توجه امام به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه، موجب شد تا آرای مردم در تعیین شکل حکومت مهم و اثرگذار تلقی گردد. در واقع ایده اسلامی بودن حکومت هنگامی توانست عینیت یابد که به جامعه متصل شد و مردم را پشتوانه خود قرار داد. از اینجاست که جمهوری اسلامی به عنوان قالبی برای آمیختگی آموزه¬های اسلامی با مقتضیات زمان عیان گردید...
توجه امام به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه، موجب شد تا آرای مردم در تعیین شکل حکومت مهم و اثرگذار تلقی گردد. در واقع ایده اسلامی بودن حکومت هنگامی توانست عینیت یابد که به جامعه متصل شد و مردم را پشتوانه خود قرار داد. از اینجاست که جمهوری اسلامی به عنوان قالبی برای آمیختگی آموزههای اسلامی با مقتضیات زمان عیان گردید.
«جمهوری اسلامی» میراث اسلام سیاسی است. بازمانده تلاش اسلام گرایانی که به تفاسیر نو و روزآمد از اسلام برخاستند. چه اینکه پیش از ایجاد آن و در فرایند انقلاب اسلامی، اسلام هم وجه سلبی وهم ایجابی انقلاب را سامان میداد. پس از پیروزی انقلاب و تأسیس حکومت جمهوری اسلامی، اسلام سیاسی که پیش از این در فرایند مبارزه جاری بود در قالب نظام سیاسی تثبیت شد. امّا اینکه چگونه این امر رخ داد و مانا ماندمسأله اصلی این نوشتار است.
بازسازی با رویکرد نوآورانه به اسلام
جمهوری اسلامی ایران نمونهای از تثبیت اسلام سیاسی در قالب نظام سیاسی است. اینکه چگونه این امر تحقق یافت به رویکرد نوآورانه امام خمینی(ره) به مثابه رهبر انقلاب اسلامی و برخی از نیروهای مذهبی و خلاق همچون شهید مطهری بازمیگردد. از نگاه این اندیشمندان دینی، در راستای پیشرفت و توسعه دین و یا توقف و عقبگرد آن، شرایط خاصی ضرورت مییابد. گاهی یک نیاز ویژه در جامعه پیدا میشود و دین یا مسلک نیز چیزی را عرضه مینماید که موافق با آن نیاز است بنابراین آن دین با سرعت پیش میرود. ولی گاهی، نوعی نیاز شدید، منطقی و معقول در جامعه پیدا میشود و دین یا اولیای دین به ضدیت با آن نیاز برمیخیزند و نوعی جنگ میان نیاز دینی و نیاز شکل گرفته در جامعه، برپا میکنند.بنابراین بدیهی است در چنین صورتی، حداقل گروهی از مردم جانب آن نیاز را بگیرند و اینجاست که نتیجه میگیرند یک دین صحیح نمیتواند چنین باشد و نباید چنین عرضه شود.1بنابراین بازسازی اسلام بر مبنای مقتضیات زمان به یک اصل بدل میشود و شاه کلید موفقیت آنها میگردد.
مسیر انقلاب اسلامی از همین نگاه احیاگرانه به اسلام میگذشت و انقلاب اسلامی مولود آن محسوب میشود.امام خمینی(ره)در طی سالهای مبارزه با پهلوی، در سایه تفسیر جدیدی که از اسلام سیاسی ارائه داد؛ توانست چتری را برپا کند که در زیر آن مجموعهای از مفاهیم برگرفته از سنت اسلامی و تجدد را که تا آن زمان شاید نسبتی با هم نداشتند؛ در سال1357 در گفتمان انقلاب اسلامی گرد آورد.2 از منظر امام خمینی دین«صرفاً به رابطهانسان با خدا توجه ندارد بلکه رابطه انسانها با یکدیگر در عرصه اجتماع را نیز مورد عنایت و توجه قرار میدهد.»3 دینی که هم دنیا و هم آخرت را سامان میبخشد و پاسخگوی تمامی اقتضائات زمانی و مکانی است. بنابراین ایشان هنگامی که به مقاومت و مبارزه درتقابل با حکومت پهلوی میاندیشیدند از اسلام الگویی برای مبارزه استخراج کردند و در واقع وجه سلبی یعنی نفی حکومت را از اسلام گرفتند. هنگامی هم که وجه ایجابی مبارزه یعنی نیاز به ارائه یک الگوی حکومتی بدیل احتیاج شد باز هم به سراغ دین رفتند و بر مبنای آن و در نظر داشتن شرایط زمانی و مکانی به استخراج الگوی حکومتی دینی برخاستند. امام در سخنان خود خواستههای انقلابیون را چنین شرح میدهد:ما آزادى، استقلال، حکومت اسلام وحکومت عدل مىخواهیم.4به تدریج مختصات حکومت اسلام در سخنان امام، مصادیقش را بازمییافت و به عناصر زمانه پیوند میخورد.
