شمسالدین قناتآبادی، در سال ۱۳۰۱ در قنات آباد تهران، چشم به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی خود را در مکتبخانه قناتآباد گذراند و پس از آن راهی دارالفنون شد.۱ سپس برای انجام تحصیلات حوزوی به قم عزیمت کرد. پس از مدتی به علت فساد اخلاقی مجبور به ترک قم گشته و عازم نجف شد. شمسالدین تا سال ۱۳۲۵ در عراق سکونت داشت. بازگشت قناتآبادی به تهران مصادف با دوره آغاز فعالیت سیاسی آیتالله کاشانی بود و منجر به آشنایی با وی گشت.
شروع فعالیت سیاسی
بازگشت قناتآبادی به تهران و حضور این طلبه در اجتماعات، باعث ناموری او شده بود. همچنین آشنایی وی با آیتالله کاشانی شهرت و فعالیت سیاسی وی را دو چندان کرد. قناتآبادی داستان آشنایی خود، با آیتالله کاشانی را چنین روایت میکند׃ «آشنایی من با آیتالله کاشانی در ابتدای حکومت هژیر صورت گرفته بود. من تازه از نجف به تهران مراجعت کرده بودم که کاشانی به دیدارم در منزل پدر آمد و چون کم و بیش از مبارزات من در حوزه علمیه برای ایجاد تشکیلات در روحانیت شیعه آگاهی داشت و پس از جستجو و تفحص در افکارم مورد قبول او واقع شده بودم به پدرم گفت خوب است که (آقا شمس) را به من واگذار نمایی تا من از او یک مبارز و مرد اجتماعی بسازم و پدرم به کاشانی گفت قابلی ندارد. بدین طریق من در زمره یاران کاشانی در آمده بودم بدون هیچگونه نسبت سببی یا نسبی.»۲
شماره آرشیو: 7511-7ع
در این دوره، با شروع زمزمههای پس گرفتن حقوق ملت ایران از کمپانی نفت جنوب و انگلیسی و بهائی خواندن هژیر، آتش اعتراضات روشن شد. آیتالله کاشانی و یارانش هسته اصلی این اعتراضات را تشکیل میدادند. در این میان شمس قناتآبادی تمام تلاش خود را در این اعتراضات و سرنگونی به کار بست، اما نظر او در مورد این اعتراضات این بود که اعتراضات باید شکل و رنگ یک مبارزات اجتماعی صحیح و متین را به خود بگیرد. قناتآبادی، حضور افراد، گروهها و همچنین فعالیت خود را این گونه بیان میکند׃ «تمام تظاهرات و اجتماعات را به کمک عده ای از یاران قدیم (اعضا سایق جمعیت فداکاران اسلام) و چند نفری از ارادتمندان کاشانی رهبری و هدایت مینمودم همچنین شاید به مناسبتهای مختلف روزانه دهها سخنرانی ایراد میکردم».۳
مجمع مسلمانان مجاهد
میتوان از خاطرات قناتآبادی به این موضوع پی برد، که او همواره به فکر تاسیس سازمان و حزب بوده است. حتی در زمان حضور در حوزه علمیه قم، قبل از تشکیل فدائیان اسلام و مجمع مسلمانان مجاهد، جمعیت فداکاران اسلام را تشکیل داد. وی بعد از آشنایی با کاشانی نیز همین دغدغه را داشت و از آیتالله کاشانی تقاضای حمایت از وی برای ایجاد تشکیلات مدرن را داشت. در مورد مجمع مسلمانان مجاهد باید گفت که پایه اصلی این مجمع آیتالله کاشانی بود. هواردان این مجمع دارای علایق مذهبی و از هواداران آیتالله کاشانی بودند. شمس قناتآبادی، شکلگیری و اوضاع رایگیری را چنین ذکر میکند׃ «در این چند روزه که به انتخابات حزبی مانده بود مخالفین حزب و مخالفین شخصی من انواع کارشکنیها را برای جلوگیری از این انتخابات نمودند که هیچیک به نتیجه نرسیدند و در این زمینه نواب صفوی و یارانش (فدائیان اسلام) از هیچ کوششی فرو نمیگذارند. حتی آقای کاشانی گفتند: انتخابات حزبی یعنی چه؟ شما رهبر این جمعیت هستید دیگر لازم نیست عنوان دیگری داشته باشید. این تشکیلات را فلانی (یعنی اسمش قناتآبادی) بهوجود آورده است و حقا رهبر این جمعیت است و حالا خودش خواسته است مراعات دموکراسی را نموده و با انتخابات دیگران را در سمت خود شریک سازد.»4
پس از انتخابات، قناتآبادی بهعنوان اولین رئیس مجمع مسلمانان مجاهد انتخاب شد. پس از چند روز از این انتخاب، شاه توسط میرفخرایی ترور شد و این مسئله باعث ایجاد خفقان علیه گروههای مذهبی، تبعید آیتالله کاشانی به لبنان و تبعید شمسالدین به کرمانشاه شد. قناتآبادی در زمان تبعید در کرمانشاه با پیک و نامه با اعضای مجمع و آیتالله کاشانی در ارتباط بود. پس از گذشت یکسال از تبعید، به کمک فضلالله زاهدی، به تهران بازگشت.
میتوان از خاطرات قناتآبادی به این موضوع پی برد، که او همواره به فکر تاسیس سازمان و حزب بوده است. حتی در زمان حضور در حوزه علمیه قم، قبل از تشکیل فدائیان اسلام و مجمع مسلمانان مجاهد، جمعیت فداکاران اسلام را تشکیل داد. وی بعد از آشنایی با کاشانی نیز همین دغدغه را داشت و از آیتالله کاشانی تقاضای حمایت از وی برای ایجاد تشکیلات مدرن را داشت.
