سفر هایزر به تهران که بدون گذرنامه، با لباس شخصی و مخفیانه صورت پذیرفته بود با دستور مستقیم جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا کلید خورد که چهار عمل را میبایست در ارتباط با ارتش انجام دهد: اطمینان لازم به سران ارتش؛ وجود یک دولت قوی و پایدار که بتواند دوست آمریکا باشد؛ انسجام ارتش و همکاری نزدیک با دولت مفروض؛ نگهداری از تاسیسات حساس و پیشرفته نظامی...
در آخرین روزهایی که عمر رژیم پهلوی به شماره افتاده است و شکاف و ناتوانی ارتش در تمامی ابعاد امنیتی و استراتژیکی آن بهوضوح دیده میشود، آمریکا یکبار دیگر رویای بازگرداندن شاه را با فرستادن یک ژنرال چهارستاره به ایران در سر میپروراند و آخرین تلاشهایش را برای اجرای دوطرح مرحلهبندی شده به کار میبندد. اما ناآگاهی، و فقدان اطلاعات لازم از اوضاع بحرانزده و برآوردهای لازم ذهنی و عینی از بدنه میانی ارتش، سبب شد طرحی را به نام «عملیات نجات یا کورتاژ» با همکاری گروه کوچکی از نظامیان وفادار به شاه پیاده نمایند که بنا به گفته دریاسالار حبیباللهی، فرمانده نیروی دریایی وقت، آنقدر ابتدایی بود که نمیتوانست نتیجهای بهبار آورد. آشفتگی، ناتوانی و شکاف در ارتش و مردد بودن در اجرای آن باعث شد که با روند موفق پیروزی انقلاب، هشدار امام خمینی در شب قبل از پیروزی انقلاب مبنی بر درهم شکستن حکومت نظامی و سرانجام با اعلام بیطرفی ارتش، عملیات کودتا عقیم بماند. این مقاله قصد دارد این عملیات نجات را مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.
شاه و ارتش
رکن اصلی ارتش شاه بود و ایندو به حمایت آمریکا چشم امید داشتند. ساختار فرماندهی و کنترل اصلی در برنامهریزی و هدایت سیستمی ارتش، نه تنها برپایه طرحهای آمریکائی قرار داشت، بلکه حضور مستشاران نظامی و آموزشهای نظامی و تاکتیکی بر اساس رهنمودها و دستورالعملهای آنان انجام میگرفت. بنابراین فرماندهان ارشد نظامی، در بحبوحه خروج شاه از ایران، بهدلیل روحیه سرسپاری به شاه و اینکه او را «نه تنها یک فرد، بلکه تمام کشور»1 میدانستند، در برخورد اولیه با ژنرال هایزر، از چرایی فقدان سیاست مشخص و منسجم از طرف آمریکا مبنی بر سرکوب و خاموش نمودن موج انقلاب و امام، اظهار ناخشنودی میکنند و نگران از اینکه اگر شاه برود، ارتش دچار شکاف و ناتوانی در اجرای حفظ و وحدت ایران بشود. فرماندهان ارشد نظامی این حمایت و دلگرامی را در پیام و حضور هایزر در تهران مشاهده نمودند.
