با اوج گرفتن مبارزات مردم در ماههای منتهی به انقلاب، شاه و آمریکا با انتخاب نام شاپور بختیار بهعنوان نخستوزیر، آخرین تیر ترکش خود را در تاریکی رها کردند تا شاید به هدفی که در پی آن هستند برسند؛ اما انتخاب بختیار نه تنها نتایج مورد انتظار را محقق نساخت؛ بلکه با تقابل و رویارویی بختیار با امام، آخرین بارقههای امید شاه و آمریکا در تغییر اوضاع را خاموش ساخت. بختیار از همان لحظه که پست نخستوزیری را پذیرفت با مخالفت جدی و سرسختانه امام مواجه شد و همین موضوع تقابل او و امام را در چندین مورد در پی داشت. با این توضیحات، در ادامه به برخی از این رویاروییها و علل آن پرداخته میشود.
چرا بختیار انتخاب شد؟
در دی ماه سال 57، شاه و آمریکا بر گزینه بختیار برای نخستوزیری به توافق رسیدند. بختیار که سابقه عضویت در جبهه ملی را داشت، در ابتدا چندان مورد تأیید شاه نبود؛ زیرا شاه خاطره چندان خوشی از جبهه ملی و اقدامات آنان نداشت، از سویی وجود برخی از مستندات که بر دوستی و ارتباط بختیار با انگلیس تأکید داشت، شاه را بیمناک ساخته بود. شاه تمایل داشت افرادی را انتخاب نماید که کارنامه سیاسی آنان، مملو از وفاداری به او و رژیمش بوده باشد و در عین حال بین مردم بدسابقه نباشند و به هر حال تا جایی که ممکن است از چهرههای موجهی انتخاب شوند.1 با این حال آمریکا و برخی از کشورهای غربی با تصمیمات جدید، شاه را متقاعد به پذیرش این موضوع نمودند. بر این اساس سران چهار کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در کنفرانس گوادلوپ و در اوج بحران سیاسی ایران در مورد خروج شاه از کشور و روی کار آمدن بختیار به توافق رسیدند. به عبارتی در این کنفراس بود که بختیار به عنوان مردی که باید سنگر شاه را حفظ کند، تأیید شد و برای ایجاد رابطه بین امام خمینی و بختیار تلاش شد. در این شرایط ژنرال هایزر به ایران آمد و یک ماه هم ماند؛ اما موضع امام خمینی تغییری پیدا نکرد و اعلام نمود، هر دولتی که با رژیم فعلی ایران همکاری کند، طرد میشود.2 بدین ترتیب با انتخاب بختیار اولین مخالفت و موضعگیری رسمی از سوی امام(ره) مطرح شد و همین موضوع تقابل رسمی و صریح ایشان و بختیار را در پی داشت.
اولین واکنش امام به نخستوزیری بختیار
بختیار از ده دی ماه مأموریت خود را آغاز نمود. اولین اقدام او در این راستا انتخاب وزیران بود. همزمان با مطرح شدن نام بختیار به عنوان نخستوزیر جدید، اعتصاب و مبارزاتی در شهرهای مختلف کشور همچون کرمانشاه، قزوین و مشهد رخ داد و بر اثر برخورد رژیم با مردم، کشتارهایی نیز صورت گرفت. در این وضعیت امام با اعلام پیامی از پاریس هرگونه همکاری و مساعدت با رژیم را محکوم نمود و به صورت غیرصریح همکاری بختیار با رژیم را مورد سؤال و تردید قرار داد: «اعانت به حکومت یاغی و پرداخت مالیات، پول آب و برق و تلفن و سایر کمکها به دولتی که شاه سر کار آورد، خیانت به ملت و مخالفت با حکم خدای تبارک و تعالی است».3 بااینحال روز دوازدهم دی ماه، پس از استعفای دولت ازهاری و رأی تمایل مجلسین به نخستوزیری بختیار، اقدامات برای مطالعه برای تشکیل کابینه آغاز شد. در آن اوضاع بحرانی، بهخصوص «بعد از آنکه امام خمینی در اعلامیه شدیداللحنی رژیم شاه و دولت منصوب او را غیرقانونی اعلام کرد