«انقلاب اسلامی در اصفهان و چالش با جریانهای دینی و سیاسی» در گفتوشنود با مهندس محمد پیشگاهی فرد
□ شما به لحاظ خاستگاه خانوادگی و ارتباط نزدیک با شهید آیتالله دکتر بهشتی و پس از آن شهید آیتالله دکتر مفتح، خیلی زود در فضای فعالیتهایی قرار گرفتید که در اصفهان، برای انقلاب اسلامی انجام میشدند. اولین خاطرات سیاسی شما از حضور در نهضت اسلامی و همراهی با این جریان، به چه دورهای مربوط است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. تقریبا از سال 1342 که تازه دیپلم گرفته بودم، با توجه به نسبتی که با شهید آیتالله دکتر بهشتی داشتم، با ایشان ارتباط نزدیکی برقرار و در اصفهان همراه عدهای از دوستان، فعالیتهای انقلابی خود را شروع کردم. من به عنوان یک محصل همراه عدهای از همشاگردیها و دوستانمان، زیر نظر مرحوم شهید آیتالله بهشتی کار خودمان را شروع کردیم و عملا بخش زیادی از اطلاعیههای حضرت امام و اعلامیههای دیگری را که در همان زمانها برای افشاگری علیه نظام ستمشاهی تهیه میشدند، آماده و پخش میکردیم. آنها را خود من تایپ میکردم و با رفقا تکثیر میکردیم و توسط عدهای از دوستان، در سطح اصفهان و حتی قم و سایر شهرهای کشور توزیع میشدند.
از آن زمان و در سالهای 1342 و 1343، این فعالیتها ادامه داشتند و من در سال 1343 همراه عدهای از دوستان، توسط ساواک دستگیر شدم و چند ماهی درگیر ساواک بودیم تا اینکه بعدا به دادگاه نظامی معرفی شدیم و پایان سال 1344، در دادگاههای نظامی اصفهان و بعد هم تجدید نظر شیراز به پروندهمان رسیدگی شد. در مرحله اول مجازات سنگینی برای ما در نظر گرفته شد، ولی بعد در مرحله دوم، شرایطی ایجاد شد که رژیم عملا میخواست نشان بدهد که در کشور اتفاقی نیفتاده است و مخالفی وجود ندارد و به همین دلیل، تخفیف قابل توجهی به مجموعه گروه ما دادند و آزاد شدیم. از آن زمان به بعد، طبیعتا فعالیتها بسیار مخفی صورت میگرفتند و شرایط بسیار سختی وجود داشت. حضرت امام به ترکیه تبعید شدند و شهید آیتالله بهشتی فعالیت بسیار فشرده و مخفیانهای را شروع کردند و عملا یارگیری وسیعی در سطح کشور به شکل مخفی آغاز و نیروهای انقلابی شناسایی و با آنها ارتباط گرفته شد. البته این فعالیتها در قالب جلسات مذهبی و اصول عقاید انجام میشدند و حتی عدهای از دوستان ما به خاطر مخفیکاری، به انجمنهایی مثل انجمن ضد بهائیت و انجمن ضد مسیحیت رفتند. البته نمیشود گفت ضد مسیحیت، شاید بهتر است بگوییم در جلسات انجمن هدایت مسیحیت شرکت میکردند...
□ در واقع نوعی مجلس مباحثه برای جلوگیری از گرایش به مسیحیت؟
بله؛ در حقیقت کسانی بودند که به کلیساها میرفتند و ممکن بود مورد توجه متولیان آن قرار بگیرند. دوستان با استدلالها و مطالعاتی که داشتند، اینها را هدایت میکردند، اما این در واقع روبنای کار بود و در ذیل این روبنا، فعالیتهای وسیع فرهنگی در سطح کشور، زیر نظر آیتالله بهشتی صورت میگرفتند. البته ایشان هم با شخصیتهای دیگری که در قم و تهران این حرکت را حمایت میکردند ارتباط داشتند.