ژنرال هایز و مسئله ارتش
سفر هایزر به تهران که بدون گذرنامه، با لباس شخصی و مخفیانه صورت پذیرفته بود2 با دستور مستقیم جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا کلید خورد که چهار عمل را میبایست در ارتباط با ارتش انجام دهد: اطمینان لازم به سران ارتش؛ وجود یک دولت قوی و پایدار که بتواند دوست آمریکا باشد؛ انسجام ارتش و همکاری نزدیک با دولت مفروض؛ نگهداری از تاسیسات حساس و پیشرفته نظامی. اما درواقع، ماموریت هایز، چه بود؟ ماموریت اصلی هایزر،که بنا به فرضیات و طرحهای سری اتاق فکر شورای امنیت ملی و مشاوران نظامی واشنگتن شکل گرفته بود، در بعد از خروج شاه از ایران، اینکه ابتدا اگر امکان دارد، ارتش را به حمایت از یک دولت قوی تشویق کند و از همه مهمتر آنکه بهواسطه ارتش، به حفظ و امنیت تسلیحات فوق پیشرفته و حساسی چون هواپیماهای اف 14، موشکهای فونیکس و تجهیزات همراه آن، نیروگاهها و مناطق نفتخیز، کمک کند. نکته طنز قضیه آن است که آمریکاییها، این بار نگران تسلیحات حساس و تمهیدی برای «لغو سفارشات و قراردادهای خرید اسلحه بودند که وزارت دفاع آمریکا در زمان شاه به مبلغی در حدود 23 میلیارد دلار منعقد کرده بود».3 بنابراین دو هدف هایزر با یکدیگر تقارن پیدا کرده بود. هایزر، از فردای روز ورود خود به تهران، جلسات جداگانهای با چهار فرمانده اصلی ارتش که عبارت بودند از: کمالالدین میرحبیباللهی (فرمانده نیروی دریایی)، تیمسار امیرحسین ربیعی (فرمانده نیروی هوایی)، ارتشبد عباس قرهباغی (فرمانده ژاندارمری و رئیس ستاد ارتش)، و ارتشبد طوفانیان (معاون وزارت جنگ) تشکیل داد و محور اصلی سوالات او آن بود که آیا طرحی برای کودتا دارید و دیگر آنکه از دولت بختیار حمایت میکنید یا نه؟ هایزر در خاطراتش میگوید که با نزدیک شدن به خروج شاه از کشور، جلسه چهار نفرهای (بعضی اوقات با ورود تیمسار مقدم، رئیس ساواک به پنج نفر افزایش مییافت)، تشکیل دادیم که با خروج شاه، ارتش با دولت همکاری کند و اگر لازم شد، کودتایی انجام گیرد.
در روزهای پایانی حکومت پهلوی شواهدی از وجود یک کودتای احتمالی از طرف ارتش احساس میشد. بدین خاطراست که امام خمینی «هم دولت بختیار را نصیحت کرد و هم به ارتش؛ که ما میخواهیم شما نوکر نباشید، یک مستشار آمریکایی بر شما حکومت نکند، میخواهیم ارتش استقلال داشته باشد. آقای ارتشبد شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید».
راه حل آخر: عملیات نجات
بر اساس تقسیم کاری که بین ویلیام سولیوان (سفیر وقت آمریکا در تهران) و هایزر صورت پذیرفته بود، سولیوان به مسائل سیاسی و نزدیکی با مخالفان مذهبی میپرداخت و هایزر به مسائل نظامی توجه مینمود. سولیوان در خاطراتش میگوید هایزر علاوه بر حفظ وحدت و هماهنگی ارتش در مراحل حساس عزیمت شاه به خارج «یک وظیفه مهم دیگر آن، وادار ساختن فرماندهان و افسران به ترک سوگند وفاداری به شاه و اطاعت از حکومت غیرنظامی جدید (یعنی دولت بختیار) بود».4 درواقع، برنامه هایزر از دو طرح الف و ب تشکیل شده بود. یا ارتش با دولت همکاری میکند و یا اینکه با سقوط دولت، ارتش دست به کودتا بزند. از آنطرف، برژینسکی (مشاور امنیت ملی آمریکا)، طرفدار سفت و سخت کودتای نظامیان بود. سایرونس ونس (وزیر خارجه وقت آمریکا) در کتاب «توطئه در ایران» میگوید «مانع عمده ما برای ایجاد تفاهم و همکاری بین نظامیان و مخالفان، برژینسکی بود که با هرگونه تماس مستقیم ما با آیتاله خمینی، مخالفت میکرد. درحالیکه هم بختیار و هم فرماندهان نظامی خواهان کمک برای مذاکره و توافق با آیتالله خمینی بودند، برژینسکی همچنان اصرار داشت که کارتر فرماندهان ایران را در اقدام به کودتا برای بهدست گرفتن قدرت تشویق نماید».5