و از کارمندان دولت خواست وزیران جدید را به وزارتخانهها راه ندهند، بختیار پس از سه روز تلاش توانست دوازده نفر را برای تصدی وزارتخانههای مختلف انتخاب کند و کابینه جدید را با عضویت کسانی که برای نخستین بار به مقام وزارت میرسیدند به حضور شاه معرفی نماید».4 بعد از اقدامات بختیار، امام در 17 دیماه مجدداً بر غیرقانونی و نامشروع بودن دولت تأکید نمود: «الآن ما با این دولت مخالفیم برای اینکه این دولت غیرقانونی است چون شاه معرفی کرده است و غیر قانونی است و مجلسین معرفی کردهاند یا میکنند و هر دوتایشان غیرقانونی هستند. مجلس مجلسِ ملت نیست».5 البته بختیار که از قدرت امام و عواقب مخالفت با او آگاه بود؛ در مراسم معرفی کابینه تلاش نمود با وعده ایجاد فضای باز سیاسی، توجه مخالفان را به خود جلب نماید و از بار منفی نارضایتیها بکاهد.
بختیار در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ اعلام کرد که موافقت دارد آیتالله خمینی در قم، مانند واتیکان دولتی ایجاد کند، اما تأکید کرد اجازه نخواهد داد که دولت واقعی تشکیل دهد. امام خمینی بدون اعتنا به صحبتهای بختیار، در ۱۶ بهمن، مهدی بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقت تعیین و معرفی کرد...
بختیار طی یک مصاحبه مطبوعاتی، وعده آزادی مطبوعات، انحلال ساواک و برچیده شدن حکومت نظامی را داد و اعلام نمود «کلیه آزادیهای فردی و اجتماعی مطرح در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر مراعات میگردد و زندانیان سیاسی آزاد میشوند».6 بختیار در کنار این موارد، با تشکیل مجلس و گرفتن رأی اعتماد از آن، دولت را در روز 26 دی ماه تشکیل داد و با بیاعتنایی به پیامهای امام خشم بسیاری از مردم را برانگیخت.
مدیریت امام و شکست بختیار
همزمان با تشکیل دولت توسط بختیار، محمدرضا پهلوی به همراه همسر و فرزندانش، ایران را به مقصد مصر ترک کرد تا پایان کار خود را رقم زند. در این شرایط امام، فرار شاه را به ملت ایران تبریک گفت و اعلام کرد که بهزودی دولت موقت تشکیل خواهد شد.7 بر این اساس بایستی دولت موقت برای تهیه مقدمات انتخابات مجلس مؤسسان بهزودی معرفی و به کار مشغول شود. وزارتخانهها موظفند که آنان را پذیرفته و با آنان همکاری صمیمانه کنند. امام تعیین وزرا و همکاری آنان با دولت بختیار را مورد انتقاد جدی و گسترده خود قرار داد. ایشان در بخشی از پیام خود خطاب به وزرا اعلام کردند: اینجانب به صلاح وزراء غیرقانونی میدانم که برکناری خود را اعلام کنند و خود را در مسیر ملت قرار دهند.8 در این وضعیت، بختیار با تغییر موضع قبلی خود، سعی کرد نظر مساعد امام را نسبت به رژیم جلب نماید. از این رو چند بار تصمیم گرفت به پاریس برود و با امام صحبت کند؛ اما امام حاضر به پذیرش بختیار نشد و در آن بحبوحه اعلام نمود قصد بازگشت به ایران را دارد؛ در این شرایط بختیار با ممانعت از ورود امام، فردوگاه را با تانک و زرهپوش محاصره نمود و به تمام شرکتهای هواپیمایی اعلام کرد که به ایران پرواز نکنند. این اقدام با واکنش وسیع مردم مواجه شد و تجمع عظیم مردمی در اطراف فرودگاه را به دنبال داشت. خشم مردم از اقدام بختیار و تحصنهای گسترده آنان باعث شد تا در نهایت بختیار اجازه ورود امام در 12 بهمن ماه را صادر نماید.
