وقتی اراده ملت تصمیمات ابرقدرتها را تحتالشعاع قرار میدهد...
کنفرانس گوادلوپ در خلأ شکل نگرفت. قبل از برگزاری این کنفرانس، گزارشها حکایت از وضعیت متزلزل محمدرضاشاه و قاطعیت انقلابیون در سرنگونی دولت وی داشت. شاید بهترین گزارش در این خصوص، گزارش میشل پونیا تووسکی از مشاوران سیاسی و اطلاعاتی نزدیک ژیسکاردستن رئیسجمهوری فرانسه باشد. گزارشی که در جهتدهی به کنفرانس گوادلوپ بیتأثیر نبود. تووسکی این گزارش را در روزهای قبل از برگزاری کنفرانس گوادلوپ به ژیسکاردستن ارائه داد...
پس از درگرفتن مخالفتهای عظیم توده مردم با حکومت پهلوی، سران کشورهای غربی که مراودات نزدیکی با این رژیم داشتند، تلاشهای گستردهای برای ساماندهی امور ایران آغاز کردند. کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه تحولات ایران را رصد میکردند تا داشتههای خود را در ایران حفظ کنند. روسای این کشورها در دیماه 1357 نشستی ترتیب دادند که یکی از اصلیترین موضوعات آن بررسی وضعیت بحرانی ایران در آخرین روزهای پیش از انقلاب بود. بدین ترتیب در نوشتار پیش رو به رویکرد این کشورها در مقابل بحران مشروعیت محمدرضاشاه در این کنفرانس خواهیم پرداخت.
محمدرضاشاه در سراشیب سقوط
روز چهاردهم دیماه 1357 سران چهار کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان (کارتر، کالاهان، ژیسکاردستن، اشمیت) در یک گردهمایی غیررسمی در گوادلوپ به مذاکره پرداختند. موضوع مذاکرات انقلاب ایران، جنگ کامبوج، خشونت در آفریقای جنوبی، نفوذ روزافزون شورویها در خلیجفارس، کودتای افغانستان و ناآرامیهای ترکیه بود. این کنفرانس در 17 دیماه به کار خود پایان داد و خبرگزاریها اعلام کردند که رهبران چهار کشور، درباره مسائل ایران و سرنوشت شاه، به توافق رسیدهاند.1 کنفرانس گوادلوپ در خلأ شکل نگرفت. قبل از برگزاری این کنفرانس، گزارشها حکایت از وضعیت متزلزل محمدرضاشاه و قاطعیت انقلابیون در سرنگونی دولت وی داشت. شاید بهترین گزارش در اینخصوص، گزارش میشل پونیا تووسکی از مشاوران سیاسی و اطلاعاتی نزدیک ژیسکاردستن رئیسجمهوری فرانسه باشد. گزارشی که در جهتدهی به کنفرانس گوادلوپ بیتأثیر نبود. تووسکی این گزارش را در روزهای قبل از برگزاری کنفرانس گوادلوپ به ژیسکاردستن ارائه داد. تووسکی که در روزهای 26 و 27 و 28 دسامبر بهمنظور ملاقات محرمانه با شاه و تحلیل اوضاع به ایران سفر کرده بود؛ چنین بیان کرد که در شهر حکومتنظامی برقرار بود. عبور و مرور از ساعت 9 شب الی 6 صبح ممنوع بود، وسایط نقلیه در خیابانها کمتر مشاهده میشد. تظاهرکنندگان اتومبیلها را متوقف میکردند و اغلب آنها را بازدید مینمودند. تووسکی بیان میکند که حتی در فرودگاه، اتومبیلها در چند محل بهوسیله کارکنان در حال اعتصاب، پلیس و تظاهرکنندگان بازرسی میشد. گزارش تووسکی حاکی از این بود که صدای تیراندازی و انفجار دائماً شنیده میشد. به برخی از اتومبیلها سنگ پرتاب میکردند و سرنشینانِ آنها را مضروب میساختند. مردم شعارهایی چون «زندهباد خمینی» سر میدادند. دفاتر سفارت انگلیس به آتش کشیده شد، سفارت آمریکا نیز چند بار مورد حمله قرارگرفته است. حتی رفتن به کاخ سلطنتی، از محل سفارت که در مرکز شهر قرار دارد، دشوار بود و با سرعت، تغییر مسیر و شنیدن صدای گلوله انجام گرفت.2 بدین ترتیب هجمه انقلابیون علیه سلطنت، غربیها را بسیار نگران کرده بود و این نگرانی در گزارش تووسکی بهوضوح قابلمشاهده است. در چنین شرایطی میتوان کنفرانس گوادلوپ را تحت تأثیر این گزارش دانست. گزارشی که به سران کشورهای غربی یادآور میشد که شاه رفتنی و انقلابیون پایدار هستند.
