پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کودتاگران خارجی و حکومتگران داخلی تردیدی نداشتند که با ملتی ناراضی روبهرو خواهند بود و در این میان تنها شیوهای که میتوانست مفید واقع شود بهکارگیری خشونت و از میان برداشتن قهرآمیز مخالفان از عرصه سیاسی و اجتماعی کشور بود. ساواک یا همان سازمان اطلاعات و امنیت کشور مولود این خشونت بود و به عبارت دیگر مدتها قبل از شکلگیری ساواک بهکارگیری خشونت از سوی پهلوی برای سرکوب مخالفانش باب شده بود و این روند با تشکیل ساواک سرعت گرفت. دوران فعالیت ۲۲ ساله ساواک سراسر مملو از کاربرد پرشمار و مداوم شیوههای قهرآمیز در برخورد با اقشار و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی بود اما همین شیوه برخورد نیز در دورهای از روسای ساواک از جمله در دوران نصیری با شدت و حدت بیشتری دنبال میشد که موضوع مقاله نیز همین موضوع است.
ترور منصور و آغاز ریاست نصیری
نصیری سومین رئیس ساواک بود که از بهمن ۱۳۴۳ تا تیرماه ۱۳۵۷ عهدهدار این سمت بود. در بهمن ۱۳۴۳، شاه ترور منصور را حمل بر ضعف ساواک نمود و برای ایجاد تغییراتی در آن، پاکروان را برکنار کرد و نصیری را به جای وی برگزید. شاه مردی را برای ساواک میخواست که مشت آهنین بختیار (نخستین رئیس ساواک) و سرسپردگی پاکروان را یکجا داشته باشد و این مسئله در وجود نصیری، متجلی بود. ساواک در دوران نصیری به اوج خشونت و سرکوب مخالفان گرایش یافت. تیم سه نفره نصیری، ثابتی و معتضد، از ساواک یک سرویس امنیتی خشن و بیرحم بهوجود آوردند.۱
ساواک نصیری؛ مافوق قانون
یکی از ویژگیهای دوران ریاست نصیری بر ساواک این بود که ساواک در دوران وی فراتر از قانون عمل میکرد و قرار نبود به جایی جز شاه پاسخگو باشد البته این رویه در تمامی ادوار فعالیت ساواک دنبال میشد اما تنها در دوره نصیری بود که ساواک در بهکارگیری خشونت و پروندهسازی برای افراد مختلف هیچ ضابطهای نمیشناخت. ساواک در دوره نصیری، برای بیشتر رجال سیاسی پروندهای برای روز مبادا میساخت و در زدوبندهای اقتصادی و مقاطعهکاری نیز حضوری پررنگ داشت؛ از سوی دیگر ساواک نصیری به تکنولوژیهای روز شکنجه نیز مجهز شده بود و در برخورد با مخالفان، جنس و نوع شکنجهها پیچیدهتر و سیستماتیکتر نیز شده بود!۲ همچنانکه پرویز عدالتمنش، از فعالان سیاسی آن دوره و یکی از کسانی که بهشدت شکنجه شده بود، میگوید: همه ترفندهای شکنجه در دوره ریاست نصیری بر ساواک به کار گرفته میشد.۳
رشد دست و پای ساواک
ساواک در دوره نصیری، شاخ و برگهای جدیدی نیز پیدا کرد؛ اداره کل سوم در دوره نصیری در ساواک، مغز و ماشین اجرای فرامین بود. اداره کل امنیت داخلی در دوره نصیری به شدت رشد پیدا کرد و حتی حوزه فعالیتش از داخل به خارج نیز گسترش پیدا کرد. برای هماهنگی و سرعت بیشتر، کمیته ضدخرابکاری نیز تشکیل شد که کارگردان اصلی آن نیز اداره کل سوم ساواک بود. ساواک نصیری، چهرهای خشن و مخوف پیدا کرد و آنقدر به قدرت بازوی خود متکی شده بود که از فکر کردن بازماند. سرتیپ هاشمی در خاطرات خود در کتاب داوری نوشته است: «از پاکروان درباره نصیری پرسیدم؛ گفت: سپهبد نصیری، افسر بسیار وطنپرست و شاهدوستی است اما متاسفانه همواره یک بعدی فکر میکند؛ فاقد آن جامعیت لازم است که بتواند سازمان به این مهمی را، آن هم در اوضاع و احوالی که رژیم ایران از هر طرف در معرض تهدید است، اداره کند؛ مضاف بر این که نه خود او بلکه قائم مقام او نیز فاقد کوچکترین تجربه و سابقهای در امور اطلاعاتی به ویژه کارهای عملیاتی هستند».۴ به این ترتیب، در واقع ریاست نصیری بر ساواک، فعالیت این سازمان را وارد برهه جدیدی در دوران حیات خود کرده بود. در دوران ریاست او، این سازمان همچون اختاپوسی چندسر و مخوف در سراسر ایران حضوری همهجانبه پیدا کرده بود. در اواخر دهه 1340که دیگر نصیری در ساواک کاملا جا افتاده بود، ساواک تصمیم گرفت به اداره مرکزی هر وزارتخانهای با صلاحدید و در صورت درخواست وزیر مربوطه، نمایندهای اعزام کند. بنابراین به مرور زمان که مقام و اختیارات ماموران ساواک توسعه پیدا میکند کمتر به خواست و نظر وزیر توجه میشد.
