صادق طباطبائی یکی نزدیکان امام در آن روزها در خاطرات خود آورده است: «با اعلام بازگشت امام به ایران پیغامها و توصیههای فراوانی به ایشان میشد که حالا به ایران نروید یا سفر را به تعویق بیاندازید و این دلسوزیها هم از جانب دوستان و هم از طرف دشمنان صورت میگرفت. جالب اینکه کارتر هم پیام داد که برای حفظ جان خودتان بهتر است سفر را به مدتی بعد موکول کنید. مقامات فرانسوی از طریق دوستان و آشنایان همین پیغام را میدادند».
امام اواخر دی ماه 57 اعلام کرد که در چند روز آینده به ایران بازخواهد گشت. این خبر که ضربه مهلکی بر بختیار و سایر سلطنتطلبان بود، آنان را به تحلیل و چارهاندیشی پیرامون این موضوع واداشت. بر این اساس چندین سناریو از سوی بختیار و فرماندهان نظامی آمریکا از جمله شخص ژنرال هایزر در رابطه با بازگشت امام به کشور مطرح شد. یکی از این سناریوها، طرح ربودن هواپیمای حامل امام بود که در اسناد بسیاری به آن اشاره شده و در نهایت نیز با شکست مواجه شد. بر اساس این مقدمه کوتاه، در ادامه به تشریح بیشتر این سناریو و علل شکست آن پرداخته میشود.
سناریوهای بختیار و آمریکا در رابطه با امام
بعد از آنکه بختیار با انتخاب آمریکا، مقام نخستوزیری را به دست آورد، سه سناریو را در برخورد با امام در پیش گرفت: سناریوی مقابله با امام، مذاکره با امام و حذف امام. امام از همان ابتدا مواضعش پیرامون نخستوزیری بختیار را اعلام نمود و به صراحت او را از این اقدام برحذر داشت؛ اما بختیار بدون اعتنا به صحبتها و مواضع امام، کابینه خود را انتخاب کرد. در مقابل امام با صراحت کلام و عمل خود، عرصه را بر بختیار تنگتر از قبل نمود. در این شرایط گزینه مذاکره با امام، مورد توجه بختیار قرار گرفت و طی آن بختیار تصمیم گرفت به پاریس برود و با امام مذاکره کند. بختیار در بیانیه خود که در 7 بهمن آن را منتشر کرد هدف از این تصمیم را اینگونه شرح داد: «من به عنوان یک ایرانی وطندوست که خود را جزء کوچکی از این نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی میدانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت حضرت آیتالله العظمی امام خمینی و رأی ایشان میتواند راهگشای مشکلات امروزی، و ضامن ثبات و امنیت کشور گردد، تصمیم گرفتم که ظرف ۴۸ ساعت آینده شخصاً به پاریس مسافرت کرده و به زیارت معظم له نائل آیم...».1در نهایت این پیشنهاد هم با مخالفت امام مواجه شد. بعد از انتشار این اعلامیه برخی از توطئه بختیار و سناریوی او برای حذف امام صحبت کردند که چند روز پیش از انتشار اعلامیه، یعنی در روز دوم بهمن ماه مطرح شده بود و طبق آن قرار بود هواپیمای حامل امام با تغییر مسیر ربوده شود و در یکی از جزایر خلیجفارس فرود آید.
طرح ربودن هواپیمای امام در دوم بهمن 57، بختیار طرحی را با حضور برخی از مسئولان و فرماندهان نظامی و امنیتی ترتیب داد و طرح ربوده شدن هواپیمای امام را مطرح نمود. «روز 22 ژانویه (دوم بهمن 57) براون از قول هایزر گزارش داد که بختیار طرحی برای مقابله با تهدید خمینی دارد و تصمیم گرفته است هنگام بازگشت آیتالله به تهران هواپیمای او را از مسیر منحرف کرده وی را دستگیر نماید.»2در این جلسه که به دستور هایزر، فرستاده نظامی آمریکا به ایران تشکیل شده بود، برخی از مقامات نظامی و امنیتی غرب نیز حضور داشتند. هایزر در این رابطه در خاطرات خود آورده است که «اکثر بحثهای گروه، مربوط به چگونگی جلوگیری از بازگشت ]امام[ خمینی، به تهران بود و راههای مختلف، از جمله بستن باند و غیره در این جلسه مطرح شد».3 البته پیش از این طرح، گزینههای دیگری همچون بستن فرودگاه از سوی کسانی چون ربیعی مطرح شده بود؛ اما کمال حبیباللهی آخرین فرمانده نیروی دریایی شاه، به شدت با آن مخالف بود؛ از این رو بخش عمده طرح بر موضوع تغییر مسیر هواپیمای امام تأکید داشت.
