محمدرضا پهلوی سعی میکرد با افزایش درآمدهای نفتیاش، در گام نخست، وضعیت ثابتشده داخلی خود را ارتقا دهد، در گام دیگر جایگاه خود را به عنوان قدرت برتر منطقهای تضمین کند و در عین حال با مناسبات محرمانه، ضرر دوستان غربی و خصوصاً آمریکاییاش را که در جریان افزایش قیمت نفت، به وجود میآمد به انحاء مختلف از جمله تخفیفات عمده و محرمانه جبران کند.
در پی سقوط دولت مصدق، انگلستان توانست با همراه کردن آمریکاییها نه تنها ضرر و زیان ناشی از ملی شدن صنعت نفت را از دولت ایران بگیرد بلکه استمرار استیلای خود را بر این صنعت بنیادین تا چهل سال آینده تضمین نماید. این مهم به دست نیامد مگر با عقد قرارداد کنسرسیوم نفتی در سال 1333. در این قرارداد اگرچه به صورت ظاهری بر اصل ملی بودن صنعت نفت تأکید شده بود و برای حفظ آرامش عمومی سعی میشد به صورت آشکار، دستاوردهای ملی شدن نفت پایمال نشود، اما در عمل انگلیسیها توانستند تا دههها، جای پای خود را در صنعت نفت ایران محکم کنند. بر اساس این طرح، کنسرسیومی از شرکتهای نفتی (40 درصد انگلیسیها، 40 درصد مجموع 5 شرکت نفتی آمریکایی، 14 درصد شرکت نفتی هلندی که در سهام آن انگلیس نیز سهیم بود و 6 درصد فرانسویها) تشکیل و به صورت 50 ـ 50 عواید نفت ایران را با دولت ایران تقسیم نمودند،اما آنچه عملاً انجام شد، چیزی غیر از این بود.1 با این همه قبل از پایان یافتن زمان قانونی کنسرسیوم رژیم پهلوی قرارداد جدیدی را با کنسرسیوم مذکور بست که اساس آن بر مفاد قرارداد قبلی بود. در سال 1352 دولت ایران، اقدام به عقد قراردادی جدید با کنسرسیوم نفتی نمود که بر اساس آن ضمن باقی ماندن بسیاری از مفاد قرارداد قبلی اما امتیازات بیشتری به ایران داده شده بود بااینحال مدت قرارداد تا 20 سال آینده در نظر گرفته شد، این در حالی بود که در این زمان اغلب کشورهای توسعهنیافته صاحب نفت، به دلیل وقوع تغییرات عمده در صنعت نفت، نظیر امکان بهرهبرداری از نفت بدون ورود شرکتهای نفتی، اعلام کم شدن ذخایر نفتی و مانند آن، اقدام به عقد قراردادهای بلندمدت نکرده و غالباً در دورههای کوتاهمدت، قراردادهایی امضا میکردند.