□ تفاوتهای منش شهید آیتالله بهشتی با سایر مدعیان مبارزه و حتی چهرههای روحانی مبارز چه بود؟ نگاه ایشان به مبارزه چه تفاوتی با اقران وی داشت؟
آن زمان بعد از فعالیتهای حزب توده و نیروهای چپ ــ که پس از آغاز نهضت امام نفوذ و گستره قبلی را نداشتند ــ عمدتا رهبری مبارزه با روحانیت بود. شهید آیتالله بهشتی خصوصیت ممتازی داشت و به طور مشخص شخصیتی بود که بیشتر ایجاد یک تشکیلات مخفی و حسابشده را دنبال میکرد که هدف آن عبارت بود از شناسایی نیروهای متدین و انقلابی در سطح کشور. این ویژگی در شهید بهشتی فطری بود و بعد از انقلاب هم دیدیم در مجلس خبرگان و تدوین قانون اساسی و تأسیس و اداره حزب جمهوری اسلامی، تشکیلاتگرایی ایشان جلوه و بروز بیرونی بیشتری پیدا کرد. این ویژگی از همان سالهای 1341 و 1342 در وجود ایشان بود. آیتالله بهشتی هر وقت به اصفهان میآمدند، با نیروهای مبارز در منزل پدربزرگ ما یا منزل پدر خودشان، جلساتی برگزار میکردند. روحانیان مبارز و دیگر شخصیتها دعوت میشدند و گفتوگوهایی انجام میشد؛ مثلا یادم هست مهندس غرضی در آن زمان دانشجوی دانشگاه تهران و از کسانی بود که با شهید بهشتی تماس زیادی داشت و فعالیتهای دانشگاهی شهید بهشتی، از طریق ایشان هدایت میشد. شخصیتهای دیگری بودند که فرصت نیست از آنها اسم ببریم. بههرحال در آن دوره، این حرکتها شکل گرفته بودند و ادامه داشتند.
□ فضای اصفهان، فضای خاص و متفاوتی است. از قدیمالایام جریان مذهبی اصفهان دو گونه بوده است: یکی جریان هوشیار مذهبی ـ سیاسی و یک جریان صرفا مذهبی و بیتوجه به فعالیتهای سیاسی که هر کدام از اینها نمادهایی داشتند. اینها در فرآیند مبارزات و بهویژه نسبت به شهید بهشتی، چه رویکردی داشتند؟
درست است؛ در حوزه جریانهای دینی معتقد به مبارزه ممکن بود بعضی از حرکتها، حرکتهای خاصِ فردی بوده باشد. شهید بهشتی این حرکتها را جمع و بین آنها ارتباط برقرار و خودشان کار را هدایت میکردند و پیش میبردند. این امر مسبوق به سابقه بود. در جریان نهضت ملی و حمایت عمومی از دکتر مصدق و آیتالله کاشانی ، شهید بهشتی طلبه جوانی بودند و در 30 تیر 1331 در خیابان چهارباغ اصفهان، جمعیتی جمع شد و ایشان سخنرانی مفصلی کردند.
شخصیتهای دیگری نیز بودند که حامی مبارزه محسوب میشدند؛ مثل مرحوم آیتالله خادمی که از یاران امام و تقریبا همدوره ایشان و مجتهد بزرگ اصفهان بودند. ایشان هم در آن سالها، بخشی از فعالیتها، از جمله مبارزات بازاریها و متدینان اصفهان را شکل میدادند. در خرداد سال 1342، اصفهان واقعا متحول شده و فضای گستردهای در زمینه حمایت از انقلاب شکل گرفته بود. منتها موضوع مهم این است که شهید بهشتی فعالیتهای فردی افراد و جریانهای گوناگون را که دیگر نمیتوانست به آن شکل ادامه پیدا کند، جمع و برای آنها برنامهریزی میکردند. طبیعتا این وضعیت در شهرستانهای دیگر هم بود.
□ اشاره کردید که بسیاری از دوستانتان برای یارگیری از انجمنهای مختلف و به خدمت گرفتن نیروهای آنها در راستای نهضت اسلامی، به این انجمنها گرویدند، از جمله چهرههای معروف در این زمینه، مرحوم آقای پرورش هستند که بسیار هم از لحاظ حضور در انجمن ضد بهائیت مورد شماتت قرار گرفتند. کمی هم درباره این رویکرد ایشان صحبت کنید. آیا واقعا ایشان به آن انجمن اعتقاد داشتند یا نداشتند؟ چه مدت در آن انجمن بودند و کی از آن خارج شدند؟
مرحوم آقای پرورش فرد بسیار باسواد و بامطالعه و بسیار علاقهمند به مباحث و معارف اسلامی بود. ایشان در درس نهجالبلاغه بسیاری از استادان شرکت داشتند و ادبیات عرب را خیلی خوب میدانستند و بسیار هم در زمینههای مذهبی فرد بااستعدادی بودند.