شهید مطهری نیز به عنوان یکی از اندیشمندان انقلاب، در مباحث مختلف، از قدرت پاسخگویی مکتب اسلام به نیازهای زمان دفاع کرده و یکی از علل آن را«اختیارت وسیع حکومت» برمیشمرد که اسلام در بطن خودش برای آسان بودن انطباق با نیازهای واقعی-و نه باپسندها-قرار داده است. وی با تمایز قایل شدن میان پسند مردم و نیازهای فطری و واقعی دینی بر این باور است که «دین آمده است که پسندها را بر اساس نیازها، با دستورات خود تطبیق دهد ولی خودش هم باید با نیازهای واقعی و فطری هماهنگ باشد».5
تلفیق محتوای اسلامی و شکل جمهوریت
هنگامی که جمهوری اسلامی به عنوان نوع حکومت مطلوب انقلابیون معرفی میشود امام در پاسخ به پرسش خبرنگار فاینشنال تایم انگلیس، رابطه میان جمهوریت و اسلامیت را بدین گونه شرح دادند:«ما خواستار جمهوری اسلامی میباشیم. جمهوری شکل حقوقی حکومت را تشکیل میدهد و اسلامی یعنی محتوای آن فرم که قوانین الهی است».6 این تلاش برای ایجاد وفاق میان مؤلفههای اسلامی و غربی وجه دیگری از رویه بازسازی اسلام بر مبنای مقتضیت زمان بود. چنانچه شهید مطهری نیز در راستای ایجاد این وفاق میگوید: اسلامی بودن با جمهوری، حاکمیت ملی و «یـابطور کـلی بـا دمکراسی منافات ندارد و هیچگاه اصول دمکراسی ایجاب نمیکند کـه بـر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم نباشد».او این منافات را اشتباه کسانی میداند که «دموکراسی مورد قبول آنـان هـنوز هـمان دموکراسی قرن هیجدهم است که در آن حقوق انسان در مسائل مربوط به معیشت وخـوراک و مـسکن وپوشاک و آزادی در انتخاب راه معیشت مادی خلاصه میشود. امّا اینکه مکتب و عقیده و وابستگی به ایمان هم جزو حقوق انـسانی است به کـلی به فـراموشی سپرده شده است».7
برجسته کردن نقش مردم
توجه امام به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه، موجب شد تا آرای مردم در تعیین شکل حکومت مهم و اثرگذار تلقی گردد. در واقع ایده اسلامی بودن حکومت هنگامی توانست عینیت یابد که به جامعه متصل شد و مردم را پشتوانه خود قرار داد. از اینجاست که جمهوری اسلامی به عنوان قالبی برای آمیختگی آموزههای اسلامی با مقتضیات زمان عیان گردید. در واقع جمهوریت بر مبنای شناخت از تجربیات دیگر کشورها و ظرفی برای مختصات بومی و مکانی خاص ایران بود. این جمهوریت بدون توجه به نقش و جایگاه مردم میسر نبود.
امام حتی برای تجویز اسلامی بودن حکومت نیز به نقش مردم توجه داشتند. با توجه به استدلالی بر پایه مسلمان بودن قریب به اتفاق جامعه ایران8و این که در همه مراحل کار، اسلام تنها ملاک و ضابطه نظام اجتماعی و نوع حکومت خواهد بود9 نتیجه گرفتند بدیهی است که مردم جز به حکومت اسلامی راضی نشوند.10
بدین ترتیب در مسیر تعیین شکل حکومت اسلامی از سال 1348 تا 1357 به تدریج ایده ولایت فقیه؛ شکلی ملموستر گرفت. چرا که در میان برخورد و منازعه آرای سیاسی موجود در آن مقطع، امام خمینی با شناخت از شرایط و مقتضیات کامل جامعه به ترکیب جمهوری اسلامی، دست یافت.ایشان برای آنکه بتواند به ایده حکومتی برخاسته از اسلام سیاسی نمود عینی و بیرونی بدهد بر حق ملت تاکید میکرد و آنها را شریک در سرنوشت جامعه اسلامی دانست. ایشان حقوق اولیه هر ملت را حق تعیین سرنوشت میدانست11 و از سویی نیز احترام به حق آرای عمومی را مهم ارزیابی میکردند.12در نتیجه در روندی تدریجی جمهوریت و اسلامیت در نظرگاه ایشان به همنشینی رسیدند و ثمره انقلاب اسلامی حکومتی اسلامی گردید که به شرایط زمانه وفق داده شده بود. ولیفقیه در این الگوی حکومتی مقام نخست حکومت بود امّا مردم در قالب جمهوریت نظام به عرصه آمده بودند تا بتوانند ایده اسلامی حکومت و به ویژه حکومتی شیعی را برای نخستین بار عینیت بخشند.