گردهمایی برای چارهجویی
در آخرین روزهایی که محمدرضا شاه بر ایران سلطنت میکرد، انقلابیون، سران چهار کشور غربی را وادار به یک گردهمایی در جزیره گوادلوپ کردند. شاه و اطرافیانش نتیجه این جلسه را در سرنوشت خود حیاتی میدانستند. در این کنفرانس تحلیلها نشان میداد که شاه بازنده است و دیگر به اوضاع تسلط ندارد و راه جانشینی هم وجود ندارد. برای اینکه مردان سیاسی در ایران همه بیاعتبار شدهاند و ارتش هم در شُک است که بتواند این دوره انتقالی را بگذراند، به عهده داشته باشد و عملی انجام دهد. در 14 دی 1357 کارتر به گوادلوپ رفت تا با رهبران فرانسه، بریتانیا و آلمان ملاقات کند. کارتر در خاطرات خود بیان میکند که بخش زیادی از وقت خود را صرف بحث درباره بحران ایران کردیم و سایروس ونس در واشنگتن ماند تا اوضاع تهران را پیگیری کند. کارتر همچنین بیان میکند که برای قدرتمندتر کردن شاه از انجام هیچ دستورالعملی دریغ نمیکرد.3 در بحثهایی که در کنفرانس گوادلوپ درباره امور مختلف جهانی مطرح شد، کارتر پی برد که شاه از کمترین حمایت در بین سه رهبر بزرگ دنیا برخوردار است.
در همین کنفرانس کارتر امیدوار بود و تکرار میکرد که نباید نسبت به اوضاع نگران بود چون نظامیها هستند و آنها وضع را در دست میگیرند. کارتر بهقدری از نظامیان اطمینان داشت که گفت: «بسیاری از فرماندهان ارتش ایران، در مدارس ما تحصیلکردهاند و فرماندهان ارتش ما را میشناسند، حتی آنها را با نام کوچکشان صدا میزنند!»
همه آنها متفقالقول بودند که میباید حکومت ملی تشکیل شود و شاه هر چه سریعتر ایران را ترک کند، بنابراین آنها با کارتر همعقیده بودند که ارتش قدرتمند و متحد باشد تا از خمینی و انقلابیون حمایت نکند. ژیسکاردستن گزارش داد که بهزودی قصد دارد خمینی را از فرانسه اخراج کند؛ بنابراین کشورش مرکز درگیریها و فعالیت گروههای انقلابیون نخواهد بود.4 جیمز کالاهان (نخستوزیر انگلستان) نیز در این کنفرانس، با استناد به اطلاعات دقیقی که توسط دیپلماتهای انگلیسی جمعآوریشده بود، نتیجهگیری بدبینانهای ارائه داد و محمدرضا شاه را ازدسترفته دید و بیان کرد که شاه دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست.5 ژیسکاردستن نیز بیان کرد که بر اساس گزارشهای سفیر ما، دو خطر بزرگ در ایران وجود دارد. یک تجزیه سیاسی ایران و دیگری مداخله شوروی. وی تمایل داشت شاه مورد حمایت قرار گیرد حتی درصورتیکه منزوی و ضعیف شده است. درواقع ترس ژیسکاردستن از انقلابیون بود که حمایت از شاه را خواستار بود. به عقیده وی، در فقدان شاه چیزی غیر از مذهبیها وجود نداشت. کارتر نیز بیان کرد که وضعیت به نحوی ناگهانی تحول پیداکرده است و شاه دیگر نمیتواند باقی بماند و ملت ایران نیز نمیخواهد که این وضع دیگر ادامه پیدا کند؛ اما در همین کنفرانس کارتر امیدوار بود و تکرار میکرد که نباید نسبت به اوضاع نگران بود چون نظامیها هستند و آنها وضع را در دست میگیرند.6 کارتر بهقدری از نظامیان اطمینان داشت که گفت: «بسیاری از فرماندهان ارتش ایران، در مدارس ما تحصیل کردهاند و فرماندهان ارتش ما را میشناسند، حتی آنها را با نام کوچکشان صدا میزنند!».7 با همه این احوال رئیسجمهوری آمریکا و نخستوزیر انگلیس معتقد بودند که کار شاه تمام است و باید از ایران خارج شود. جیمی کارتر در پایان بر این باور بود که طی مذاکرات طولانی که درباره مسائل جهانی در گوادلوپ انجام شد، سه تن از رهبران دیگر کشورها، پشتیبانی چندانی از شاه نمیکنند. آنها در فکر تشکیل یک دولت غیرنظامی بودند و اینکه شاه هر چه زودتر باید برود. نکته مهم در نزد این سران، همعقیده بودن آنها در مورد انسجام و قدرتمند ماندن نیروهای مسلح بود و هیچیک از آنها از امام خمینی و انقلابیون پشتیبانی نکردند.8
در میانه حمایت و پشت کردن