ایشان از همان ابتدا جذب انجمن ضد بهائیت شدند و این انجمن از وجود ایشان استفادههای بسیار کرد، چون ایشان سخنران بسیار بزرگی بودند و در شهرهای مختلف سخنرانی میکردند. یادم هست در سالهای 1347 و 1348، به اتفاق ایشان به خوزستان رفتم و ایشان در آبادان و اهواز و شهرهای دیگر سخنرانیهای مهمی داشتند. تا آن زمان ایشان با انجمن کار میکردند، منتها تفکر انقلابی همچنان در ایشان بود. بحث انجمن مفصل است که در جاهایی به شکل مفصل دربارهاش صحبت کردهام. در آن زمان بهائیت قدرت گرفته و مسئله حادی شده بود و فعالیتهای ضد بهائیت مهم بودند، اما کسانی که در این مجموعه کار میکردند، بسیار متفاوت بودند. عدهای از آنها در آن زمان، هم اعلامیههای امام را پخش میکردند، هم در انجمن بودند! یا مثلا هم کتابهای مرحوم دکتر شریعتی را میخواندند، هم در انجمن بودند.
□ پس نمیشود در مورد همه کسانی که در این انجمن بودند حکم واحدی صادر کرد؟
اصلا نمیشود. حتی شهرستانها با هم فرق میکردند. در اصفهان بچههای انجمن، خیلی انقلابی و اکثرا مقلد امام بودند، ولی مثلا در مشهد قضیه به این شکل نبود...
□ فضا متفاوت بود؟
بله؛ فضا در مشهد متفاوت بود و بچههای انجمن در مشهد، چندان با امام و انقلاب رابطه نداشتند. بههرحال بخشهای مختلف انجمن با هم فرق میکردند و بستگی به تفکرات و دیدگاههای سران انجمن در هر شهری داشت. مرحوم آقای پرورش از همان زمان، از مقلدین حضرت امام بودند و در انجمن هم در جهت ترویج افکار امام کار میکردند، منتها بعدها که در انجمن انحرافاتی ایجاد شد و عدهای به بچههای انجمن سختگیری کردند که حق فعالیت سیاسی ندارید، ایشان هم بهتدریج از انجمن جدا شدند.
□ ظاهرا در این مورد مشورتی هم با شهید بهشتی کردند؛ اینطور نیست؟
بله؛ منتها این مربوط به سال 1354 به بعد است.
□ داستان از چه قرار بود؟
داستان از این قرار بود که انجمن به لحاظ مرکزیتی که مرحوم آقای حلبی و اطرافیان ایشان داشتند و نمیشود گفت که مخالف یا ضد امام بودند، بهشدت روی اعضا کنترل داشتند که بههیچوجه حق فعالیت سیاسی ندارید و حتی از آنها تعهد کتبی میگرفتند و بههمیندلیل، ساواک هم از این قضیه استفاده میکرد و به مبارزانی که از زندان آزاد میشدند میگفت: چرا کار سیاسی میکنید؟ بروید و مثل این بچهها با بهائیت مبارزه کنید! حتی در سال 1344 که دادگاهی شدم، ساواک چند بار مرا خواست و بازجویم گفت: شما آدم بااستعدادی هستی، چرا نمیروی در این انجمن و با اینها فعالیت نمیکنی؟ اینها هم که دارند برای اسلام و امام زمان(عج) کار میکنند... بههرحال غایت این حرکت، فضایی را ایجاد کرد که بچهها بهتدریج زدگی پیدا کردند و دریافتند که ماندنشان در انجمن درست نیست. درنتیجه کسانی که مقلد امام بودند و با مرحوم آیتالله بهشتی، آیتالله مطهری و آیتالله مفتح ارتباط داشتند، از انجمن جدا شدند و مرحوم آقای پرورش هم احساس کرد که این جریان کمکم دارد در برابر جریان امام میایستد. متأسفانه عدهای بودند که این کار را هم میکردند و با افکار امام مقابله میکردند و میگفتند: این حرکت، ضد فلسفه ظهور امام زمان(عج) است. این تفکرات کمکم خطرناک میشد و لذا بسیاری از مبارزان از آن جدا شدند و به روش آن پشت کردند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.