انتقاد قرار گرفت و بر انحراف زنان ایرانی با گرفتار کردن آنان در مُدپرستی و خودنمایی تاکید میشد.17
نکته جالب اینجاست که ریاست این شورا را اشرف پهلوی برعهده داشت که خود در سطح جامعه ایرانی به واسطه رعایت نکردن اصول اخلاقی و همچنین دست داشتن گسترده در فساد اقتصادی از وجهه مناسبی برخوردار نبود. در واقع شاهد یک جابهجایی اسمی در سطح مدیریت تشکیلات زنان در ایران بودیم و اشرف پهلوی در شورای عالی زنان همان نقشی را برعهده گرفت که خواهرش شمس پهلوی در کانون بانوان داشت. به این ترتیب باز هم مدیریت و صحنهگردانی مسائل زنان در دوران فعالیت شورای عالی زنان برعهده فردی از خانواده پهلوی بود. علاوه بر حکومتی بودن، یکی دیگر از مهمترین وجوه مشترک کانون بانوان با جمعیتهای زنان پس از خود به ویژه شورای عالی زنان، مهیا ساختن زمینههای اجتماعی و سیاسی برای طرحها و سیاستهای حکومتی بود. شورای عالی زنان درواقع در جریان انقلاب سفید همان کارکردی را داشت که کانون بانوان در دوران رضاخان و اعلام سیاست کشف حجاب عهدهدار بود. در همه این جریانات، موضوع کشف حجاب همچنان به عنوان اصل بنیادی برای حضور زنان در اجتماع مطرح میشد.
نتیجهگیری
کانون بانوان بهعنوان یکی از نخستین سازمانهایی که در حوزه زنان تشکیل شد هیچگاه در طرح مسائل جدی و دستیابی به اهداف اعلامی و رسمی خود یعنی ارتقای موقعیت و جایگاه زنان موفق نبود به همین دلیل در دهه 1330 با دیگر جمعیتهای زنان ائتلاف کرد. در واقع مقابله با مخالفین و نیروهایی که در برابر چنین جریانی ایستادگی میکردند نیازمند قدرت و تمرکز بیشتری بود و با استحاله جمعیتها در یک تشکل واحد، طبیعتاً نحوه برخوردها و اقدامات بازدارنده با رویکردی مسنجمتر و سازماندهیشدهتر دنبال میشد. از سوی دیگر با افزایش شکلگیری جریانهای اعتراضی در جامعه ایرانی در دهه 40 و 50، گسترش و پراکندگی فعالیتهای زنان فضای هرگونه مخالفتی علیه حکومت را محتمل ساخته بود، از همین روی بود که حکومت برای مهار چنین تهدیدی سیاست تجمیع سازمانهای زنان و زیر چتر حکومت درآوردن آنها را در دستور کار قرار داد. این سیاست و صرف بودجههای کلان و اجرای برنامههای متعدد فرهنگی هرچند توانست بخشی از زنان شهرنشین را با سیاستهای حکومت در زمینه پوشش همراه سازد، اما در نهایت با مقاومت لایههای مختلف زنان ایرانی روبهرو شد که نمود عینی آن مشارکت گسترده آنها در مبارزه با رژیم پهلوی بود.
رضاشاه تنها راه رسیدن به جامعه متمدن را از نگاه خود در تغییر ارزشها و نگرشهای ایرانیان و حتی تحقیر فرهنگ سنتی ایرانی میدانست
شماره آرشیو: 123937-275م
پی نوشت:
1. مجله خواندنیها، سال 16، شماره 44، 1334، ص 10.
2. سند شماره 140-2302-12م، آرشیو پژوهشکده تاریخ معاصر.
3.جلال اندرمانیزاده و دیگران، پهلویها؛ خاندان پهلوی به روایت اسناد، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377، ص 96-97.
4. مرادعلی توانا، زن در تاریخ معاصر ایران، جلد یک، مرکز امور مشارکت زنان، تهران، برگ زیتون، 1380، ص 261.
5. مریم فتحی، کانون بانوان با رویکردی به ریشه های تاریخی حرکتهای زنان در ایران، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ص 147.
6. مجله آینده ایران، شماره 5-6، سال 6، 1314، ص2.
7. مجله خواندنیها، سال 17، شماره 36، 1335، ص 10.
8. مجله خواندنیها، سال 15، شماره 31، 1333، ص 38.
9. مجله خواندنیها، سال 5، شماره 50، 1324، ص 4.
10. سازمان مدارک و فرهنگ اسلامی، واقعه کشف حجاب؛ اسناد منتشر نشده از کشف حجاب در عصر رضاخان، تهران، انتشارات موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1371، ص102 و 106.
11. سند شماره 39-1-153ک، آرشیو پژوهشکده تاریخ معاصر.
12. سند شماره 56-2005-114 ف، آرشیو پژوهشکده تاریخ معاصر.
13. مجله سازمان زنان ایران، سال 1345، ص18.
14. محمدرضا پهلوی، ماموریت برای وطنم، تهران، بینا، ص 467.
15. سند شماره 17-74-256الف، آرشیو پژوهشکده تاریخ معاصر.
16. سند شماره 59231پ، آرشیو پژوهشکده تاریخ معاصر.
17. مجله اطلاعات بانوان، سال 2، شماره 102، 1338، ص3.