در روزهای پایانی حکومت پهلوی شواهدی از وجود یک کودتای احتمالی از طرف ارتش احساس میشد. بدین سبب است که امام خمینی «هم دولت بختیار را نصیحت کرد و هم به ارتش؛ که ما میخواهیم شما نوکر نباشید، یک مستشار آمریکایی بر شما حکومت نکند، میخواهیم ارتش استقلال داشته باشد. آقای ارتشبد شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید».6 این اظهارات و فضای آشفتگی بعد از رفتن شاه، هایزر را مصممتر کرد که طرح دوم را هرچه زودتر اجرایی و عملی کند. طرح مزبور (که شروع تدارکات آن از آبانماه آغاز شده بود) به اسم «عملیات نجات» یا «عملیات کورتاژ» نام گرفت که اتاق فکر آن برگرفته از همان گروه پنج نفرهای است که باید با هماهنگی لازم بین خود و «اطاعت» از دستورات هایزر این طرح را عملیاتی میکردند، زیرا آنها به تنهایی قادر نبودند مسئولیت آن را برعهده بگیرند.7 همچنانکه یک بار «ارتشبد قرهباغی در اواخر دیماه از قبول مسئولیت خودداری و استعفا کرد»8 با اینحال با توجه به اسنادی که بعد از پیروزی انقلاب از دفتر ویژه و محل کار سپهبد امینی افشار جمعآوری شد، قرار بود در بهمن ماه این طرح اجرا شود و آغاز آن با اعلام حکومت نظامی در 21 بهمنماه و حمله به مراکز نیروی هوایی توسط گارد شاهنشاهی و نیز بمباران چند منطقه شهر ازجمله منطقه نیروی هوایی در فرح آباد، شروع شود.9
در این طرح، با تقسیم کار منظم از هر یگان اجرایی، نسبت به دستگیری فعالان و محرکان بلوا، لیستی از سوژهها و آدرس سکونت آنها تهیه شده بود تا بهمحض دریافت دستور، بهدستگیری آنان اقدام شود و سپس دستگیرشدگان به پادگان «باغشاه» اعزام شوند و از آنجا در گروههای 90 نفری به نمایندگان نیروی هوایی در فرودگاههای مهرآباد و دوشانتپه تحویل داده شوند. پس از دستگیری موج اول، در موج دوم، رهبران انقلاب به زندان قصر تحویل داده شوند. مقصد تمامی افراد دستگیر شده، فرودگاه «جزیره سیری» در خلیج فارس بود. از جمله افراد سرشناسی که باید دستگیر میشدند، امام خمینی، آیتالله طالقانی، نخستوزیر و هیئت دولت بودند. علاوه بر آن اعضای جبهه ملی، حزب ملت ایران، جامعه سوسیالیستها، روحانیونی چون باهنر، مفتح، کروبی، مهدوی کنی، هادی غفاری، حتی شعرا و نویسندگان و البته اعضای سازمانهای دست چپی همچون فرخ نگهدار، قریشی و ... جزء دستگیرشدگان بودند.10 طرح قرار بود با دستگیری عده زیادی خاتمه یابد.
نتیجه
اگرچه ماموریت هایزر در ابتدا، پشتیبانی و حمایت از ارتش در پیش و پس از فرار شاه بود، ولی از بدو ورودش به تهران، در محفل پنج نفرهای برای عملیات کودتا برنامهریزی میکرد. ناتوانی و شکاف در ارتش بر اثر فقدان حضور شاه در ایران، و درایت امام در، در هم شکستن حکومت نظامی، سبب شد طرح در نطفه عقیم بماند و شکست بخورد.
20 بهمن 1357. سنگربندی مردم در حوالی میدان محمدیه تهران (اعدام سابق)
پی نوشت:
1. رابرت ا. داچ هایزر، ماموریت مخفی در تهران: خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه سیدمحمد حسین عادلی، تهران، رسا، 1365، ص 72.
2. هایزر، همان، ص 50.
3. ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، انتشارات قلم، 1368، ص 195.
4. ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته، 1361، ص 162.
5.سایرونس ونس، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته، 1362، ص 47.
6. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، جلد 6، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، تهران، 1378، ص 18.
7. وحید سینائی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران از 1299 تا 1357، ویراست 2، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، 1396، ص 495.
8. عباس قرهباغی، اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و عضو شورای سلطنت، تهران، نشر نی، 1365، ص 28.
9. ابراهیم یزدی، همان، صص 249-250.
10. ابراهیم یزدی، همان، ص 250.