حبیباللهی معتقد بود «اگر فرودگاه را برای مدت نامحدودی ببندیم، آیتالله راه دیگری برای ورود به کشور پیدا خواهد کرد، چه از راه دریا و چه از راه زمین».4 در میان تحلیلگران و مداخلهگران خارجی، سایروس ونس وزیر امورخارجه کارتر نیز از مخالفان سرسخت این طرح بود. در مقابل برژینسکی، سرسختانه بر اجرای آن اصرار داشت، تا جایی که رئیسجمهور آمریکا هم به عملیاتی نمودن این طرح، تخت تأثیر برژینسکی ترغیب و متقاعد شد. وی در کتاب خود در این رابطه میگوید: «رئیس جمهور تصمیم گرفت تا پیشنهاد سایروس ونس را مبنی بر مخالفت با تصمیم بختیار تصویب نکند، اما پس از چند بار صحبت با من در "دفتر اوال" یک نظر اصلاح شده که مورد توافق من و هارولد براون بود، تصویب گردید. بر اساس این نظریه باید به بختیار چراغ سبز داده شود تا آنچه را که پیشنهاد کرده بود، به انجام برساند».5
برژینسکی در رابطه با این موضوع و اختلافات موجود میان خود، هایزر، سایرونس ونس و دیگر مسئولان نوشته است: «سایروس ونس به شدت اظهار میکرد که نتیجه این عمل ایجاد بینظمیهای شدید خواهد بود و ممکن است حتی آیتالله خمینی در این جریان کشته شود و رویهم رفته نتایج پیشبینی نشدهای ببار آورد.
نکته قابل تأمل در رابطه با این طرح، اطلاع کامل سران غربی و برخی از مقامات داخلی رژیم از آن بود. چنانچه همزمان با طرح این توطئه، بسیاری از اطرافیان امام و حتی مقامات کشورهای آمریکا و فرانسه پیرامون بازگشت او به کشور هشدار میدادند و از این طریق درصدد بودند مانع از ورود ایشان به کشور گردند. صادق طباطبائی یکی از همراهان و نزدیکان امام در آن روزها در خاطرات خود آورده است: «با اعلام بازگشت امام به ایران پیغامها و توصیههای فراوانی به ایشان میشد که حالا به ایران نروید یا سفر را به تعویق بیندازید و این دلسوزیها هم از جانب دوستان و هم از طرف دشمنان صورت میگرفت. جالب اینکه کارتر هم پیام داد که برای حفظ جان خودتان بهتر است سفر را به مدتی بعد موکول کنید. مقامات فرانسوی از طریق دوستان و آشنایان همین پیغام را میدادند.»6 بنابراین مشخص است این سناریو با هدف سنگاندازی در مسیر بازگشت امام به کشور مطرح شد تا با ایجاد و فراهم آمدن فرصت لازم، اهدافی چون کودتا محقق گردد. درواقع یکی از اهداف هایزر در ایران نیز، همین موضوع بود. «اینمسئله تا آنجا پیش رفت که ژنرال هایزر پیوسته فرماندهان ارتش و نیروهای تحت امر آنان را برای انجام این مأموریت هدایت کرده و آنان را برای انجام آخرین گام که همان کودتای نظامی میبود، تحت هدایت خود قرار داده بود.»7 اجرای کودتا یکی از طرحهای مهم غرب بود که توافق زیادی بر سر آن میان طرفداران رژیم و برخی از مقامات غربی وجود داشت؛ اما هیچگاه شرایط لازم برایاجرایی شدن آن به دست نیامد. به همین دلیل بختیار حتی از سفیر فرانسه درخواست میکند تا از ژیسکاردستن بخواهد سفر امام به ایران را تغییر دهد و به او بگوید «که به هر تقدیر و وسیلهای که میداند آمدن آیتالله خمینی را به ایران به تعویق بیندازد. دیگر چگونگیاش را من از اینجا نمیتوانم بگویم...سپس ادامه میدهد من میدانم که این سفیر این اقدام را کرد و فردای آن روز آمد و به من گفت که ما اقدام کردیم. او گفت که ایشان (آیتالله خمینی) میگوید که من قانع نشدم که به ایران نروم».8 ازاینرو با تصمیم امام مبنی بر بازگشت به کشور، این طرح شکست خورد.