نحوه برخورد آمریکایی با بحران فراگیر مشروعیت نداشتن محمدرضاشاه و در آستانه سقوط قرار گرفتن دولت وی، دوگانه بود و چنددستگی در بین کارگزاران آمریکا به چشم میخورد. درحالیکه کارتر میدانست محمدرضا شاه رفتنی است اما پشت کردن به شاه را نیز نوعی پیمانشکنی قلمداد میکرد. بهخصوص که حضور شاه با منافع آمریکا گره خورده بود. سولیوان سفیر آمریکا، با تحلیل اوضاع ایران بدین نتیجه رسیده بود که شاه رفتنی است و عزیمت او از ایران بهمنزله پایان سلطنتش میباشد. همزمان با ارسال پیام «فکر کردن به آنچه فکر کردنی نیست» که در اوایل نوامبر به واشینگتن فرستاده بود، پیام دیگری به وزارت امور خارجه فرستاد و پیشنهاد کرد نمایندگان دولت آمریکا، با اطرافیان امام خمینی تماس برقرار کنند و برای جلوگیری از برخورد انقلابیون و نیروهای مسلح، مذاکره بهعملآورند.9 بهرغم ناامیدی از ماندگاری شاه در کنفرانس گوادلوپ، پشتیبانی آمریکاییها از شاه بهگونهای بود که حتی تحلیلهای واقعبینانه سولیوان را نیز نادیده میگرفتند. سولیوان که از ایران گزارش میداد، معتقد بود که آمریکا برای گشودن راهی برای تمشیت امور، با امام خمینی در پاریس تماس مستقیم برقرار کند. کارتر این توصیه را بهدقت بررسی کرد و به این نتیجه رسید که برقراری هر نوع رابطه با امام خمینی، به معنای دست کشیدن از پشتیبانی دولت جدید (بختیار) درگیر ستیز و کشمکشی است که امام خمینی برای ساقط کردن سوگند خورده است. به این دلیل، کارتر ایده مذاکره با امام خمینی را رد کرد. سولیوان از این تصمیم آشفته شده بود و در تلگراف بعدی خود، کلماتی نظیر «اشتباه بزرگ و غیرقابلجبران» و «احمقانه» و «غیرقابل درک» بهکاربرده بود. کارتر تا حدودی به سولیوان بیاعتماد بود و ترجیح داد تماسهای خود را با هایزر برقرار کند. بیاعتمادی رئیسجمهوری به سفیر کبیر آمریکا در تهران و حضور ژنرال هایزر بهعنوان نماینده دیگر پرزیدنت کارتر، آشفتگی در روابط سفارت آمریکا و واشنگتن را شدت بخشید و راه را برای فروپاشی هر چه زودتر رژیم شاه و پیروزی انقلاب هموار ساخت.10 غافلگیری نمایندگان آمریکا در ایران در هنگام شوریدن مردم بر سلطنت سبب جلوگیری از دسترسی آنها به اطلاعات دقیق و قابلاطمینان شده بود. سولیوان نمیتوانست اطلاعات نظامی و مشورتی کافی را برای آمریکاییها فراهم آورد. هارولد براون وزیر دفاع آمریکا و کارتر به این نتیجه رسیدند که در تهران به یک نماینده قوی و صالح نیاز مبرم دارند تا مرتباً آنها را از احتیاجات نظامی مطلع کند. یکی از مسئولیتهای چنین فردی، این بود که بتواند اراده فرماندهان نظامی را تقویت کند و آنان را ترغیب کند که حتی در صورت خروج شاه از ایران، خود در ایران بمانند و ثبات را حفظ کنند. با دستور کارتر، ژنرال «رابرت هایزر» معاون فرمانده نیروهای نظامی آمریکا در اروپا این مأموریت را به عهده گرفت.11
فشرده سخن
در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی ایران، همهچیز تغییر کرده بود. انقلابیون قاطع بهپیش میرفتند و این مسئله غربیها را چنان نگران کرد که فرصت اندیشیدن به گذشته و روابط نزدیک با محمدرضاشاه را نداشتند. آنها در کنفرانس گوادلوپ از شاه ایران قطع امید کردند و همزمان با این ناامیدی، هم از شاه حمایت میکردند و هم تلاش داشتند تا با انقلابیون رابطه برقرار کنند. چنین دوگانهای، سبب شد تا غربیها با نگاهی مات نظارهگر پیروزی انقلاب ایران باشند.
مسافرت محمدرضا پهلوی به آمریکا و دیدار با جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا؛ سایروس ونس پشت کارتر ایستاده است شماره آرشیو: 111-11ع
پی نوشت:
1. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیستوپنجساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، جلد دوم، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، چاپ دوم، ص 213.
2. همان، ص 216.
3. جیمی کارتر، ایران در خاطرات جیمی کارتر، ترجمه: ابراهیم ایراننژاد- طیبه غفاری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 32.
4. همان، صص 34- 35.
5. والژی ریسکارد ستین، قدرت و زندگی؛ کنفرانس گوادلوپ، ترجمه: محمود طلوعی، تهران، پیک ترجمه و نشر، 1368، ص 100.
6. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بیبیسی، تهران، طرح نو، 1372، صص 313- 312.
7. ریسکار دستین، همان، ص 101.
8. نجاتی، همان، ص 214.
9. همان، ص 222.
10. همان، صص 225- 224.
11. کارتر، همان، ص 32.