به علت تقلب گسترده در انتخابات مجلس شانزدهم، هژیر توسط حسن امامی به قتل رسید. ترور هژیر و اعتراضات جبهه ملی، زمینه انتخابات آزاد را فراهم کرد. انتخابات آزاد، زمینه حضور مجدد قناتآبادی را در میتینگها و جلسات سیاسی فراهم کرد. قناتآبادی، با سران جبهه ملی به گفتوگو میپرداخت و در جلسات آنها شرکت و نظر خود را اعلام میکرد. در این راستا وی پیشنهاد برگزاری میتینگهای انتخاباتی جهت دعوت مردم برای شرکت در انتخابات را داد، که با استقبال مردم روبهرو شد. این استقبال و بسیج مردم، منجر به راهیابی آیتالله کاشانی، دکتر مصدق، اللهیارصالح، محمود نریمان، حسین مکی، مظفر بقایی و حائریزاده به مجلس شد. پس از حضور نمایندگان جبهه ملی و آیتالله کاشانی در مجلس، تنور ملی شدن نفت به شدت داغ شد. شمس قناتآبادی، به پیروی از آیتالله کاشانی به حمایت از این نهضت پرداخت و چندین بار اقدام به طراحی و اجرای جنبش اعتراضی علیه رزم آرا نمود، همچنین با بهکارگیری مطبوعات در حمایت از نهضت ملی شدن صنعت نفت، هواداری خود را ثابت کرد.
آغاز تغییر مواضع
سال ۱۳۳۱، آغاز تغییر مواضع و گرایشهای قناتآبادی بود. پس از آنکه مصدق از سوی مجلس بهعنوان نخستوزیر برگزیده شد، اقدام به ارائه برنامه دولت خود و انتصاب اعضای کابینه کرد، اما حضور حسین نواب، علیاکبر اخوی و احمد وثوق در کابینه مصدق، باعث رنجش آیتالله کاشانی از مصدق شد. آیتالله کاشانی که سیام تیرماه و روی کار آمدن مجدد دکتر مصدق را مرهون اقدامات خود میدانست، انتظار داشت که مصدق در انتخاب همکاران خویش نظر او را رعایت کند. اگرچه بهطور کلی موارد اختلاف دو طرف گسترده بود. در این راستا آیتالله کاشانی نامه ای به دکتر مصدق نوشت و از انتصاب آنان شکایت کرد و افزود که اگر مصدق حاضر به تجدید در این باب نشود، بهعنوان اعتراض از شهر خارج خواهد شد.۵ با انتخاب آیتالله کاشانی بهعنوان رئیس مجلس، رویارویی او با مصدق دو چندان شد و سرانجام با مخالفت آیتالله کاشانی با انحلال مجلس هفدهم، مخالفت با مصدق گسترش یافت. همزمان با شروع اختلاف در روابط مصدق و کاشانی، قناتآبادی به تبعیت از کاشانی، با مصدق و نهضت ملی شدن نفت مخالفت کرد و به انتقاد از مصدق پرداخت. پس از وقوع کودتا ۲۸مرداد، رویگردانی و تغییر مواضع قناتآبادی تداوم داشت، بهطوری که بهتدریج میان وی و آیتالله کاشانی نیز اختلاف افتاد. این وضعیت منجر به سرد شدن رابطه وی با آیتالله کاشانی شد. قناتآبادی پس از رویگردانی از آیتالله کاشانی، به یکی از دوستان و مشاوران نزدیک زاهدی تبدیل شد. قناتآبادی بعد از راهیابی به مجلس شورای ملی، در راستای دنبالهروی از منافع خویش، ابتدا ریش و سبیل خود را تراشید و سپس عبا و عمامه را کنار گذاشت.
قناتآبادی در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی بهعنوان نماینده شهر شاهرود انتخاب شد. وی در مجلس هفدهم، چندین سخنرانی کرد که منجر به دوچندان شدن شهرت او شد. بعد از سقوط مصدق، با زور حکومت زاهدی در دوره هجدهم به وکالت رسید.۶ در مجلس هجدهم ابتدا در صف وکلای طرفدار دولت خودنمایی میکرد، اما پس از برکناری زاهدی، قناتآبادی بهعنوان مخالف کابینه علاء در مجلس شورای ملی چهره نمود.۷ قناتآبادی در انتخابات دوره نوزدهم مجلس، پس از پذیرش شرط حسین علاء، یعنی کنار گذاشتن لباس روحانیت، موفق به حضور در مجلس شد. پس از اتمام دوره نوزدهم مجلس، قناتآبادی موفق به حضور مجدد در مجلس شورای ملی نشد. قناتآبادی تا سال ۱۳۳۸ با عنوان مدیرهفتهنامه «آتش» به فعالیت پرداخت. سپس از فعالیت سیاسی دوری جست و به تجارت روی آورد. آخرالامر در سال 1365 در گمنامی درگذشت.
شماره آرشیو: 9-8681-4ع
پی نوشت:
1. در اسناد ساواک مدارج تحصیلی او تا کلاس ششم ابتدایی ذکر شده است.
2. تألیف مرکز بررسی اسناد اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سیری در نهضت ملی شدن نفت׃ خاطرات شمس قناتآبادی، تهران، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص۴۵-۴۶.
3. همان، ص۴۷.
4. همان، ص۱۰۶.
5. محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت׃ دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، جلد دوم، تهران، انتشارات کارنامه، ۱۳۷۸، ص۵۸۸.
6. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، جلد دوم، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰، ص ۱۲۱۸.
7. نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، معماران عصر پهلوی، تهران، تهران، انتشارات ثالث، ۱۳۸۸، ص۴۴۰.