شکست طرح طرح ربودن امام از همان ابتدا با تردیدها و مخالفتهایی همراه بود. عمده اختلافات میان تحلیلگران و سیاستمداران آمریکایی و کشورهای غربی بود. برژینسکی در رابطه با این موضوع و اختلافات موجود میان خود، هایزر، سایرونس ونس و دیگر مسئولان نوشته است: «سایروس ونس به شدت اظهار میکرد که نتیجه این عمل ایجاد بینظمیهای شدید خواهد بود و ممکن است حتی آیتالله خمینی در این جریان کشته شود و رویهم رفته نتایج پیشبینی نشدهای بهبار آورد. ما به جلسههای خودمان در سراسر روز 24 ژانویه (4 بهمن 57) ادامه دادیم، من و هارولد براون معتقد بودیم که اگر بختیار مایل به دستگیری خمینی است باید او را به این کار تشویق کرد...».9 این تردید و اختلاف ناشی از عواقب و خطرات احتمالی ربودن هواپیمای امام و خارج شدن اوضاع از کنترل بود. هایزر با اشاره به این وجه از قضیه عنوان میکند «این احتمال از همه احتمالات دیگر کمتر مطلوب بود؛ علت آن هم خطر درگیری با مردم در فرودگاه بود».10درواقع میتوان گفت بختیار و مقامات آمریکایی از نیروی امام و هواداران آن بهخوبی آگاه بودند و میدانستند حذف امام به هر طریقی، میتواند خطراتی چون درگیریهای گسترده را به همراه داشته باشد؛ چنانچه اقدام بختیار در بستن فرودگاه و محاصره آن با تانک و نیروهای مسلح، تجمع عظیم مردمی در اطراف فرودگاه را بهدنبال داشت.
سخن نهایی
طرح ربودن هواپیمای امام، یکی از سناریوهای ضعیفی بود که در راستای حذف امام و کودتا شکل گرفت. این طرح از سوی برخی از مقامات داخلی رژیم همچون بختیار و حبیباللهی و نیز فرماندهان نظامی آمریکا همچون هایزر طراحی شد؛ اما بختیار بعدها عنوان نمود که مخالف این طرح بود و مرتباً پیرامون عواقب احتمالی آن هشدار میداد، در حالیکه هدف اصلی بختیار آن بود که وانمود کند چارهای جز ممانعت از ورود امام به کشور ندارد. این موضوع میتوانست بهانه لازم برای مشروط نمودن ورود امام به کشور را ایجاد نماید؛ اما در نهایت ضعیف بودن طرح، وجود خطرات احتمالی همچون خارج شدن کنترل اوضاع و برخی از مسائل پیشبینی نشده همچون تصمیم قاطعانه امام برای بازگشت به کشور، منجربه شکست این سناریو گردید.
پی نوشت:
1. محمود طلوعی، صد روز آخر، (13 آبان _22 بهمن 1357)، تهران، نشر علم، 1378، صص 256- 257.
2. طلوعی، همان، ص 255.
3. رابرت هایزر، خاطرات ژنرال هایزر، مأموریت در تهران، تهران، ترجمه علیاکبر عبدالرشیدی، انتشارات اطلاعات، 1365، ص 98.
4. هایزر، همان، ص 216.
5. زبیگنیف برژینسکی، اسرار سقوط شاه، ترجمه حمید احمدی، تهران، انتشارات جامی، ص 103.
6. صادق طباطبائی، خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1387 ص 203.
7. طباطبائی، همان، ص 182.
8. حبیب لاجوردی، خاطرات شاپور بختیار نخستوزیر ایران، طرح تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، 1374، ص 122.
9. برژینسکی، همان، ص 103.
10. هایزر، همان، ص 216.