در این قرارداد جدید که به قرارداد کنسرسیوم دوم معروف شد، حس برتریطلبی شاه تا حد زیادی ارضا شده بود و سهم ایران نیز از سود نفت افزایش یافته بود، اما این مسئله آنقدری نبود که شاه ادعا میکرد. در این زمان نفت ایران ملی شده است. چه اینکه به عنوان نمونه این قرارداد به مثابه تسویه قطعی کلیه دعاوی و مطالبات و مسائل حل نشده میان آنان در تاریخ تصویب قرارداد در نظر گرفته شد در حالی که در این زمان همچنان سهم ایران از مطالبات گذشته بیش از طرف مقابل بود.2
آنچه منظور این نوشتار است، نحوه ارتباط شاه و دولت هویدا با این کنسرسیوم در دهه 50 شمسی است؛ یعنی زمانی که قیمت نفت بر اثر شوکهای نفتی اوخر دهه 40 و اوایل دهه 50 بهصورت بیسابقهای افزایش یافت و از این طریق رژیم پهلوی به پولهای هنگفتی دست یافت. درواقع این نوشتار در پی رسیدن به پاسخی برای این سؤال است که رابطه شاه با کنسرسیوم نفتی دوم در دهه 50 چگونه بود؟ و در عین حال دولت هویدا در این زمینه چگونه عمل کرد؟
روابط شاه و کنسرسیوم نفتی
شاه در اواخر دهه چهل و در طول نیمه اول دهه پنجاه با کنار زدن موانعی که میتوانست قدرت او را تحتالشعاع قرار دهد، به بالاترین میزان قدرت در طول سلطنتش رسیده بود، از این رو تلاش داشت، ا با ارائه چهرهای مطلوب از خود در میان مردم، کنسرسیوم نفتی و همچنین سازمان تازهتأسیس اوپک را برای بالا بردن میزان فروش نفت تحت فشار قرار دهد تا از این طریق به پول بیشتری دست یافته و اصلاحات صوری خود را با توان بیشتری پیش برد. در این زمان عوامل چندی باعث شده بود تا شاه چنین گمان کند که میتواند به صورت یکجانبه بر کنسرسیوم نفتی که در واقع همان عمده کشورهای خریدار نفت بودند فشار وارد آورد. جنگهای اعراب و اسرائیل و شوک نفتی حاصل از آن و اعمال دکترین نیکسون و اعطای ژاندارمی منطقه به شاه از جمله مهمترین این عوامل بود. با این همه برای رسیدن به درک صحیحی از سیاستهای نفتی محمدرضا پهلوی، باید نگاه او به سیاستهای عربستان سعودی در این زمینه نیز بهدرستی تحلیل شود. درواقع اگرچه دو عامل شوک نفتی و دکترین نیکسون دست شاه را برای چانهزنی با کنسرسیوم بالا نگه میداشت، اما امکان توجه آمریکا به عربستان در مقابل ایران در زمینههای نفتی باعث میشد تا وی به صورت پنهانی به دادن امتیازهایی به کنسرسیوم روی آورد.
همچنان که کسینجر نیز در یک پیام محرمانه به شاه گفته بود، فشار وی بر کنسرسیوم نفتی و سازمان اوپک برای افزایش صادرات نفتی، درواقع بهصورت غیر مستقیم موجب کم شدن قدرت دولتهای غربی در مقابل شوروی میشد. در چنین موقعیتی کشورهای غربی تا حدی راغب بودند با شخصیتبخشی کاذب به شاه از او بخواهند با کدخدامنشی و به اصطلاح نفوذی که در اوپک و در میان کشورهای نفتخیز دارد، مانع افزایش قیمت نفت شود...
توضیح اینکه همچنان که کیسینجر نیز در یک پیام محرمانه به شاه گفته بود، فشار وی بر کنسرسیوم نفتی و سازمان اوپک برای افزایش صادرات نفتی، در واقع به صورت غیر مستقیم موجب کم شدن قدرت دولتهای غربی در مقابل شوروی میشد. در چنین موقعیتی کشورهای غربی تا حدی راغب بودند با شخصیتبخشی کاذب به شاه از او بخواهند با کدخدامنشی و به اصطلاح نفوذی که در اوپک و در میان کشورهای نفتخیز دارد، مانع افزایش قیمت نفت شود و بنا به نقل اسدالله علم این ترفند ظاهراً کارآمد افتاد.3 علاوه بر این دولت هویدا نیز بر اثر مشکلات ناشی از تعهدات فراوان مالی دولتش که بهسبب طرحهای عمرانی و خریدهای نظامی شاه بعد از سال 1354 برایش ایجاد شده بود، مایل بود میزان فروش نفت را سالانه کاهش دهد. در این میان نباید از نظر دور داشت که هویدا در مباحث مورد اختلاف