چنانچه ایشان در جایی میگویند:«ما خواهان استقرار یک جمهورى اسلامى هستیم و آن حکومتى است متکى به آراى عمومى. شکل نهایى حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونى جامعه ما، توسط خود مردم تعیین خواهد شد...»13
جمهوری اسلامی محصول تفسیر اسلام
جمهوری اسلامی بر مبنای سخن امام هم ویژگیهای اسلامی را داشت و به ارکان و آموزههای دینی وسنت پیامبر رجعت میکرد و هم از آموزههای غربی و تجربیات به روز کشورهای دیگر وام گرفته بود؛ تلفیقی از اسلامیت و جمهوریت که دو مقام ولی فقیه و مقام ریاست جمهور مردم را در قانون اساسی تعریف میکرد.امام خمینی آن را چنین حکومتی معرفی میکند:
1-حکومتی متکی بر قانون و ضوابط اسلام که اصول مسلم آن در قرآن و سنت بیان شده و الگوی رفتاری آن شیوه پیامبر و امام علی در حکومت است.14
2-حکومتی که متکی به آرای عمومی است و مراد از جمهوریت هم تکیه بر آرای اکثریت مردم است. مملکت توسط نمایندگان واقعی مردم اداره میشود. از آن جا که حق تعیین سرنوشت به دست خود ملت است حتی نوع حکومت پیشنهادی ما جمهوری اسلامی نیز به رأی عمومی(همه پرسی)گذاشته میشود.15
3-شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که همه جا است.16
4-با توجه به نظام دوقطبی حاکم بر فضای بین الملل، این حکومت،مستقل و عدم وابسته به شرق و غرب استکه سیاستهای آن را اجانب تعیین نمیکنند.17
5-عدالت اجتماعی و حکومتی عادلانه،18نظامی مبتنی بر آزادی، آزادی احزاب، اظهار عقیده و اقلیتهای مذهبی19 و نظارت علما بر قوانین20 از مختصات دیگر جمهوری اسلامی است.
توجه به مجموع این موارد به خوبی جایگاه والای اسلام در اندیشه امام و همچنین تلاش ایشان در تفسیر اسلام بر مبنای مقتضیات زمان را نشان میدهد.آنچه موجب شد تا اسلام سیاسی در چارچوب نظام سیاسی ثبات یابد. بدین ترتیب تلاش برای ارائه تفاسیر روزآمد از اسلام توانست به افزایش ظرفیت عملیاتی دین بینجامد و به آن در قالب یک الگوی حکومتی، عینیت بخشد.
لایه جدید... لایه جدید...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.یادداشتهای استاد مطهری،ج3،تهران: صدرا،1377، ص287.
2.سید علی اصغر سلطانی، قدرت، گفتمان و زبان ساز وکارهای جریان قدرت در جمهوری اسلامی ایران، تهران: نشرنی، 1384، ص 139.
3.محمدرضا دهشیری، درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی، تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1380، ص186.
4.امام خمینی، صحیفه امام، ج4، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص 57.
5.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 21(اسلام و نیازهای زمان)، ص 319 در: http://lib.motahari.ir/Content/834/0
6.امام خمینی، صحیفه امام، ج5، ص 157.
7.مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران:صدرا،1379، ص 82.
8.امام خمینی، صحیفه امام، ج3،ص 279.
9.همان.
10.همان.
11.همان، ج3، ص 42و همان، ج2، ص 125.
12.همان، ج3، ص 42و همان، ج2، ص 125.
13.همان، ج 4، ص 245.
14.همان، ج2، ص114،131وج3،ص 41.
15.همان، ج2، صص162،244،319،349،351،482،517.
16.همان، ص351.
17.همان،ص168.
18.همان، ،ص216.
19.همان، ص259 و ج3، ص140.
20.همان،ج2،ص 250.