ساواک در دوره نصیری، برای بیشتر رجال سیاسی پروندهای برای روز مبادا میساخت و در زدوبندهای اقتصادی و مقاطعهکاری نیز حضوری پررنگ داشت؛ از سوی دیگر ساواک نصیری به تکنولوژیهای روز شکنجه نیز مجهز شده بود و در برخورد با مخالفان، جنس و نوع شکنجهها پیچیدهتر و سیستماتیکتر نیز شده بود!
دستگیری و شکنجه بر مبنای احتمالات
ساواک در دوره نصیری ویژگی بارز دیگری نیز پیدا کرده بود و آن این بود که اگر نصیری و مامورانش به فردی ظن و گمان میبردند ترجیح میدادند بلافاصله وی را دستگیر کنند تا اینکه اجازه دهند این مسئله بر آنها به صورت ثبوتی آشکار شود! بر مبنای همین احتمالات البته فرد دستگیر شده شکنجه نیز میشد و نصیری در ابداع روشهای جدید شکنجه نیز پیشگام بود و یکی از شکنجههای مورد علاقه وی این بود که فرد متهم باید از خواب محروم میشد و اجازه نمیدادند تا مدتی که اعترافات مدنظر خود را از وی دریافت کنند وی به خواب برود. خبرگزاریها در آبان ۵۷ گزارش میدادند ساواک با استفاده از همین شیوه دستگیری بر مبنای احتمالات، حدود ۳۰۰ تن از فعالان سیاسی را تهدید به مرگ، زندان و یا بازداشت کرده است.۵ سایر مردم هم از تهدیداتی مشابه در امان نماندند. تماسهای تلفنی ناشناس بسیاری با مردم برقرار میشد که تهدیدآمیز بود و نسبت به تداوم مخالفت با حکومت پهلوی هشدار میداد. تمامی این تهدیدات از سوی ساواک نصیری صورت میگرفت هرچند که بعضا نتایجی که از آنها دریافت میشد اندک بود.۶ نکته جالب این بود که حتی خود رژیم نیز البته به صورت غیرمستقیم به جنایات سبعانه ساواک در دوره نصیری اذعان داشت و این رویکرد را میتوان پس از کنار گذاشتن نصیری در بحبوحه انقلاب و گماشتن ناصر مقدم در راس ساواک جستجو کرد. رژیم در این برهه تلاش نمود چنین شایعه کند که بهزودی خشونتها و رعبآفرینیهای ساواک کاهش خواهد یافت و از روشهای معقولتر و مسالمتآمیزتری در برابر مخالفان بهره خواهد گرفت!۷
نفوذ به بطن زندگی روزمره
ساواک در دوره نصیری، گسترشی بیحد و حصر پیدا کرد به نحوی که تا جزئیترین امور زندگی شخصی افرادی که تحت نظر بودند نیز رسوخ میکرد و برای این مسئله ترفندهای خاص خود را به کار میگرفت؛ این مسئله البته متاثر از تغییر و تحولات نظام اداری کشور پس از سال ۱۳۴۵ نیز بود؛ در واقع از سال 1345 ورود به ساختار اداری و نظام اداری کشور پیچیدهتر شد. هر متقاضی شغل میبایست پرسشنامهای را تکمیل میکرد که نسخهای از آن به ساواک ارجاع داده میشد. این پرسشنامه در واقع استعلام از گذشته و پیشینه شخص بود.۸ نصیری فردی بهشدت محافطهکار بود و در سمتهایی که قبل از این نیز حضور داشته این ویژگی خود را نمایان کرده بود. هدف وی از این استعلام نیز جلوگیری از ورود منتقدان وضع موجود به نظام اداری کشور بود. ساواک ماموریت خود را برای فرهنگ حاکم بر رژیم پهلوی دوم و شخص شاه طراحی کرده بود و تنها در صورتی میتوانست موفق باشد که در جزئیترین امور روزمره نیز حضور و نفوذ داشته باشد.