ایران و غرب تا آنجا که امکان داشت سعی میکرد جانب غربیها را بگیرد. مسئله نفت نیز یکی از همین موارد به شمار میرفت. علم در خاطراتش به این نکته اشاره میکند که اساساً هویدا بیکفایتتر از آن بود که بتواند در حوزه انرژی (به صورت عام) و مسئله نفت (به صورت خاص) حرفی داشته باشد و حرف اول و آخر را در این موارد شخص شاه میزد، اما بعضاً هویدا سعی میکرد در سیر انجام مذاکرات نفتی بین ایران و کنسرسیوم و نیز ایران و اوپک رعایت حفظ منافع شرکتهای نفتی و طرفهای غربی را داشته باشد.4
شاه سعی میکرد، ضمن استفاده از درآمدهای نفتی، با استفاده از این اهرم بتواند وجهه داخلی و بینالمللی خود را نیز افزایش دهد، به این صورت که با مخالفت با مفاد قرارداد کنسرسیوم نخست نفتی و تبدیل آن به قرارداد جدید کنسرسیوم، طوری وانمود کند که نفت ایران مستقل شده و با چنین رویکردی در مقابل مخالفان سیاسی خود اظهار نماید که آنطور که آنان میگویند سرسپرده بیچون و چرای خواستههای آمریکاییها و غربیها نیست5 و در بعد خارجی نیز خود را به عنوان قدرت برتر منطقهای و کسی که قرار است طی ده سال آینده جزو قدرتهای پنجگانه برتر جهان قرار گیرد، معرفی نماید، اما واقعیت معرف چیز دیگری بود؛ به این معنی که بعضاً در خلال گزارشهای محرمانه شاه با طرفهای غربی، به آنان میگفت تا این دولتها بر شرکتهای کنسرسیوم برای افزایش تولید نفت فشار وارد کنند و در مقابل او نیز تخفیفات قابل توجهی به آنان ارائه مینماید بهگونهای که این افزایش تولید، اگرچه سود شرکتهای نفتی کنسرسیوم را پایین میآورد اما در مقابل با خرید نفت ارزان از سوی دولتهای غربی، این ضرر آنان جبران شود.6 پیگیری این سیاست دوگانه یک دلیل دیگر نیز داشت؛ اینکه شاه میترسید، در صورت کنترل نشدن تولید نفت و پایین آوردن قیمت آن (چیزی که شاه در ظاهر بر آن پافشاری میکرد)، ایالات متحده به سوی رقیب منطقهای ایران یعنی عربستان سعودی روی آورد و به این صورت موقعیت برتر شاه در منطقه اندک اندک از دست رود.7
سخن آخر
در مجموع به نظر میرسد سیاست نفتی شاه در قبال کنسرسیوم نفتی را نمیتوان بدون در نظر گرفتن عوامل داخلی و خارجی بررسی کرد. همچینن سیاست آشکار وی را باید جدای از سیاست پشت پرده او در این زمینه بررسی نمود. آنچه از مجموع این عوامل به دست میآید به این نکته رهنمون میشود که محمدرضا پهلوی سعی میکرد با افزایش درآمدهای نفتیاش، در گام نخست، وضعیت ثابتشده داخلی خود را ارتقا دهد، در گام دیگر جایگاه خود را به عنوان قدرت برتر منطقهای تضمین کند و در عین حال با مناسبات محرمانه، ضرر دوستان غربی و خصوصاً آمریکاییاش را که در جریان افزایش قیمت نفت، به وجود میآمد به انحاء مختلف از جمله تخفیفات عمده و محرمانه جبران کند.
اردشیر زاهدی، محمدرضا پهلوی، اسدالله علم
شماره آرشیو: 1159-1-4ع
پی نوشت:
1. هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، پیکان، 1384، ص 226 و غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، تهران، رسا، 1371، ص 80.
2. ناصر فرشادگهر، سیری در قراردادهای نفتی ایران، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1393. ص 247.
3. مظفر شاهدی، "بازخوانی مسائل و سیاست های نفتی شاه از لابه لای خاطرات اسدالله علم"، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش 129، بهمن 1387. ص 78.
4. ابراهیم ذوالفقاری، قصه هویدا، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386. ص 120.
5. ناصر فرشادگوهر، همان. ص 240.
6. مظفر شاهدی، همان. ص 79.
7. امیراسدالله علم، یادداشتهای علم، به کوشش علینقلی عالیخانی، تهران، کتابسرا، 1371، ج 5. ص 293.