با گشوده شدن فرودگاه، امام در میان استقبال گسترده مردم به کشور بازگشت و از تشکیل دولت سخن گفت؛ اما بختیار همچنان بر ادامه قدرت خود و رژیم تأکید داشت و حتی اعلام نمود اجازه تشکیل دولت از سوی امام را نخواهد داد. بختیار در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ اعلام کرد که موافقت دارد آیتالله خمینی در قم، مانند واتیکان دولتی ایجاد کند، اما تأکید کرد اجازه نخواهد داد که دولت واقعی تشکیل دهد. امام خمینی بدون اعتنا به صحبتهای بختیار، در ۱۶ بهمن، مهدی بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقت تعیین و معرفی کرد.9 امام در متن انتصاب مهندس بازرگان که توسط آیتالله رفسنجانی قرائت شد خطاب به بازرگان اعلام کردند: جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.9 بعد از اعلام تشکیل دولت موقت توسط امام، ارتش نیز اعلام بیطرفی نمود و بدین ترتیب با پیوستن ارتش به امام و مبارزان، بختیار هم مخفیانه از کشور فرار کرد و از این طریق به کار خود و رژیم پهلوی پایان داد. درواقع مدیریت سرسختانه امام و قاطعیت مواضع او در برابر بختیار، در کنار خارج شدن کنترل مردم از دست رژیم، دست به دست هم دادند و شکست بختیار و رژیم را رقم زدند. به عبارتی گرچه پیش از نخستوزیری بختیار، به دلیل گسترده شدن اعتراضات مردمی و مستأصل بودن آمریکا و کشورهای غربی در اتخاذ تصمیمی قاطع، وضعیت رژیم را به مراحل پایانی خود نزدیک کرده بود؛ اما به جرئت میتوان گفت مدیریت امام و شخصیت کاریزمای او مهمترین عامل شکست رژیم و بختیار بود. مواضع امام و اطمینان او از پیروزی انقلاب، باعث شد تا او در مقابل خواستههای بختیار، قاطعانه بایستد و بدون عقبنشینی از آرمانهای خود و مردم، برچیده شدن کامل نظام شاهنشاهی را خواستار باشد.
سخن نهایی
از همان ابتدا که نام بختیار به عنوان گزینه نخستوزیری مطرح شد، بنای مخالفت و تقابل او با امام و مردم نیز آغاز شد. بسیاری معتقدند علت مخالفت و تقابل بختیار با امام، به اندیشه او برای ترتیب دادن کودتا و قبضه کامل قدرت بازمیگردد. بر این اساس، بختیار که درصدد بود با کمک کشورهای غربی، این هدف را محقق سازد، مانع از بازگشت امام به کشور شد و همین موضوع نیز مورد انتقاد امام قرار گرفت. در نهایت بختیار نتوانست به آرزوی خود جامه عمل بپوشاند؛ زیرا از یکسو کشورهای غربی عاجز و درمانده از قدرت تصمیمگیری بودند و نتوانستند کمکی به او نمایند؛ در ثانی افزون بر مردم بسیاری از گروههای مخالف رژیم به امام و آرمانهای او پیوسته بودند.
دی 1357. میدان امام خمینی (سپه سابق)، روزهای منتهی به فرار شاه
پی نوشت:
1. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 24.
2. همان، ص 308.
3. روحالله خمینی، صحیفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ج 4، 1361، ص 127.
4. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، جلد اول، تهران، نشر علم، 1376، چاپ چهارم، ص 594.
5. صحیفه نور، جلد 5، ص 374.
6. طلوعی، همان، ص 594.
7. باقر عاقلی، آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی، دانشنامه معاصر اسلام، ج 2، 1393، شماره ۶۵۲.
8. صحیفه نور ، همان، جلد 4 ص 238.
9. باقر عاقلی، همان، شماره 652.