نتیجه
ساواک در دوره ریاست نصیری تبدیل به غولی بی شاخ و دم شد تا از سویی از تکنولوژیهای جدید برای شکنجهها و به کارگیری روشهای جدید شکنجه استفاده میکرد و از سوی دیگر در خصوصیترین مسائل زندگی مردم نیز رسوخ میکرد و تبدیل به چشم و گوش رژیم در میان مردم و نوعی پلیس خصوصی شده بود. پیش از دوره نصیری، ساواک قدری ضابطهمندتر عمل میکرد اما از زمان حضور نصیری در راس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، این نهاد تبدیل به دستگاهی فراقانونی شد که قرار نبود در برابر هیچ سازمان و نهاد دیگری جز شخص شاه پاسخگو باشد. ساواک دوره نصیری کاملا بازتاب روحیات شخصی خود محمدرضا بود؛ بهنحوی که از جامعه بیرونی به شدت هراس داشت و افراد را به بهانههای واهی و بعضا اثبات نشده نیز دستگیر میکرد و یا بدون دلیل و صرفا بهزعم اینکه فردی ممکن است مخالف بالقوه رژیم باشد، او را تهدید به مرگ و یا بازداشت میکرد. با اوجگیری نهضت اسلامی و افشاگری عملکرد ساواک، شاه تلاش میکند با جابهجایی در راس ساواک، نصیری، رئیس وقت ساواک را کنار گذاشته و با روی کار آوردن ناصر مقدم جو را آرام کند؛ اما ساواک همچنان زیر نظر مثلث شوم موساد، سیا، اینتلجنس سرویس رویه خود را دنبال میکند. عزل نصیری مقدمهای شد تا مسئولان حکومت بهتدریج اقدامات ایذایی و فریبکارانه برای بهاصطلاح تصفیه ساواک از افراد بدنام! انجام دهند و کسانی را که موجبات اقدامات خشونتآمیز را فراهم آوردهاند دستگیر و محاکمه و مجازات کنند.۹ با روند سریع انقلاب اسلامی ساواک آخرین تلاشهای خود را برای ماندگاری رژیم نمود، اما این مردم بودند که دیگر از این تشکیلات مخوف نمیترسیدند. بهرغم وعدههای پوشالی رژیم، ساواک در دوره کوتاه مدت ریاست مقدم نیز از خشونت دست برنداشت و وی نیز تلاش نمود همزمان با سرکوبگری، با در پیش گرفتن راهکارهای سیاسی و ملاقات با برخی مخالفان، سفارت آمریکا و... گامی ناموفق در مهار موج خروشان انقلاب اسلامی بردارد.
علی معتضد به اتفاق نعمتالله نصیری و سرتیپ دکتر فروزین رئیس اداره اول ساواک و جمعی از مدیران این سازمان
شماره آرشیو: 830-288م
پی نوشت:
1. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2،تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1369، ص 189.
2."سقوط"، مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل سقوط پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص۷۶۱.
3. همان. ۷۶۳
4. منوچهر هاشمی، داوری(سخنی در کارنامه ساواک)، تهران، انتشارات ارس، 1385، ص ۳۹۷.
5. روزشمار انقلاب اسلامی، جلد ۷، چاپ اول، 1393، ص ۵۳۹.
6. رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامی و مردم مشهد، چاپ دوم، مشهد، بی نا، بیتا، ص ۱۳۲.
7. سقوط، همان، ص ۵۳۹.
8. محمدرضا چیتسازیان، «اداره سوم یعنی ساواک».
9. روزشمار انقلاب اسلامی، جلد ۷، 1393، ص ۲۶۲.